رضا عواضه: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظهی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»''' | '''«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظهی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»''' | ||
این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونیه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» البته منظورش این است که پیش خدا بابت شهید شدن آنها ناشکری نمیکنیم و شاکر هم هستیم. | این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونیه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» البته منظورش این است که پیش خدا بابت شهید شدن آنها ناشکری نمیکنیم و شاکر هم هستیم. | ||
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۷
رضا عواضه | |
---|---|
نام کامل | رضا عواضه |
نامهای دیگر | رضا عباس عواضه |
اطلاعات شخصی | |
سال درگذشت | 1403 ش، ۲۰۲۵ م، ۱۴۴۶ ق |
روز درگذشت | 28 مهرماه |
محل درگذشت | شهرجونیه بر اثر حملۀ پهپاد رژیم صهیونیستی |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها |
|
رضا عواضه
تحصیلات
شهید رضا عوض دارای مدرک دکتری مهندسی کامپیوتر در گرایش معماری کامپیوتر از دانشگاه تهران و از نخبگان برجسته در زمینه شبکه های کامپیوتری بود. او یکی از بهترین اساتید دنیا در زمینه لینوکس بود
وی در سال 2010 م، مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه علم و فناوری آمریکایی بیروت گرفت و به مدت 3 سال به عنوان نیروی اصلی در پروژه روتر ملی در دانشگاه تهران به مدت ۳ سال فعالیت کرد و بخش مهمی از این پروژه را توسعه داد و در راستای این پروژه اختراعی را به ثبت رساند.
فعالیتهای مبارزاتی
به گفته زید بنیامین، روزنامه نگار شبکه تلویزیونی عرب، شهید رضا عباس عواضه از افسران ارشد اطلاعات نظامی حزبالله لبنان بود.
دیدار خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب
ظهر امروز سهشنبه دوم آبانماه، خانوادهی شهید معصومه کرباسی و همسر لبنانی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظهی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»
این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونیه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» البته منظورش این است که پیش خدا بابت شهید شدن آنها ناشکری نمیکنیم و شاکر هم هستیم.
مفاهیم عمیقی که میگوید را شاید خیلی از هم سن و سالهایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمیدید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمیکرد.»
آقا تأیید و اضافه میکنند که اجر هم میدهد. مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا میخواهد که برای همه رزمندههای لبنان دعا کند.
... آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را میگیرند. مادرش به فارسی میگوید: «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.»
خود مادرش ۴۷ سال پیش در ایران پزشکی خوانده و حالا استاد فارسی دانشگاهی در لبنان است. حرف دیگری نمیزند. ولی من از دلش خبر دارم. قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیدهاید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند او را ببینند. الان همهاش میگم کاش خودشون اینجا بودند.» مکثی میکند و میگوید: «البته هستند!»...