ادریسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۱: خط ۱:
'''ادریسیه''' به پیروان [[ادریس بن عبدالله بن حسن مثنى|ادریس بن عبدالله بن حسن مثنى]] گفته می‌شود.  
'''ادریسیه''' به پیروان [[ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی|ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی]] گفته می‌شود.  


==تاریخچه==
==تاریخچه==
ادریس بن عبدالله بنیان‌گذار حکومت و دولت ادریسیه در [[مغرب]] (شمال آفریقا) بود. وى در آغاز با [[حسین بن على بن حسن|حسین بن على بن حسن]] در عصر خلافت [[هادى عباسى]] خروج کرد و چون حسین در [[واقعه فخّ]] کشته شد به فرمان برادرش محمد بن عبدالله ([[نفس زکیه]]) به [[مغرب]] شتافت و دولت علوى - شیعى را در سال 172 هجری قمری، در آن سامان تشکیل داد و مرکز حکومت را در شهر ولیله نزدیک [[مراکش]] فعلى قرار داد که امروزه معروف به شهر قصر فرعون است. چون مردم مغرب او را شناخته و به نسبش پى بردند وى را گرامى داشتند و استاندار عباسیان را از کار بر کنار نموده و مقدمه حکومت او را پى ریختند و در روز جمعه چهارم رمضان سال 172 هجرى او را به خلافت برگزیدند. وى مردى شجاع و دلیر بود و شهرهاى [[مغرب]] از جمله فاس و تلمسان را به تصرف در آورد.ادریس بن عبدالله در تلمسان مسجدى بنا کرد و بر منبر آن مسجد، نام وى نوشته شده بود و تا زمان ابن خلدون باقى بود.
ادریس بن عبدالله بنیان‌گذار حکومت و دولت ادریسیه در [[مغرب]] (شمال آفریقا) بود. وی در آغاز با [[حسین بن علی بن حسن|حسین بن علی بن حسن]] در عصر خلافت [[هادی عباسی]] خروج کرد و چون حسین در [[واقعه فخّ]] کشته شد به فرمان برادرش محمد بن عبدالله ([[نفس زکیه]]) به [[مغرب]] شتافت و دولت علوی - شیعی را در سال 172 هجری قمری، در آن سامان تشکیل داد و مرکز حکومت را در شهر ولیله نزدیک [[مراکش]] فعلی قرار داد که امروزه معروف به شهر قصر فرعون است. چون مردم مغرب او را شناخته و به نسبش پی بردند وی را گرامی داشتند و استاندار عباسیان را از کار بر کنار نموده و مقدمه حکومت او را پی ریختند و در روز جمعه چهارم رمضان سال 172 هجری او را به خلافت برگزیدند. وی مردی شجاع و دلیر بود و شهرهای [[مغرب]] از جمله فاس و تلمسان را به تصرف در آورد.ادریس بن عبدالله در تلمسان مسجدی بنا کرد و بر منبر آن مسجد، نام وی نوشته شده بود و تا زمان ابن خلدون باقی بود.


==نحوه به قتل رسیدن ادریس بن عبدالله==  
==نحوه به قتل رسیدن ادریس بن عبدالله==  
نقل شده است در زمانی که ادریس به امر برادرش محمد بن عبدالله از دست عباسیان به مغرب گریخت غلامى به نام «راشد» داشت که در همه جا همراه او بود تا به مصر رسیدند. چون جاسوسان عباسى در تعقیب او بودند به تدبیر غلامش خود را از بیراهه به قیروان رسانید و به شهرهاى فاس و طنجه(در مراکش) رفت. مردم بربر با او بیعت و او را امام خود کردند. چون این خبر به هارون الرشید رسید، خاطرش از جانب وى پریشان گشت و با تدبیر وزیرش یحیى بن خالد برمکى سلیمان بن جریر رقى که یکى از سخنوران فرقه بتریه از زیدیه بود را براى مسموم ساختن وى به آفریقا فرستاد. سلیمان بن جریر در فرصت مناسب او را به وسیله شیشه عطرى که زهرآگین بود مسموم کرد و سپس گریخت و به هارون پیوست. چون ادریس در گذشت غلام «راشد» سرپرستى همسر او را که باردار بود به عهده گرفت و چون پسرى به دنیا آورد او را به نام پدرش ادریس خواند. زمان وفات ادریس بن عبدالله در سال 177 هجری قمری بود. مسکوکاتى که از او باقى است در بلاد تدغه و لیله ضرب شده است. دولت ادریسیه» مقارن سال 246 هجری قمری (860 میلادى) به اوج خود رسید و در سال 375 هجری قمری منقرض شد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 43 با ویرایش</ref>  
نقل شده است در زمانی که ادریس به امر برادرش محمد بن عبدالله از دست عباسیان به مغرب گریخت غلامی به نام «راشد» داشت که در همه جا همراه او بود تا به مصر رسیدند. چون جاسوسان عباسی در تعقیب او بودند به تدبیر غلامش خود را از بیراهه به قیروان رسانید و به شهرهای فاس و طنجه(در مراکش) رفت. مردم بربر با او بیعت و او را امام خود کردند. چون این خبر به هارون الرشید رسید، خاطرش از جانب وی پریشان گشت و با تدبیر وزیرش یحیی بن خالد برمکی سلیمان بن جریر رقی که یکی از سخنوران فرقه بتریه از زیدیه بود را برای مسموم ساختن وی به آفریقا فرستاد. سلیمان بن جریر در فرصت مناسب او را به وسیله شیشه عطری که زهرآگین بود مسموم کرد و سپس گریخت و به هارون پیوست. چون ادریس در گذشت غلام «راشد» سرپرستی همسر او را که باردار بود به عهده گرفت و چون پسری به دنیا آورد او را به نام پدرش ادریس خواند. زمان وفات ادریس بن عبدالله در سال 177 هجری قمری بود. مسکوکاتی که از او باقی است در بلاد تدغه و لیله ضرب شده است. دولت ادریسیه» مقارن سال 246 هجری قمری (860 میلادی) به اوج خود رسید و در سال 375 هجری قمری منقرض شد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 43 با ویرایش</ref>  
   
   
==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۵

ادریسیه به پیروان ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی گفته می‌شود.

تاریخچه

ادریس بن عبدالله بنیان‌گذار حکومت و دولت ادریسیه در مغرب (شمال آفریقا) بود. وی در آغاز با حسین بن علی بن حسن در عصر خلافت هادی عباسی خروج کرد و چون حسین در واقعه فخّ کشته شد به فرمان برادرش محمد بن عبدالله (نفس زکیه) به مغرب شتافت و دولت علوی - شیعی را در سال 172 هجری قمری، در آن سامان تشکیل داد و مرکز حکومت را در شهر ولیله نزدیک مراکش فعلی قرار داد که امروزه معروف به شهر قصر فرعون است. چون مردم مغرب او را شناخته و به نسبش پی بردند وی را گرامی داشتند و استاندار عباسیان را از کار بر کنار نموده و مقدمه حکومت او را پی ریختند و در روز جمعه چهارم رمضان سال 172 هجری او را به خلافت برگزیدند. وی مردی شجاع و دلیر بود و شهرهای مغرب از جمله فاس و تلمسان را به تصرف در آورد.ادریس بن عبدالله در تلمسان مسجدی بنا کرد و بر منبر آن مسجد، نام وی نوشته شده بود و تا زمان ابن خلدون باقی بود.

نحوه به قتل رسیدن ادریس بن عبدالله

نقل شده است در زمانی که ادریس به امر برادرش محمد بن عبدالله از دست عباسیان به مغرب گریخت غلامی به نام «راشد» داشت که در همه جا همراه او بود تا به مصر رسیدند. چون جاسوسان عباسی در تعقیب او بودند به تدبیر غلامش خود را از بیراهه به قیروان رسانید و به شهرهای فاس و طنجه(در مراکش) رفت. مردم بربر با او بیعت و او را امام خود کردند. چون این خبر به هارون الرشید رسید، خاطرش از جانب وی پریشان گشت و با تدبیر وزیرش یحیی بن خالد برمکی سلیمان بن جریر رقی که یکی از سخنوران فرقه بتریه از زیدیه بود را برای مسموم ساختن وی به آفریقا فرستاد. سلیمان بن جریر در فرصت مناسب او را به وسیله شیشه عطری که زهرآگین بود مسموم کرد و سپس گریخت و به هارون پیوست. چون ادریس در گذشت غلام «راشد» سرپرستی همسر او را که باردار بود به عهده گرفت و چون پسری به دنیا آورد او را به نام پدرش ادریس خواند. زمان وفات ادریس بن عبدالله در سال 177 هجری قمری بود. مسکوکاتی که از او باقی است در بلاد تدغه و لیله ضرب شده است. دولت ادریسیه» مقارن سال 246 هجری قمری (860 میلادی) به اوج خود رسید و در سال 375 هجری قمری منقرض شد.[۱]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 43 با ویرایش