حضرت آدم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۸: خط ۹۸:


به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی داشتن آدم است. <ref>طوسی، ج۶، ص۳۲۳</ref> خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد <ref>فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲</ref> و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است. <ref>طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴</ref>  
به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی داشتن آدم است. <ref>طوسی، ج۶، ص۳۲۳</ref> خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد <ref>فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲</ref> و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است. <ref>طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴</ref>  
=هبوط حضرت آدم (ع)=
آدم(ع) و همسرش [[حوّا]] پس از خوردن میوه ممنوع، همراه [[شیطان]] از [[بهشت]] به زمین [[هبوط]] (فرودآمدن از بالا) کردند. درباره نوع بهشت آدم و شیوه هبوط و فلسفه خوردن از میوه ممنوع، آرای گوناگون مطرح شده است.[۸] در قرآن و [[تورات]]، مکان هبوط مشخص نیست. در روایات اسلامی چندین دیدگاه در این باره ارائه شده‌ است. بر پایه روایتی منسوب به امام علی(ع) آدم در کوه سراندیب هندوستان و حوّا در [[جده]] هبوط کردند. <ref>علل الشرائع، ج۲، ص۵۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۲۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۱۱؛ ج۶۱، ص۲۷۴</ref> در گزارشی دیگر آمده که آدم بر [[کوه صفا]] و حوّا بر [[کوه مروه]] فرود آمد و نام‌گذاری صفا به مناسبت لقب آدم <big>صفی الله</big> و نامگذاری مروه به مناسبت هبوط همین زن (مرأه) بر آن است. <ref>الکافی، ج۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹</ref> مشهورترین گزارش در روایات آن است که آدم و حوا در سرزمین [[مکه]] هبوط کردند. <ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۶-‌۳۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۸۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۹۰</ref> گروهی نیز برای جمع میان روایات، هبوط را دارای دو مرحله دانسته‌اند: نخست در سراندیب و سپس در مکه. <ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵۰</ref>
در برخی روایات، از هبوط [[حجرالاسود]] از بهشت همراه هبوط آدم(ع) یاد شده است. <ref>کمال الدین، ص۲۹۴، ۲۹۸؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۲۸۹</ref> دیگر روایات به صورت مطلق از هبوط حجرالاسود برای آدم(ع) یاد می‌کنند. <ref>الکافی، ج۴، ص۱۸۵.علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۸</ref> درباره پذیرش توبه آدم نیز از نزول [[جبرئیل]] در خانه خدا سخن رفته که نورش سراسر حرم را فراگرفت و سپس از آدم خواسته شد که [[روز ترویه]] غسل کند و [[احرام]] بندد و در [[منا]] بیتوته کند. سرانجام در [[عرفات]]، کلماتی را از جبرئیل دریافت که با گفتن آن‌ها توبه‌اش پذیرفته شد و آن‌گاه دیگر [[اعمال حج]] را به جا آورد. <ref> تفسیر قمی، ج۱، ص۴۴-۴۵</ref>





نسخهٔ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۳


آدم
نام حضرت آدم
محل زندگی بهشت آدم، زمین
خویشاوندان مهم حوا، هابیل، قابیل، شیث
مدت عمر 93
تکرار نام در قرآن ۲۵ بار
حوادث مهم سجده فرشتگان بر آدم، هبوط
زادۀ روز ششم آفرینش
زادگاه باغ عدن
درگذشت ح. 930 AM
قدیس حامی باغ‌ها و خیاطان

حضرت آدم (ع) نخستين پيامبر الهى و پدر بشر است. که مطابق با قرآن خداوند، او را از خاک بيافريد و اسماء را به او تعلیم نمود و آنگاه به فرشتگان دستور داد که بر آدم سجده کنند. ماجرای هبوط آدم و همسرش از بهشت نیز مورد دیگری است که قرآن بدان اشاره نموده است.

موضوع آدم و آفرینش وی، در دین اسلام، از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون مسلمانان بخواهند آغاز و پایان نبوت را نشان دهند عبارت از آدم تا خاتم را به کار می‌برند. آنچه درباره آدم در کتب تفسیر، حدیث، تاریخ و ادب آمده است همه مبتنی بر آیات قرآن است. در قرآن کریم ۲۵ بار نام آدم آمده، ولی تفصیل آفرینش او در سوره‌های بقره، اعراف، حجر، اسراء، طه و ص ذکر شده است.

دلیل نامگذاری حضرت آدم (ع)

آدم يعنى خاك قرمز؛ وى از مواد أرضى آفريده شد و جاندار گرديد أداما لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاك و يا زمين قابل زراعت مى‌ باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است. [۱]

در حدیثی از امام علی(ع)[۲] در پاسخ به پرسش از علت نامگذاري آدم و حوا آمده است: «إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ». [۳] آدم را آدم ناميده‌ اند، چون از اَديم(پوسته) زمين آفريده شد.

حضرت آدم (ع) خلیفه[۴] خدا

کلمه جانشین (خلیفه) در این آیه که خداوند می‌گوید: "من در زمین جانشینی می‌گذارم."[۵] چه معنایی دارد؟ مفسران در این زمینه گفتارهای گوناگونی دارند هر چند گرایش بیش‌تر آنان این است که آدم جانشین خدا در روی زمین است. روایت‌های متفاوت و مختلف در این زمینه آورده می‌شود، ولی سرانجام سخن مفسران به همان جانشین بودن برای خدا منتهی می‌گردد. [۶]

گفتگوی خدا و فرشتگان در مورد خلقت حضرت آدم (ع)

در گفت‌وگوی خدا با فرشتگان درباره آفرینش آدم، این عبارت از قول فرشتگان آورده شده که به پروردگار گفتند: "آیا در زمین کسی را قرار می‌دهی که در آن تبهکاری و خونریزی کند!؟" [۷] فرشتگان از کجا می‌دانسته‌اند که آدمیان در این کره خاکی گرفتار این دو بلای بزرگ خواهند شد؟ مفسران در این مورد روایات و گفتارهای مختلف آورده‌اند که از آنها بیش از یکی دو نتیجه نمی‌توان گرفت.

طبری روایات بسیاری نقل می‌کند و در یک دسته‌بندی، اقوال را چنین نقل می‌کند:

برخی گفته‌اند پیش از آدمیان، جنّیان در زمین بودند که در آن تباهی و خونریزی می‌کردند و فرشتگان سرنوشت آدم و ذریت او را بر آنان قیاس کرده‌اند.

برخی گفته‌اند خدا خود به فرشتگان گفت خلیفه‌ای در زمین قرار می‌دهم، گفتند او چگونه خواهد بود؟ گفت تباهی و خونریزی خواهد کرد. گفتند چرا او را می‌آفرینی؟ گفت من در سرشت آدمیان بسیاری خوبی‌ها و نیکی‌ها نهاده‌ام که شما از آن آگاهی ندارید.

برخی گفته‌اند خدا پیش از آفرینش آدم، آگاهی‌هایی درباره او به فرشتگان داد و برخی آگاهی‌های دیگر را پنهان کرد و فرشتگان برپایه آن اندازه آگاهی که داشتند، آن پرسش را مطرح کردند. [۸]

طبرسی می‌گوید در این باره ۳ قول است:

  1. پیش از مردم، جنّیان در زمین بوده‌اند و تباهی و خونریزی کرده‌اند و فرشتگان کار ایشان را قیاس آینده آدمی گرفته‌اند.
  2. فرشتگان صرفاً از روی استفهام چنین گفته‌اند یعنی اینکه: پروردگارا، آیا امکان تبهکاری و خونریزی هم برای تبار آدمی در میان خواهد بود یا نه؟
  3. خدا خود به ایشان گفته بود که چنین خواهد شد، لیکن بقیه فواید آفرینش آدم را از ایشان پوشیده داشته بود تا به حکمت و علم خدا یقین بیش‌تری پیدا کنند. [۹]

دمیدن روح خدا در کالبد حضرت آدم (ع)

در سوره‌های حجر و ص خداوند می‌فرماید: از روح خود در آدم دمیدم. در جاهای دیگری نیز (در مورد آدم و عیسی[۱۰]) کلمه روح به خدا نسبت داده شده است. اسناد روح به خدا به چه معناست؟ مفسران اشاره‌هایی برای این مطلب دارند.

به عقیده این افراد دمیدن عبارت است از روان ساختن باد در چیزی و در اینجا مقصود زندگی دادن به آدم است از راه بخشیدن جان. نسبت دادن روح به خدا برای گرامی داشتن آدم است. [۱۱] خدای سبحان روح آدم را از باب تشریف و تکریم وی، به خود نسبت داد [۱۲] و مقصود این آیه این است که خدا جان انسانی را که به پیکر تعلق دارد پدید آورد نه اینکه گمان شود چیزی مانند هوا وارد بدن انسان گشته است. [۱۳]

هبوط حضرت آدم (ع)

آدم(ع) و همسرش حوّا پس از خوردن میوه ممنوع، همراه شیطان از بهشت به زمین هبوط (فرودآمدن از بالا) کردند. درباره نوع بهشت آدم و شیوه هبوط و فلسفه خوردن از میوه ممنوع، آرای گوناگون مطرح شده است.[۸] در قرآن و تورات، مکان هبوط مشخص نیست. در روایات اسلامی چندین دیدگاه در این باره ارائه شده‌ است. بر پایه روایتی منسوب به امام علی(ع) آدم در کوه سراندیب هندوستان و حوّا در جده هبوط کردند. [۱۴] در گزارشی دیگر آمده که آدم بر کوه صفا و حوّا بر کوه مروه فرود آمد و نام‌گذاری صفا به مناسبت لقب آدم صفی الله و نامگذاری مروه به مناسبت هبوط همین زن (مرأه) بر آن است. [۱۵] مشهورترین گزارش در روایات آن است که آدم و حوا در سرزمین مکه هبوط کردند. [۱۶] گروهی نیز برای جمع میان روایات، هبوط را دارای دو مرحله دانسته‌اند: نخست در سراندیب و سپس در مکه. [۱۷]

در برخی روایات، از هبوط حجرالاسود از بهشت همراه هبوط آدم(ع) یاد شده است. [۱۸] دیگر روایات به صورت مطلق از هبوط حجرالاسود برای آدم(ع) یاد می‌کنند. [۱۹] درباره پذیرش توبه آدم نیز از نزول جبرئیل در خانه خدا سخن رفته که نورش سراسر حرم را فراگرفت و سپس از آدم خواسته شد که روز ترویه غسل کند و احرام بندد و در منا بیتوته کند. سرانجام در عرفات، کلماتی را از جبرئیل دریافت که با گفتن آن‌ها توبه‌اش پذیرفته شد و آن‌گاه دیگر اعمال حج را به جا آورد. [۲۰]


پانویس

  1. (تورات، سفر تكوين 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمين»).حجة التفاسير و بلاغ الإكسير (سيد عبدالحجت بلاغى)، جلد دوم تعليقه، ص 541
  2. ر.ک:مقاله امام علی (ع)
  3. بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج 11، ص 102
  4. ر.ک:مقاله خلیفه
  5. سوره بقره آیه(۲): ۳۰
  6. شیخ طوسی، ج۲، ص ۱۶۵
  7. سوره بقره (۲):آیه ۳۰
  8. تفسیر، ج۱، ص ۱۵۸ ۱۶۶
  9. شیخ طوسی،ج۱، ص ۷۴
  10. ر.ک:مقاله عیسی (ع)
  11. طوسی، ج۶، ص۳۲۳
  12. فخررازی، ج۱۹، ص۱۸۲
  13. طباطبایی، ج۱۲، ص ۱۵۴
  14. علل الشرائع، ج۲، ص۵۹۵؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۲۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۱۱؛ ج۶۱، ص۲۷۴
  15. الکافی، ج۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹
  16. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۶-‌۳۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۸۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۹۰
  17. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵۰
  18. کمال الدین، ص۲۹۴، ۲۹۸؛ تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۲۸۹
  19. الکافی، ج۴، ص۱۸۵.علل الشرایع، ج۲، ص۳۱۸
  20. تفسیر قمی، ج۱، ص۴۴-۴۵