۸۷٬۱۷۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ترین' به 'ترین') |
جز (جایگزینی متن - 'بی اختیار' به 'بیاختیار') |
||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
از جمله، گروهی از احبار یهود وارد مدینه شدند و به خلیفه گفتند: در تورات چنین میخوانیم که جانشینان پیامبران، دانشمندترین امت آنها هستند. اکنون که شما خلیفه پیامبر خود هستید، پاسخ دهید که خدا کجا است: آیا در آسمانها است یا در زمین؟<br> | از جمله، گروهی از احبار یهود وارد مدینه شدند و به خلیفه گفتند: در تورات چنین میخوانیم که جانشینان پیامبران، دانشمندترین امت آنها هستند. اکنون که شما خلیفه پیامبر خود هستید، پاسخ دهید که خدا کجا است: آیا در آسمانها است یا در زمین؟<br> | ||
ابوبکر پاسخی گفت که آن گروه را قانع نساخت. او برای خدا مکانی در عرش قائل شد که انتقاد دانشمندان یهودی را در پی داشت و گفتند: در این صورت، باید زمین از خدا خالی باشد! در این لحظه حساس، علی(علیهالسلام) به داد اسلام رسید و آبروی جامعه اسلامی را حفظ کرد و فرمود: مکانها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکانها بتوانند او را فراگیرند. او همه جا هست؛ ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه عملی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست. <ref>شیخ مفید، الارشاد، ص 108، الباب الثانی، فصل 58.</ref><br> | ابوبکر پاسخی گفت که آن گروه را قانع نساخت. او برای خدا مکانی در عرش قائل شد که انتقاد دانشمندان یهودی را در پی داشت و گفتند: در این صورت، باید زمین از خدا خالی باشد! در این لحظه حساس، علی(علیهالسلام) به داد اسلام رسید و آبروی جامعه اسلامی را حفظ کرد و فرمود: مکانها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکانها بتوانند او را فراگیرند. او همه جا هست؛ ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه عملی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست. <ref>شیخ مفید، الارشاد، ص 108، الباب الثانی، فصل 58.</ref><br> | ||
امیر مؤمنان در این پاسخ عالمانه، با روشنترین برهان، بر پیراستگی خدا از محاط بودن در مکان استدلال کرد و دانشمندان یهودی را چنان غرق در شگفتی کرد که | امیر مؤمنان در این پاسخ عالمانه، با روشنترین برهان، بر پیراستگی خدا از محاط بودن در مکان استدلال کرد و دانشمندان یهودی را چنان غرق در شگفتی کرد که بیاختیار به حقانیت گفتار علی(علیهالسلام)و شایستگی او برای خلافت اعتراف کردند.<br> | ||
نقل است که شخصی یهودی واردمدینه شد و سراغ رهبر مسلمانان را گرفت. مردم وی را نزد ابوبکر آوردند. وی رو به خلیفه کرد و گفت: من از تو چند سؤال دارم که پاسخ آن را جز پیامبر یا وصی او نمیداند؛ آنگاه سه سؤال مطرح کرد: <br> | نقل است که شخصی یهودی واردمدینه شد و سراغ رهبر مسلمانان را گرفت. مردم وی را نزد ابوبکر آوردند. وی رو به خلیفه کرد و گفت: من از تو چند سؤال دارم که پاسخ آن را جز پیامبر یا وصی او نمیداند؛ آنگاه سه سؤال مطرح کرد: <br> | ||