عبدالقادر عیسی

عبدالقادر عیسی یا عبدالقادر بن عبدالله بن قاسم بن محمد بن عیسی عزیزی الحلبی الشاذلی، یکی از برجسته‌ترین علمای اهل‌سنت و جماعت، از علمای صوفیه در قرن ۱۵ ه. ق و شیخ طریقۀ شاذلیه در سوریه در زمان است که نسل او به امام حسین (علیه‎السلام) می‌رسد.[۱].

عبدالقادر عیسی
نام کاملعبدالقادر بن عبدالله بن قاسم بن محمد بن عیسی عزیزی الحلبی الشاذلی
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۳۳۸ ق، ۱۲۹۸ ش‌، ۱۹۲۰ م
محل تولدحلب، سوریه
سال درگذشت1412 ق، ۱۳۷۰ ش‌، ۱۹۹۲ م
محل درگذشتأستانبول، تركيه
دیناسلام، اهل‌سنت
استادان
  • شیخ محمد زمار
  • شیخ احمد معود
  • شیخ محمد الهاشمی التلمسانی
شاگردانشیخ احمد الجامی
آثار
  • حقائق عن التصوف
فعالیت‌هاشیخ طریقه شاذلیه در سوریه در زمان خود

تولد

او که در سال ۱۳۳۸ ه. ق/۱۹۲۰ در حلب به دنیا آمد.

تحصیل

از کودکی علم‌آموزی را شروع کرد. اساتید بسیاری را درک کرد. در سال ۱۹۴۹ به مدت شش سال در مدرسه الشعبانیه تحصیل کرد.

از جمله اساتیدی که در حلب ایشان را درک کرد عبارتند از:

  • شیخ محمد زمار
  • شیخ احمد معود
  • شیخ حسن حسانی شیخ طریقۀ قادریه صوفیه

هجرت به دمشق

پس از بهره‌گیری از علمای حلب، به دمشق سفر کرد و با بسیاری از علمای آنجا ملاقات کرد. در آنجا با شیخ محمد الهاشمی التلمسانی شیخ طریقۀ شاذلیه آشنا شد و از سال ۱۹۵۲ تا زمان وفاتش در سال ۱۹۶۱ میلادی همراه او بود. شیخ تلمسانی سه سال قبل از مرگش اجازه ارشاد و تربیت بر مبنای طریقه شاذلیه را به عبدالقادر داد.

فعالیت

شیخ عبدالقادر به عنوان امام و واعظ در مسجد میدان حمد بود و پس از آن به مسجد عادلیه نقل مکان کرد. سپس تدریس علوم مختلف و تربیت دانشجو را آغاز کرد تا اینکه روش تربیتی او به بیشتر سوریه و همچنین اردن، ترکیه، لبنان و عراق گسترش یافت. او کتابی به نام "حقائق عن التصوف" بر جای گذاشت که انتشار داده شد و به انگلیسی و ترکی ترجمه شد و در آن شیوۀ خود در تصوف را نوشت.

 
سند طریقۀ شاذلیه که نام عبدالقادر عیسی در آن آمده است

وفات

در سال ۱۹۹۱ به ترکیه سفر کرد و دانش آموزش شیخ احمد الجامی در آنجا زندگی می‌کرد و در آنجا بیمار شد و در بیمارستان شهر مرعش بستری شد و سپس به استانبول منتقل شد و وارد یکی از بیمارستان‌های آن شد، تا اینکه روز شنبه 18 ربيع الثاني 1412ه. ق مصادف با 26 اكتبر 1991 درگذشت.

پانویس

  1. مقدمة الناشر لكتاب حقائق عن التصوف، عبد القادر عيسى، ص7-12، دار المقطم، ط2005.