منصوریه: تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==موسس== | ==موسس== | ||
مبدع فرقه منصوریه شخصی به نام ابومنصور العجلی از قبیله بنیعجل و از اهالی کوفه بوده است که در محله عبدالقیس زندگی میکرد. دوران کودکی اش را در بیابان سپری کرد و به همین دلیل از علم بهره ای نداشت. <ref>نوبختی،ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | مبدع فرقه منصوریه شخصی به نام ابومنصور العجلی از قبیله بنیعجل و از اهالی [[کوفه]] بوده است که در محله عبدالقیس زندگی میکرد. دوران کودکی اش را در بیابان سپری کرد و به همین دلیل از علم بهره ای نداشت. <ref>نوبختی،ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ||
==تاریخچه == | ==تاریخچه == | ||
ابن اثیر، مَنْصُوریه را به فتح میم، سکون نون و ضم صاد ضبط کرده است. <ref>ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص263</ref> | ابن اثیر، مَنْصُوریه را به فتح میم، سکون نون و ضم صاد ضبط کرده است. <ref>ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص263</ref> | ||
موسس فرقه در ابتدای کار سعی می کرد تا به [[امام باقر علیه السلام]] نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغ گویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیه السلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> | |||
<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹</ref> | <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹</ref> | ||
فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته می شده است، زيرا ابو منصور مى گفت كه من همان پاره ابرى هستم كه خداوند فرو افتادن آن را از آسمان وعده داد و در تأييد بيان خود به اين آيه اشاره مى كرد: «وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ» سوره طور، آیه 44. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> <ref>الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> | |||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در این جا به بخشی از عقاید موسس | این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در این جا به بخشی از عقاید موسس آن اشاره می شود. | ||
ابو منصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وى سخن گفته و او را با دستان خويش نوازش کرده و وی را به زبان سريانى پسرك خود خوانده است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429</ref> <ref>الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ابو منصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وى سخن گفته و او را با دستان خويش نوازش کرده و وی را به [[زبان سريانى]] پسرك خود خوانده است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429</ref> <ref>الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ||
<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.</ref> وى | <ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.</ref> وى ادعا می کرد که فرستاده خداونداست و خداوند او را به دوستى خويش برگزيده است.ابو منصور پس از درگذشت [[امام محمد باقر (ع)]] می گفت كه آن حضرت، امر امامت را به وى واگذار كرده و او را به جانشينی خويش برگزیده است و كارش تا بدان جا بالا گرفت كه گفت [[امام على (ع)]] ،ا[[مام حسن (ع)]] ، [[امام حسين (ع)]] ، [[امام سجاد (ع)]] و امام باقر (ع) همه فرستاده خدا بودند و من نيز پيامبر و فرستاده خدا هستم و پيامبرى تا شش نسل از فرزندان من ادامه می یابد و آخرین آن ها قائم آخر الزمان خواهد بود. پیروان این فرقه معتقدبودند که ابو منصور به یاران خود فرمان می داد که مخالفان خویش را به شکل ترور و خفه کردن از بین ببرند. می گفت که هر كسی با شما مخالفت کند و در مسیر دیگری گام بردارد، كافر و مشرك است، پس او را بكشيد. | ||
ابو منصور مدعی بود که جبرئيل از جانب خدا برايش وحى | ابو منصور مدعی بود که [[جبرئيل]] از جانب خدا برايش وحى مى آورد و نیز خداوند [[حضرت محمد (ص)]] را به تنزيل و او را به تأويل برانگيخته است. | ||
<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد،نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref>از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا عیسی بن مریم است و بعد از او علی بن ابی طالب خلق شد. | <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد،نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref>از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا [[عیسی بن مریم]] است و بعد از او علی بن ابی طالب خلق شد. | ||
<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> | <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> | ||
==سرانجام فرقه منصوریه== | ==سرانجام فرقه منصوریه== | ||
بعد از وفات امام باقر (علیهالسلام) و ادعای امامت ابومنصور، عدهای از بنیکنده در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی میکردند. اما یوسف بن عمر ثقفی به عنوان حاکم عراق دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و ابو منصور در ایام حکومت هشام بن عبدالملک اعدام شد.<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> | بعد از وفات امام باقر (علیهالسلام) و ادعای امامت ابومنصور، عدهای از [[بنیکنده]] در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی میکردند. اما [[یوسف بن عمر ثقفی]] به عنوان حاکم [[عراق]] دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و ابو منصور در ایام حکومت [[هشام بن عبدالملک]] اعدام شد.<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> | ||
==انشعاب فرقه منصوریه== | ==انشعاب فرقه منصوریه== | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''حسینیه''' | '''حسینیه''' | ||
ابومنصور با | ابومنصور با این که نتوانست به امامت برسد، اما بعد از قتل او فرزندش حسین بن ابیمنصور با همان دعاوی پدرش به جای پدر مینشیند و افراد زیادی را دور خود جمع میکند که معتقد به نبوتش بودند و از این راه اموال زیادی نیز بهدست میآورد؛ زیرا یارانش یک پنجم اموالی را که از راه قتل و ترور دیگران به دست میآوردند به او میدادند؛ اما حسین بن منصور نیز سرنگون و در دوران خلافت [[مهدی عباسی]] کشته و اموال عظیمش به دست خلیفه می رسد و فرقه اش از هم پاشیده می شود. | ||
<ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ||
'''محمدیه'''' | '''محمدیه'''' | ||
اما عدهای دیگر از یاران ابو منصور به دلیل اشارتی که از ابو منصور رسیده بود به این که مهدی قایم همان محمد بن عبدالله نفس زکیه است، به او ملحق شدند.<ref>الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.</ref> | اما عدهای دیگر از یاران ابو منصور به دلیل اشارتی که از ابو منصور رسیده بود به این که مهدی قایم همان محمد بن عبدالله [[نفس زکیه]] است، به او ملحق شدند.<ref>الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۴
منصوريه به پيروان ابو منصور عجلى می گویند. این فرقه از غلاه شيعه اند كه قائل به حلول مى باشند.او معاصر امام باقر عليه السلام بود و مورد لعن و طعن آن حضزت قرار گرفت .
موسس
مبدع فرقه منصوریه شخصی به نام ابومنصور العجلی از قبیله بنیعجل و از اهالی کوفه بوده است که در محله عبدالقیس زندگی میکرد. دوران کودکی اش را در بیابان سپری کرد و به همین دلیل از علم بهره ای نداشت. [۱]
تاریخچه
ابن اثیر، مَنْصُوریه را به فتح میم، سکون نون و ضم صاد ضبط کرده است. [۲] موسس فرقه در ابتدای کار سعی می کرد تا به امام باقر علیه السلام نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغ گویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیه السلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد.[۳] [۴] فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته می شده است، زيرا ابو منصور مى گفت كه من همان پاره ابرى هستم كه خداوند فرو افتادن آن را از آسمان وعده داد و در تأييد بيان خود به اين آيه اشاره مى كرد: «وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ» سوره طور، آیه 44. [۵][۶] [۷]
اعتقادات
این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در این جا به بخشی از عقاید موسس آن اشاره می شود. ابو منصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وى سخن گفته و او را با دستان خويش نوازش کرده و وی را به زبان سريانى پسرك خود خوانده است.[۸] [۹] [۱۰] [۱۱] وى ادعا می کرد که فرستاده خداونداست و خداوند او را به دوستى خويش برگزيده است.ابو منصور پس از درگذشت امام محمد باقر (ع) می گفت كه آن حضرت، امر امامت را به وى واگذار كرده و او را به جانشينی خويش برگزیده است و كارش تا بدان جا بالا گرفت كه گفت امام على (ع) ،امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) ، امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) همه فرستاده خدا بودند و من نيز پيامبر و فرستاده خدا هستم و پيامبرى تا شش نسل از فرزندان من ادامه می یابد و آخرین آن ها قائم آخر الزمان خواهد بود. پیروان این فرقه معتقدبودند که ابو منصور به یاران خود فرمان می داد که مخالفان خویش را به شکل ترور و خفه کردن از بین ببرند. می گفت که هر كسی با شما مخالفت کند و در مسیر دیگری گام بردارد، كافر و مشرك است، پس او را بكشيد. ابو منصور مدعی بود که جبرئيل از جانب خدا برايش وحى مى آورد و نیز خداوند حضرت محمد (ص) را به تنزيل و او را به تأويل برانگيخته است. [۱۲] [۱۳]از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا عیسی بن مریم است و بعد از او علی بن ابی طالب خلق شد. [۱۴]
سرانجام فرقه منصوریه
بعد از وفات امام باقر (علیهالسلام) و ادعای امامت ابومنصور، عدهای از بنیکنده در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی میکردند. اما یوسف بن عمر ثقفی به عنوان حاکم عراق دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و ابو منصور در ایام حکومت هشام بن عبدالملک اعدام شد.[۱۵]
انشعاب فرقه منصوریه
بعد از کشته شدن ابیمنصور اطرفیانش به دو گروه تبدیل شدند
حسینیه ابومنصور با این که نتوانست به امامت برسد، اما بعد از قتل او فرزندش حسین بن ابیمنصور با همان دعاوی پدرش به جای پدر مینشیند و افراد زیادی را دور خود جمع میکند که معتقد به نبوتش بودند و از این راه اموال زیادی نیز بهدست میآورد؛ زیرا یارانش یک پنجم اموالی را که از راه قتل و ترور دیگران به دست میآوردند به او میدادند؛ اما حسین بن منصور نیز سرنگون و در دوران خلافت مهدی عباسی کشته و اموال عظیمش به دست خلیفه می رسد و فرقه اش از هم پاشیده می شود. [۱۶]
محمدیه' اما عدهای دیگر از یاران ابو منصور به دلیل اشارتی که از ابو منصور رسیده بود به این که مهدی قایم همان محمد بن عبدالله نفس زکیه است، به او ملحق شدند.[۱۷]
پانویس
- ↑ نوبختی،ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص263
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429
- ↑ الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد،نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.