۸۶٬۴۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
پدر باکثير از تاجران حضرموت و مادرش از خاندان باباسط، يا بابابسيط، يکى از خاندانهاى حضرموت بوده، که به همراه بسياری از حضرميان برای تجارت به اندونزی مهاجرت نموده و در آن ديار سکنى گزيده بودند. <ref>سومحی، 2007م، ص19.</ref> <br> | پدر باکثير از تاجران حضرموت و مادرش از خاندان باباسط، يا بابابسيط، يکى از خاندانهاى حضرموت بوده، که به همراه بسياری از حضرميان برای تجارت به اندونزی مهاجرت نموده و در آن ديار سکنى گزيده بودند. <ref>سومحی، 2007م، ص19.</ref> <br> | ||
خانوادۀ باکثير از تبار قبيلۀ کنده، يکی از بزرگترين و اصيلترين خاندانهای حضرموت، از دير باز به فصاحت و بلاغت، فضل و دانشوری شهرت داشته و این قبیله عرصۀ ظهـور شاعران و دانشمندان بسياری بوده است؛ چنان که میتوان از ميان چهرههای برجستۀ آن در زمان جاهليت به «امروالقيس کندی» و در دوران اسلام به «[[ابنخلدون]]» (732ـ808ق) و «يعقوب کندى» (185ـ256)<ref>يعقوب کندی، از اولين فيلسوفان عرب و برجستهترين آنان در عصر عباسی بود.</ref> اشاره نمود. <br> | خانوادۀ باکثير از تبار قبيلۀ کنده، يکی از بزرگترين و اصيلترين خاندانهای حضرموت، از دير باز به فصاحت و بلاغت، فضل و دانشوری شهرت داشته و این قبیله عرصۀ ظهـور شاعران و دانشمندان بسياری بوده است؛ چنان که میتوان از ميان چهرههای برجستۀ آن در زمان جاهليت به «امروالقيس کندی» و در دوران اسلام به «[[ابنخلدون]]» (732ـ808ق) و «يعقوب کندى» (185ـ256)<ref>يعقوب کندی، از اولين فيلسوفان عرب و برجستهترين آنان در عصر عباسی بود.</ref> اشاره نمود. <br> | ||
باکثير در نخستين اشعار خود همواره به اين نسب افتخار نموده و با غرور و سربلندی از آن ياد میکرد: <br> | باکثير در نخستين اشعار خود همواره به اين نسب افتخار نموده و با غرور و سربلندی از آن ياد میکرد: <br>{{شعر|نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | |||
{{ب|مِـنْ آلِ أَبـِي كَـثيـر|مِنْ ثُلالاتِ أقيالٍ لَهُـمْ مَجدُ قُدّامٌ}} | {{ب|مِـنْ آلِ أَبـِي كَـثيـر|مِنْ ثُلالاتِ أقيالٍ لَهُـمْ مَجدُ قُدّامٌ}} | ||
{{ب|فَهُـمْ في جاهلـيًَّتِهمْ مُلوکٌ|وَفي الإِسْـلامِ أَعـلامٌ عـِظامٌ}} | {{ب|فَهُـمْ في جاهلـيًَّتِهمْ مُلوکٌ|وَفي الإِسْـلامِ أَعـلامٌ عـِظامٌ}} | ||
{{ب|وَ حَسبُک بِابْنِ خَلْدونِ حَکيماً|لَهُ فِي الشَّرقِ و الغَـربِ احْتِرامٌ}} | {{ب|وَ حَسبُک بِابْنِ خَلْدونِ حَکيماً|لَهُ فِي الشَّرقِ و الغَـربِ احْتِرامٌ}} | ||
{{ب|وَ عَنْ يَعقوبِ الکِنْدي فَسْأَلْ|تُـخْبِـرْک تَـواريخُ الْـعِظامُ}} | {{ب|وَ عَنْ يَعقوبِ الکِنْدي فَسْأَلْ|تُـخْبِـرْک تَـواريخُ الْـعِظامُ}} | ||
{{پایان شعر}}<ref>باکثير، 1408م، ص103.</ref> <br> | {{پایان شعر}} | ||
{| class="nastaliq" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt">مِـنْ آلِ أَبـِي كَـثيـر</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">مِنْ ثُلالاتِ أقيالٍ لَهُـمْ مَجدُ قُدّامٌ</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt">فَهُـمْ في جاهلـيًَّتِهمْ مُلوکٌ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَفي الإِسْـلامِ أَعـلامٌ عـِظامٌ</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَ حَسبُک بِابْنِ خَلْدونِ حَکيماً</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">لَهُ فِي الشَّرقِ و الغَـربِ احْتِرامٌ</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَ عَنْ يَعقوبِ الکِنْدي فَسْأَلْ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">تُـخْبِـرْک تَـواريخُ الْـعِظامُ</span> | |||
|} | |||
<ref>باکثير، 1408م، ص103.</ref> <br>من از آل ابی کثير هستم، از نسل امير زادگانی که داراى شکوهى ديرينه مىباشند. | |||
# آنها در زمان جاهليت، پادشاهان و در زمان اسلام مشاهير برجستهای بودهاند. | # آنها در زمان جاهليت، پادشاهان و در زمان اسلام مشاهير برجستهای بودهاند. | ||
# و ابنخلدون دانشمند که در شرق و غرب از احترام فراوان برخوردار است برای تو کافی است. | # و ابنخلدون دانشمند که در شرق و غرب از احترام فراوان برخوردار است برای تو کافی است. | ||
# درمورد[[يعقوب کندی]] سؤال نما، که تاريخ عظيم و باشکوه تو را آگاه میسازد. <br> | # درمورد [[يعقوب کندی]] سؤال نما، که تاريخ عظيم و باشکوه تو را آگاه میسازد. <br> | ||
دوران کودکی باکثير در زادگاهش اندونزی، سپری شد. در مورد اين مرحله از زندگی وى اطلاعات زیادی وجود ندارد. هنگامی که به سن هشت سالگی رسيد، از سوی پدر به وطن اصلی خود «حضرموت» فرستاده شد تا زير نظر عموی خويش و بر اساس آداب و سنن پدرانش، رشد و نمو يابد، زيرا حضارمهاى که در سرزمين غربت زندگى مىکردند بر اساس رسم و عادتى ديرينه فرزندان خود را به سرزمين پدرى و اجداديشان مىفرستادند تا به اين وسيله، زبان عربی را از منابع اصلی آن فـرا گرفته و به اخلاق باديه آراسته گردند. <br> | دوران کودکی باکثير در زادگاهش اندونزی، سپری شد. در مورد اين مرحله از زندگی وى اطلاعات زیادی وجود ندارد. هنگامی که به سن هشت سالگی رسيد، از سوی پدر به وطن اصلی خود «حضرموت» فرستاده شد تا زير نظر عموی خويش و بر اساس آداب و سنن پدرانش، رشد و نمو يابد، زيرا حضارمهاى که در سرزمين غربت زندگى مىکردند بر اساس رسم و عادتى ديرينه فرزندان خود را به سرزمين پدرى و اجداديشان مىفرستادند تا به اين وسيله، زبان عربی را از منابع اصلی آن فـرا گرفته و به اخلاق باديه آراسته گردند. <br> | ||
خط ۷۴: | خط ۹۰: | ||
# أزهار الربي في الشعر الصبا: شامل اشعاری است که در حضرموت سروده است، و با تحقيق و مقدمۀ محمد ابوبکر حميد در سال 1987، در مؤسسۀ «الدار اليمنيه للنشر و التوزيع» به چاپ رسيد؛ | # أزهار الربي في الشعر الصبا: شامل اشعاری است که در حضرموت سروده است، و با تحقيق و مقدمۀ محمد ابوبکر حميد در سال 1987، در مؤسسۀ «الدار اليمنيه للنشر و التوزيع» به چاپ رسيد؛ | ||
# عدنيات: شامل قصایدی است که در مدت اقامت در عدن سروده، و به صورت مخطوط باقی مانده است؛ | # عدنيات: شامل قصایدی است که در مدت اقامت در عدن سروده، و به صورت مخطوط باقی مانده است؛ | ||
# حجازيات: شامل اشعاری است که در زمان اقامت در حجاز و پيش از سفر به مصر سروده است. اين اثر نيز مخطوط مىباشد. | # حجازيات: شامل اشعاری است که در زمان اقامت در حجاز و پيش از سفر به مصر سروده است. اين اثر نيز مخطوط مىباشد. | ||
# اشعار باکثير به اين ديوانها محدود نيست، بلکه وی اشعار پراکندۀ ديگری نيز دارد که بسياری از آنها در مجلات ادبی مصر و ساير کشورهای عربی، منتشر شده است. | # اشعار باکثير به اين ديوانها محدود نيست، بلکه وی اشعار پراکندۀ ديگری نيز دارد که بسياری از آنها در مجلات ادبی مصر و ساير کشورهای عربی، منتشر شده است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۲۵: | ||
* اى ابوتمام! جاودانه باش در وطنى که دژى محکم براى کرامت است. | * اى ابوتمام! جاودانه باش در وطنى که دژى محکم براى کرامت است. | ||
* وحدت بزرگ که آرزوى او بود، نزدیک است. | * وحدت بزرگ که آرزوى او بود، نزدیک است. | ||
* اگر امروز نشود پس فردا خواهد شد، و باران ابتدا به شکل قطره است آنگاه جارى مىشود. <ref>پیشین، ص117.</ref | * اگر امروز نشود پس فردا خواهد شد، و باران ابتدا به شکل قطره است آنگاه جارى مىشود. <ref>پیشین، ص117.</ref> | ||
== مسئله فلسطین در آثار باکثیر == | == مسئله فلسطین در آثار باکثیر == | ||
فاجعۀ فلسطین، یکی از بزرگترین مصیبتهایی است که در طول تاریخ برای ملت عرب و جهان اسلام رخ داده است. این مکان مقدس طی سالیان متمادی، جولانگاهی برای طمعورزیهای استعمارگران و صهیونیستها بوده است. ایجاد دولت غاصب اسرائیل در فلسطین و شدت گرفتن ظلم و بیداد ایشان علیه ساکنان اصلی این سرزمین، احساسات شاعران و نویسندگان بسیاری را جریحهدار نموده، و از همان آغاز اشغال فلسطین به ترسیم این فاجعه در آثار خود پرداختند. <br>در نتیجه، ادبیاتی با عنوان ادبیات مقاومت به وجود آمد که امروزه بخش قابل توجهی از ادبیات معاصر را به خود اختصاص داده است. <br>قضیه فلسطین در نزد باکثیر، اهمیت ویژهای داشته، و بخش قابل توجهی از آثار منظوم و منثور وی به این مسئله اختصاص یافته است. وی پیش از تشکیل دولت رژیم صهیونیستی در فلسطین، توجه خود را به این قضیه معطوف داشته است. از این رو، اولین ادیبی میباشد که این قضیه را در ادبیات عرب بررسی نموده است. <ref>سعدنی، 1980م، ص 206.</ref> <br>باکثير مسئلۀ فلسطين را در رأس تمام امور مورد توجه قرار داده، و آن را اولين قضيۀ عربيت و مهمترين مسئلۀ اسلام به شمار مىآورد. آثار ادبى او از شعر و نثر نشاندهندۀ توجه و تعهد بيش از حد وى به موضوع فلسطين بهويژه پس از شکست فاجعهآميز جنگ ژوئن مىباشد. <br> | فاجعۀ فلسطین، یکی از بزرگترین مصیبتهایی است که در طول تاریخ برای ملت عرب و جهان اسلام رخ داده است. این مکان مقدس طی سالیان متمادی، جولانگاهی برای طمعورزیهای استعمارگران و صهیونیستها بوده است. ایجاد دولت غاصب اسرائیل در فلسطین و شدت گرفتن ظلم و بیداد ایشان علیه ساکنان اصلی این سرزمین، احساسات شاعران و نویسندگان بسیاری را جریحهدار نموده، و از همان آغاز اشغال فلسطین به ترسیم این فاجعه در آثار خود پرداختند. <br>در نتیجه، ادبیاتی با عنوان ادبیات مقاومت به وجود آمد که امروزه بخش قابل توجهی از ادبیات معاصر را به خود اختصاص داده است. <br>قضیه فلسطین در نزد باکثیر، اهمیت ویژهای داشته، و بخش قابل توجهی از آثار منظوم و منثور وی به این مسئله اختصاص یافته است. وی پیش از تشکیل دولت رژیم صهیونیستی در فلسطین، توجه خود را به این قضیه معطوف داشته است. از این رو، اولین ادیبی میباشد که این قضیه را در ادبیات عرب بررسی نموده است. <ref>سعدنی، 1980م، ص 206.</ref> <br>باکثير مسئلۀ فلسطين را در رأس تمام امور مورد توجه قرار داده، و آن را اولين قضيۀ عربيت و مهمترين مسئلۀ اسلام به شمار مىآورد. آثار ادبى او از شعر و نثر نشاندهندۀ توجه و تعهد بيش از حد وى به موضوع فلسطين بهويژه پس از شکست فاجعهآميز جنگ ژوئن مىباشد. <br> | ||
باکثير، اشعار فراوانى در مورد فلسطين سروده، اما متأسفانه پيش از آنکه بتواند آنها را در ديوانى گردآورى نمايد، درگذشته است. از این رو اين اشعار بهطور پراکنده در کتابهاى اندکى که در مورد او تأليف شده، يافت مىشود. <br>وی در قصيدۀ «فلسطين المجاهدة» (فلسطين مبارز) که در سال 1355(1935) در [[مجلۀ الفتح]] چاپ شد، مشکل فلسطين را طرح کرده و ملت عرب را براى کمک به فلسطینیان تشویق نموده و با اشاره به بازرسى بدنى بانوان فلسطين، آنها را به غيرت فرا میخواند: | باکثير، اشعار فراوانى در مورد فلسطين سروده، اما متأسفانه پيش از آنکه بتواند آنها را در ديوانى گردآورى نمايد، درگذشته است. از این رو اين اشعار بهطور پراکنده در کتابهاى اندکى که در مورد او تأليف شده، يافت مىشود. <br>وی در قصيدۀ «فلسطين المجاهدة» (فلسطين مبارز) که در سال 1355(1935) در [[مجلۀ الفتح]] چاپ شد، مشکل فلسطين را طرح کرده و ملت عرب را براى کمک به فلسطینیان تشویق نموده و با اشاره به بازرسى بدنى بانوان فلسطين، آنها را به غيرت فرا میخواند: | ||
{{شعر|نستعلیق}} | {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|بَنِي يَعْرَبُ! مَاذا دَهاكُمْ؟ أَجِيبُونِي|أَلَمْ تَشْهَدوا أَشْلاءَ كُم بِفِلَسْطينَ}} | {{ب|بَنِي يَعْرَبُ! مَاذا دَهاكُمْ؟ أَجِيبُونِي|أَلَمْ تَشْهَدوا أَشْلاءَ كُم بِفِلَسْطينَ}} | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۳۹: | ||
خون شما بر سرزمين حرام، / براى خشنود کردن موجودات ابله و بىارزش ريخته مىشود. | خون شما بر سرزمين حرام، / براى خشنود کردن موجودات ابله و بىارزش ريخته مىشود. | ||
کرامت شما در آنجا زير پا مانده است. / در فلسطين انواع مصيبتها بر ملت تحميل مىشود: | کرامت شما در آنجا زير پا مانده است. / در فلسطين انواع مصيبتها بر ملت تحميل مىشود: | ||
قتل، آوارگى، زندان و شکنجه. / و تفتيش دختران و زنان پاک و آزاده. <br>سپس به خاطر کوتاهی و سستى اعراب و امت اسلامى به سرزنش ايشان مىپردازد: <br> | قتل، آوارگى، زندان و شکنجه. / و تفتيش دختران و زنان پاک و آزاده. <br>سپس به خاطر کوتاهی و سستى اعراب و امت اسلامى به سرزنش ايشان مىپردازد: <br>{{شعر|نستعلیق}} | ||
{{شعر|نستعلیق}} | |||
{{ب|أَلا لَيْتَ شَعْرِي كَيْفَ تَصْبرُ يَعْرُبُ|عَلَـى حَـالَهٍ فـيِها الْمَنِيَّهُُ تَعْذِبُ؟}} | {{ب|أَلا لَيْتَ شَعْرِي كَيْفَ تَصْبرُ يَعْرُبُ|عَلَـى حَـالَهٍ فـيِها الْمَنِيَّهُُ تَعْذِبُ؟}} | ||
{{ب|وَ كَيْفَ بِلادُ الضَّادِ تَغْـفو جُفُونَها|وَ جَفْنُ فِلَسطينَ دَمَاً يَتَصَبّـَبُ؟}} | {{ب|وَ كَيْفَ بِلادُ الضَّادِ تَغْـفو جُفُونَها|وَ جَفْنُ فِلَسطينَ دَمَاً يَتَصَبّـَبُ؟}} | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۴۵: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| class="nastaliq" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt">أَلا لَيْتَ شَعْرِي كَيْفَ تَصْبرُ يَعْرُبُ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">عَلَـى حَـالَهٍ فـيِها الْمَنِيَّهُُ تَعْذِبُ؟</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَ كَيْفَ بِلادُ الضَّادِ تَغْـفو جُفُونَها</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">وَ جَفْنُ فِلَسطينَ دَمَاً يَتَصَبّـَبُ؟</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt">و كَيْفَ يَسيغُ الْعُرْبُ بَرْدَ شَرَابِهِم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">يُسَامُ الرَزَايا بِاضْطِهادِ أَفَانينَ</span> | |||
|} | |||
1ـ هان! کاش مىدانستم اعراب چگونه صبر مىکنند / بر حالتى که در آن مرگ شيرين و گوارا است. | 1ـ هان! کاش مىدانستم اعراب چگونه صبر مىکنند / بر حالتى که در آن مرگ شيرين و گوارا است. | ||
3ـ و چطور سرزمينهاى عرب پلکهايشان را بر هم مىگذارند، / در حالىکه پلکهاى فلسطين غرق در خون است. | 3ـ و چطور سرزمينهاى عرب پلکهايشان را بر هم مىگذارند، / در حالىکه پلکهاى فلسطين غرق در خون است. | ||
5ـ و چگونه اعراب شراب خنکشان را سر مىکشند، / در حالىکه يک ميليون انسان از آنها، در آنجا مصيبتزده و بدبخت هستند. | 5ـ و چگونه اعراب شراب خنکشان را سر مىکشند، / در حالىکه يک ميليون انسان از آنها، در آنجا مصيبتزده و بدبخت هستند. | ||
تشويق به مبارزه موضعگيرى باکثير در برابر مسئلۀ فلسطين عبارت بود از نپذيرفتن تمامى راههاى صلحجويانه؛ او عقيده داشت که جهاد تنها راه بازگرداندن مقدسات و بيرونراندن اشغالگران مىباشد، و قضيۀ فلسطين، قضيۀ تمام مسلمانان است و تنها به اعراب اختصاص ندارد. وی در قصيدهاى از زبان يکى از شهيدان فلسطينى مىگويد: | تشويق به مبارزه موضعگيرى باکثير در برابر مسئلۀ فلسطين عبارت بود از نپذيرفتن تمامى راههاى صلحجويانه؛ او عقيده داشت که جهاد تنها راه بازگرداندن مقدسات و بيرونراندن اشغالگران مىباشد، و قضيۀ فلسطين، قضيۀ تمام مسلمانان است و تنها به اعراب اختصاص ندارد. وی در قصيدهاى از زبان يکى از شهيدان فلسطينى مىگويد: {{شعر|نستعلیق}} | ||
{{ب|فيمَ انتِظارُكمو و الحَقُّ حَقُّكُمو|يُعْدَى عَلَيْه لِيُعْطَى لِلْمَلاعينَ!}} | {{ب|فيمَ انتِظارُكمو و الحَقُّ حَقُّكُمو|يُعْدَى عَلَيْه لِيُعْطَى لِلْمَلاعينَ!}} | ||
{{ب|لا تَطْلُبُوه احْتِكامَاً فِي مَجَامِعِهمْ|بَلْ اسْتَرَدُّوه قَسْرَاً فِي الْمَيادِينَ}} | {{ب|لا تَطْلُبُوه احْتِكامَاً فِي مَجَامِعِهمْ|بَلْ اسْتَرَدُّوه قَسْرَاً فِي الْمَيادِينَ}} | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۷۰: | ||
تمام مسلمانان در اندونزى و پاکستان و چين / حامى و پشتيبان شما هستند. <ref>ناجى، 1966م، ص 114.</ref> <br>«شيلوک جديد»، نخستين نمايشنامۀ وى دربارۀ فلسطين است، که در سال 1944 يعنى سه سال قبل از وقوع فاجعۀ تقسيم زمينهاى فلسطين نوشته شده است. در اين اثر، باکثير ايجاد دولت اسرائيل در فلسطين را پيشبينى مىکند: | تمام مسلمانان در اندونزى و پاکستان و چين / حامى و پشتيبان شما هستند. <ref>ناجى، 1966م، ص 114.</ref> <br>«شيلوک جديد»، نخستين نمايشنامۀ وى دربارۀ فلسطين است، که در سال 1944 يعنى سه سال قبل از وقوع فاجعۀ تقسيم زمينهاى فلسطين نوشته شده است. در اين اثر، باکثير ايجاد دولت اسرائيل در فلسطين را پيشبينى مىکند: | ||
«در اين نمايشنامه که آن را شيلوک جديد ناميدم، فاجعۀ فلسطين و تشکيل دولت يهود در آن، و خروج ساکنان عرب از اين سرزمين را پيشبينى نمودم، همچنان که پيشبينى کردم که تنها راه حل در مقابل اعراب در محاصرۀ اقتصادى گذاشتن اين دولت اشغالگر است، تا آنکه از پاى در آمده و هلاک شود».<ref>باكثير، پیشین، ص49ـ50.</ref> <br>برخى ناقدان همچون «[[سید قطب|سيد قطب]]» اين نمايشنامه را بزرگترين اثر ادبى به شمار مىآورند که مشکل فلسطين را از آغاز پيدايش آن بررسى نموده است. <br>دومين اثر باکثير نمايشنامۀ «شعبالله المختار» (ملت برگزيده خدا) است که آن را در سال 1946 تأليف نمود. باکثير در اين اثر خطر مهاجرت يهوديان را به فلسطين بررسى نموده است و فساد اخلاقى، مشکلات اقتصادى و درگيریهاى نژادى و طبقاتى داخل خود اسرائيل، و همچنين کشمکش روحى شخصيت اسرائيلى را در تقسيم دوستىاش بين دولتى که از آنجا آمده و دولت جديد اسرائيل، با مهارت هنرى ويژهاى به تصوير کشيده است.<ref>بهي، 2006م، ص239.</ref> در اين نمايشنامه، وی برپايى انقلاب بزرگ مردمى را پيشبينى مىکند و نسبت به فروپاشى رژيم اشغالگر نگاهى تازه دارد. <ref>پیشین، ص252.</ref | «در اين نمايشنامه که آن را شيلوک جديد ناميدم، فاجعۀ فلسطين و تشکيل دولت يهود در آن، و خروج ساکنان عرب از اين سرزمين را پيشبينى نمودم، همچنان که پيشبينى کردم که تنها راه حل در مقابل اعراب در محاصرۀ اقتصادى گذاشتن اين دولت اشغالگر است، تا آنکه از پاى در آمده و هلاک شود».<ref>باكثير، پیشین، ص49ـ50.</ref> <br>برخى ناقدان همچون «[[سید قطب|سيد قطب]]» اين نمايشنامه را بزرگترين اثر ادبى به شمار مىآورند که مشکل فلسطين را از آغاز پيدايش آن بررسى نموده است. <br>دومين اثر باکثير نمايشنامۀ «شعبالله المختار» (ملت برگزيده خدا) است که آن را در سال 1946 تأليف نمود. باکثير در اين اثر خطر مهاجرت يهوديان را به فلسطين بررسى نموده است و فساد اخلاقى، مشکلات اقتصادى و درگيریهاى نژادى و طبقاتى داخل خود اسرائيل، و همچنين کشمکش روحى شخصيت اسرائيلى را در تقسيم دوستىاش بين دولتى که از آنجا آمده و دولت جديد اسرائيل، با مهارت هنرى ويژهاى به تصوير کشيده است.<ref>بهي، 2006م، ص239.</ref> در اين نمايشنامه، وی برپايى انقلاب بزرگ مردمى را پيشبينى مىکند و نسبت به فروپاشى رژيم اشغالگر نگاهى تازه دارد. <ref>پیشین، ص252.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |