۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
==حضور على(علیهالسلام) در حکومت== | ==حضور على(علیهالسلام) در حکومت== | ||
وحدت امت اسلامى براى على(علیهالسلام) چنان مهم بود که خلیفه دوم هنگامى که مىخواهد مدینه را به مقصد رسیدگى به امور مهم مسلمانان ترک گوید، على(علیهالسلام) را جانشین خود در مدینه قرار مىدهد و مردم را به پیروى از وى ملزم مىکند. با این که [[امام على(علیهالسلام)]] حقش را غصب شده مىبیند، درباره آنچه به وحدت و سرنوشت امت اسلامى مربوط مىشود، کوتاهى نمىورزد؛ بنابراین، امام على(علیهالسلام) در طول خلافت عمر بن خطاب سه بار به جانشینى وى در مدینه و اداره این شهر منصوب شده است:<br> | وحدت امت اسلامى براى على(علیهالسلام) چنان مهم بود که خلیفه دوم هنگامى که مىخواهد مدینه را به مقصد رسیدگى به امور مهم مسلمانان ترک گوید، على(علیهالسلام) را جانشین خود در مدینه قرار مىدهد و مردم را به پیروى از وى ملزم مىکند. با این که [[امام على(علیهالسلام)]] حقش را غصب شده مىبیند، درباره آنچه به وحدت و سرنوشت امت اسلامى مربوط مىشود، کوتاهى نمىورزد؛ بنابراین، امام على(علیهالسلام) در طول خلافت عمر بن خطاب سه بار به جانشینى وى در مدینه و اداره این شهر منصوب شده است:<br> | ||
# یکى از مواردى که خلیفه على(علیهالسلام) را به طور رسمى در مدینه جانشین خود کرد، هنگامى بود که به حرکت به سوى شام تصمیم گرفت. خلیفه در این زمان میان لشکریان مدینه خطبهاى را قرائت کرد و پس از حمد خدا گفت: ایها الناس إنى خارج الى الشام للامر الذى قد علمتم، ولو لا أنى اخاف على المسلمین لما خرجت، و هذا على بن ابى طالب رضى الله عنه بالمدینه، فانظروا ان حزبکم امر علیکم به و احتکموا الیه فى امورکم واسمعوا له و اطیعوا، أفهمتم ما امرتکم به؟ فقالوا: نعم سمعاً و طاعة <ref>احمد بن اعثم کوفى، ج 1، ص 225.</ref><br> | # یکى از مواردى که خلیفه على(علیهالسلام) را به طور رسمى در مدینه جانشین خود کرد، هنگامى بود که به حرکت به سوى شام تصمیم گرفت. خلیفه در این زمان میان لشکریان مدینه خطبهاى را قرائت کرد و پس از حمد خدا گفت: '''ایها الناس إنى خارج الى الشام للامر الذى قد علمتم، ولو لا أنى اخاف على المسلمین لما خرجت، و هذا على بن ابى طالب رضى الله عنه بالمدینه، فانظروا ان حزبکم امر علیکم به و احتکموا الیه فى امورکم واسمعوا له و اطیعوا، أفهمتم ما امرتکم به؟ فقالوا: نعم سمعاً و طاعة''' <ref>احمد بن اعثم کوفى، ج 1، ص 225.</ref><br> | ||
اى مردم! من به سوى شام مىروم و اگر ترس از تهدید و خطر براى مسلمانان نبود، هرگز از مدینه خارج نمىشدم. این على بن ابى طالب در مدینه است. به سوى او نظر کنید و من امر شما را به او مىسپارم و او حاکم میان شما است. حرف او را بشنوید و از او اطاعت کنید. آیا دانستید آنچه را به شما گفتم؟! مردم همه گفتند: بله شنیدیم و اطاعت مىکنیم.<br> | اى مردم! من به سوى شام مىروم و اگر ترس از تهدید و خطر براى مسلمانان نبود، هرگز از مدینه خارج نمىشدم. این على بن ابى طالب در مدینه است. به سوى او نظر کنید و من امر شما را به او مىسپارم و او حاکم میان شما است. حرف او را بشنوید و از او اطاعت کنید. آیا دانستید آنچه را به شما گفتم؟! مردم همه گفتند: بله شنیدیم و اطاعت مىکنیم.<br> | ||
# مورد دیگر زمانى اتفاق افتاد که خلیفه پس از مشورت با على(علیهالسلام) در خصوص اعزام لشکریان براى کمک به سپاه مسلمانان در نبردهاى قادسیه و جسر، تصمیم به خروج از مدینه گرفت؛ بدین سبب على(علیهالسلام)را در مدینه جانشین خود ساخت. <br> | # مورد دیگر زمانى اتفاق افتاد که خلیفه پس از مشورت با على(علیهالسلام) در خصوص اعزام لشکریان براى کمک به سپاه مسلمانان در نبردهاى قادسیه و جسر، تصمیم به خروج از مدینه گرفت؛ بدین سبب على(علیهالسلام)را در مدینه جانشین خود ساخت. <br> | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
# میزان دریافت از بیت المال: فردى که در جامعه مسؤولیت رهبرى را به عهده مىگیرد، براى او حقوقى را در نظر مىگیرند که صرف تأمین زندگى وى شود.<br> | # میزان دریافت از بیت المال: فردى که در جامعه مسؤولیت رهبرى را به عهده مىگیرد، براى او حقوقى را در نظر مىگیرند که صرف تأمین زندگى وى شود.<br> | ||
عمر در عصر خلافت، با صحابه از جمله امام على(علیهالسلام) در این موضوع مشورت کرد و سرانجام دیدگاه حضرت را پذیرفت که فرمود: به میزانى که زندگى خود و خانوادهات تأمین شود، از بیتالمال بردار.<ref>ابن ابىالحدید، ج 12، ص 220؛ ابوالفرج جوزى، ص 97.</ref><br> | عمر در عصر خلافت، با صحابه از جمله امام على(علیهالسلام) در این موضوع مشورت کرد و سرانجام دیدگاه حضرت را پذیرفت که فرمود: به میزانى که زندگى خود و خانوادهات تأمین شود، از بیتالمال بردار.<ref>ابن ابىالحدید، ج 12، ص 220؛ ابوالفرج جوزى، ص 97.</ref><br> | ||
# مصرف جواهر کعبه: عمر مىخواست جواهرات کعبه را به مصرف سپاه اسلام برساند. امام(علیهالسلام)فرمود: چون پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)به آنها دست نزده است تو نیز به آن دست نزن! عمر سخن حضرت را پذیرفت و شعار «لو لاک لافتضحنا» سر داد.<ref>(امینى، ج 1، ص 177؛ سید محسن امین، ج 1،ص436.</ref><br> | # مصرف جواهر کعبه: عمر مىخواست جواهرات کعبه را به مصرف سپاه اسلام برساند. امام(علیهالسلام)فرمود: چون پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)به آنها دست نزده است تو نیز به آن دست نزن! عمر سخن حضرت را پذیرفت و شعار '''«لو لاک لافتضحنا»''' سر داد.<ref>(امینى، ج 1، ص 177؛ سید محسن امین، ج 1،ص436.</ref><br> | ||
# تقسیم سرزمین هاى عراق: خلیفه دوم در مورد سرزمینهاى حاصلخیز اطراف کوفه که در دست مسلمانان قرارگرفته بود، نظر على(علیهالسلام) را جویا شد. حضرت به او فرمود: اگر زمین ها را بین ما نسل کنونى مسلمانان تقسیم کنى، براى مسلمانان آینده سودى ندارد؛ ولى اگر در دست صاحبان آنها باقى گذارى تا در آن کار کنند و به دولت اسلامى مالیات بپردازند، براى هر دو نسل کنونى و آینده مفید خواهد بود. خلیفه دوم با جمله «این نظر بسیار خوبى است»، موافقت خود را اعلام کرد.<ref>احمد ابن یعقوب، ج 2، ص 151.</ref><br> | # تقسیم سرزمین هاى عراق: خلیفه دوم در مورد سرزمینهاى حاصلخیز اطراف کوفه که در دست مسلمانان قرارگرفته بود، نظر على(علیهالسلام) را جویا شد. حضرت به او فرمود: اگر زمین ها را بین ما نسل کنونى مسلمانان تقسیم کنى، براى مسلمانان آینده سودى ندارد؛ ولى اگر در دست صاحبان آنها باقى گذارى تا در آن کار کنند و به دولت اسلامى مالیات بپردازند، براى هر دو نسل کنونى و آینده مفید خواهد بود. خلیفه دوم با جمله «این نظر بسیار خوبى است»، موافقت خود را اعلام کرد.<ref>احمد ابن یعقوب، ج 2، ص 151.</ref><br> | ||
==د. على(علیهالسلام) و امور دیوانى == | ==د. على(علیهالسلام) و امور دیوانى == | ||
على(علیهالسلام) در این دوران در پارهاى امور دیوانى به ارائه راهنمایىها و پاسخگویى به معضلات مورد ابتلاى خلیفه هم مىپرداخته است که نمونههایى ذکر مىشود:<br> | على(علیهالسلام) در این دوران در پارهاى امور دیوانى به ارائه راهنمایىها و پاسخگویى به معضلات مورد ابتلاى خلیفه هم مىپرداخته است که نمونههایى ذکر مىشود:<br> | ||
# زنى دیوانه را که زنا کرده بود، نزد عمر آوردند. وى پس از مشورت با مردم، دستور داد او را رجم کنند. امام(علیهالسلام) پس از آگاهى از این حادثه دستور داد، زن را بر گردانند و خود نزد عمر آمد و فرمود: آیا نمىدانى که قلم تکلیف از سه طایفه برداشته شده است: از مجنون تا بهبود یابد. از خوابیده تا بیدار شود و از کودک تا بالغ گردد! عمر در حالى که تکبیر مىگفت، دستور داد زن را باز گردانند وحدى بر او جارى نسازند(محمد اوس قلعه چى، ج 1، ص 29 | # زنى دیوانه را که زنا کرده بود، نزد عمر آوردند. وى پس از مشورت با مردم، دستور داد او را رجم کنند. امام(علیهالسلام) پس از آگاهى از این حادثه دستور داد، زن را بر گردانند و خود نزد عمر آمد و فرمود: آیا نمىدانى که قلم تکلیف از سه طایفه برداشته شده است: از مجنون تا بهبود یابد. از خوابیده تا بیدار شود و از کودک تا بالغ گردد! عمر در حالى که تکبیر مىگفت، دستور داد زن را باز گردانند وحدى بر او جارى نسازند.<ref>(محمد اوس قلعه چى، ج 1، ص 29.</ref><br> | ||
# نقل شده است: زنى را که در حال عده ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بیت المال سپرد و دستور داد زن و مرد براى همیشه از یکدیگر جدا شوند و به کیفر رسند. امام(علیهالسلام)این داورى را نادرست خواند و فرمان داد از یکدیگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده دیگرى براى ازدواج دوم بگیرد و شوهر دوم را به دلیل نزدیکى با زن به پرداخت مهر المثل مکلف کرد.<ref>بیهقى، ج 11، ص 436.</ref><br> | # نقل شده است: زنى را که در حال عده ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بیت المال سپرد و دستور داد زن و مرد براى همیشه از یکدیگر جدا شوند و به کیفر رسند. امام(علیهالسلام)این داورى را نادرست خواند و فرمان داد از یکدیگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده دیگرى براى ازدواج دوم بگیرد و شوهر دوم را به دلیل نزدیکى با زن به پرداخت مهر المثل مکلف کرد.<ref>بیهقى، ج 11، ص 436.</ref><br> | ||
# عمر شارب الخمر را با چهل ضربه شلاق حد مىزد تا این که شراب خوارى رواج یافت. با اصحاب پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)در این زمینه مشورت کرد. على(علیهالسلام) نظر داد که شراب خوار را 80 ضربه شلاق بزنند و چنین استدلال کرد: شخص شراب خوار مست شده و عقل خود را از دست مىدهد و در این هنگام هذیان خواهد گفت و به تهمت زدن به دیگران خواهد پرداخت؛ پس مجازات او به میزان مجازات افترا خواهد بود. خلیفه دوم نظر امام(علیهالسلام) را پذیرفت و از آن به بعد، حد شارب الخمر به میزان 80 ضربه معین شد.<ref>محمد ابن ابى یعلى، الفرا، ص 228.</ref><br> | # عمر شارب الخمر را با چهل ضربه شلاق حد مىزد تا این که شراب خوارى رواج یافت. با اصحاب پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)در این زمینه مشورت کرد. على(علیهالسلام) نظر داد که شراب خوار را 80 ضربه شلاق بزنند و چنین استدلال کرد: شخص شراب خوار مست شده و عقل خود را از دست مىدهد و در این هنگام هذیان خواهد گفت و به تهمت زدن به دیگران خواهد پرداخت؛ پس مجازات او به میزان مجازات افترا خواهد بود. خلیفه دوم نظر امام(علیهالسلام) را پذیرفت و از آن به بعد، حد شارب الخمر به میزان 80 ضربه معین شد.<ref>محمد ابن ابى یعلى، الفرا، ص 228.</ref><br> | ||
==هـ. على(علیهالسلام) مرجع علمى== | ==هـ. على(علیهالسلام) مرجع علمى== | ||
گسترش اسلام پس از پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) و گذشت زمان باعث شد تا مسلمانان با برخى پدیدههاى تازه روبه رو شوند که حکم آنها در قرآن و روایات پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) وجود نداشت. مسلمانان در حل چنین مسائلى با مشکلاتى مواجه شدند. برخى از اصحاب دربرخورد با این گونه موارد به جاى تمسکبه قرآن و روایات به ظن و گمان یا به رأى خود عمل مىکردند. على(علیهالسلام) که اعلم امت اسلام ودروازه شهر علم پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) بود | گسترش اسلام پس از پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) و گذشت زمان باعث شد تا مسلمانان با برخى پدیدههاى تازه روبه رو شوند که حکم آنها در قرآن و روایات پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) وجود نداشت. مسلمانان در حل چنین مسائلى با مشکلاتى مواجه شدند. برخى از اصحاب دربرخورد با این گونه موارد به جاى تمسکبه قرآن و روایات به ظن و گمان یا به رأى خود عمل مىکردند. على(علیهالسلام) که اعلم امت اسلام ودروازه شهر علم پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) بود.<ref>متقى هندى، ج 11، ص 600 و 614؛ به ابن ابى الحدید، ج 7، ص 218؛ محمدباقرمجلسى، ج 3، ص 118</ref>، به کمک خلفا از جمله عمر که از حل پدیدههاى تازه ناتوان مىشد، مىشتافت و حکم الاهى را بیان مىکرد تا آن جا که شعار '''«لو لاعلى لهلک عمر»'''.<ref>امینى، ج 3، ص 97.</ref> شنیده شد.<br> | ||
تاریخ، بسیارى از همیارىهاى امام على(علیهالسلام) را در این باره بیان کرده، و از زبان معاویه نیز آمده است که هرگاه براى عمر مشکلى پیش مىآمد، نزد على(علیهالسلام) مىرفت | تاریخ، بسیارى از همیارىهاى [[امام على(علیهالسلام)]] را در این باره بیان کرده، و از زبان [[معاویه]] نیز آمده است که هرگاه براى عمر مشکلى پیش مىآمد، نزد على(علیهالسلام) مىرفت.<ref>همان، ص 98؛ احمد طبرى، ص79</ref> و حضرت نیز عالمانه پاسخ مىداد؛ البته خلفا از پرسیدن احکام شرعى از امام(علیهالسلام) ابایى نداشتند تا آن جا که گاهى در حضور مردم از امام(علیهالسلام)سؤال کردند و پاسخ مىگرفتند و حتى در برخى موارد، مورد سرزنش اطرافیان قرار مىگرفتند؛ براى مثال، دو نفر، از خلیفه دوم در مورد طلاق پرسیدند. عمر به عقب نگریست و پرسید: «اى على! نظر تو در این مورد چیست؟ » امام (علیهالسلام) با دو انگشت خود اشاره کرد و به این وسیله پاسخ داد. عمر جواب امام(علیهالسلام) را به پرسشگران رسانید آنها اعتراض کردند که «ما از تو مىپرسیم، آنگاه تو از دیگرى مىپرسى؟» عمر گفت: آیا پاسخدهنده را مىشناسید؟ وى على بن ابى طالب(علیهالسلام)است و من از پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) شنیدم که ایمان على(علیهالسلام) از وزن آسمانها و زمین سنگینتر است.<ref>مجلسى، ج 40، ص 119.</ref><br> | ||
گروهى از عالمان یهود در زمان عمر به مدینه آمده، گفتند: « ما | گروهى از عالمان یهود در زمان عمر به مدینه آمده، گفتند: « ما سؤالهایى داریم که اگر جواب ما را دادى روشن مىشود اسلام حق، و محمد(صلىاللهعلیهوآله) پیامبر خدا است؛ و گرنه معلوم مىشود اسلام باطل است». قفل آسمان چیست؟ کلید آسمانها چیست؟ کدام قبر صاحب خود را با خود به اطراف برد؟ کدام کس قوم خود را ترسانید، ولى از جن و انس نبود؟ و چند سؤال دیگر. عمر که پاسخى نداشت، سر به زیر انداخت و گفت: « بر عمر عیب نیست که از وى سؤالى بشود و چون پاسخ آن را نداند، بگوید نمىدانم». عالمان یهود حرکت کرده، گفتند: «معلوم شد اسلام باطل است». سلمان که شاهد جریان بود، نزد على(علیهالسلام) آمد و با شعار «أغث الاسلام» از حضرت کمک خواست. على(علیهالسلام) لباس پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) را به تن کرد و به مسجد آمد. چون نظر عمر به امام(علیهالسلام) افتاد، بلند شده و گفت: « هرگاه مشکلى پیش آید، نزد تو مىآیند». امام(علیهالسلام) با عالمان یهود شرط کرد که اگر جواب آنها را مطابق تورات داد، مسلمان شوند. آنها نیز پذیرفتند. امام(علیهالسلام) فرمود: قفل آسمانها شرک است که عمل انسان با وجود آن بالا نمىرود و قبول نمىشود و کلید آن شهادتین است. قبرى که صاحب خود را حمل مىکرد، همان ماهیى است که یونس را بلعید و موجودى از غیر جن و انس که قوم خود را ترسانید، مورچهاى است که به مورچه دیگر گفت: به لانهها وارد شوید تا سلیمان و سپاهش شما را پایمال نکند. هر سه تن از عالمان یهود ایمان آورده، على(علیهالسلام) را اعلم امت اسلامى معرفى کردند.<ref>امینى، ج 6، ص 154.</ref><br> | ||
=امام على(علیهالسلام) و خلیفه سوم = | =امام على(علیهالسلام) و خلیفه سوم = | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
==أ. پناهگاه علمى== | ==أ. پناهگاه علمى== | ||
امام على(علیهالسلام)به گسترش اسلام در جهان و تثبیت بنیان آن در داخل کشور اسلامى مىاندیشید و با آشنا ساختن مردم با معارف و احکام الاهى به دفاع از اسلام نو پا مىپرداخت؛ از این رو هرگاه خلیفه سوم دست نیاز به سوى امام على(علیهالسلام) مىگشود، حضرت او را یارى مىکرد.<br> | امام على(علیهالسلام)به گسترش اسلام در جهان و تثبیت بنیان آن در داخل کشور اسلامى مىاندیشید و با آشنا ساختن مردم با معارف و احکام الاهى به دفاع از اسلام نو پا مىپرداخت؛ از این رو هرگاه خلیفه سوم دست نیاز به سوى امام على(علیهالسلام) مىگشود، حضرت او را یارى مىکرد.<br> | ||
شخصى نزد عثمان آمد و از وى درباره خریدن دو کنیز و آمیزش با هر دوى آنها که با هم خواهر هستند پرسید. عثمان در پاسخ گفت: یک آیه قرآن، آن را مجاز مىداند در حالى که آیه دیگر، آن را تحریم کرده است. گر چه دوست ندارم به چنین کارى دست زنم، حلال بودن آن بر حرمت آن ترجیح دارد. آن شخص از مجلس بیرون آمد و در راه با امام على(علیهالسلام) روبهرو شد و همین مطلب را از حضرت پرسید و حضرت پاسخ داد: من تو را از این کار بر حذر مىدارم. اگر حکومت در دست من باشد و تو یا شخصى دیگرى را بیابم که مرتکب آن شود، او را مجازات خواهم کرد | شخصى نزد عثمان آمد و از وى درباره خریدن دو کنیز و آمیزش با هر دوى آنها که با هم خواهر هستند پرسید. عثمان در پاسخ گفت: یک آیه قرآن، آن را مجاز مىداند در حالى که آیه دیگر، آن را تحریم کرده است. گر چه دوست ندارم به چنین کارى دست زنم، حلال بودن آن بر حرمت آن ترجیح دارد. آن شخص از مجلس بیرون آمد و در راه با امام على(علیهالسلام) روبهرو شد و همین مطلب را از حضرت پرسید و حضرت پاسخ داد: من تو را از این کار بر حذر مىدارم. اگر حکومت در دست من باشد و تو یا شخصى دیگرى را بیابم که مرتکب آن شود، او را مجازات خواهم کرد.<br> | ||
ظاهر آیه قرآن کریم «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم ... و ان تجمعوا بین الاختین» | بیهقى، ج 7، ص164؛ قرطبى، ج 5، ص 117؛ سیوطى، ج 2، ص 136، زمخشرى، ج 1، ص518؛ ابن حزم، ج 9، ص 133؛ فخر رازى، ج 10، ص 36؛ شیخ مفید، الارشاد، الباب الثانى، فصل 60.<br> | ||
حال ببینیم مقصود عثمان از آیه تحلیل چیست. زمخشرى | ظاهر آیه قرآن کریم «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم ... و ان تجمعوا بین الاختین»<ref>نساء (4):23</ref> آمیزش با دو کنیز که با همدیگر خواهر باشند را تحریم مىکند؛ زیرا عموم و اطلاق آیه، انسان آزاد و برده را شامل مىشود؛ به همین جهت، امام على(علیهالسلام)سؤال کننده را از ارتکاب آن بر حذر داشت. صحابه و فقیهان نیز بر حرمت آن تأکید مىورزیدند.<ref>(فخر رازى، ج 10، ص 36ـ37؛ سیوطى، ص137؛ قرطبى، ص 117.</ref><br> | ||
اگر مقصود خلیفه این باشد، استدلال وى به آیه صحیح نخواهد بود؛ زیرا این آیه در مقام بیان حریم عفّت مؤمنان است و این که انسان مؤمن جز در مدار زوجیت یا ملک یمین با هیچ زنى نزدیکى نمىکند و این مطلب با وجود شروط یا قیدهایى که عموم این دو را تخصیص زند، منافاتى ندارد. آیه 22 نساء که مىفرماید « حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم اللاتى أرضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امّهات نسائکم و ربائکم اللاتى فى حجورکم.... و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد | حال ببینیم مقصود عثمان از آیه تحلیل چیست. زمخشرى<ref>زمخشرى، ج 1، ص 518</ref> معتقد است که خلیفه به آیه ذیل نظر داشته است: '''و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ على ازواجهم او ماملکت ایمانهم'''<ref>مؤمنون (23)» 5؛ معارج (70): 29.</ref> نمازگزاران واقعى پاکدامن هستند و جز به همسران یا کنیزان خود چشم طمع ندارند.<br> | ||
اگر مقصود خلیفه این باشد، استدلال وى به آیه صحیح نخواهد بود؛ زیرا این آیه در مقام بیان حریم عفّت مؤمنان است و این که انسان مؤمن جز در مدار زوجیت یا ملک یمین با هیچ زنى نزدیکى نمىکند و این مطلب با وجود شروط یا قیدهایى که عموم این دو را تخصیص زند، منافاتى ندارد. آیه 22 نساء که مىفرماید:« '''حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم اللاتى أرضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امّهات نسائکم و ربائکم اللاتى فى حجورکم.... و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف'''»<ref>نساء (4)، 23.</ref> مىتواند مخصص آیه یاد شده باشد و آن گاه با کنار هم گذاشتن این دو آیه، نتیجه مىگیریم که آمیزش با دو کنیز که با هم خواهر باشند، حرام است.<br> | |||
==ب. امام على(علیهالسلام) و داورىهاى عثمان== | ==ب. امام على(علیهالسلام) و داورىهاى عثمان== | ||
1. زنى پس از گذشت شش ماه از زمان ازدواج، وضع حمل کرد. عثمان دستور رجم او را صادر کرد. امام على(علیهالسلام)به او فرمود: «آیا قرآن نخواندهاى ؟! » عثمان گفت: | 1. زنى پس از گذشت شش ماه از زمان ازدواج، وضع حمل کرد. عثمان دستور رجم او را صادر کرد. امام على(علیهالسلام)به او فرمود: «آیا قرآن نخواندهاى ؟! » عثمان گفت: «خواندهام». امام على(علیهالسلام)فرمود: «آیا نشنیدهاى که خداوند مىفرماید: «حمله و فصاله ثلاثون شهراً»<ref>احقاف (46): 15.</ref> و در جایى دیگر مىفرماید: «حولین کاملین» <ref>بقره (2): 233.</ref> با این حساب مدت حمل مىتواند شش ماه باشد » عثمان گفت: به خدا سوگند! تاکنون به این حقیقت آگاه نشده بودم.<ref>بیهقى، ج 11، ص 428.</ref>؛ البته برخى عالمان اهل سنت قضیه پیشین را با اندکى تفاوت، هم به عثمان و هم به عمربن خطاب نسبتدادهاند.<br> | ||
2. از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و پیش از آن که عده زن سپرى شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه دیگر، از شوهر خود ارث مىبرد؛ زیرا تا عده زن سپرى نشده، پیوند زناشویى بر قرار است.<br> | 2. از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و پیش از آن که عده زن سپرى شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه دیگر، از شوهر خود ارث مىبرد؛ زیرا تا عده زن سپرى نشده، پیوند زناشویى بر قرار است.<br> | ||
در زمان خلافت عثمان، مردى داراى دو زن یکى از انصار و دیگرى از بنىهاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصارى خود را طلاق داد و پس از مدتى در گذشت. زن انصارى نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپرى نشده است و من میراث خود را مىخواهم. عثمان در داورى فرو ماند و جریان ر ابه اطلاع امام على(علیهالسلام)رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصارى سوگند یاد کند که پس از در گذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است مىتواند از شوهر خود ارث ببرد.<br> | در زمان خلافت عثمان، مردى داراى دو زن یکى از انصار و دیگرى از بنىهاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصارى خود را طلاق داد و پس از مدتى در گذشت. زن انصارى نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپرى نشده است و من میراث خود را مىخواهم. عثمان در داورى فرو ماند و جریان ر ابه اطلاع امام على(علیهالسلام)رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصارى سوگند یاد کند که پس از در گذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است مىتواند از شوهر خود ارث ببرد.<br> | ||
عثمان به زن هاشمیه گفت: این داورى مربوط به پسر عمت على است و من در این باره نظرى ندارم. وى گفت: من به داورى امام على(علیهالسلام) راضى هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد | عثمان به زن هاشمیه گفت: این داورى مربوط به پسر عمت على است و من در این باره نظرى ندارم. وى گفت: من به داورى امام على(علیهالسلام) راضى هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد. <ref>نورى طبرسى، ج 17، ص 200، ح 21145.</ref><br> | ||
==ج. امام على(علیهالسلام) و ناراضیان خلیفه== | ==ج. امام على(علیهالسلام) و ناراضیان خلیفه== | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۵: | ||
===1. وساطت و میانجیگرى === | ===1. وساطت و میانجیگرى === | ||
امام على(علیهالسلام) بین خلیفه و ناراضیان جامعه، نقش میانجیگرى و موضع مصلحانه را اتخاذ کرد. این بدان معنا نبود که اعمال خلیفه مورد رضا و قابل دفاع براى حضرت باشد. على(علیهالسلام) مىکوشید تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگیرى کند.<br> | امام على(علیهالسلام) بین خلیفه و ناراضیان جامعه، نقش میانجیگرى و موضع مصلحانه را اتخاذ کرد. این بدان معنا نبود که اعمال خلیفه مورد رضا و قابل دفاع براى حضرت باشد. على(علیهالسلام) مىکوشید تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگیرى کند.<br> | ||
زمانى که ناراضیان مصر براى بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خلیفه که بارها با وساطت امام على(علیهالسلام) از نارضایى ناراضیان نجات یافته بود، فردى را نزد امام على(علیهالسلام) فرستاد و احتمال کشته شدن خود را به وى گوشزد کرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواستههاى آنان از طرف وى، ناراضیان را بازگرداند. امام على(علیهالسلام) میان ناراضیان حضور یافته، قول و تعهد خلیفه را گوشزد کرد و مردم نیز با شرط نوشتن عهد نامه کتبى و ارائه سه روز مهلت به خلیفه، همان گونه که او خواسته بود، اطراف منزل خلیفه را ترک کردند | زمانى که ناراضیان مصر براى بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خلیفه که بارها با وساطت امام على(علیهالسلام) از نارضایى ناراضیان نجات یافته بود، فردى را نزد امام على(علیهالسلام) فرستاد و احتمال کشته شدن خود را به وى گوشزد کرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواستههاى آنان از طرف وى، ناراضیان را بازگرداند. امام على(علیهالسلام) میان ناراضیان حضور یافته، قول و تعهد خلیفه را گوشزد کرد و مردم نیز با شرط نوشتن عهد نامه کتبى و ارائه سه روز مهلت به خلیفه، همان گونه که او خواسته بود، اطراف منزل خلیفه را ترک کردند.<ref>طبرى، ج 3، ص 394 ج 377.</ref><br> | ||
===2. فرستادن آب=== | ===2. فرستادن آب=== | ||
هنگامى که انقلابیان، خانه عثمان را محاصره کردند، کوششهاى امام على(علیهالسلام) به نتیجهاى نرسید. محاصره کنندگان با جدیت تمام، خواستار تحویل مروان و بر کنارى خلیفه شدند؛ ولى خلیفه،مروان را تحویل نمىداد؛ زیرا مىترسید وى را به قتل برسانند و خود نیز حاضر به برکنارى نمىشد.<br> | هنگامى که انقلابیان، خانه عثمان را محاصره کردند، کوششهاى امام على(علیهالسلام) به نتیجهاى نرسید. محاصره کنندگان با جدیت تمام، خواستار تحویل مروان و بر کنارى خلیفه شدند؛ ولى خلیفه،مروان را تحویل نمىداد؛ زیرا مىترسید وى را به قتل برسانند و خود نیز حاضر به برکنارى نمىشد.<br> | ||
عثمان این بار نیز براى امام على(علیهالسلام) پیام فرستاد که «این قوم او را خواهند کشت، و آب را بر او بستهاند» و از امام على(علیهالسلام)تقاضاى آب کرد | عثمان این بار نیز براى امام على(علیهالسلام) پیام فرستاد که «این قوم او را خواهند کشت، و آب را بر او بستهاند» و از امام على(علیهالسلام)تقاضاى آب کرد.<ref>بلاذرى، ج 5، ص 68 و 69.</ref> امام، مشکهایى از آب را از طریق فرزندانش حسن و حسین(علیهالسلام) براى خلیفه فرستاد و محاصره کنندگان چون دیدند اینان فرزندان امام على(علیهالسلام)هستند، ممانعتى از بردن آب نکردند.<br> | ||
خلیفه شعرى براى امام على(علیهالسلام) فرستاد که « فان کنت مأ کولا فکن انت آکلى ...؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورنده ى من باش، و گرنه مرا دریاب» | خلیفه شعرى براى امام على(علیهالسلام) فرستاد که « فان کنت مأ کولا فکن انت آکلى ...؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورنده ى من باش، و گرنه مرا دریاب».<ref>ابن خلدون، ج 2، ص 1047.</ref><br> | ||
===3. جلوگیرى از قتل خلیفه=== | ===3. جلوگیرى از قتل خلیفه=== | ||
هنگامى که به امام على(علیهالسلام) خبر مىرسد مردم تصمیم گرفتهاند عثمان را بکشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسین(علیهالسلام) دستور مىدهد «شمشیرهاى خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسى به خلیفه دست یابد» | هنگامى که به امام على(علیهالسلام) خبر مىرسد مردم تصمیم گرفتهاند عثمان را بکشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسین(علیهالسلام) دستور مىدهد «شمشیرهاى خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسى به خلیفه دست یابد». <ref>سیوطى، ص 159؛ بلاذرى، ج 6، ص 185.</ref> فرزندان امام على(علیهالسلام)به سرعت تمام، خود را به خانه عثمان رساندند و با مهاجمان نبرد کردند به حدى که سر و صورت امام حسن(علیهالسلام)خونین و سر قنبر غلام امام على(علیهالسلام) به شدت مجروح شد.<ref>سیوطى، ص 160، على بن الحسین مسعودى، ج 2 ص 348.</ref><br> | ||
===4. به خاک سپارى عثمان=== | ===4. به خاک سپارى عثمان=== | ||
هنگامى که خبر قتل خلیفه به امام على(علیهالسلام) رسید، حضرت شتابان به سوى منزل وى شتافت و در این هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسین(علیهالسلام) اعتراض کرد.<br> | هنگامى که خبر قتل خلیفه به امام على(علیهالسلام) رسید، حضرت شتابان به سوى منزل وى شتافت و در این هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسین(علیهالسلام) اعتراض کرد.<br> | ||
سرانجام با وساطت و میانجیگرى امام على(علیهالسلام) و فرستادن فرزندش حسن(علیهالسلام) خواست تا اجازه دهند خلیفه دفن شود. آنان حرمت امام على(علیهالسلام) را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاک سپردند | سرانجام با وساطت و میانجیگرى امام على(علیهالسلام) و فرستادن فرزندش حسن(علیهالسلام) خواست تا اجازه دهند خلیفه دفن شود. آنان حرمت امام على(علیهالسلام) را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاک سپردند. <ref>ابن اعثم کوفى، ج 2 ص242، طبرى، ج 3، ص 438، ذکر بعضى سیر عثمان بن عفان.</ref><br> | ||
=نتیجه= | =نتیجه= | ||
پس از درگذشت پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) و در جریان سقیفه، عدهاى فرصت طلب، جهت ایجاد اختلاف، براى بیعت به درِ خانه على(علیهالسلام)آمدند و حضرت دست رد به سینه آنان کوبید و براى مصالح برتر و وحدت امت اسلامى سکوت، و در جهت وحدت اسلامى با خلفا همکارى کرد.<br> | پس از درگذشت پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) و در جریان سقیفه، عدهاى فرصت طلب، جهت ایجاد اختلاف، براى بیعت به درِ خانه على(علیهالسلام)آمدند و حضرت دست رد به سینه آنان کوبید و براى مصالح برتر و وحدت امت اسلامى سکوت، و در جهت وحدت اسلامى با خلفا همکارى کرد.<br> | ||
على(علیهالسلام) در دوران 25 ساله سکوت خویش بیشتر مىکوشید وظیفه الاهى و انسانى خود را در قالب مشاورههاى نظامى، سیاسى، علمى، قضایى، اقتصادى و. .. براى حفظ دین و ثبات جامعه نوپاى اسلامى به انجام رساند. او نمىتوانست در برابر معضلات گوناگون که دامنگیر اسلام و امت اسلامى شده بود و بقاى دین و حیات مسلمانان را به خطر جدى انداخته بود، بى تفاوت بماند آن هم به بهانه این که حقش را گرفتهاند؛ البته همکارى على(علیهالسلام) با خلفا به حدى بود که خلفا از آن به نفع خویش بهره نگیرند و مشروعیت خود را مطرح نسازند.<br> | على(علیهالسلام) در دوران 25 ساله سکوت خویش بیشتر مىکوشید وظیفه الاهى و انسانى خود را در قالب مشاورههاى نظامى، سیاسى، علمى، قضایى، اقتصادى و. .. براى حفظ دین و ثبات جامعه نوپاى اسلامى به انجام رساند. او نمىتوانست در برابر معضلات گوناگون که دامنگیر اسلام و امت اسلامى شده بود و بقاى دین و حیات مسلمانان را به خطر جدى انداخته بود، بى تفاوت بماند آن هم به بهانه این که حقش را گرفتهاند؛ البته همکارى على(علیهالسلام) با خلفا به حدى بود که خلفا از آن به نفع خویش بهره نگیرند و مشروعیت خود را مطرح نسازند.<br> | ||
على(علیهالسلام) در سه دوران با سه شخص متفاوت روبهرو بود که هر کدام از این دوران، موضعمناسب با خود را مىطلبید؛ بدین سبب حضرت در عصر خلیفه سوم، افزون بر اینکه در جایگاه مرجع علمى و قضایى مورد مشورت خلیفه قرار گرفت، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقشمیانجیگرى را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه خلیفه و بستن آب بر وى، به خلیفه آب | على(علیهالسلام) در سه دوران با سه شخص متفاوت روبهرو بود که هر کدام از این دوران، موضعمناسب با خود را مىطلبید؛ بدین سبب حضرت در عصر خلیفه سوم، افزون بر اینکه در جایگاه مرجع علمى و قضایى مورد مشورت خلیفه قرار گرفت، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقشمیانجیگرى را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه خلیفه و بستن آب بر وى، به خلیفه آب رساند و فرزندانش را براى حفاظت از او به درِ خانهاش گماشت. مراسم خاک سپارى خلیفه را نیز على(علیهالسلام)انجام داد.<br> | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= | ||
# محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، دارالتعارف، الطبعه الربعه. | # محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، دارالتعارف، الطبعه الربعه. |
ویرایش