زین الدین رفاعی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
! | !زین الدین بن زین العابدین الرفاعی البغدادی | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
''' | '''زین الدین بن زین العابدین الرفاعی البغدادی''' از اعلام [[تصوف]] اسلامی در عصر عثمانی و از بزرگان قضات در [[دولت عثمانی|دولت عثمانی]] او قاضی القضات نظامی در سپاه عثمانی نیز بود. | ||
=زندگی= | =زندگی= | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد.باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت.پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد. | مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد.باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت.پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد. | ||
او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است.در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت.او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند. | او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است.در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت.او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند. | ||
خلیفه حسن | خلیفه حسن سریرةبه شیخ زین الدین و فضیلت او پی برد و شیخ الشیوخ دار الخلافه شد. | ||
او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد.در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت.با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود. | او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد.در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت.با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود. | ||
حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود.او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بداردهدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت. | حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود.او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بداردهدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت. | ||
او را پسر عمویش | او را پسر عمویش علی ابن خی رالله الصیادی الرفاعی در حلب به عنوان نماینده طریقه رفاعیه برگزید . | ||
به توصیه پدرش،هنگامی که به بغداد آمد، [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت. | به توصیه پدرش،هنگامی که به بغداد آمد، [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت. | ||
نسخهٔ ۲۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۱
زین الدین بن زین العابدین الرفاعی البغدادی از اعلام تصوف اسلامی در عصر عثمانی و از بزرگان قضات در دولت عثمانی او قاضی القضات نظامی در سپاه عثمانی نیز بود.
زندگی
سال تولدش معلوم نیست ولی در استانبول به دنیا آمد و پدرش او را زین الدین نامید و کنیه اش ابا رابعه است. او در خانواده ای متقی و با کمالات رشد یافتتا شش سالگی با تربیتی ممتاز عمر خویش را سپری نمود .قرآن را خواند و در سه ماه حفظ کرد و در سال هفتم تجوید را مسلط شد و فقه شافعی را خواند، فقه از دیدگاه مکتب ابوحنیفه را نیز فراگرفت . و بسیار در خواندن علوم نحو و لغت و حدیث و تفسیر تلاش کرداو در علوم بلاغت، تاریخ، نسب و تصوف ساعی بود.او با میل و اشتیاق به تحصیل تصوف تمایل داشت. پس به ظرایف این علم از ابهامات معانی آن پرداخت و آن را حل کرد و مسائل آن را روشن کرد و بیش از صد هزار بیت شعر دارد.به بغداد سفر کرد و با علما و فضلا دیدار کرد.نام او در میان علمای بغداد شهرت یافت. و به دست علمای بزرگ آنجا مفتخر به کسب اجازه در تعلیم علوم عقلی و نقلی شد و از آنچه در بغداد به دست آورد به زادگاه خود بازگشت. پدرش به روش اسلاف گذشته رفاعیه به او اجازه داد.پس از مدتی از روش رفاعی فاصله گرفت. و در سال (1732م) بغداد را به قصد زیارت جد خاندان الرفاعی ترک کرد. به بغداد رسید و در آنجا در محله المیدان خانه ای اجاره کرد. مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد.باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت.پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد. او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است.در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت.او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند. خلیفه حسن سریرةبه شیخ زین الدین و فضیلت او پی برد و شیخ الشیوخ دار الخلافه شد. او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت ترکیه نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد.در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت.با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود. حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود.او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بداردهدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت. او را پسر عمویش علی ابن خی رالله الصیادی الرفاعی در حلب به عنوان نماینده طریقه رفاعیه برگزید . به توصیه پدرش،هنگامی که به بغداد آمد، طریقت را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت.
وفات
او در آخرین روزهای زندگی به بیماری مبتلا شد که مدتی او را در بستر بیماری رزگار گذراند تا اینکه در سال 1742 درگذشت.او را در گوشه خود در بلدروز بعقوبه در حجره مجاور نمازخانه دفن کردند[۱].