خرّمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۱: خط ۱:
خرّميه يا خرّم دينان فرقه‏ اى بودند دينى و سياسى كه مدتى پس از كشته شدن [[ابو مسلم خراسانى]] به وجود آمدند.
خرّمیه یا خرّم دینان فرقه‏ اى بودند دینى و سیاسى كه مدتى پس از كشته شدن [[ابو مسلم خراسانى]] به وجود آمدند.


==تاریخچه==
==تاریخچه==
بنا به روايت دينورى و طبرى، آغاز كار این فرقه در سال 192 هجرى قمری بود. اولين مدافعان اين فرقه، «محمرّه» نام داشتند. زيرا آنان شعار و پرچم سرخ داشتند و همه فرقه ‏هاى اين مذهب، از مخالفان خلافت بنى عباس بودند.
بنا به روایت دینورى و طبرى، آغاز كار این فرقه در سال 192 هجرى قمری بود. اولین مدافعان این فرقه، «محمرّه» نام داشتند. زیرا آنان شعار و پرچم سرخ داشتند و همه فرقه ‏هاى این مذهب، از مخالفان خلافت بنى عباس بودند.
نخستين بارى كه نامى از خرمیه در تاريخ آمده، مربوط به وقايع سال 137 هجرى است و آن واقعه خروج سنباذ گبر است كه به قول نظام الملك در «سياست‏ نامه» به سال 137 هجری قمری، در شهر نيشابور به خون خواهى ابو مسلم خروج كرد و مزدكيان و خرم‏دينان پیرو او شدند. بنا به روايت دينورى در سال 162 هجر قمری، طايفه محمره در گرگان خروج كردند و عمر بن علاء به سوى آنان شتافت و اين واقعه در زمان خلافت مهدى پسر منصور اتفاق افتاد.در جاى ديگر می گوید که چون سال 192 هجری قمری، فرا رسيد، خرميان در سرزمين جبال براى نخستين بار قيام كردند. خرميان خود را از مزدكيان مى ‏دانستند، ظاهرا ايشان بقاياى مزدكيان پيش از اسلام بودند كه در دوره اسلام تحت تأثير عقايد غلاة شيعه قرار گرفته بودند.
نخستین بارى كه نامى از خرمیه در تاریخ آمده، مربوط به وقایع سال 137 هجرى است و آن واقعه خروج سنباذ گبر است كه به قول نظام الملك در «سیاست‏ نامه» به سال 137 هجری قمری، در شهر نیشابور به خون خواهى ابو مسلم خروج كرد و مزدكیان و خرم‏دینان پیرو او شدند. بنا به روایت دینورى در سال 162 هجر قمری، طایفه محمره در گرگان خروج كردند و عمر بن علاء به سوى آنان شتافت و این واقعه در زمان خلافت مهدى پسر منصور اتفاق افتاد.در جاى دیگر می گوید که چون سال 192 هجری قمری، فرا رسید، خرمیان در سرزمین جبال براى نخستین بار قیام كردند. خرمیان خود را از مزدكیان مى ‏دانستند، ظاهرا ایشان بقایاى مزدكیان پیش از اسلام بودند كه در دوره اسلام تحت تأثیر عقاید غلاة شیعه قرار گرفته بودند.


==وجه تسمیه==
==وجه تسمیه==
ابو الفرج بن الجوزى در كتاب «تلبيس ابليس» می گويد: خرميان منسوب به خرّم اند كه به معنى چيزهاى خوب و شايسته است و ايشان در دنبال لذّات و شهوات بودند و اين لقبى بود براى مزدكيان. سعد بن عبد اللّه ابى خلف اشعرى، در كتاب «مقالات و الفرق»، خرم‏دينان و مزدكيه را يكى شمرده و ايشان را از غلاة شيعه شمرده است.سعيد نفيسى در كتاب «بابك خرم دين» مى ‏نويسد: شايد خرم‏دينان همان مزدكيان پيشين باشند كه اصلاحاتى در دين مزدك كرده و روش تازه‏اى برگزيده و نام اين آيين تازه را خرم دينى گذاشته باشد و چنان مى‏نمايد كه تركيب كلمه (خرم دين) تقليدى از تركيب (به دين) بوده باشد كه آن را مترادف دين زرتشتى به كار مى ‏بردند. مورّخان درباره وجه تسميه اين طايفه به خرميه، توجيهات مختلفى كرده اند. سمعانى در «كتاب الانساب» آن نام را مشتق از كلمه «خرّم» فارسى به معنى خوب و پسنديده دانسته است، يعنى دين ايشان آن چيز خوب و نيكو را آرزو كرده و اين لقب را به آنان داده‏اند كه محرمات را از خمر و لذّات ديگر مباح دانسته‏ اند.ابى خلف اشعرى و ابن الجوزى اين وجه تسميه را تائيد كرده‏ اند.  خواجه نظام الملك می گويد: چون زن مزدك، خرميه (خرمك)- دخت فاده (پاتك)- نام داشت پس از كشته شدن شوهرش از مداين بگريخت و به رى رفت و دين شوهرش را تبليغ مى‏كرد، از اين جهت پيروان او را «خرم دين» لقب دادند يعنى: كسانى كه دين خرمه زن مزدك را دارند. مقدسى در كتاب «البدء و التاريخ»، آنان را به كوهى به نام خرميه نسبت مى ‏دهد.ابن بلخى مى‏ نويسد كه: مسلميه را خرم دينيه نيز مى گويند و در بلخ قريه ‏اى به نام «خرم‏آباد» است كه ايشان منسوب به آنند. بعضى ايشان را به «قلعه خرم» در اردبيل نسبت داده ‏اند. ظاهرا همان حدس سعید نفيسى كه كلمه مركب خرم دين را تقليدى از تركيب (به دين) دانسته به واقع نزديك تر  است.
ابو الفرج بن الجوزى در كتاب «تلبیس ابلیس» می گوید: خرمیان منسوب به خرّم اند كه به معنى چیزهاى خوب و شایسته است و ایشان در دنبال لذّات و شهوات بودند و این لقبى بود براى مزدكیان. سعد بن عبد اللّه ابى خلف اشعرى، در كتاب «مقالات و الفرق»، خرم‏دینان و مزدكیه را یكى شمرده و ایشان را از غلاة شیعه شمرده است.سعید نفیسى در كتاب «بابك خرم دین» مى ‏نویسد: شاید خرم‏دینان همان مزدكیان پیشین باشند كه اصلاحاتى در دین مزدك كرده و روش تازه‏اى برگزیده و نام این آیین تازه را خرم دینى گذاشته باشد و چنان مى‏نماید كه تركیب كلمه (خرم دین) تقلیدى از تركیب (به دین) بوده باشد كه آن را مترادف دین زرتشتى به كار مى ‏بردند. مورّخان درباره وجه تسمیه این طایفه به خرمیه، توجیهات مختلفى كرده اند. سمعانى در «كتاب الانساب» آن نام را مشتق از كلمه «خرّم» فارسى به معنى خوب و پسندیده دانسته است، یعنى دین ایشان آن چیز خوب و نیكو را آرزو كرده و این لقب را به آنان داده‏اند كه محرمات را از خمر و لذّات دیگر مباح دانسته‏ اند.ابى خلف اشعرى و ابن الجوزى این وجه تسمیه را تائید كرده‏ اند.  خواجه نظام الملك می گوید: چون زن مزدك، خرمیه (خرمك)- دخت فاده (پاتك)- نام داشت پس از كشته شدن شوهرش از مداین بگریخت و به رى رفت و دین شوهرش را تبلیغ مى‏كرد، از این جهت پیروان او را «خرم دین» لقب دادند یعنى: كسانى كه دین خرمه زن مزدك را دارند. مقدسى در كتاب «البدء و التاریخ»، آنان را به كوهى به نام خرمیه نسبت مى ‏دهد.ابن بلخى مى‏ نویسد كه: مسلمیه را خرم دینیه نیز مى گویند و در بلخ قریه ‏اى به نام «خرم‏آباد» است كه ایشان منسوب به آنند. بعضى ایشان را به «قلعه خرم» در اردبیل نسبت داده ‏اند. ظاهرا همان حدس سعید نفیسى كه كلمه مركب خرم دین را تقلیدى از تركیب (به دین) دانسته به واقع نزدیك تر  است.


==عقاید==
==عقاید==
به طورى كه از منابع مختلف بر مى ‏آيد، عقايد ايشان آميخته‏ اى از عقايد دينى ايرانى پيش از [[اسلام]] و اعتقادات [[غلاة (فرقه)|غلاة شيعه]] بوده است.
به طورى كه از منابع مختلف بر مى ‏آید، عقاید ایشان آمیخته‏ اى از عقاید دینى ایرانى پیش از [[اسلام]] و اعتقادات [[غلاة (فرقه)|غلاة شیعه]] بوده است.
نوبختى در كتاب «فرق الشيعة»، كيسانيه، عباسيه، حارثيه و خرم دينيه را در يك رديف آورده و همه آنان را از غلاة شيعه شمرده و می گويد: اين ها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان ها در بدن ها شدند و گفتند: سرائى جز اين گيتى نيست و معنى قيامت و رستاخيز، بيرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن ديگر است، اگر نيكوكار باشند نيكى بينند و اگر بدكار باشند به رنج و بدى افتند و در بدن هاى پست‏تر از خود، چون سگان و بوزينگان و ماران اندر آيند. همه ايشان در اين سخن هم داستان اند كه روان شان ديگر باره به اين جهان بازگردد و آن نوعى از «تناسخ» است كه آن را رجعت گويند. شهرستانى مى‏گويد: عقايد اصولى ايشان نخست «تناسخ»، يعنى حلول ارواح در ابدان انسان و حيوان و ديگر «انتقال روح» از يك پيكر به پيكر ديگر و سوم «رجعت» يا بازگشت به اين جهان بوده است. اين اعتقادات را مقدسى نيز تأييد مى‏ كند و می گويد كه خرم دينان معتقدند كه وحى و پيامبری هيچ ‏گاه منقطع نمى ‏شود و هر صاحب دينى در عقيده خود مصيب است. زيرا او اميد به ثواب داشته و از عقاب مى‏ترسد. ايشان از خونريزى مى‏ پرهيزند، مگر آن كه در مقابل دشمنان خود قرار گيرند. ابو مسلم خراسانى را محترم مى ‏شمارند و ابو جعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می کنند. بر مهدى بن فيروز كه فرزند فاطمه دخت ابو مسلم است درود مى ‏فرستند، ايشان پيامبران خود را (فريشتگان) يعنى فرستادگان مى ‏خوانند و قايل به دو اصل نور و ظلمت اند. يكى از پيامبران آنان، شروين بن سرخاب از شاخه «كيوسيه» از آل باوند است كه ملك الجبال نام داشت. [[عبد القاهر بغدادى]] در كتاب «الفرق بين الفرق» مى ‏نويسد: بابكيه پيروان بابك خرم دين هستند كه بنياد دين خود را به شروين نامى كه در جاهليت پادشاه آنان بود متصل می کنند و شروين را برتر از محمد (ص) و ديگران می دانند.به قول نظام الملك، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشته‏اند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گيرند و حج نمی روند و غسل جنابت به جاى نمی  آورند. مذهب ايشان با باطنيان و مزدكيان يكى است و خويشتن را به محبت اهل بيت پیوند می زنند تا مردم را بدين وسيله به دام بیندازند و جذب خود کنند.
نوبختى در كتاب «فرق الشیعة»، كیسانیه، عباسیه، حارثیه و خرم دینیه را در یك ردیف آورده و همه آنان را از غلاة شیعه شمرده و می گوید: این ها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان ها در بدن ها شدند و گفتند: سرائى جز این گیتى نیست و معنى قیامت و رستاخیز، بیرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن دیگر است، اگر نیكوكار باشند نیكى بینند و اگر بدكار باشند به رنج و بدى افتند و در بدن هاى پست‏تر از خود، چون سگان و بوزینگان و ماران اندر آیند. همه ایشان در این سخن هم داستان اند كه روان شان دیگر باره به این جهان بازگردد و آن نوعى از «تناسخ» است كه آن را رجعت گویند. شهرستانى مى‏گوید: عقاید اصولى ایشان نخست «تناسخ»، یعنى حلول ارواح در ابدان انسان و حیوان و دیگر «انتقال روح» از یك پیكر به پیكر دیگر و سوم «رجعت» یا بازگشت به این جهان بوده است. این اعتقادات را مقدسى نیز تأیید مى‏ كند و می گوید كه خرم دینان معتقدند كه وحى و پیامبری هیچ ‏گاه منقطع نمى ‏شود و هر صاحب دینى در عقیده خود مصیب است. زیرا او امید به ثواب داشته و از عقاب مى‏ترسد. ایشان از خونریزى مى‏ پرهیزند، مگر آن كه در مقابل دشمنان خود قرار گیرند. ابو مسلم خراسانى را محترم مى ‏شمارند و ابو جعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می کنند. بر مهدى بن فیروز كه فرزند فاطمه دخت ابو مسلم است درود مى ‏فرستند، ایشان پیامبران خود را (فریشتگان) یعنى فرستادگان مى ‏خوانند و قایل به دو اصل نور و ظلمت اند. یكى از پیامبران آنان، شروین بن سرخاب از شاخه «كیوسیه» از آل باوند است كه ملك الجبال نام داشت. [[عبد القاهر بغدادى]] در كتاب «الفرق بین الفرق» مى ‏نویسد: بابكیه پیروان بابك خرم دین هستند كه بنیاد دین خود را به شروین نامى كه در جاهلیت پادشاه آنان بود متصل می کنند و شروین را برتر از محمد (ص) و دیگران می دانند.به قول نظام الملك، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشته‏اند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و حج نمی روند و غسل جنابت به جاى نمی  آورند. مذهب ایشان با باطنیان و مزدكیان یكى است و خویشتن را به محبت اهل بیت پیوند می زنند تا مردم را بدین وسیله به دام بیندازند و جذب خود کنند.
ابو المظفر اسفراينى در كتاب «التبصير فى الدين» می گويد: بابكيان در كوهستان هاى خود در شبی گرد هم می آیند و هر گناهی را مرتکب می شوند  و مردان و زنان دور هم جمع شده و سپس چراغ ها را خاموش می کنند و هر يك از ايشان با زنى كه پيش آمده است نزديكى مى ‏كنند.
ابو المظفر اسفراینى در كتاب «التبصیر فى الدین» می گوید: بابكیان در كوهستان هاى خود در شبی گرد هم می آیند و هر گناهی را مرتکب می شوند  و مردان و زنان دور هم جمع شده و سپس چراغ ها را خاموش می کنند و هر یك از ایشان با زنى كه پیش آمده است نزدیكى مى ‏كنند.


==دفع اشکال==
==دفع اشکال==
به طور كلى بيشتر آنچه را كه درباره عقايد خرم دينان نگاشته‏ اند، آلوده به غرض و تهمت است. چيزى كه ظاهرا مسلم است این که  مذهب آنان از دين مزدك نشأت گرفته و خرم دينان را مزدكيان جديد بايد دانست. از هدف هاى اصلى عقايد آنان، خرسندى و دل خوشى به زندگى بوده است و بر همين اصل است كه آنان را خرمى يا خرم دين مى‏ناميدند، در دين ايشان زن و مرد از هم جدا نبوده و با هم اشتراك مساعى داشته‏اند و اين كه آنان را متهم به فسق و فجور كرده ‏اند درست نيست بلكه ايشان به يك نوع ازدواج موقت قايل بوده و در صورت رضايت، طرفين به اين ازدواج تن در مى ‏داده ‏اند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 178 با ویرایش و اصلاح جزیی عبارات.</ref> <ref>مسعودی، مروج الذهب، چاپ پاريس، 9 جلدی، جلد 3، ص 220</ref> <ref>مقدسی مطهر بن طاهر،  البدء و التاريخ،، به اهتمام و با ترجمه فرانسوى كلمان هوار، چاپ پاريس، سال 1919- 1899 میلادی،  ج 1، ص 143- 171.  ج 3، ص 122، ج 4، ص 26 و 30، ج 5، ص 134، ج 6، ص 95- 115،</ref> <ref>نوبختی، فرق الشيعة، ترجمه و تحقيق محمد جواد مشكور،  تهران، نشر مركز انتشارات علمى و فرهنگى، ص 36 و 47.</ref> <ref>جوزی ابو الفرج، تلبيس ابليس، چاپ مصر، سال 1928 میلادی،  ص 105.</ref> ت<ref>لبيس الابليس، ابو الفرج عبد الرحمن بن الجوزى البغدادى، طبع مصر 1928.</ref> <ref>اشعری قمی، سعد بن عبد الله ابی خلف، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963میلادی ص 64 و 186.</ref> <ref>الیمانی یحیی بن مرتضی، المنية و الأمل فى شرح الملل و النحل، تحقيق دكتر محمد جواد مشكور، چاپ بيروت، ص 98- 100.</ref>
به طور كلى بیشتر آنچه را كه درباره عقاید خرم دینان نگاشته‏ اند، آلوده به غرض و تهمت است. چیزى كه ظاهرا مسلم است این که  مذهب آنان از دین مزدك نشأت گرفته و خرم دینان را مزدكیان جدید باید دانست. از هدف هاى اصلى عقاید آنان، خرسندى و دل خوشى به زندگى بوده است و بر همین اصل است كه آنان را خرمى یا خرم دین مى‏نامیدند، در دین ایشان زن و مرد از هم جدا نبوده و با هم اشتراك مساعى داشته‏اند و این كه آنان را متهم به فسق و فجور كرده ‏اند درست نیست بلكه ایشان به یك نوع ازدواج موقت قایل بوده و در صورت رضایت، طرفین به این ازدواج تن در مى ‏داده ‏اند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 178 با ویرایش و اصلاح جزیی عبارات.</ref> <ref>مسعودی، مروج الذهب، چاپ پاریس، 9 جلدی، جلد 3، ص 220</ref> <ref>مقدسی مطهر بن طاهر،  البدء و التاریخ،، به اهتمام و با ترجمه فرانسوى كلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 میلادی،  ج 1، ص 143- 171.  ج 3، ص 122، ج 4، ص 26 و 30، ج 5، ص 134، ج 6، ص 95- 115،</ref> <ref>نوبختی، فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشكور،  تهران، نشر مركز انتشارات علمى و فرهنگى، ص 36 و 47.</ref> <ref>جوزی ابو الفرج، تلبیس ابلیس، چاپ مصر، سال 1928 میلادی،  ص 105.</ref> ت<ref>لبیس الابلیس، ابو الفرج عبد الرحمن بن الجوزى البغدادى، طبع مصر 1928.</ref> <ref>اشعری قمی، سعد بن عبد الله ابی خلف، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963میلادی ص 64 و 186.</ref> <ref>الیمانی یحیی بن مرتضی، المنیة و الأمل فى شرح الملل و النحل، تحقیق دكتر محمد جواد مشكور، چاپ بیروت، ص 98- 100.</ref>





نسخهٔ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۳

خرّمیه یا خرّم دینان فرقه‏ اى بودند دینى و سیاسى كه مدتى پس از كشته شدن ابو مسلم خراسانى به وجود آمدند.

تاریخچه

بنا به روایت دینورى و طبرى، آغاز كار این فرقه در سال 192 هجرى قمری بود. اولین مدافعان این فرقه، «محمرّه» نام داشتند. زیرا آنان شعار و پرچم سرخ داشتند و همه فرقه ‏هاى این مذهب، از مخالفان خلافت بنى عباس بودند. نخستین بارى كه نامى از خرمیه در تاریخ آمده، مربوط به وقایع سال 137 هجرى است و آن واقعه خروج سنباذ گبر است كه به قول نظام الملك در «سیاست‏ نامه» به سال 137 هجری قمری، در شهر نیشابور به خون خواهى ابو مسلم خروج كرد و مزدكیان و خرم‏دینان پیرو او شدند. بنا به روایت دینورى در سال 162 هجر قمری، طایفه محمره در گرگان خروج كردند و عمر بن علاء به سوى آنان شتافت و این واقعه در زمان خلافت مهدى پسر منصور اتفاق افتاد.در جاى دیگر می گوید که چون سال 192 هجری قمری، فرا رسید، خرمیان در سرزمین جبال براى نخستین بار قیام كردند. خرمیان خود را از مزدكیان مى ‏دانستند، ظاهرا ایشان بقایاى مزدكیان پیش از اسلام بودند كه در دوره اسلام تحت تأثیر عقاید غلاة شیعه قرار گرفته بودند.

وجه تسمیه

ابو الفرج بن الجوزى در كتاب «تلبیس ابلیس» می گوید: خرمیان منسوب به خرّم اند كه به معنى چیزهاى خوب و شایسته است و ایشان در دنبال لذّات و شهوات بودند و این لقبى بود براى مزدكیان. سعد بن عبد اللّه ابى خلف اشعرى، در كتاب «مقالات و الفرق»، خرم‏دینان و مزدكیه را یكى شمرده و ایشان را از غلاة شیعه شمرده است.سعید نفیسى در كتاب «بابك خرم دین» مى ‏نویسد: شاید خرم‏دینان همان مزدكیان پیشین باشند كه اصلاحاتى در دین مزدك كرده و روش تازه‏اى برگزیده و نام این آیین تازه را خرم دینى گذاشته باشد و چنان مى‏نماید كه تركیب كلمه (خرم دین) تقلیدى از تركیب (به دین) بوده باشد كه آن را مترادف دین زرتشتى به كار مى ‏بردند. مورّخان درباره وجه تسمیه این طایفه به خرمیه، توجیهات مختلفى كرده اند. سمعانى در «كتاب الانساب» آن نام را مشتق از كلمه «خرّم» فارسى به معنى خوب و پسندیده دانسته است، یعنى دین ایشان آن چیز خوب و نیكو را آرزو كرده و این لقب را به آنان داده‏اند كه محرمات را از خمر و لذّات دیگر مباح دانسته‏ اند.ابى خلف اشعرى و ابن الجوزى این وجه تسمیه را تائید كرده‏ اند. خواجه نظام الملك می گوید: چون زن مزدك، خرمیه (خرمك)- دخت فاده (پاتك)- نام داشت پس از كشته شدن شوهرش از مداین بگریخت و به رى رفت و دین شوهرش را تبلیغ مى‏كرد، از این جهت پیروان او را «خرم دین» لقب دادند یعنى: كسانى كه دین خرمه زن مزدك را دارند. مقدسى در كتاب «البدء و التاریخ»، آنان را به كوهى به نام خرمیه نسبت مى ‏دهد.ابن بلخى مى‏ نویسد كه: مسلمیه را خرم دینیه نیز مى گویند و در بلخ قریه ‏اى به نام «خرم‏آباد» است كه ایشان منسوب به آنند. بعضى ایشان را به «قلعه خرم» در اردبیل نسبت داده ‏اند. ظاهرا همان حدس سعید نفیسى كه كلمه مركب خرم دین را تقلیدى از تركیب (به دین) دانسته به واقع نزدیك تر است.

عقاید

به طورى كه از منابع مختلف بر مى ‏آید، عقاید ایشان آمیخته‏ اى از عقاید دینى ایرانى پیش از اسلام و اعتقادات غلاة شیعه بوده است. نوبختى در كتاب «فرق الشیعة»، كیسانیه، عباسیه، حارثیه و خرم دینیه را در یك ردیف آورده و همه آنان را از غلاة شیعه شمرده و می گوید: این ها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان ها در بدن ها شدند و گفتند: سرائى جز این گیتى نیست و معنى قیامت و رستاخیز، بیرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن دیگر است، اگر نیكوكار باشند نیكى بینند و اگر بدكار باشند به رنج و بدى افتند و در بدن هاى پست‏تر از خود، چون سگان و بوزینگان و ماران اندر آیند. همه ایشان در این سخن هم داستان اند كه روان شان دیگر باره به این جهان بازگردد و آن نوعى از «تناسخ» است كه آن را رجعت گویند. شهرستانى مى‏گوید: عقاید اصولى ایشان نخست «تناسخ»، یعنى حلول ارواح در ابدان انسان و حیوان و دیگر «انتقال روح» از یك پیكر به پیكر دیگر و سوم «رجعت» یا بازگشت به این جهان بوده است. این اعتقادات را مقدسى نیز تأیید مى‏ كند و می گوید كه خرم دینان معتقدند كه وحى و پیامبری هیچ ‏گاه منقطع نمى ‏شود و هر صاحب دینى در عقیده خود مصیب است. زیرا او امید به ثواب داشته و از عقاب مى‏ترسد. ایشان از خونریزى مى‏ پرهیزند، مگر آن كه در مقابل دشمنان خود قرار گیرند. ابو مسلم خراسانى را محترم مى ‏شمارند و ابو جعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می کنند. بر مهدى بن فیروز كه فرزند فاطمه دخت ابو مسلم است درود مى ‏فرستند، ایشان پیامبران خود را (فریشتگان) یعنى فرستادگان مى ‏خوانند و قایل به دو اصل نور و ظلمت اند. یكى از پیامبران آنان، شروین بن سرخاب از شاخه «كیوسیه» از آل باوند است كه ملك الجبال نام داشت. عبد القاهر بغدادى در كتاب «الفرق بین الفرق» مى ‏نویسد: بابكیه پیروان بابك خرم دین هستند كه بنیاد دین خود را به شروین نامى كه در جاهلیت پادشاه آنان بود متصل می کنند و شروین را برتر از محمد (ص) و دیگران می دانند.به قول نظام الملك، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشته‏اند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و حج نمی روند و غسل جنابت به جاى نمی آورند. مذهب ایشان با باطنیان و مزدكیان یكى است و خویشتن را به محبت اهل بیت پیوند می زنند تا مردم را بدین وسیله به دام بیندازند و جذب خود کنند. ابو المظفر اسفراینى در كتاب «التبصیر فى الدین» می گوید: بابكیان در كوهستان هاى خود در شبی گرد هم می آیند و هر گناهی را مرتکب می شوند و مردان و زنان دور هم جمع شده و سپس چراغ ها را خاموش می کنند و هر یك از ایشان با زنى كه پیش آمده است نزدیكى مى ‏كنند.

دفع اشکال

به طور كلى بیشتر آنچه را كه درباره عقاید خرم دینان نگاشته‏ اند، آلوده به غرض و تهمت است. چیزى كه ظاهرا مسلم است این که مذهب آنان از دین مزدك نشأت گرفته و خرم دینان را مزدكیان جدید باید دانست. از هدف هاى اصلى عقاید آنان، خرسندى و دل خوشى به زندگى بوده است و بر همین اصل است كه آنان را خرمى یا خرم دین مى‏نامیدند، در دین ایشان زن و مرد از هم جدا نبوده و با هم اشتراك مساعى داشته‏اند و این كه آنان را متهم به فسق و فجور كرده ‏اند درست نیست بلكه ایشان به یك نوع ازدواج موقت قایل بوده و در صورت رضایت، طرفین به این ازدواج تن در مى ‏داده ‏اند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] ت[۶] [۷] [۸]


پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 178 با ویرایش و اصلاح جزیی عبارات.
  2. مسعودی، مروج الذهب، چاپ پاریس، 9 جلدی، جلد 3، ص 220
  3. مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ،، به اهتمام و با ترجمه فرانسوى كلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 1، ص 143- 171. ج 3، ص 122، ج 4، ص 26 و 30، ج 5، ص 134، ج 6، ص 95- 115،
  4. نوبختی، فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشكور، تهران، نشر مركز انتشارات علمى و فرهنگى، ص 36 و 47.
  5. جوزی ابو الفرج، تلبیس ابلیس، چاپ مصر، سال 1928 میلادی، ص 105.
  6. لبیس الابلیس، ابو الفرج عبد الرحمن بن الجوزى البغدادى، طبع مصر 1928.
  7. اشعری قمی، سعد بن عبد الله ابی خلف، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963میلادی ص 64 و 186.
  8. الیمانی یحیی بن مرتضی، المنیة و الأمل فى شرح الملل و النحل، تحقیق دكتر محمد جواد مشكور، چاپ بیروت، ص 98- 100.