ابوغالب زراری: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
* تاریخ آل زراره، محمدعلی ابطحی، چاپ ربانی در دو مجلد، 1399ق؛ | * تاریخ آل زراره، محمدعلی ابطحی، چاپ ربانی در دو مجلد، 1399ق؛ | ||
* دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 1 ص 573. | * دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 1 ص 573. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
[[رده:عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:محدثان شیعه]] | [[رده:محدثان شیعه]] |
نسخهٔ ۱۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۴
ابوغالب زراری | |
---|---|
نام کامل |
|
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 285 ق، ۲۷۷ ش، ۸۹۸ م |
محل تولد | کوفه |
سال درگذشت | 368 ق، ۳۵۷ ش، ۹۷۹ م |
محل درگذشت | بغداد |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
آثار |
|
فعالیتها | |
احمد بن محمد بن محمد بن سلیمان، ابوغالب زراری. فقیه، محدث، متکلم، ادیب و شاعر شیعه. از آثار او اکنون تنها «رساله آل اعین» در دست است که به کوشش محمدعلی موحد ابطحی در سال 1399هجری در اصفهان چاپ شده است.
معرفی اجمالی
احمد بن محمد بن محمد بن سلیمان، ابوغالب زراری. فقیه، محدث، متکلم، ادیب و شاعر شیعه. وی آخرین شخصیت علمی از سلسله «آل اعین بن سنسن» است. در سال 285 هجری در کوفه زاده شد. وفات او در جمادی الاول سال 368 هجری پس از بازگشت از مکه، در بغداد روی داد و سپس جنازه او را به کوفه انتقال دادند و در همانجا به خاک سپردند. وی از نسل «اعین بن سنسن» و اصالت خانوادگی او به بلاد روم بر میگردد، زیرا «سنسن» راهبی مسیحی در یکی از بلاد روم بود، و «أعین» نیز از غلامان رومی بود که توسط یکی از شیبانیان کوفه خریداری شد و در کوفه تربیت اسلامی یافت. ابوغالب در یک خانواده مذهبی و مشهور به علم و دانش، نشو و نما پیدا کرد.
خاندان او از بزرگترین و با دوامترین سلسله شیعی کوفه بودند که از زمان امام چهارم شیعیان یعنی از سال 94 تا 368هجری زعامت علمی شیعیان کوفه را به عهده داشتند. وی در سن پنج سالگی پدر جوانش را از دست داد و از آن پس، جد او ابوطاهرمحمدبن سلیمان (م300ق) تربیت او را برعهده گرفت. در یازده سالگی دانش حدیث و ضبط آن را آموخت و پس از درگذشت پدربزرگش، در سن کمتر از بیست سالگی ازدواج کرد و از همسرش دارای فرزندی شد که درگذشت و در پی آن، میان وی با همسرش ناسازگاری پدید آمد و گویا همسرش در اثر هجوم قرمطیان به کوفه، کشته شد و او در ایام جوانی از کوفه راهی بغداد شد. در آنجا تحصیلات خود را ادامه داد و به تدریج با علوم رایج زمان خود آشنا شد. پس از آن، مسافرتهایی به قم و ری داشت و تحصیلات خود را نزد عالمان این شهرها تکمیل کرده و شاگردانی نیز تربیت نمود. وی در قم تحت تعلیم و سرپرستی «ابوالحسن علی بن حسین سعدآبادی» قرار داشت و با «جعفربن قولویه» (م367ق) همبحث بود. اقامتگاه دائمی ابوغالب، بغداد بود اما مدتی در شهرری نیز اقامت داشت. شواهد موجود نشان میدهند که وی در340هجری در بغداد بود و تلعکبری (م385ق) از او حدیث شنید. در 350هجری توفیق زیارت خانه خدا را پیدا کرد و مدتی در آنجا زیست و به عبادت گذراند. در 356هجری وی به نگارش رسالهای در معرفی خاندان خود اشتغال داشت و پس از نگارش این رساله، چون فرزندی نداشت، آن را به نوهاش «محمدبن عبدالله» اهداء کرد تا شاید او خاندان فروپاشیده و منقرض شدهاش را به یاد آورد و استمرار حدیث را در این سلسله ممکن سازد، اما این امید تحقق نیافت. در 367 هجری از مکه بازگشت و یکسال پس از آن درگذشت.
استادان
ابوغالب محضر استادان و دانشمندان زیادی را درک نموده است. مشهورترین اساتید او:
- عبدالله بن جعفر حمیری قمی،
- احمدبن ادریس قمی،
- حمیدبن زیاد نینوایی،
- محمدبن یعقوب کلینی رازی بغدادی،
- ابن عقده کوفی،
- ابوطالب انباری،
و بسیاری دیگر هستند.
شاگردان
ابوغالب زراری شاگردان زیادی داشته که معروفترین آنها:
- ابن عیاش جوهری (م401ق)،
- ابن نوح سیرافی (م410ق)،
- حسین بن عبیدالله غضائری(م411ق)،
- شیخ مفید (م413ق)
- و احمدبن عبدون (م423ق) بودهاند.
آثار
از تألیفات او کتابهای زیر را میتوان نام برد:
- «التاریخ»،
- «الافضال»،
- «مناسک الحج الکبیر و الصغیر»،
- «دعاء السفر»،
- «الرساله الی ابن ابنه ابی طاهر فی ذکر آل أعین».
کتاب تاریخ او کتابی بس بزرگ بود که ناتمام مانده و همین مقدار به اندازه هزار ورقه میشد. از آثار او اکنون تنها رساله آل اعین در دست است که به کوشش محمدعلی موحد ابطحی در سال 1399هجری در اصفهان چاپ شده است.
منابع
- رجال نجاشی، ص 83 شماره 201؛
- رجال طوسی، ص 410 شماره 5953، وص 433 شماره 6199؛
- الفهرست، شیخ طوسی، ص 77 شماره 94؛
- معالم العلماء، ص 55 شماره 85؛
- رجال ابن داود، ص 43 شماره 125؛
- تنقیح المقال(حجری)، ج 1 ص 93 شماره 532؛
- الکنی و الالقاب، ج 1 ص 129؛
- تاریخ آل زراره، محمدعلی ابطحی، چاپ ربانی در دو مجلد، 1399ق؛
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 1 ص 573.