جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
   
   
<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
خط ۱۰: خط ۹:
|-
|-
|اطلاعات نشر
|اطلاعات نشر
| data-type="authorbirthDate" |ایران  
| data-type="authorbirthDate" |ایران
|-
|-
|نویسنده
|نویسنده
خط ۲۴: خط ۲۳:


=پیش درآمد=
=پیش درآمد=
==1. تاثير پذیری از الگوهای مقبول ==
==1. تاثير پذیری از الگوهای مقبول==
سادات پژوهی و به ویژه امام زاده پژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی و بطور خاص شیعیان قلمداد می گردد. این رخداد تاریخی که بر بستری عاطفی و اعتقادی استوار است دارای تاثيرات پرفایده ای است که نتيجه آن خلق چشم انداز درخشانی در جهت الگوپذیری از مکتب اهل بیت (عليهم السلام) را ترسیم می نماید؛ زیرا اهتمام به شناخت سادات و امامزادگان با رویکرد معرفتی و دستيابي به آموزه های عملي در جهت احترام و تکریم اهل ‌بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان، می تواند سمت و سوي نگاه جامعه و خصوصا قلم نقد و نظر پژوهشگران این عرصه را به جایگاه تاثیر گذار آنان معطوف نماید.  
سادات پژوهی و به ویژه امام زاده پژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی و بطور خاص شیعیان قلمداد می گردد. این رخداد تاریخی که بر بستری عاطفی و اعتقادی استوار است دارای تاثيرات پرفایده ای است که نتيجه آن خلق چشم انداز درخشانی در جهت الگوپذیری از مکتب اهل بیت (عليهم السلام) را ترسیم می نماید؛ زیرا اهتمام به شناخت سادات و امامزادگان با رویکرد معرفتی و دستيابي به آموزه های عملي در جهت احترام و تکریم اهل ‌بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان، می تواند سمت و سوي نگاه جامعه و خصوصا قلم نقد و نظر پژوهشگران این عرصه را به جایگاه تاثیر گذار آنان معطوف نماید.  
اين دست پژوهش می تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه هاي عيني آشنا نماید، که با نقش تاثیر گذار خود موجب می شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامي عملی و اميد بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.  
اين دست پژوهش می تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه هاي عيني آشنا نماید، که با نقش تاثیر گذار خود موجب می شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامي عملی و اميد بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.
 
 
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی  سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازيابی نمايند، و با آسيب شناسي دقييق و علمي اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی  سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازيابی نمايند، و با آسيب شناسي دقييق و علمي اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
امیر المومنین (علیه السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می فرماید: «بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْيَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما اي مردم، به وسيله ما از تاريکيهاي جهل و فساد رها گشتيد، و راه هدايت را در پيش گرفتيد و گام بر فراز اعتلا نهاديد. <ref>(نهج البلاغة، خطبه: 4).</ref>
امیر المومنین (علیه السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می فرماید: «بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْيَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما اي مردم، به وسيله ما از تاريکيهاي جهل و فساد رها گشتيد، و راه هدايت را در پيش گرفتيد و گام بر فراز اعتلا نهاديد. <ref>(نهج البلاغة، خطبه: 4).</ref>
خط ۳۲: خط ۳۳:
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست به تدریج مذاهب و فرقی در جهان اسلام شکل گرفت. پیدایش این مذاهب که اغلب بر محور تکثر اجتهادات فقهی صورت گرفت پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که بارزترین آنها تفرقه، تکفیر و منازعات خانمان سوز بین پیروان مذاهب بود که تاکنون نیز ادامه دارد.
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست به تدریج مذاهب و فرقی در جهان اسلام شکل گرفت. پیدایش این مذاهب که اغلب بر محور تکثر اجتهادات فقهی صورت گرفت پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که بارزترین آنها تفرقه، تکفیر و منازعات خانمان سوز بین پیروان مذاهب بود که تاکنون نیز ادامه دارد.
عصر ظهور مذاهب فقهی از اوایل قرن دوم آغاز شد و تا اوایل قرن چهارم ادامه یافت. در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم، نسلی از فقها پا به عرصۀ علم و افتاء گذاردند که با تدوین فقه، فروع فقهی را گسترش دادند.
عصر ظهور مذاهب فقهی از اوایل قرن دوم آغاز شد و تا اوایل قرن چهارم ادامه یافت. در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم، نسلی از فقها پا به عرصۀ علم و افتاء گذاردند که با تدوین فقه، فروع فقهی را گسترش دادند.
به‌‌‌‌دنبال این وضعیت، مذاهب فقهی فراوان شدند. هر شهری فقیهی داشت که نظرش بر دیگر فقهای آن دیار مقدّم بود و هریک شیوه‌‌‌‌ای را در استنباط احکام برای خود برگزیده بود. حتی گفته شده است که تعداد این مذاهب از صد هم تجاوز کرده بود. (مکارم شیرازی، 1385 ش، ج1، ص135) روی‌‌‌‌هم‌‌‌‌رفته ازنظر دوام می‌‌‌‌توان مذاهب این عصر را به دو بخش «مذاهب منقرضشده» و «مذاهب منقرضنشده» تقسیم کرد.
به‌‌‌‌دنبال این وضعیت، مذاهب فقهی فراوان شدند. هر شهری فقیهی داشت که نظرش بر دیگر فقهای آن دیار مقدّم بود و هریک شیوه‌‌‌‌ای را در استنباط احکام برای خود برگزیده بود.  
 
 
حتی گفته شده است که تعداد این مذاهب از صد هم تجاوز کرده بود. (مکارم شیرازی، 1385 ش، ج1، ص135) روی‌‌‌‌هم‌‌‌‌رفته ازنظر دوام می‌‌‌‌توان مذاهب این عصر را به دو بخش «مذاهب منقرضشده» و «مذاهب منقرضنشده» تقسیم کرد.
از همان روزهای نخستینی که زمزمه های تفرقه و تشتّت بین مسلمانان افتاد؛ رهروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به تبعیت از امامان معصوم خویش گام های بلندی را در تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی برداشته، و آن را محور اصلی مجاهدت خویش در احیای اسلام، و هویت بخشیدن به مسلمانان قرار دادند، که نمونه عالی آن تدوین کتاب هایی نظیر (الاعلام) شیخ مفید؛ (الإنتصار و الناصريات) سيد مرتضی؛ (الخلاف) شيخ طوسي؛ (غنية النزوع) سيد ابن زهرة؛ (سرائر) ابن إدريس حلي؛ (جامع الخلاف والوفاق) علی بن محمد قمی سبزواری؛ (المعتبر) محقق حلی؛ (خلاف المذاهب الخمسه) حسن بن علی بن داود؛ (تذکرة الفقهاء و منتهی المطلب) علامه حلّي؛ (مفتاح الکرامة) حسيني عاملي؛ و (مجمع البیان) طبرسی و... می باشد که مورد توجه دانشمندان برجسته اهل سنت قرار گرفته است. استمرار این حرکت حیات بخش در تقریب مذاهب ضرورتی است که عقل و شرع آن را لازم دانسته و هر نوع اخلال و مخالفت با آن را گناهی بس عظیم می داند.
از همان روزهای نخستینی که زمزمه های تفرقه و تشتّت بین مسلمانان افتاد؛ رهروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به تبعیت از امامان معصوم خویش گام های بلندی را در تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی برداشته، و آن را محور اصلی مجاهدت خویش در احیای اسلام، و هویت بخشیدن به مسلمانان قرار دادند، که نمونه عالی آن تدوین کتاب هایی نظیر (الاعلام) شیخ مفید؛ (الإنتصار و الناصريات) سيد مرتضی؛ (الخلاف) شيخ طوسي؛ (غنية النزوع) سيد ابن زهرة؛ (سرائر) ابن إدريس حلي؛ (جامع الخلاف والوفاق) علی بن محمد قمی سبزواری؛ (المعتبر) محقق حلی؛ (خلاف المذاهب الخمسه) حسن بن علی بن داود؛ (تذکرة الفقهاء و منتهی المطلب) علامه حلّي؛ (مفتاح الکرامة) حسيني عاملي؛ و (مجمع البیان) طبرسی و... می باشد که مورد توجه دانشمندان برجسته اهل سنت قرار گرفته است. استمرار این حرکت حیات بخش در تقریب مذاهب ضرورتی است که عقل و شرع آن را لازم دانسته و هر نوع اخلال و مخالفت با آن را گناهی بس عظیم می داند.
امیر المومنین (علیه السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَيُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اكثريت همراه شويد، كه دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدايى بپرهيزيد، كه يكسو شده از مردم بهره شيطان است، چنان كه گوسپند دور مانده از گله نصيب گرگ است. آگاه باشيد كسى كه به اين شعار (تفرقه) دعوت كند او را بكشيد گرچه زير عمامه من باشد. به آن دو نفر حكميت داده شد كه آنچه را قرآن زنده كرده زنده كنند، و آنچه را قرآن ميرانده بميرانند. احياء قرآن در يك دلى همگان در عمل به آن است، و ميراندن قرآن جدايى از اوست. <ref>(نهج البلاغه، خطبه 127).</ref>
امیر المومنین (علیه السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَيُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اكثريت همراه شويد، كه دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدايى بپرهيزيد، كه يكسو شده از مردم بهره شيطان است، چنان كه گوسپند دور مانده از گله نصيب گرگ است.  
 
 
آگاه باشيد كسى كه به اين شعار (تفرقه) دعوت كند او را بكشيد گرچه زير عمامه من باشد. به آن دو نفر حكميت داده شد كه آنچه را قرآن زنده كرده زنده كنند، و آنچه را قرآن ميرانده بميرانند. احياء قرآن در يك دلى همگان در عمل به آن است، و ميراندن قرآن جدايى از اوست. <ref>(نهج البلاغه، خطبه 127).</ref>
سیره امام صادق (علیه السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه های تاریخی است که می تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابو حنیفه که از شاگردان امام (علیه السلام) شمرده می شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می گفت: «واللهِ ما رأيتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. (انصاری، 1415 ق، ج1، ص34)  حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (علیه السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی خواهد بود.  
سیره امام صادق (علیه السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه های تاریخی است که می تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابو حنیفه که از شاگردان امام (علیه السلام) شمرده می شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می گفت: «واللهِ ما رأيتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. (انصاری، 1415 ق، ج1، ص34)  حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (علیه السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی خواهد بود.  
امیر المومنین (علیه السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می شمارند: «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وعِمَادُ الْيَقِينِ، إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وبِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي». كسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر أساس دين، و ستون‏هاى استوار يقين مى‏باشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد. (نهج البلاغه: خطبه: 2).  
امیر المومنین (علیه السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می شمارند: «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وعِمَادُ الْيَقِينِ، إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وبِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي». كسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر أساس دين، و ستون‏هاى استوار يقين مى‏باشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد. (نهج البلاغه: خطبه: 2).  
خط ۶۰: خط ۶۷:
===1. گذشته: انتساب خلفای عباسی به پیامبر===
===1. گذشته: انتساب خلفای عباسی به پیامبر===
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلي الله عليه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلي الله عليه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می رسانده است. (البغدادي، ج1، ص162) آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. (مسكويه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبي، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن كثير، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268) و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. (قطب الدين اليونيني، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبو الفداء شاهنشاه بن أيوب، ج3، ص193).  
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلي الله عليه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلي الله عليه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می رسانده است. (البغدادي، ج1، ص162) آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. (مسكويه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبي، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن كثير، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268) و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. (قطب الدين اليونيني، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبو الفداء شاهنشاه بن أيوب، ج3، ص193).  
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت ===
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت===
ادعاي بابيت براي امام عصر (علیه السلام) از زمان غيبت صغرا آغاز شده و اين ادعاهاي دروغين و انحرافي تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخي از علماي بزرگ شيعه وجود اين مدعيان را مؤيد براي وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت كه در سايه حقيقت باطل به حيات خود ادامه مي‌دهد، مدعيان براي اثبات ادعاي خود از امامت كمك مي‌گيرند و هميشه براي ترويج و تحريفات از آنچه براي مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
ادعاي بابيت براي امام عصر (علیه السلام) از زمان غيبت صغرا آغاز شده و اين ادعاهاي دروغين و انحرافي تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخي از علماي بزرگ شيعه وجود اين مدعيان را مؤيد براي وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت كه در سايه حقيقت باطل به حيات خود ادامه مي‌دهد، مدعيان براي اثبات ادعاي خود از امامت كمك مي‌گيرند و هميشه براي ترويج و تحريفات از آنچه براي مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
از اینرو دولت‌هاي استعماري براي مقابله با نفوذ و گسترش اسلام و جلوگيري از بسط قلمرو حكومت اسلام و اجراي طرح‌هاي استعماري خود در خاورميانه و آسيا به اقدامات مختلف روي آوردند.  مناطق بزرگی از جهان اسلام از جمله ايران که از مناطق مهم استراتژيك جهان به شمار مي‌رود، با ذخاير و منابع زيرزميني، آثار فرهنگي و تاريخي ديرين، و تمدن درخشان از سویی؛ و از سوي دیگر دارا بودن عقايد ديني و مذهبي ناب اسلامي موجب شده تا دشمنان، بویژه استعمارگران از جهات بسياري بدان توجه كرده‌، و در طول تاريخ استعمار ضربه‌هاي سختی در ابعاد مختلف به آن زده‌اند. اختلافات قدرت، قوميت وعقايد در طول تاريخ، بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا ايران را آسيب‌پذير نموده و سيطره طولاني استبداد، سبب ناهنجاري‌هاي اجتماعي شده و اسباب حضور بيگانگان را فراهم آورده است.  
از اینرو دولت‌هاي استعماري براي مقابله با نفوذ و گسترش اسلام و جلوگيري از بسط قلمرو حكومت اسلام و اجراي طرح‌هاي استعماري خود در خاورميانه و آسيا به اقدامات مختلف روي آوردند.  مناطق بزرگی از جهان اسلام از جمله ايران که از مناطق مهم استراتژيك جهان به شمار مي‌رود، با ذخاير و منابع زيرزميني، آثار فرهنگي و تاريخي ديرين، و تمدن درخشان از سویی؛ و از سوي دیگر دارا بودن عقايد ديني و مذهبي ناب اسلامي موجب شده تا دشمنان، بویژه استعمارگران از جهات بسياري بدان توجه كرده‌، و در طول تاريخ استعمار ضربه‌هاي سختی در ابعاد مختلف به آن زده‌اند. اختلافات قدرت، قوميت وعقايد در طول تاريخ، بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا ايران را آسيب‌پذير نموده و سيطره طولاني استبداد، سبب ناهنجاري‌هاي اجتماعي شده و اسباب حضور بيگانگان را فراهم آورده است.  
خط ۷۰: خط ۷۷:
=مباني كلامي  ـ  فقهي جايگاه تاثیر گذار  سیادت=
=مباني كلامي  ـ  فقهي جايگاه تاثیر گذار  سیادت=
بدون شک هر حرکت اجتماعی که بر بستر دین و اعتقاد استوار باشد، ضرورتا می بایستی مبانی اعتقادی (کلامی) و شرعی (فقهی) داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی خاندان رسالت اعم از اهل بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان یعنی سادات عظام جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی ذریه آن حضرت نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست. بنابراین در مباحثی که درپی می آید ابتدا با توجه به خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و سپس با توسعه آن به ذریه آن حضرت سخن خواهیم گفت.
بدون شک هر حرکت اجتماعی که بر بستر دین و اعتقاد استوار باشد، ضرورتا می بایستی مبانی اعتقادی (کلامی) و شرعی (فقهی) داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی خاندان رسالت اعم از اهل بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان یعنی سادات عظام جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی ذریه آن حضرت نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست. بنابراین در مباحثی که درپی می آید ابتدا با توجه به خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و سپس با توسعه آن به ذریه آن حضرت سخن خواهیم گفت.
==(الف) وجوب محبت به پیامبر ==
==(الف) وجوب محبت به پیامبر==
===1. محبت مباشر===
===1. محبت مباشر===
خداوند در مقاطعی از کلام آسمانیش مردم را به دوستی پیامبرش دستور داده، و حتی آن را در کنار دوست داشتن خود قرار داده است: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ». (ای رسول ما امت را) بگو: اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموالی که جمع آورده‌اید، و تجارتی که از کسادی آن بیمناکید، و منازلی را که به آن دل خوش داشته‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می‌دارید، منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد (پیروزی اسلام بر کفر تا دنیا طلبان از فعل خود پشیمان و زیانکار شوند) و خدا فسّاق را هدایت نخواهد کرد. (توبه: 24).  
خداوند در مقاطعی از کلام آسمانیش مردم را به دوستی پیامبرش دستور داده، و حتی آن را در کنار دوست داشتن خود قرار داده است: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ». (ای رسول ما امت را) بگو: اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموالی که جمع آورده‌اید، و تجارتی که از کسادی آن بیمناکید، و منازلی را که به آن دل خوش داشته‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می‌دارید، منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد (پیروزی اسلام بر کفر تا دنیا طلبان از فعل خود پشیمان و زیانکار شوند) و خدا فسّاق را هدایت نخواهد کرد. (توبه: 24).  
خط ۸۹: خط ۹۶:
2. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إذا كان يوم القيامة نادى منادٍ: أيها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله عليه وآله) يكلمكم، فتنصت الخلائق فيقوم النبيّ (صلّى الله عليه وآله) فيقول: يا معشر الخلائق من كانت له عندي يد أو منة أو معروف فليقم حتى أكافئه، فيقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأيّ يد أو أيّ منة وأيّ معروف لنا، بل اليد والمنة والمعروف لله ولرسوله على جميع الخلائق؛ فيقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بيتي، أو برّهم، أو كساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فليقم حتى أكافئه؛ فيقوم أناس قد فعلوا ذلك فيأتي النداء من عند الله تعالى: يا محمد يا حبيبي قد جعلت مكافأتهم إليك فأسكنهم من الجنة حيث شئت، قال: فيسكنهم في الوسيلة حيث لا يحجبون عن محمد وأهل بيته (عليهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. (شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333).
2. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إذا كان يوم القيامة نادى منادٍ: أيها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله عليه وآله) يكلمكم، فتنصت الخلائق فيقوم النبيّ (صلّى الله عليه وآله) فيقول: يا معشر الخلائق من كانت له عندي يد أو منة أو معروف فليقم حتى أكافئه، فيقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأيّ يد أو أيّ منة وأيّ معروف لنا، بل اليد والمنة والمعروف لله ولرسوله على جميع الخلائق؛ فيقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بيتي، أو برّهم، أو كساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فليقم حتى أكافئه؛ فيقوم أناس قد فعلوا ذلك فيأتي النداء من عند الله تعالى: يا محمد يا حبيبي قد جعلت مكافأتهم إليك فأسكنهم من الجنة حيث شئت، قال: فيسكنهم في الوسيلة حيث لا يحجبون عن محمد وأهل بيته (عليهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. (شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333).
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا يُؤمن عبدٌ حتی أََكون أحبَّ اليه من نفسه، و يكون عترتي أَحبَّ إليه من عترته، و يكون أهلي أَحبّ إليه من أَهله و يَكون ذاتي أحب اليه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. (علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13).
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا يُؤمن عبدٌ حتی أََكون أحبَّ اليه من نفسه، و يكون عترتي أَحبَّ إليه من عترته، و يكون أهلي أَحبّ إليه من أَهله و يَكون ذاتي أحب اليه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. (علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13).
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر ==
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر==
===1. تعظیم و توقیر مباشر ===
===1. تعظیم و توقیر مباشر===
خداوند در بیان وظیفه مردم راجع به پیامبرش می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا». تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده ایم. تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و یاریش کنید و بزرگش دارید و خدا را صبحگاه و شامگاه تسبیح گویید. (فتح: 8 ـ 9).
خداوند در بیان وظیفه مردم راجع به پیامبرش می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا». تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده ایم. تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و یاریش کنید و بزرگش دارید و خدا را صبحگاه و شامگاه تسبیح گویید. (فتح: 8 ـ 9).
بنابراینکه مرجع ضمیر در (وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ) پیامبر اسلام باشد، خداوند ما را به یاری رساندن و بزرگداشت وی دستور می دهد. (قرطبی، 1384هـ ـ 1964 م، ج6 ص250؛ فخر رازی 1420 هـ ، ج28 ص72؛ طوسی، 1409 هـ ، ج9، ص318؛ طبرسی، 1415 هـ ـ 1995 م، ج9، ص187).   
بنابراینکه مرجع ضمیر در (وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ) پیامبر اسلام باشد، خداوند ما را به یاری رساندن و بزرگداشت وی دستور می دهد. (قرطبی، 1384هـ ـ 1964 م، ج6 ص250؛ فخر رازی 1420 هـ ، ج28 ص72؛ طوسی، 1409 هـ ، ج9، ص318؛ طبرسی، 1415 هـ ـ 1995 م، ج9، ص187).   
شیخ طوسی می گوید: «ثم بين الغرض بالارسال، فقال: أرسلناك بهذه الصفة (لتؤمنوا) ومن قرأ ـ بالياء ـ أي ليؤمنوا هؤلاء الكفار (بالله). ومن قرأ ـ بالتاء ـ وجه الخطاب إلى الخلق أي أرسلته إليكم (لتؤمنوا بالله) فتوحدوه ورسوله (فتصدقوه وتغرروه) أي تنصروه، فالهاء راجعة إلى النبيّ (صلّى الله عليه وآله). وقال المبرد: معنى (تعزّروه) تعظّموه يقال: غرّرت الرجل إذا كبّرته بلسانك (وتوقّروه) أي تعظّموه. يعني النبيّ (صلّى الله عليه وآله) في قول قتادة وقال ابن عباس (تعزّروه) من الاجلال (وتوقّروه) من الإعظام». خداوند هدف از فرستادن پیامبرش را تعظیم و تکریم وی برشمرده است. (شیخ طوسی، 1409 هـ، ج9، ص318).
شیخ طوسی می گوید: «ثم بين الغرض بالارسال، فقال: أرسلناك بهذه الصفة (لتؤمنوا) ومن قرأ ـ بالياء ـ أي ليؤمنوا هؤلاء الكفار (بالله). ومن قرأ ـ بالتاء ـ وجه الخطاب إلى الخلق أي أرسلته إليكم (لتؤمنوا بالله) فتوحدوه ورسوله (فتصدقوه وتغرروه) أي تنصروه، فالهاء راجعة إلى النبيّ (صلّى الله عليه وآله). وقال المبرد: معنى (تعزّروه) تعظّموه يقال: غرّرت الرجل إذا كبّرته بلسانك (وتوقّروه) أي تعظّموه. يعني النبيّ (صلّى الله عليه وآله) في قول قتادة وقال ابن عباس (تعزّروه) من الاجلال (وتوقّروه) من الإعظام». خداوند هدف از فرستادن پیامبرش را تعظیم و تکریم وی برشمرده است. (شیخ طوسی، 1409 هـ، ج9، ص318).
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر   ===
===2. تعظیم و توقیر غیر مباشر===
====1/2 ـ  تعظیم پیامبر به واسطه تعظیم به سادات ====
====1/2 ـ  تعظیم پیامبر به واسطه تعظیم به سادات====
قاضی عياض می گوید: «وَمِنْ إِعْظَامِهِ وَإِكْبَارِهِ إِعْظَامُ جَمِيعِ أَسْبَابِهِ، وَإِكْرَامُ مَشَاهِدِهِ وَأَمْكِنَتِهِ مِنْ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ، وَمَعَاهِدِهِ. وَمَا لَمَسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوْ عُرِفَ به». از جمله مصادیق تعظیم و بزرگداشت وی تکریم مکانهای زندگی و عبادت، و آنچه که آن را لمس کرده است می باشد. (قاضی عياض، 1407 هـ ، ج2، ص126).
قاضی عياض می گوید: «وَمِنْ إِعْظَامِهِ وَإِكْبَارِهِ إِعْظَامُ جَمِيعِ أَسْبَابِهِ، وَإِكْرَامُ مَشَاهِدِهِ وَأَمْكِنَتِهِ مِنْ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ، وَمَعَاهِدِهِ. وَمَا لَمَسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوْ عُرِفَ به». از جمله مصادیق تعظیم و بزرگداشت وی تکریم مکانهای زندگی و عبادت، و آنچه که آن را لمس کرده است می باشد. (قاضی عياض، 1407 هـ ، ج2، ص126).
از این تعمیم استفاده می شود که هر کاری که تکریم او به حساب آید را شامل می شود؛ مثل تکریم خاندان آن حضرت. چنانکه آیت الله بروجردی در تقسیم غنایم می فرماید: «ثُمَّ جعل ثلاثة أسهم منه لليتامى والمساكين وأبناء السبيل المنتسبين إلى هؤلاء السادة وهم أقرباء الرسول (صلَّى اللَّه عليه وآله) فان المرء يحفظ في ولده». سه سهم از غنایم به یتیمان و مساکین و در راه ماندهای منتسب به خاندان رسالت از سادات و نزدیکان پیامبر اختصاص داده شده است؛ زیرا حفظ انسان در حفظ خاندان اوست. (حسيني قزويني، 1380 هـ ، ص: 8).  
از این تعمیم استفاده می شود که هر کاری که تکریم او به حساب آید را شامل می شود؛ مثل تکریم خاندان آن حضرت. چنانکه آیت الله بروجردی در تقسیم غنایم می فرماید: «ثُمَّ جعل ثلاثة أسهم منه لليتامى والمساكين وأبناء السبيل المنتسبين إلى هؤلاء السادة وهم أقرباء الرسول (صلَّى اللَّه عليه وآله) فان المرء يحفظ في ولده». سه سهم از غنایم به یتیمان و مساکین و در راه ماندهای منتسب به خاندان رسالت از سادات و نزدیکان پیامبر اختصاص داده شده است؛ زیرا حفظ انسان در حفظ خاندان اوست. (حسيني قزويني، 1380 هـ ، ص: 8).  
همین معنا در قضيه فدك آمده است؛ وقتی خليفه اول به حديث «نحن معاشر الانبياء لا نورِّث، ما تركنا صدقة» استدلال کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ فرمودند: «يا أبا بكر! تريد أن تأخذ منّي أرضا جعلها لي رسول الله (صلّى الله عليه وآله) وتصدّق بها عليَّ من الوجيف الذي لم يوجف المسلمون عليه بخيل ولا ركاب؟ أما كان قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): (المرء يحفظ في ولده بعده)؟ وقد علمتَ أنَّه لم يترك لولده شيئا غيرها». (سلیم بن قیس، 1422 هـ ـ 1380 ش، ص:390؛ قاضي نعمان مغربي، ج3، ص37؛ طبرسی، 1386 هـ ـ 1966 م، ج1، ص139؛ ابن شهر آشوب، 1376 ـ 1956 م، ج2، ص5، ابن میثم بحرانی، 1362 ش، ج5، ص106؛ علامه عسکری، 1410 هـ – 1990م، ج2، ص147؛ ابن ابی الحدید، 1962م، ج16، ص212).
همین معنا در قضيه فدك آمده است؛ وقتی خليفه اول به حديث «نحن معاشر الانبياء لا نورِّث، ما تركنا صدقة» استدلال کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ فرمودند: «يا أبا بكر! تريد أن تأخذ منّي أرضا جعلها لي رسول الله (صلّى الله عليه وآله) وتصدّق بها عليَّ من الوجيف الذي لم يوجف المسلمون عليه بخيل ولا ركاب؟ أما كان قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): (المرء يحفظ في ولده بعده)؟ وقد علمتَ أنَّه لم يترك لولده شيئا غيرها». (سلیم بن قیس، 1422 هـ ـ 1380 ش، ص:390؛ قاضي نعمان مغربي، ج3، ص37؛ طبرسی، 1386 هـ ـ 1966 م، ج1، ص139؛ ابن شهر آشوب، 1376 ـ 1956 م، ج2، ص5، ابن میثم بحرانی، 1362 ش، ج5، ص106؛ علامه عسکری، 1410 هـ – 1990م، ج2، ص147؛ ابن ابی الحدید، 1962م، ج16، ص212).
====2/2–  اجماع مسلمین بر حرمت صدقه واجب بر سادات ====
====2/2–  اجماع مسلمین بر حرمت صدقه واجب بر سادات====
چنانکه صدقه واجب (زکات، نذز، کفارات) بر خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام است بر ذریه آن حضرت تا روز قیامت نیز حرام می باشد؛ زیرا از کثافات دستان مردم است؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «يَا بَنِي هَاشِمٍ! إنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ غُسَالَةَ النَّاسِ، وَأَوْسَاخَهُمْ وَعَوَّضَكُمْ مِنْهَا بِخُمُسِ الْخُمُسِ». (زیلعلی، 1418هـ/1997م، ج2، ص403).
چنانکه صدقه واجب (زکات، نذز، کفارات) بر خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) حرام است بر ذریه آن حضرت تا روز قیامت نیز حرام می باشد؛ زیرا از کثافات دستان مردم است؛ چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «يَا بَنِي هَاشِمٍ! إنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ غُسَالَةَ النَّاسِ، وَأَوْسَاخَهُمْ وَعَوَّضَكُمْ مِنْهَا بِخُمُسِ الْخُمُسِ». (زیلعلی، 1418هـ/1997م، ج2، ص403).
باز فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِيَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». (مسلم، 1374 هـ ـ 1954 م، ج2، ص 752 و 754).
باز فرمودند: «إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِيَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». (مسلم، 1374 هـ ـ 1954 م، ج2، ص 752 و 754).
خط ۱۰۵: خط ۱۱۲:
صاحب جواهر نیز اجماع مسلمانان را اینگونه تبیین می کند: «(الوصف الرابع أن لا يكون هاشميا ، فلو كان كذلك لم تحل له زكاة غيره) الواجبة بلا خلاف أجده فيه بين المؤمنين بل وبين المسلمين، بل الاجماع بقسميه عليه بل المحكي منهما متواتر كالنصوص التي اعترف غير واحد بكونها كذلك إكراما لهم بالتنزيه عن أوساخ الناس التي هي من الرجس الذي أذهب الله عنهم وطهرهم عنه تطهيرا، فحرمه عليهم وعوضهم عن الخمس من غير فرق بين أهل العصمة منهم وبين غيرهم». (شیخ جواهری، 1367 ش، ج15، ص406).
صاحب جواهر نیز اجماع مسلمانان را اینگونه تبیین می کند: «(الوصف الرابع أن لا يكون هاشميا ، فلو كان كذلك لم تحل له زكاة غيره) الواجبة بلا خلاف أجده فيه بين المؤمنين بل وبين المسلمين، بل الاجماع بقسميه عليه بل المحكي منهما متواتر كالنصوص التي اعترف غير واحد بكونها كذلك إكراما لهم بالتنزيه عن أوساخ الناس التي هي من الرجس الذي أذهب الله عنهم وطهرهم عنه تطهيرا، فحرمه عليهم وعوضهم عن الخمس من غير فرق بين أهل العصمة منهم وبين غيرهم». (شیخ جواهری، 1367 ش، ج15، ص406).
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
===1. حرمت إیذاء شخص پیامبر ===
===1. حرمت إیذاء شخص پیامبر===
«وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می کند. سماعة از امام صادق (عليه السلام) نقل می کند که فرمود: «مالكم تسيئون رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال له رجل: جعلت فداك وكيف يسيئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالكم تعرض عليه، فإذا رأى فيها معصية ساء». چرا پیامبر را اذیت می کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ (الصفار)، 1404 ق ـ 1362 ش، 465).
«وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می کند. سماعة از امام صادق (عليه السلام) نقل می کند که فرمود: «مالكم تسيئون رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال له رجل: جعلت فداك وكيف يسيئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالكم تعرض عليه، فإذا رأى فيها معصية ساء». چرا پیامبر را اذیت می کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ (الصفار)، 1404 ق ـ 1362 ش، 465).
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
۵۵

ویرایش