ابوالعباس سبتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (Mohsenmadani صفحهٔ سبتی را به ابو العباس سبتی منتقل کرد)
جز (Mohsenmadani صفحهٔ ابو العباس سبتی را به ابوالعباس سبتی منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۲

سَبَتى، احمد بن جعفر ، صوفى و فقیه مراکشى سدۀ ششم و هفتم است.

پیشینه

او اصالتآ از قبیله خزرج بود [۱]. وى در 524 در سَبَته متولد شد [۲] و در سال 601 در مراکش درگذشت.[۳]. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند [۴].

تحصیلات

سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش، براى تأمین معاش خانواده، او را به کار پارچه ‌بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه مالکى)، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) قرآن را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت [۵].

سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر مراکش (در کشور مغرب) شد، اما چون شهر در محاصرۀ موحدون بود، در کوهى سکنا گزید [۶].

به گزارش تذکره‌ها [۷]، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانه‌اى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس می‌کرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبه‌هاى دور از وطن انفاق می‌نمود. وى در امور دینى به مردم تذکر می‌داد و با آنهایى که نماز نمی‌خواندند به‌شدت برخورد می‌کرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است [۸]. سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانه‌اى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد [۹].

شاگردان ومعاصران

عیسی ‌بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف ‌بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند [۱۰].

ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمی‌داند [۱۱]. ابن‌ عربى، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است [۱۲]. همچنین در موضعى از فتوحات [۱۳]، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.

ابن‌ رشد نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل می‌شود - ارزیابى کرد. گفته‌اند که ابن ‌رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است [۱۴]. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوق‌العاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از ملامتیه دانسته‌اند [۱۵]، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عده‌اى او را زندیق و ساحر تلقى می‌کردند [۱۶].

مشرب فکری و علمی

عَلّال بَختى [۱۷] طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید گِنوسى دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنان‌که سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول‌اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است [۱۸].

در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» [۱۹] و «امانت» [۲۰] و «سعى» [۲۱]، را به‌ترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است [۲۲]. وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود [۲۳]. به گزارش غرمینى [۲۴]، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیک‌تر بود، چنان‌که برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر می‌داد.

برخى [۲۵] علم زایچه را به او منسوب دانسته‌اند [۲۶]. به او کراماتى نسبت داده‌اند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شده‌اند [۲۷].

در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل می‌شوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «سبعة رجال» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند [۲۸]. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن ‌موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانسته‌اند [۲۹].

کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکره‌ها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانسته‌اند [۳۰]. کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده [۳۱]و اشعارى نیز از او برجاى مانده است [۳۲].

پانویس

  1. ابن ‌موقت، 2003، ص 22
  2. مقرى، ج 7، ص 267؛ ابن‌ موقت، همان، ص20ـ21
  3. مقرى، ج 7، ص 267
  4. ابن ‌موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853
  5. مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن ‌موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالى، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه
  6. ابن ‌موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355
  7. رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320
  8. رجوع کنید به غرمینى، ص 355
  9. رجوع کنید به ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالى، ج 1، ص 262؛ غرمینى، ص 368
  10. ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالى، ج 1، ص250، 275
  11. عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356
  12. ابن‌ عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560
  13. ج 4، ص 121
  14. عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا
  15. مقرى، ج 7، ص 271؛ تنبکتى، ج 1، ص70؛ سملالى، ج 1، ص 286ـ287
  16. معلمة المغرب، همانجا
  17. ص 79، 94
  18. ابن ‌قُنفُذ، ص 8؛ ابن ‌موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالى، ج 1، ص 235، 237
  19. هود: 116
  20. احزاب : 72
  21. نجم: 39
  22. مقرى، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینى، ص 361ـ362
  23. غرمینى، ص 357
  24. ص 363ـ364
  25. حاجی ‌خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلى، ج 1، ص 107
  26. قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور می‌داند
  27. براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا
  28. د. اسلام، همانجا
  29. د. اسلام، همانجا
  30. زرکلى، همانجا
  31. براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن ‌موقت، 2003، ص 11
  32. رجوع کنید به ابن ‌موقت 2003، ص70ـ71

منابع:

  1. ابن‌ عربى، الفتوحات المکیه، بیروت، بی‌تا؛
  2. ابن‌ قنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمد فاس و ادولف‌ نور، 1965؛
  3. ابن ‌موقت، تعطیرالانفاس فی‌التعریف الشیخ ابی‌العباس، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
  4. همو، السعادة الابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
  5. احمد بابا تنکبتى، نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس، 1398ه /1989؛
  6. حاجى خلیفه، خیرالدین زرکلى، الاعلام، بیروت، 1999؛
  7. عباس ‌بن ابراهیم سملاکى، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاب ‌بن منصور، رباط، 1413ه /1993؛
  8. جمال علال ‌بختى، الحضورالصوفى، قاهره، 1426ه /2005؛
  9. عبدالسلام غرمینى، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه، مغرب، 1420ه /2000م؛
  10. لطفى عیسى، مغرب‌ المتصوفة، تونس، 2005م؛
  11. معلمة المغرب، رباط، 1423ه / 2001م؛
  12. احمد بن محمد مقرى تلمسانى، نفخ ‌الطیب، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
  13. EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).