|
|
خط ۷: |
خط ۷: |
|
| |
|
| ==سابقه مبارزاتی== | | ==سابقه مبارزاتی== |
| بابک خرم دین پس از رسیدن به زعامت خرّمیان، با عباسیان مبارزه می کند و بخش مهمی از از آذربایجان را تصرف می کند. شروع نهضت بابک **********************در سال 201 هجری قمری بوده است، سال هایی که در اثر مرگ هارون الرشید (193هـ. ق) و نزاع های امین و مأمون بر سر خلافت و هم چنین قحطی گسترده، حکومت مرکزی عباسی اقتدار خویش را از دست داده بود. قیام بابک را علاوه بر قیامی مذهبی، دارای صبغه سیاسی و ملی نیز می دانند. مأمون در طول سال های حکومت خود، لشگریان بسیاری را به جنگ بابکیه گسیل داشت که توفیقی در این امر نداشتند. لشگریان بابک پس از مرگ مأمون در سال 218 هجری قمری، به مناطق مرکزی ایران نظیر اصفهان و ری حمله کردند، هرچند در این امر توفیق نیافتند. پس از مأمون، معتصم عباسی، خیذر بن کاووس معروف به افشین را به جنگ خرمیه فرستاد. بابک در سال 220 هجری قمری از اردبیل عقب نشینی کرد و در سال 222 هجری قمری، در ارمنستان دستگیر شده و توسط افشین به سامرا فرستاده شد. وی در سال 223 هجری قمری کشته و بدنش به دار آویخته شد. برخی نام وی را حسن و بابک (به معنای پدر) را لقب وی در مبارزات ملی دانسته اند. [۳] | | بابک خرم دین بعد از رسیدن به زعامت خرّمیان، با عباسیان مبارزه و بخش مهمی از از آذربایجان را تصرف می کند. شروع نهضت بابک در سال 201 هجری قمری بوده است، سال هایی که در اثر مرگ هارون الرشید (193هـ. ق) و نزاع های امین و مأمون بر سر خلافت و هم چنین قحطی گسترده؛ اقتدار حکومت مرکزی عباسی رو به افول بود. قیام بابک علاوه بر مذهبی بودن، صبغه سیاسی و ملی نیز داشت. مأمون در طول سال های حکومت خود، لشگریان بسیاری را به جنگ بابکیه فرستاد اما توفیقی در رویارویی با بابک نداشتند. لشگریان بابک پس از مرگ مأمون در سال 218 هجری قمری، به مناطق مرکزی ایران نظیر اصفهان و ری حمله کردند، هرچند که در این امر توفیق نیافتند. پس از مأمون، معتصم عباسی، خیذر بن کاووس معروف به افشین را به جنگ خرمیه فرستاد. بابک در سال 220 هجری قمری از اردبیل عقب نشینی کرد و در سال 222 هجری قمری، در ارمنستان دستگیر شده و توسط افشین به سامرا فرستاده شد. وی در سال 223 هجری قمری کشته و بدنش به دار آویخته شد. برخی معتقدند که نام اصلی بابک حسن است اما به وی لقب بابک دادند که به معنای پدر است یعنی پدر در مبارزات ملی. <ref>ر.ک. دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص77</ref> <ref>ر.ک. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 23</ref>نقل دیگری از بابک چنین آمده است:ابن ندیم مى نويسد كه پدر بابك از مردم مداين و روغن فروش بود و به آذربايجان رفت و در آن جا دل باخته زنى يك چشم شد و را به زوجيت خود در آورد و بابک از آن زن به دنیا آمد.در يكى از سفرها كه به كوه سبلان رفته بود، شخصی از پشت به او خنجرى زد و بر اثر زخم خنجر درگذشت. پس از مرگ وى مادر بابك به دايگى مى پرداخت تا اين كه بابك ده ساله و به گاو چرانى مشغول گشت و به خدمت شبل بن منقى ازدى در آمد و ستوربان او شد واز غلامانش طنبور نواختن آموخت. بابک در ادامه از آن جا به تبريز رفت و دو سال نزد محمد بن رواد ازدى بود. سپس نزد مادرش بازگشت در حالی که هجده سال از سن او گذشته بود.ابو المعالى صاحب كتاب «بيان الاديان» مى نويسد: زمانى كه زندگى در اردبيل بر بابك و مادرش تنگ شد، راهى منطقه ديگر شدند و در دهی كه از آن محمد بن رواد الازدى بود ساکن شدند.اهل آن ديه از مزدكيان و خرم دينان بودند و پيشواى ايشان جاويدان بن شهرك بود. وی چون دانست كه بابک طنبور را به خوبی می نوازد بنا بر این، وى را نزد خود نگاهداشت.<ref> محمد جواد مشکور، [[فرهنگ فرق اسلامی]]، [[مشهد]]، انتشارات [[آستان قدس رضوی]]، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 84</ref> |
| دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص77 / دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 23
| |
|
| |
|
| تاریخ الرسل و الملوک، دائرة المعارف الاسلامیة و الکامل فی التاریخ از حوادث مربوط به بابک خرّم دین سخن گفته اند اما ذکری از فرقه بابکیه ندارند. [۴]
| |
| تاریخ الرسل و الملوک، ج8، ص8 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج3، ص246 / الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج5، ص 406
| |
|
| |
|
| لکن عبدالقاهر بغدادی از این عنوان استفاده کرده و ایشان را بابکیه نامیده است. [۵]
| | ==پانویس== |
|
| |
|
| الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص 285
| | [[رده: کلام اسلامی]] |
| | | [[رده: فرقه های دینی ]] |
| | | [[رده: مذاهب کلامی ]] |
| | |
| محمد بن اسحاق النديم در كتاب «الفهرست» مى نويسد كه پدر بابك از مردم مداين و روغن فروش بود و به آذربايجان رفت و در روستای بلال آباد از روستاى ميمذ جاى گرفت و در آنجا دلباخته زنى يك چشم شد كه او را به زوجيت خود در آورد و بابك از وى بزاد.
| |
| در يكى از سفرها كه به كوه سبلان رفته بود كسى از پشت بر او خنجرى زد و از آن زخم در گذشت. پس از مرگ وى مادر بابك به دايگى مىپرداخت تا اين كه بابك دهساله شد و به گاو چرانى مشغول گشت و به خدمت شبل بن منقى ازدى در آمد و ستوربانى او مىكرد و از غلامانش طنبور نواختن آموخت.
| |
| پس از آنجا به تبريز از بلاد آذربايجان رفت و دو سال نزد محمد بن رواد ازدى بود. سپس نزد مادر بازگشت و در اين هنگام، هجده سال داشت.
| |
| «طبرى» نوشته است كه بابك در جوانى با شروين بن ورجاوند، رئيس مزدكيان طبرستان ملاقات كرد.
| |
| ابو المعالى صاحب كتاب «بيان الاديان» مىنويسد: زمانى كه زندگى در اردبيل بر بابك و مادرش تنگ شد و راهى منطقه ديگر شدند و در ديهى كه از آن محمد بن رواد الازدى بود سكنا گزيدند.
| |
| اهل آن ديه از مزدكيان و خرم دينان بودند و پيشواى ايشان جاويدان بن شهرك بود. بابك خربوزه مىفروخت، جاويدان از او خربوزه خريد و چون دانست كه او طنبور نيك مىنوازد او را خوش آمد و وى را نزد خود نگاهداشت.
| |
| طبرى در ذكر وقايع سال 201 هجرى
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 86
| |
| مىنويسد: در اين سال بابك خرمى بر كيش جاويدانيه بيرون آمد و ايشان پيروان جاويدان بن سهل خداوند «بذ» بودند و دعوى كرد كه روح جاويدان در او حلول كرده و فتنه آغاز كرد.
| |
| محمد بن اسحاق النديم گويد كه: بين جاويدان و ابو عمران رقيب او كه هر دو از خرم دينان بودند، جنگ در گرفت. جاويدان ابو عمران را بكشت و به كوه خود بازگشت اما زخم نيزهاى برداشته بود و پس از سه روز از آن زخم در گذشت.
| |
| زن جاويدان دلباخته بابك شد و گفت: من به مرگ شوهر خود بانگ بلند نكنم فردا را آماده باش تا مردمان را فراهم آورم و گويم جاويدان دوش گفت كه: من امشب بميرم و روح من از پيكرم بيرون آيد و به پيكر بابك رود و با روان بابك انباز شود و بابك خداوند روى زمين شود و دين مزدك را ديگر باره زنده كند. چون بامداد شد، آن زن ايشان را گرد آورده گفت كه:
| |
| جاويدان مرا گفت: امشب من مىميرم و جان از پيكرم بيرون مىرود و در تن اين جوان در آيد. پيروان جاويدان سخن او را بپذيرفتند. سپس آن زن گاوى خواست و فرمود آن را بكشند و پوست آن گاو را بگسترد و طشتى پر از باده بر آن گذاشت و نانى را بشكست و در گرداگرد پوست گاو نهاد، و آن مردم را يك يك مىخواند و مىگفت: بر آن پوست پاى كوبند و پارهاى از نان بردارند و در مىفروبرند و بخورند و گويند: اى روان بابك بر تو گرويديم همچنان كه به روان جاويدان گرويده بوديم و سپس دست بابك بگيرند و دست بر وى زنند و ببوسند. آن مردم همه چنين كردند، سپس آن زن بر بستر خويش بنشست و بابك را بر آن بستر كشاند و پشت بر آن مردم داشت و چون باده خوردند دستهاى ريحان بر گرفت و بسوى بابك انداخت. بابك آن دسته ريحان را بر گرفت و آئين زناشويى ايشان چنين است.
| |
| گرديزى در «زين الاخبار» مىنويسد:
| |
| مردمان سپاهان، همدان و ما سبذان خرمدينى و هواخواه بابكند، چنان مىنمايد كه سال 162 هجرى نخستين سالى است كه خرم دينان قيام كردند و در حدود اصفهان بيرون آمدند و سى سال پس از آن يعنى در سال 192 ه خرمدينان آذربايجان نهضت كردند. نه سال بعد يعنى سال 201 ه بابك به پيشوايى ايشان برگزيده شد و مدت بيست و دو سال پيشواى آنان بود. پاپك پياپى لشكريان خلافت را شكست مىداد بطورى كه مأمون خليفه پيش از مرگ در وصيت خويش به معتصم، سركوبى خرم دينان را تأكيد كرد. مركز قيام بابك در پيرامون قلعه بذ (البذ يا البذين) بود.
| |
| ياقوت حموى مىنويسد: در بذ محمره معروف، خرميه آشكار شدند و بابك از
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 87
| |
| آنجا بيرون آمد، و در جاى ديگر مىنويسد:
| |
| به ناحيهاى بين آذربايجان و آران بوده كه بابك خرمى در آن مىزيسته است، و رود ارس از پهلوى آن مىگذرد و در جاى ديگر در ذكر ابر شوم گويد كه: كوهى است در بذ از قلمرو موقان در نواحى آذربايجان كه بابك خرمى در آنجا بود.
| |
| ابن اثير در ذكر وقايع سال 218 ه مىنويسد: معتصم خليفه عباسى بسوى خرم دينان سپاه فرستاد و اسحاق بن ابراهيم در روستاى همدان با خرم دينان روبرو شده و شصت هزار تن را بكشت و كسانى كه مانده بودند به روم گريختند.
| |
| سرداران عرب به سبب تنگى راهها و كوهستانى بودن آنها و سختى سرماى آذربايجان از دفع بابك عاجز شدند.
| |
| سرانجام پس از بيست سال معتصم خليفه عباسى، خيذر بن كاووس، معروف به افشين را به دفع او گسيل داشت. بابك در دفع لشكر خليفه به تئوفيل پسر ميخائيل امپراطور بيزانس نامه نوشت و او را دعوت به لشكركشى به آذربايجان كرد. اما پيش از آن كه امپراطور اقدامى كند افشين بابك را بفريفت و پس از سه سال جنگ با او و دادن اماننامه از طرف معتصم خليفه، او را به دام انداخت و وى را با خود به نزد معتصم به سامرا برد و خليفه فرمان داد كه بابك را بر فيلى نشاندند و در شهر بگرداندند و در روز پنج شنبه دوم صفر سال دويست و بيست و سه با وجود امان نامهاى كه به او داده بود امر داد كه وى را قطعهقطعه كرده به قتل رسانند.- خرمدينان بابك خرم دين. سعيد نفيسى.
| |
| تاريخ الرسل و الملوك، طبرى، ج 14، فهرست ص 58.
| |
| جامع الحكايات و لوامع الروايات، ص 258.
| |
| دايرة المعارف الاسلاميه، ج 3، ص 246- 247.
| |
| زين الاخبار.
| |
| الفهرست، ابن نديم، ص 406، 407.
| |
| كامل التواريخ، ابن اثير، ج 15، الفهارس ص 46.
| |
| معجم البلدان، ص 528، 529.
| |
بابكيه فرقه اى از «غلاة» شيعه هستند كه منسوب به بابك خرم دين مى باشند كه بزرگ ترين و نامورترين پيشواى خرم دينان بود. وى به زبان پهلوى «پاپك» نام داشت كه به عربى او را «بابك» گويند.
پیشینه
فرقه بابکینه از پیروان بابک خرّم دین می باشند. [۱] [۲] [۳] [۴] ف[۵] [۶] [۷] [۸]
از اصل و نسب بابک اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی وی را فرزندی نامشروع دانسته اند و برخی دیگر او را از نوادگان ابومسلم خراسانی معرفی کرده اند. با این حال ابن ندیم می نویسد: «جاویدان بن شهرک (یا سهرک) که رئیس جاویدانیه (از خرمیه ) بود در راه برگشت از زنجان، در ده بلال آباد در منزل مادر بابک اقامت می کند و در آن جا کاردانی بابک را می پسندد و وی را با اجازه مادرش با خود می برد. پس از مدتی جاویدان از دنیا می رود و همسر او که عاشق بابک شده بود، به پیروان جاویدان می گوید روح وی در بابک حلول کرده و به جای جاویدان، همسر وی می شود. [۹]
سابقه مبارزاتی
بابک خرم دین بعد از رسیدن به زعامت خرّمیان، با عباسیان مبارزه و بخش مهمی از از آذربایجان را تصرف می کند. شروع نهضت بابک در سال 201 هجری قمری بوده است، سال هایی که در اثر مرگ هارون الرشید (193هـ. ق) و نزاع های امین و مأمون بر سر خلافت و هم چنین قحطی گسترده؛ اقتدار حکومت مرکزی عباسی رو به افول بود. قیام بابک علاوه بر مذهبی بودن، صبغه سیاسی و ملی نیز داشت. مأمون در طول سال های حکومت خود، لشگریان بسیاری را به جنگ بابکیه فرستاد اما توفیقی در رویارویی با بابک نداشتند. لشگریان بابک پس از مرگ مأمون در سال 218 هجری قمری، به مناطق مرکزی ایران نظیر اصفهان و ری حمله کردند، هرچند که در این امر توفیق نیافتند. پس از مأمون، معتصم عباسی، خیذر بن کاووس معروف به افشین را به جنگ خرمیه فرستاد. بابک در سال 220 هجری قمری از اردبیل عقب نشینی کرد و در سال 222 هجری قمری، در ارمنستان دستگیر شده و توسط افشین به سامرا فرستاده شد. وی در سال 223 هجری قمری کشته و بدنش به دار آویخته شد. برخی معتقدند که نام اصلی بابک حسن است اما به وی لقب بابک دادند که به معنای پدر است یعنی پدر در مبارزات ملی. [۱۰] [۱۱]نقل دیگری از بابک چنین آمده است:ابن ندیم مى نويسد كه پدر بابك از مردم مداين و روغن فروش بود و به آذربايجان رفت و در آن جا دل باخته زنى يك چشم شد و را به زوجيت خود در آورد و بابک از آن زن به دنیا آمد.در يكى از سفرها كه به كوه سبلان رفته بود، شخصی از پشت به او خنجرى زد و بر اثر زخم خنجر درگذشت. پس از مرگ وى مادر بابك به دايگى مى پرداخت تا اين كه بابك ده ساله و به گاو چرانى مشغول گشت و به خدمت شبل بن منقى ازدى در آمد و ستوربان او شد واز غلامانش طنبور نواختن آموخت. بابک در ادامه از آن جا به تبريز رفت و دو سال نزد محمد بن رواد ازدى بود. سپس نزد مادرش بازگشت در حالی که هجده سال از سن او گذشته بود.ابو المعالى صاحب كتاب «بيان الاديان» مى نويسد: زمانى كه زندگى در اردبيل بر بابك و مادرش تنگ شد، راهى منطقه ديگر شدند و در دهی كه از آن محمد بن رواد الازدى بود ساکن شدند.اهل آن ديه از مزدكيان و خرم دينان بودند و پيشواى ايشان جاويدان بن شهرك بود. وی چون دانست كه بابک طنبور را به خوبی می نوازد بنا بر این، وى را نزد خود نگاهداشت.[۱۲]
پانویس
- ↑ التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص135
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص148
- ↑ خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص251
- ↑ فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص85
- ↑ رهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص67
- ↑ الفهرست، ابن ندیم، ص406و407
- ↑ قواعد عقاید آل محمد فی الرد علی الباطنیة، محمد بن حسن دیلمی، ص34
- ↑ موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص147
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، ص 406
- ↑ ر.ک. دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص77
- ↑ ر.ک. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 23
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 84