احمد امین
احمد امین | |
---|---|
نام کامل | احمد امین |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 1304 ق، ۱۲۶۵ ش، ۱۸۸۷ م |
محل تولد | مصر |
سال درگذشت | 1373 ق، ۱۳۳۲ ش، ۱۹۵۴ م |
دین | اسلام، اهل سنت |
استادان | شیخ ابراهیم مدرس |
آثار |
|
فعالیتها |
|
احمد امین نویسنده و متفکر، مورخ مصر است. در منشيه در قاهره به دنیا آمد. آموزش ابتدائی را در مدرسه مادر عباس پاشا آموخت و به دانشگاه الازهر دانشکده قوه قضائیه مذهبی رفت و گواهی قضاوت را از قوه قضائیه دست آورده است. در سال ۱۹۲۶ توسط دوستش طه حسین به استاد دستیار در دانشکده هنر در دانشگاه قاهره گمارده شد و در سال ۱۹۳۹ رئیس آن دانشکده گشت. او با ارائه روششناسی تلفیقی جامعهشناسی تاریخی، قرائتی دوباره از تاریخ اسلام ارائه کرد. نقطه اصلی توجه او فرهنگ و جامعه به عنوان یک کلیت بود. وی در این زمینه اقدام به نوشتن کتابهای سلسلهوار فجر الاسلام، ضحی الاسلام و ظهر الاسلام نمود و در آنها تحولات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان اسلام از بدو پیدایش را بررسی کرد.
تولد و تحصیل
احمد امین در ۱۲ محرم ۱۳۰۴ق در قاهره به دنیا آمد. در آن زمان چهار سال از اشغال انگلیس گذشته بود و مصر روزهای پُرآشوبی را سپری میکرد. پدر وی شیخ ابراهیم مدرس الازهر بود و از همان دوران کودکی، شخصاً آموزش احمد را برعهده گرفت و علوم قرآنی و معارف اسلامی را به وی آموخت[۱].
وی در ۱۳۲۵ق وارد مدرسه «القضاء الشرعی» شد که یکی از ممتازترین مدارس مصر بود و محمد عبده همان سال آن را تاسیس کرده بود. او در این مدرسه، به فراگیری علوم اسلامی و فقهی و ادبیات و تاریخ در کنار علوم جدید همچون جغرافیا، فیزیک، حسابان و هندسه پرداخت. وی در ۱۳۳۰ق با نمره عالی فارغالتحصیل شد و در همان مدرسه به تدریس اخلاق مشغول شد. مهمترین استفاده او از مدرسه «قضا» آشنایی با عاطف بک برکات ناظر مدرسه بود. شخصیت علمی او تاثیر ویژهای بر امین گذارد و به او آموخت که روششناسی تجزیه و تحلیل دادهها را در قبال دین به کار برد؛ حتی اگر این دادهها این روش را رد کنند. در این دوره او به یادگیری زبان انگلیسی پرداخت[۲].
فعالیتها
احمد به همکاری با بزرگانی چون: طه حسین، احمد الزیات، مصطفی عبدالرازق و دیگران در چاپ مجله «السفور» پرداخت. او همچنین از نویسندگان برجسته مجله «الرساله» بود این فعالیت ژورنالیستی درهای جدیدی را به روی او گشود و او را قادر ساخت مقالات اجتماعی، فکری و ادبی بنویسد؛ و آنها را در یک کتاب ۱۰ جلدی با عنوان «فیض الخاطر» گردآوری کند. این کتاب شهرت زیادی برای او به ارمغان آورد[۳].
وی از ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م در کسوت قضاوت کار خود را آغاز کرد. تجربه قضاوت به او قدرت دقت و تامل دقیق داد. احمد امین از ۱۳۶۴ق/ ۱۹۴۵ م به دعوت طه حسین به هیئت علمی دانشگاه قاهره پیوست و در دانشکده ادبیات به تدریس «نقد ادبی» مشغول شد. او در این زمان دائرة المعارف عرف و سنتهای مصری را به نگارش درآورد. وی با اینکه مدرک دکترا به دست نیاورده بود اما توانست به دلیل پژوهشهای بسیار به درجه استادیار، استاد و سپس مدیر دانشکده ادبیات در سال (۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹ م) دست یابد. مدیریت او بر این دانشکده دو سال به طول انجامید، سپس او از این سمت استعفا داد چرا که مدیریت را مانعی مهم در راه کسب علم و پژوهش خود میدانست. او در این زمان جمله مشهوری را همواره تکرار میکرد: «من از استاد کمترم و از مدیر بالاترم[۴]».
احمد امین علاوه بر تدریس در دانشگاه از ابتدای تاسیس «کمیته تالیف، ترجمه و نشر» تا زمان مرگ خود به مدت چهل سال بر آن اشراف داشت. این کمیته تاثیر مهمی بر فرهنگ عربی داشت و تولیدات فکری اروپا را در هر رشته علمی ترجمه میکرد و همچنین ذخایر سنت اسلامی را به صورت مکتوب منتشر میساخت. این کمیته در این مدت حدود ۲۰۰ کتاب از نویسندگان مختلف منتشر کرد. این کمیته همچنین مجله «فرهنگ» را منتشر میساخت. این مجله در سال ۱۹۳۹ ق فعالیت خود را آغاز کرد. امین سردبیری مجله را به عهده داشت و هر هفته مقالهای را در آن منتشر میکرد. این مجله به معرفی جریانهای سیاسی جدید و حمایت از جریان اجتماعی در ادبیات میپرداخت و انتشار آن ۱۴ سال به طول انجامید. او همچنین در مجله مشهور «الرساله» نیز مقاله مینوشت، و مناظرات خود را با متفکران بزرگ دوران خود در آن چاپ میکرد. از آن جمله مناظره و گفتوگوی او با زکی نجیب محمود است که در مقالهای از پژوهش در مورد سنت انتقاد کرده بود و معتقد بود تفکر اروپایی به دلیل برتری از نظر عنصر زمان شایستگی بیشتری برای نشر دارد. امین از این موضع انتقاد میکند و مینویسد: غرب نوزایی و نهضت خود را بر میراث فرهنگ روم و یونان بنا کرد. همچنان که خاورشناسان نخستین کسانی بودند که به انتشار سنت پرداختند.
امین در سال ۱۳۵۹ق/ ۱۹۴۰ م عضو «مجمع اللغة العربیه» شد و در آنجا نیز فعالیتهای ادبی فراوانی داشت. پیش از آن نیز او عضویت در مجمع عربی دمشق در سال ۱۹۲۶ و مجمع علمی عراق را پذیرفته بود. وی وظیفه فرهنگسرا را ایجاد اصطلاحات و کلمات نمیداند بلکه از نظر او وظیفه این نهاد ایجاد فرهنگ لغت تاریخی ادبی بزرگ است. او همچنین به عضویت شورای عالی دارالکتب در سال ۱۹۳۹ انتخاب شد[۵].
در سال ۱۹۴۵ وی مدیر معاونت فرهنگی وزارت معارف شد و در این معاونت ایده «دانشگاه مردمی» را مطرح کرد. به اعتقاد او مردم حق فراگیری دانش را دارند. او «دانشگاه مردمی» را تاسیس کرد و به این مسئله همواره میبالید و آن را «دختر عزیزم» مینامید. پس از آن او مدیریت بخش فرهنگی اتحادیه عرب را نیز به عهده گرفت.
آثار مهم
- فجر الاسلام؛
- ضحی الاسلام؛
- ظهر الاسلام؛
- قصة الادب فی العالم؛
- فیض الخاطر؛
- یوم الاسلام.
او در کتاب زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث نیز سیره ده تن از مصلحان جدید در سراسر عالم اسلامی را مورد بررسی قرار میدهد. وی در این کتاب بیوگرافی، نوع اصلاح و فعالیتهای آنها را بررسی کرده است. برخی از آنها مصلح دینی و برخی دیگر مصلح اجتماعی یا سیاسی و یا فرهنگی بودهاند.
نامهای آنها عبارت است:
- محمد بن عبدالوهاب؛
- مدحت باشا؛
- سید جمالالدین اسدآبادی؛
- سید احمد خان؛
- سید امیرعلی؛
- خیرالدین باشا التونسی؛
- علی باشا مبارک؛
- عبدالله ندیم؛
- عبدالرحمن کواکبی؛
- محمد عبده[۶].
در سلسله کتابهای فجر الاسلام، ضحی الاسلام، ظهر الاسلام و یوم الاسلام او سیر تحول عقلانیت در تاریخ اسلام را بررسی و مکاتب و فرقههای گوناگون اسلامی را در این خصوص مورد بررسی قرار میدهد.
چکیده آراء و اندیشه احمد امین
از احمد امین به عنوان مورخ تاریخ جنبش عقلگرایی اسلامی یاد میشود. وی در نوشتههای خود از تحلیل علمی قابل توجهی استفاده کرده و به روش انتقادی - تحلیلی روی آورده است که در نوشتههای اندیشمندان آن دوره کمتر دیده میشود. احمد امین که در زمینههای گوناگون مانند تاریخ اسلامی، سیاست، نقد ادبی، اخلاق و فلسفه قلم زده است، سعی میکرد مسائل را از سه جنبه اجتماعی، علمی و دینی بررسی نماید. احمد امین با نوشتن کتابی در مورد شخصیتهای بزرگ اصلاحگرای اسلامی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده، شیفتگی خود را به این جریان نشان میدهد. در بسیاری از نوشتههای وی این شیفتگی و مجذوبیت به چشم میخورد. حوادث مصر پس از جنگ جهانی اول و مبارزات ضد استعماری مردم این کشور که با قیام 1919 آغاز گردید، در نوشتههای احمد امین انعکاس زیادی داشت. نوشتههای او در مورد استقلال، همگرایی منطقهای و نظریه جامع و کارکردی پارلمانها، شعارهای نسل وی در آن زمان به حساب میآید. وی به طور دقیق خواستهها و آرمانهای نسل خود را با روشی بدیع مطرح میکند و راهحلهای خود را جهت رسیدن به این آرمانها ارائه میدهد.
احمد امین از یکسو منتقد وضعیت موجود در روابط بین کشورها است (وضعیتی که در آن سود نسبی در برابر سود مطلق اولویت دارد و نظامیگری و رقابت تسلیحاتی به عنوان تنها راه دستیابی به صلح و امنیت در نظر گرفته میشود) و از سوی دیگر این وضعیت را ثابت نمیداند و قائل به امکان تغییر است و این تغییر را نیز با اقدامات فرهنگی امکانپذیر میداند. به همین دلیل نظریه او یک نظریه هنجاری و کارکردی است و از این جهت که به اخلاق نیز میپردازد در زمره آرمانشهرگراها و یا ایدئالیستها قرار میگیرد. نقطه تمرکز احمد امین از نظر هستیشناسی فرهنگ و جامعه به عنوان یک کلیت است و این کلیتگرایی و یکپارچهانگاری در اغلب آثار او مشهود است. او اگرچه مسئله رهبران را مورد بحث و بررسی قرار میدهد اما در این اثر خود نیز تکیه او به ویژگیهای عام رهبران است و آنها را به مثابه واحدهای مشابه در نظر میگیرد. از نظر روششناسی، او با رویکردی تلفیقی به مطالعه اسلام با استفاده از ابزار مدرن جامعهشناسی و تاریخ میپردازد، مسئلهای که او را در زمره جامعهشناسان تاریخی قرار میدهد.
نظریه هنجارگرای او در مورد کشورهای منطقه از همکاری فراتر رفته و سطوح بالای همگرایی را دربر میگیرد و بر لزوم و امکانپذیری تشکیل جامعه اسلامی تأکید میکند. اصطلاحی که تا پیش از جنگ جهانی دوم کاربرد فراوانی داشت اما پس از این جنگ به اصطلاح وحدت اسلامی و یا وحدت عربی تغییر یافت. او در کتاب یوم الاسلام که دو سال پیش از مرگش در سال 1952 به نگارش درآورد مینویسد: «نیاز به جامعه اسلامی امروز بیش از گذشته است چرا که مسلمانان با وجود حملات به آنها و بحرانهای اخیر هنوز متفرق هستند. این در حالی استکه اروپاییها حتی سیاستهای خود را علیه کشورهای اسلامی متحد و یکپارچه ساختهاند. یکی از اروپاییها به وضوح این مسئله را مطرح میسازد و مینویسد این نهضت اسلامی تلاش کرد با چین و روسیه به توافق برسد و در این راه موفق بود و هم اکنون تنها یک دشمن دارد و آن هم اروپا است. شرق به پاخواسته است و غرب باید برای رویارویی با آن آماده باشد. اروپا امروز یک چالش مهم دارد و آن جامعه اسلامی است[۷]».
درگذشت
امین در اواخر عمر خویش از ناحیه چشم و پاهایش دچار بیماری شد و خانهنشین گشت تا اینکه در رمضان ۱۳۷۳ق برابر ۱۹۵۴م درگذشت[۸].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، 1950 م، صص 4 و 6 (مقدمه رجاء النقاش).
- ↑ Ahmad Amin, Islamic Encyclopedi, 2010: http://www.islamicencyclopedia.org/Default.spx?Page=Ahmad-Amin&NS=&AspxAutoDetectCookieSupport=1.
- ↑ احمد امین، فیض الخاطر، بیروت: دارالشروق، 1372 ق.
- ↑ حسین احمد امین، فی بیت احمد امین، قاهره: مکتبة مدبولی، 1989 م، ص 13.
- ↑ احمد امین، حیاتی، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، 1961 م، به نقل از: فرهنگ لغت ویکیپدیا.
- ↑ احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، پیشین.
- ↑ حمد امین، یوم الإسلام، پیشین، ص 213.
- ↑ محمد رجب البیومی، أحمد أمین مورخ الفکر الإسلامی، دمشق: دارالقلم، 2001 م؛ احمد امین، حیاتی، بیروت، 1985 م؛ عاطف العراقی، العقل و التنویر فی الفکر العربی المعاصر، القاهره: دار قباء للطباعة و النشر و التوزیع، 1998 م؛ عامر العقاد، احمد امین حیاته و ادبه، بیروت: دارالجیل، 1987 م؛ زکی مبارک، جنایه احمد امین علی الادب العربی، بیروت، 1991 م؛ فهیم حافظ الناصوری، أحمد أمین و أثره فی اللغه و النقد الأدبی، القاهره: مکتبة الملک فیصل الإسلامیة، 1986 م؛ لمعی المطیعی، هذا الرجل من مصر، قاهره: دارالشروق، 1997 م؛ مصطفی عاشور، «احمد امین مورخ الفکر الاسلامی»، در: http://www.islamonline.net/Arabic/history/1422/12/article12.shtml.