بنی اسرائیل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
</div> | </div> | ||
بنی | '''بنی اسرائیل''' به دوازده فرزند یا قومی گفته میشود که به نام پدر و جدشان اسرائیل ([[یعقوب]]) نامگذاری شدهاند. خداوند در [[قرآن]] ۴۱ بار از آنان یاد کرده است. | ||
اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در [[کنعان]]، به [[مصر]] رفتند و نسل آنها تا زمان [[موسی]] (ع) در [[مصر]] ماندند. پس از وفات [[موسی]] (ع)، یوشع و پس از وی، عصر داوران بنیاسرائیل شروع شد. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات میپرداختند. سالها بعد، عصر پادشاهان بنیاسرائیل با [[طالوت ]]و سپس [[داود ]]و [[سلیمان ]](ع) آغاز شد. بعد از [[سلیمان ]](ع) فرزندش به پادشاهی رسید اما ده طایفه از بین دوازده طایفه بنیاسرائیل از او پیروی نکردند و فقط دو طایفه [[بنیامین ]]و [[یهودا ]]از او پیروی کردند و در منطقهای به نام [[یهودا ]]در [[اورشلیم]] ساکن شدند و نام [[یهودی]] از همین طایفه ریشه دارد. | اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در [[کنعان]]، به [[مصر]] رفتند و نسل آنها تا زمان [[موسی]] (ع) در [[مصر]] ماندند. پس از وفات [[موسی]] (ع)، یوشع و پس از وی، عصر داوران بنیاسرائیل شروع شد. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات میپرداختند. سالها بعد، عصر پادشاهان بنیاسرائیل با [[طالوت ]]و سپس [[داود ]]و [[سلیمان ]] (ع) آغاز شد. بعد از [[سلیمان ]] (ع) فرزندش به پادشاهی رسید اما ده طایفه از بین دوازده طایفه بنیاسرائیل از او پیروی نکردند و فقط دو طایفه [[بنیامین ]]و [[یهودا ]]از او پیروی کردند و در منطقهای به نام [[یهودا ]]در [[اورشلیم]] ساکن شدند و نام [[یهودی]] از همین طایفه ریشه دارد. | ||
در دوران [[سلیمان ]](ع) معبدی برای عبادت ساخته شده بود به نام هیکل [[سلیمان ]]که به سبب اختلاف میان اقوام بنیاسرائیل و اشغال [[اورشلیم]] چند بار تخریب شد. آنها بعد از آنکه [[موسی]] (ع) به طور سینا رفت و مدتی غایب بود به گوسالهپرستی روی آوردند. خداوند در [[قرآن ]] از نعمتها، دستورات و توبیخهای فراوانی که به بنیاسرائیل داده است، نام میبرد. | در دوران [[سلیمان ]] (ع) معبدی برای عبادت ساخته شده بود به نام هیکل [[سلیمان ]]که به سبب اختلاف میان اقوام بنیاسرائیل و اشغال [[اورشلیم]] چند بار تخریب شد. آنها بعد از آنکه [[موسی]] (ع) به طور سینا رفت و مدتی غایب بود به گوسالهپرستی روی آوردند. خداوند در [[قرآن ]] از نعمتها، دستورات و توبیخهای فراوانی که به بنیاسرائیل داده است، نام میبرد. | ||
=تاریخچه= | =تاریخچه= | ||
بنی اسرائیل، به دوازده فرزند یا قومی گفته میشود که به نام پدر و جدشان اسرائیل ([[یعقوب]]) نام گذاری شدهاند.<ref>مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.</ref> | بنی اسرائیل، به دوازده فرزند یا قومی گفته میشود که به نام پدر و جدشان اسرائیل ([[یعقوب]]) نام گذاری شدهاند.<ref>مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.</ref> | ||
همچنین برخی از فرزندان [[یعقوب]] یا قوم بنیاسرائیل به عنوان [[اسباط]] یاد کردهاند.<ref>اسدی، در مدخل «اسباط»، ج ۳، ص ۱۸.</ref> خداوند در [[قرآن ]]۴۱ بار از آنها یاد کرده است.<ref>روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۵</ref> این قوم در نگاه عرب پیش از اسلام به دلیل برخورداری از [[کتاب آسمانی]]، مناسک دینی خاص و پیشینه تاریخی، اقلیتی فرهیختهتر دانسته میشدند. با وجود فرهنگ قرآنی صدر اسلام، بنیاسرائیل به منزله گروهی با هویت رقیب قرار گرفتند.<ref>مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.</ref> | همچنین برخی از فرزندان [[یعقوب]] یا قوم بنیاسرائیل به عنوان [[اسباط]] یاد کردهاند.<ref>اسدی، در مدخل «اسباط»، ج ۳، ص ۱۸.</ref> خداوند در [[قرآن ]] ۴۱ بار از آنها یاد کرده است.<ref>روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۵</ref> این قوم در نگاه عرب پیش از اسلام به دلیل برخورداری از [[کتاب آسمانی]]، مناسک دینی خاص و پیشینه تاریخی، اقلیتی فرهیختهتر دانسته میشدند. با وجود فرهنگ قرآنی صدر اسلام، بنیاسرائیل به منزله گروهی با هویت رقیب قرار گرفتند.<ref>مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.</ref> | ||
اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در [[کنعان]]، به مصر رفتند<ref>پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۶۲.</ref> و نسل آنها تا زمان [[موسی]] (ع) در [[مصر]] ماندند و به رهبری [[موسی]] (ع) از فشار حکومت [[فرعون]] فرار و دوباره به [[کنعان]] بازگشتند. آنها حدود چهل سال در صحرای سینا سرگردان بودند<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> تا اینکه پس از وفات [[موسی]]، [[یوشع]] جانشین وی شد و بتدریج [[کنعان]] را فتح کرد.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> | اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در [[کنعان]]، به مصر رفتند<ref>پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۶۲.</ref> و نسل آنها تا زمان [[موسی]] (ع) در [[مصر]] ماندند و به رهبری [[موسی]] (ع) از فشار حکومت [[فرعون]] فرار و دوباره به [[کنعان]] بازگشتند. آنها حدود چهل سال در صحرای سینا سرگردان بودند<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> تا اینکه پس از وفات [[موسی]]، [[یوشع]] جانشین وی شد و بتدریج [[کنعان]] را فتح کرد.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> | ||
داوران بنیاسرائیل | داوران بنیاسرائیل | ||
پس از [[یوشع]] (ع) شخصیتهای متعددی به رهبری بنی اسرائیل پرداختند که داوران بنی اسرائیل نامیده میشوند. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات داخلی بنی اسرائیل میپرداختند. آخرین داور بنی اسرائیل سموئیل بود و بعد از ایشان، عصر پادشاهان بنی اسرائیل با [[طالوت ]]و سپس [[داود ]]و [[سلیمان ]](ع) آغاز شد.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۱ و ۹۳.</ref>نقاشی گوستاو دوره نقاش معروف فرانسوی از [[کوروش]]، فتح بابِل و آزادی بنیاسرائیل. | پس از [[یوشع]] (ع) شخصیتهای متعددی به رهبری بنی اسرائیل پرداختند که داوران بنی اسرائیل نامیده میشوند. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات داخلی بنی اسرائیل میپرداختند. آخرین داور بنی اسرائیل سموئیل بود و بعد از ایشان، عصر پادشاهان بنی اسرائیل با [[طالوت ]]و سپس [[داود ]]و [[سلیمان ]] (ع) آغاز شد.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۱ و ۹۳.</ref>نقاشی گوستاو دوره نقاش معروف فرانسوی از [[کوروش]]، فتح بابِل و آزادی بنیاسرائیل. | ||
==ریشه یهود== | ==ریشه یهود== | ||
به گفته عهد عتیق، سالها پس از شروع پادشاهی و پس از رحلت [[سلیمان ]](ع)، فرزندش حکومت را به دست گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت، ده طایفه از طایفههای دوازدهگانه بنی اسرائیل از فرمان او سر باز زدند و تنها دو نوه [[یهودا ]]و [[بنیامین ]]در سرزمینی کوچکی به نام [[یهودا ]]که شامل شهر [[اورشلیم]] ([[قدس]]) میشد برای او باقی ماند. و نام [[یهودی]] از اینجا میآید. ده نوه دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری یکی از سرداران [[سلیمان ]](ع) تشکیل دادند.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۵.</ref> | به گفته عهد عتیق، سالها پس از شروع پادشاهی و پس از رحلت [[سلیمان ]] (ع)، فرزندش حکومت را به دست گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت، ده طایفه از طایفههای دوازدهگانه بنی اسرائیل از فرمان او سر باز زدند و تنها دو نوه [[یهودا ]]و [[بنیامین ]]در سرزمینی کوچکی به نام [[یهودا ]]که شامل شهر [[اورشلیم]] ([[قدس]]) میشد برای او باقی ماند. و نام [[یهودی]] از اینجا میآید. ده نوه دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری یکی از سرداران [[سلیمان ]] (ع) تشکیل دادند.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۵.</ref> | ||
==هیکل سلیمان== | ==هیکل سلیمان== | ||
نام معبدی است که [[سلیمان ]](ع) در مدت هفت سال و نیم آن را بنا کرد. این [[معبد]] در [[اورشلیم]] بر کوه موریا بنا شده بود.<ref>حسنزاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ ش، ص ۶۱۵.</ref> بعد از جدایی بنیاسرئیل از یکدیگر، [[بُخْتُالنَّصْر]] پادشاه بابِل این [[معبد]] را تخریب میکند و این قوم به اسارت به بابِل برده شدند.<ref>فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۸ ق، ج ۱، ص ۴۰۹.</ref> مدتی بعد [[ایران]] قدرت یافت و کوروش، بابِل را فتح کرد و به بنی اسرائیل اجازه داد به سرزمین خود برگردند. آنها دوباره [[معبد]] را بازسازی کردند ولی بعد از مدتی بین آنها اختلاف ایجاد شد و رومیها که از حضور آنها احساس خطر میکردند، در سال ۷۰ م [[اورشلیم]] را اشغال کردند و [[معبد]] [[سلیمان ]](ع) را برای مرتبه دوم خراب کردند و پس از آن بنی اسرائیل به کلی در مناطق مختلف پراکنده شدند.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> | نام معبدی است که [[سلیمان ]] (ع) در مدت هفت سال و نیم آن را بنا کرد. این [[معبد]] در [[اورشلیم]] بر کوه موریا بنا شده بود.<ref>حسنزاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ ش، ص ۶۱۵.</ref> بعد از جدایی بنیاسرئیل از یکدیگر، [[بُخْتُالنَّصْر]] پادشاه بابِل این [[معبد]] را تخریب میکند و این قوم به اسارت به بابِل برده شدند.<ref>فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۸ ق، ج ۱، ص ۴۰۹.</ref> مدتی بعد [[ایران]] قدرت یافت و کوروش، بابِل را فتح کرد و به بنی اسرائیل اجازه داد به سرزمین خود برگردند. آنها دوباره [[معبد]] را بازسازی کردند ولی بعد از مدتی بین آنها اختلاف ایجاد شد و رومیها که از حضور آنها احساس خطر میکردند، در سال ۷۰ م [[اورشلیم]] را اشغال کردند و [[معبد]] [[سلیمان ]] (ع) را برای مرتبه دوم خراب کردند و پس از آن بنی اسرائیل به کلی در مناطق مختلف پراکنده شدند.<ref>توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.</ref> | ||
==کاربرد واژه== | ==کاربرد واژه== | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
===منابع:=== | ===منابع:=== | ||
*ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ترجمه فهری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، بیتا. | *ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ترجمه فهری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، بیتا. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۱: | ||
*حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف لام میم، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش. | *حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف لام میم، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش. | ||
[[رده: تاریخ یهود]] | [[رده: تاریخ یهود]] | ||
[[رده: فرزندان یعقوب نبی]] | [[رده: فرزندان یعقوب نبی]] |
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۵
بنی اسرائیل به دوازده فرزند یا قومی گفته میشود که به نام پدر و جدشان اسرائیل (یعقوب) نامگذاری شدهاند. خداوند در قرآن ۴۱ بار از آنان یاد کرده است.
اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در کنعان، به مصر رفتند و نسل آنها تا زمان موسی (ع) در مصر ماندند. پس از وفات موسی (ع)، یوشع و پس از وی، عصر داوران بنیاسرائیل شروع شد. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات میپرداختند. سالها بعد، عصر پادشاهان بنیاسرائیل با طالوت و سپس داود و سلیمان (ع) آغاز شد. بعد از سلیمان (ع) فرزندش به پادشاهی رسید اما ده طایفه از بین دوازده طایفه بنیاسرائیل از او پیروی نکردند و فقط دو طایفه بنیامین و یهودا از او پیروی کردند و در منطقهای به نام یهودا در اورشلیم ساکن شدند و نام یهودی از همین طایفه ریشه دارد.
در دوران سلیمان (ع) معبدی برای عبادت ساخته شده بود به نام هیکل سلیمان که به سبب اختلاف میان اقوام بنیاسرائیل و اشغال اورشلیم چند بار تخریب شد. آنها بعد از آنکه موسی (ع) به طور سینا رفت و مدتی غایب بود به گوسالهپرستی روی آوردند. خداوند در قرآن از نعمتها، دستورات و توبیخهای فراوانی که به بنیاسرائیل داده است، نام میبرد.
تاریخچه
بنی اسرائیل، به دوازده فرزند یا قومی گفته میشود که به نام پدر و جدشان اسرائیل (یعقوب) نام گذاری شدهاند.[۱] همچنین برخی از فرزندان یعقوب یا قوم بنیاسرائیل به عنوان اسباط یاد کردهاند.[۲] خداوند در قرآن ۴۱ بار از آنها یاد کرده است.[۳] این قوم در نگاه عرب پیش از اسلام به دلیل برخورداری از کتاب آسمانی، مناسک دینی خاص و پیشینه تاریخی، اقلیتی فرهیختهتر دانسته میشدند. با وجود فرهنگ قرآنی صدر اسلام، بنیاسرائیل به منزله گروهی با هویت رقیب قرار گرفتند.[۴]
اسرائیل و پسرانش به سبب قحطی در کنعان، به مصر رفتند[۵] و نسل آنها تا زمان موسی (ع) در مصر ماندند و به رهبری موسی (ع) از فشار حکومت فرعون فرار و دوباره به کنعان بازگشتند. آنها حدود چهل سال در صحرای سینا سرگردان بودند[۶] تا اینکه پس از وفات موسی، یوشع جانشین وی شد و بتدریج کنعان را فتح کرد.[۷]
داوران بنیاسرائیل پس از یوشع (ع) شخصیتهای متعددی به رهبری بنی اسرائیل پرداختند که داوران بنی اسرائیل نامیده میشوند. آنان پادشاه نبودند و فقط به حل اختلافات داخلی بنی اسرائیل میپرداختند. آخرین داور بنی اسرائیل سموئیل بود و بعد از ایشان، عصر پادشاهان بنی اسرائیل با طالوت و سپس داود و سلیمان (ع) آغاز شد.[۸]نقاشی گوستاو دوره نقاش معروف فرانسوی از کوروش، فتح بابِل و آزادی بنیاسرائیل.
ریشه یهود
به گفته عهد عتیق، سالها پس از شروع پادشاهی و پس از رحلت سلیمان (ع)، فرزندش حکومت را به دست گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت، ده طایفه از طایفههای دوازدهگانه بنی اسرائیل از فرمان او سر باز زدند و تنها دو نوه یهودا و بنیامین در سرزمینی کوچکی به نام یهودا که شامل شهر اورشلیم (قدس) میشد برای او باقی ماند. و نام یهودی از اینجا میآید. ده نوه دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری یکی از سرداران سلیمان (ع) تشکیل دادند.[۹]
هیکل سلیمان
نام معبدی است که سلیمان (ع) در مدت هفت سال و نیم آن را بنا کرد. این معبد در اورشلیم بر کوه موریا بنا شده بود.[۱۰] بعد از جدایی بنیاسرئیل از یکدیگر، بُخْتُالنَّصْر پادشاه بابِل این معبد را تخریب میکند و این قوم به اسارت به بابِل برده شدند.[۱۱] مدتی بعد ایران قدرت یافت و کوروش، بابِل را فتح کرد و به بنی اسرائیل اجازه داد به سرزمین خود برگردند. آنها دوباره معبد را بازسازی کردند ولی بعد از مدتی بین آنها اختلاف ایجاد شد و رومیها که از حضور آنها احساس خطر میکردند، در سال ۷۰ م اورشلیم را اشغال کردند و معبد سلیمان (ع) را برای مرتبه دوم خراب کردند و پس از آن بنی اسرائیل به کلی در مناطق مختلف پراکنده شدند.[۱۲]
کاربرد واژه
بنیاسرائیل، در لغت به هر کدام از فرزندان یعقوب (ع) گفته میشود اما کاربرد اصطلاحی آن، یک قوم و ملت است؛ نه فقط فرزندان یعقوب (ع). زندگی بنی اسرائیل، ویژگیها و نوع برخورد خداوند با آنها و رفتار آنان با پیامبران، حوادث مختلف و متعددی دارد.[۱۳]
اگر چه قوم بنیاسرائیل پس از یعقوب (ع) و فرزندان او به وجود آمدند، ولی آنچه در قرآن بیشتر به عنوان مخاطب این نام قرار گرفته، پیروان و نسل پس از موسی (ع) است.[۱۴] در قرآن به واژه بنیاسرائیل ۱۲ نقیب نسبت دادهاند که مفسران برای نقیب معانی مختلفی ذکر کردند[۱۵] از جمله:
رئیسان قوم.[۱۶] شاهدانی که در برابر آنها خدا یا موسی (ع) با بنیاسرائیل بیعت کردند.[۱۷] ضامنانی که خدا یا موسی (ع) از آنها عهد گرفت.[۱۸] فرزندان اسرائیل.[۱۹]
کتب مقدس
اگرچه ترکیب بنیاسرائیل قرآنی است و این اصطلاح به صورت مرکّب نخستین بار در قرآن به کار رفته، اما در کتاب مقدس، حکایات گوناگونی درباره فرزندان و نوادگان یعقوب (ع) بیان شده است.[۲۰] در کتاب مقدس درباره واژه بنیاسرائیل سه معنا مانند نسل اسرائیل (یعقوب)، گروهی از مومنان که اولاد روحانی خدا به شمار میآیند و ملک اسرائیل یا قبیلههای دهگانه برای جدایی آنان از یهودا. اما آنچه از این کاربردها رواج بیشتری دارد و به صورت مطلق از این لفظ فهمیده میشود معنای نخست این اصطلاح است.[۲۱]
ماجرای بنیاسرائیل و پدرشان اسرائیل در عهد عتیق از ماجرای قحطی کنعان و هجرت یعقوب (ع) به مصر آغاز میشود و در ادامه به مشکلات پیش روی بنی اسرائیل و و حضور پیامبران متعددی در میان این قوم اشاره کرده است.[۲۲]
عید پِسَح
بعد از قتل و فشار حاکمان مصر به بنیاسرائیل، به ادعای عهد عتیق، موسی (ع) به دستور خداوند برای نجات آنها؛ رهبران قوم را جمع کرد و از آنان خواست برای نجات خود به منطقه کنعان برگردند تا از نعمتهای آن بهرهمند شوند. موسی و برادرش هارون به مصر رفتند و با معجزه مشکلاتی را برای فرعون به وجود آوردند که او مجبور شد بنیاسرائیل را آزاد کند. یهودیان این روز رهایی را به عنوان عید پسح جشن میگیرند.[۲۳]
گوسالهپرستی
بنابر گزارش عهد عتیق، موسی (ع) در برگشت از طور سینا تأخیر کرد و بنی اسرائیل نزد هارون (ع) رفتند و از او خواستند که برای آنها خدایی بسازد که گوسالهای از طلا ساختند و آن را عبادت میکردند حضرت موسی (ع) با مشاهده گوساله پرستی بنیاسرائیل ناراحت شد و لوح سنگی را شکست و دوباره برای دریافت آن چهل روز عبادت کرد، تا آنکه این لوح بار دیگر به او داده شد.[۲۴] قرآن این داستان را تقریباً به همینشکل نقل میکند جز اینکه هارون (ع) را از ساختن بت مبرا دانسته و سازنده گوساله را فردی به نام سامری معرفی میکند.[۲۵]
پیامبران
ازمیان پیامبران بنیاسرائیل موسی (ع) و عیسی (ع) را اولوالعزم و صاحب شریعت میگویند. یعنی آزادانه به آنها قوانین و دستوراتی وحی شده که مأمور ابلاغ آن بودهاند.[۲۶]
گروه دیگر پیامبرانی هستند که از خود شریعتی نداشتهاند، بلکه مأمور تبلیغ شریعت و قوانینی بودهاند که در آن زمان وجود داشته است. برخی پیامبران بنی اسرائیل از جمله یعقوب، یوسف، یوشع، هارون، داود، سلیمان، الیاس، الیسع، یونس، عزیر، زکریا و دیگر پیامبران از این جملهاند.[۲۷]
به نقل از برخی احادیث شیعه نخستین پیغمبر بنیاسرائیل موسی (ع) و آخرین پیغمبرشان عیسی (ع) بوده است و تمامی پیامبران قوم بنیاسرائیل را ششصد نفر دانستهاند..[۲۸]
نعمتهای خداوند به بنیاسرائیل
بنیاسرائیل از اقوامی هستند که قرآن در موارد گوناگون به نعمتهایی که از آن برخوردار شدهاند اشاره نموده است.[۲۹] این نعمتها عبارتند از:
- اعطای حکم (تشخیص خیر و شر)، نبوت و کتاب.[۳۰]
- بهرهمندی از روزی طیب.[۳۱]
- سایهانداختن ابر برای حفظ بنیاسرائیل از گرمای بیابان.[۳۲]
- برتری بر عالمیان.[۳۳]
- نجات از دشمنان.[۳۴]
- ایجاد بهترین مکان برای زندگی.[۳۵]
- نشان دادن معجزات الهی.[۳۶]
- نزول منّ و سلوی.[۳۷]
دستورهای خدا به بنیاسرائیل
خداوند در قرآن در برابر نعمتهایی که به بنی اسرائیل داده است از آنان میخواهد برخی از کارها را به جا بیاورند دستوراتی مانند:
- وفای به عهد.[۳۸]
- ترس از خدا.[۳۹]
- گفتار نیکو.[۴۴]
- پرهیز از زیادهروی.[۴۵]
مذمّت بنی اسرائیل
بنیاسرائیل در آیات متعددی مذمت شدهاند و در این آیات به عذابهایی مانند لعن، کوردلی و رسوایی در دنیا و آخرت اشاره و این عذاب را به دلیل گناهان این قوم میداند.[۴۶] از جمله:
- گمراهی با وجود آیات فراوان.[۴۷]
- انکار نبوّت پیامبر اکرم (ص).[۴۹]
- عملنکردن به کتاب آسمانی.[۵۰]
- تفرقه و اختلاف با وجود نعمتهای الهی.[۵۴]
- امر دیگران به نیکی و ترک آن.[۵۶]
- بهانهگیری.[۵۹]
- پولدوستی و فخرفروشی.[۶۰]
پانویس
- ↑ مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.
- ↑ اسدی، در مدخل «اسباط»، ج ۳، ص ۱۸.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۵
- ↑ مهروش، «بنیاسرائیل»، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۲. ص ۶۲۹.
- ↑ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۶۲.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۱ و ۹۳.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۹۵.
- ↑ حسنزاده آملی، دروس معرفت نفس، ۱۳۸۱ ش، ص ۶۱۵.
- ↑ فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۸ ق، ج ۱، ص ۴۰۹.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۳.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ۱۳۸۵ ش، ج ۶، ص ۲۹۴.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۸.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۸.
- ↑ طوسی، التبیان، بیتا، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ طوسی، التبیان، بیتا، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق، ۱۳۶۸ ش، ج ۴، ص ۶۰.
- ↑ العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۸۷.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۶.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۶.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ص ۵۶.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۶.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۹.
- ↑ توفیقی، ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ ش، ص ۸۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ ش، ج ۲، ص ۱۶۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ ش، ج ۲، ص ۱۶۸.
- ↑ صدوق، خصال، بیتا، ج ۲، ص ۶۲۴.
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۵۸.
- ↑ سوره جاثیه، آیه ۱۶.
- ↑ سوره جاثیه، آیه ۱۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۲.
- ↑ سوره طه، آیه ۸۰.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۱۰۴.
- ↑ سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ سوره طه، آیه ۸۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ سوره طه، آیه ۸۱
- ↑ روحی، «سیمای بنیاسرائیل در قرآن و عهدین»، ۱۳۸۴ ش، ص ۶۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۱۹۷
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۵
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ سوره یونس، آیه ۹۳.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۶۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۸۴ و ۸۵.
- ↑ قوم بنی اسرائیل
منابع:
- ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ترجمه فهری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، بیتا.
- اسدی، علی، مدخل «اسباط»، دائرة المعارف قرآن کریم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۲ ش.
- العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.
- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، قم، نشر زمزم هدایت، چاپ دوم، ۱۳۸۶ ش.
- توفیقی، حسین، ادیان بزرگ، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد، چپ سیزدهم، ۱۳۸۹ ش.
- حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف لام میم، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش.