محمود علی البناء: تفاوت میان نسخهها
(الصاق تصویر) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
محمود علی البناء قاری برجستۀ مصری در روز 17 دسامبر سال 1926 ميلادی(1305 شمسی)در روستای «[[شبراباص]]» از استان «[[منوفيۀ]]» مصر متولد شد. | محمود علی البناء قاری برجستۀ مصری در روز 17 دسامبر سال 1926 ميلادی (1305 شمسی)در روستای «[[شبراباص]]» از استان «[[منوفيۀ]]» مصر متولد شد. | ||
او نيز مانند ساير اساتيد فن قرائت، تحت تأثير تشويق و اصرار خانواده، تعليم اين علم را آغاز نمود. [[مسجدالاحمدی]] در شهر [[طنطاء]] اولين مكانی بود كه وی در آنجا فراگيری قرآن را آغاز كرد. پس از آن با سپری كردن دورۀ مقدماتی، به مدرسۀ دينی واقع در مركز استان «منوفيه» منتقل شده و در آنجا از محضر اساتيد بزرگ علم قرائت بهرهها جسته، علوم و فنون و قواعد تلاوت و قرائتهای مختلف را آموخت. سپس در محضر استاد «[[ابراهيم سلام]]» كه از بزرگترين اساتيد شهر «طنطاء» بود، توانست در مسير تعليم اين علوم به پيشرفتی چشمگير نائل آيد. پس از آن، با راهنمايی اين استاد ارجمند وارد [[الازهر]] شده و پس از تحصيل در آنجا به تدريس در آن پرداخت. | او نيز مانند ساير اساتيد فن قرائت، تحت تأثير تشويق و اصرار خانواده، تعليم اين علم را آغاز نمود. [[مسجدالاحمدی]] در شهر [[طنطاء]] اولين مكانی بود كه وی در آنجا فراگيری قرآن را آغاز كرد. پس از آن با سپری كردن دورۀ مقدماتی، به مدرسۀ دينی واقع در مركز استان «منوفيه» منتقل شده و در آنجا از محضر اساتيد بزرگ علم قرائت بهرهها جسته، علوم و فنون و قواعد تلاوت و قرائتهای مختلف را آموخت. سپس در محضر استاد «[[ابراهيم سلام]]» كه از بزرگترين اساتيد شهر «طنطاء» بود، توانست در مسير تعليم اين علوم به پيشرفتی چشمگير نائل آيد. پس از آن، با راهنمايی اين استاد ارجمند وارد [[الازهر]] شده و پس از تحصيل در آنجا به تدريس در آن پرداخت. | ||
استاد مرحوم «علی البنّاء» پس از وفات شيخ «[[خليل الحصری]]» به سمت [[شيخ القرآنی]] مصر منصوب شد و پس از وفات ايشان شيخ «[[عبدالباسط]]» عهدهدار اين منصب شد. | استاد مرحوم «علی البنّاء» پس از وفات شيخ «[[خليل الحصری]]» به سمت [[شيخ القرآنی]] مصر منصوب شد و پس از وفات ايشان شيخ «[[عبدالباسط]]» عهدهدار اين منصب شد. | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
محمود على البناء در روستاى ( شبرا باص ) مركز [[شبین الكوم]] استان منوفیّه در روز جمعه 17 دسامبر سال 1926 میلادی متولد شد، پدرش نامى از نامهاى پیامبر(صلوات الله علیه) را بر او نهاد یعنى (محمود) چرا كه قدوم این كودك مایۀ سپاسگزارى و ثناء از درگاه خداوند بود؛ پس از میلاد او بركت به خانه آمد و خیر و نیكى بر خانواده ریزش كرد با آمدن او روح نشاط | محمود على البناء در روستاى ( شبرا باص ) مركز [[شبین الكوم]] استان منوفیّه در روز جمعه 17 دسامبر سال 1926 میلادی متولد شد، پدرش نامى از نامهاى پیامبر(صلوات الله علیه) را بر او نهاد یعنى (محمود) چرا كه قدوم این كودك مایۀ سپاسگزارى و ثناء از درگاه خداوند بود؛ پس از میلاد او بركت به خانه آمد و خیر و نیكى بر خانواده ریزش كرد با آمدن او روح نشاط و زندگى در خانواده و پدر خانواده دمیده شد، پدرى كه ازهیچ كوشش و عاملى كه فرزندش را براى حفظ قرآن كریم كمك كند دریغ نكرد؛ زیرا مى خواست كه فرزندش پیشاپیش صفوف قاریان قرآن كریم قرار بگیرد، قاریانى كه در صورت عمل به قرآن كریم از خاصّان درگاه خداوند خواهند شد، هنگامى كه این طفل كوچك بزرگ شد پدرش او را به مكتب استاد موسى رحمة الله در روستاى "شبرا باص" برد. استاد موسى بر یادگیرى حفظ و تجوید شاگردانش بسیار حریص بود و بیشتر نسبت به محمود كه چون ستارهاى در میان آنها مىدرخشید حرص داشت، كودكى كه علائم نبوغ و نشانههاى اهلیّت قرآن بالأخص مخارج الفاظ و دقت در گفتار از او پیدا بود، این در حالى است كه او در سن 6 سالگى قرار داشت، مضافاً به هوش زیاد و التزام و دقت و ممارست، تعامل با كلمات قرآن كریم از چیزهائى بود كه استاد موسى آن را از نشانههاى نبوغ در فرزند با استعدادش مىدانست. | ||
محمود على البناء دربارۀ خاطرات كودكى و مكتب مىگوید: "من بر آنچه كه هر روز از مكتب فرا مى گرفتم بسیار حریص بودم، كل شب را بیدار مى ماندم و نمى خوابیدم مگر بعد از حفظ كردن قسمتى كه باید فردا در مقابل استاد بیان مىكردم و بعد از حفظ آن به قسمتى كه قبلاً حفظ كرده بودم مراجعه مى كردم تا بتوانم هر دو را بیان كنم تا اتصال مستحكمى میان قسمتهاى مختلفى كه حفظ كرده بودم برقرار شود،… به یاد مى آورم كه روزى استاد مرا فَلَك كرد و دائماً آن را در ذهن دارم و تا آخر عمر هم فراموشش نخواهم كرد، این تنبیه در حالى بود كه من هیچگونه تقصیرى نداشتم نه در حفظ كردن و نه در اداء كردن، وقتى به خانه بازگشتم شدیداً گریه كرده و به مادرم گفتم: امروز استاد مرا تنبیه سختى كرد در حالى كه من وظیفهام را خوب انجام دادهبودم، مادرم گفت: اى محمود استاد تو را به این جهت تنبیه كرد كه من به او گفته بودم تو به مزرعه رفتى تا چیدن پنبهها را تماشا كنى و در كنار آن به بازى بپردازى … و من مىترسم كه اگر از قرآن دور شوى قرآن هم از تو دور گردد، من نسبت به تو و آیندهات بسیار نگرانم تو شبیه اهل قرآن هستى و فقط براى قرآن صلاحیت دارى." استاد مىگوید:" پدرم به شهر شبین الكوم رفت تا براى ملحق شدن من به مدرسۀ دینى آنجا (كه تحت نظارت الازهر بود) اقدامات لازم را به عمل بیاورد اما یكى از دوستانش او را به مدرسۀ منشاوى در طنطا راهنمائى كرد كه در آنجا مستقیماً حافظان قرآن را قبول مىكردند، پدرم هم مرا به طنطا برد و من در حالى كه بسیار كوچك بودم به مدرسه منشاوى ملحق شدم، ولى آنچه به من شجاعت مىبخشید كه در طنطا بمانم، توجه بسیار زیاد مردم بود كه براى شنیدن صدایم در اطراف من جمع مىشدند، من از استاد [[محمّد رفعت]] تقلید مىكردم، احیاناً دعوتهائى براى قرائت به مناسبتهاى مختلف از طرف مسجد احمدى از من مىشد، در آن زمان به كودك خارقالعاده معروف شده بودم؛ چرا كه در تقلید اساتید مدارسِ تلاوت بزرگ مانند استاد محمد رفعت، استاد [[محمد سلامه]]، استاد [[عبدالفتاح الشعشاعى]]، و استاد [[محمد السعودى]] … بسیار مهارت داشتم، و اگر از من مىخواستند كه از اساتید بزرگ تقلید كنم تردید نمىكردم و بسیار خرسند هم مىشدم و مستمعین با جمعیتهاى صد نفرى و بیشتر خود به من شجاعت مىبخشیدند و باعث نوآورى و قوّت صداى من مىشدند، این در 12 سالگى از عمر من بود." | |||
استاد | استاد البناء مىگوید: "مهمترین چیز در قارى این است كه حافظ و تجوید دان خوبى باشد و با اِتقان و استحكام، بیان كند، واین كه صداى زیبا و ملكه تقلید داشته باشد، چرا كه - در ابتداء - باید از مشاهیر قرّاء تقلید نماید اما در نهایت شخصیّت او به صدا و اداءِ منحصر به فرد او شناخته مىشود به نحوى كه وقتى صداى او را مىشنوند مىگویند: این فلانى است، و نیز باید به مدرسهای كه آن را دوست دارد، ملحق شود به اساتید آن گوش فرا دهد و همراه با آنها پیش رود و پس از مدتى وقتى صداى او شنیده مىشود مىگویند این فلانى است. البته من تقلید مطلق را تأیید نمىكنم ولى باید در نهایت، قارى شخصیت خود را ظاهر كند". | ||
استاد البناء | در مكتب منشاوی طنطا استاد محمود على البناء در میان طلاب شناخته و مشهور شد همه اساتید وهمچنین طلاب، دوست داشتند به صداى او گوش دهند، استاد مىگوید:" استاد [[حسین معوض]] نسبت به طلاب سختگیر بود … روزى من در قرائت كسالت به خرج دادم و او مرا با چوبى كه در دست داشت تهدید كرد … من نشستم و در برابرم جمع زیادى از طلاب حضورداشتند امّا ناگهان متوجه شدم كه هر یك راه خود را گرفته و مىرود و كسى جز من باقى نماند استاد حسین گفت: نترس ادامه بده … در پایان سال استاد حسین و استاد محرز به من گفتند: محمود تو باید به مكتب احمدى در طنطا بروى، در آنجا قرائات را فرا بگیر تا نامت فراگیر شود و به رادیو راه پیدا كنى چرا كه استعداد خوبى دارى كه كمتر كسى از آن بهره مند است، … من به مكتب احمدى رفته و در آنجا، به دست مرحوم استاد [[محمد سلام]] كه بسیار به كسانى كه به مكتب او مىآمدند توجه مىكرد قرائات را فرا گرفتم، استاد محمد سلام براى كسى كه قصد داشت به مكتب او بیاید امتحانى در رابطه با حفظ ، تجوید حروف، سلامت نطق، و آشنایى با مخارج الفاظ و دقت در اداء كلمات قرآنى و آراستگى ظاهر برگزار مىكرد، و اگر تمامى این شروط در او جمع مىشد آنگاه او را قبول مىكرد." | ||
استاد بناء دو سال در مكتب احمدى باقى ماند و پس از فرا گرفتن علوم قرآن و قرائات دهگانه به دست استاد محمد سلام به قاهره كه شهر علم و علماء مىباشد منتقل گردید؛ چرا كه الازهر شریف قبله دوستداران فراگیرى دانش و معارف بیشتر است، این بعد از آن بود كه بار قرآن را به دوش مىكشید و نسبت به تجوید و تلاوت آن متمكن گردیده بود. | |||
استاد بناء | استاد بناء در بعضى از مصاحبهها گفته است: "من از طریق بعضى از دوستان در بعضى از مساجد شبرا در قاهره شروع به قرائت كردم، از آن پس مردم با من آشنا شدند و دعوتهاى فراوانى به مناسبتهاى دینى كه تجار بزرگ قاهره برگزار مىكردند و رقابت شدیدى هم میان آنان از حیث انتخاب قاریان مشهور و معروف بود به سوى من متوجه شد." | ||
در سال 1946 میلادى استاد بناء یكى از بزرگان موسیقى و نوابغِ تدریس مقامات آن را ملاقات كرد، آن فرد استاد [[درویش حریرى]] بود كه استاد بناء را در اتقان مقامات موسیقى و به كارگیرى آنها درتلاوت كمك نمود. | |||
در سال 1946 میلادى استاد بناء یكى از بزرگان موسیقى و نوابغِ تدریس مقامات آن را ملاقات كرد، آن فرد استاد درویش حریرى بود كه استاد بناء را در اتقان مقامات موسیقى و به كارگیرى آنها درتلاوت كمك نمود. | |||
==اولین قرائت در رادیو== | ==اولین قرائت در رادیو== |
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۳
نام | محمود علی البناء |
---|---|
تاریخولادت | ۱۷ دسامبر 1926 میلادی - 25 آذر 1305 شمسی |
محل ولادت | روستای شبراباص از استان منوفيۀمصر |
تاریخ وفات | 20 جولای 1985 میلادی - شنبه، ۲۹ تیر ۱۳۶۴ شمسی -(58 سال) |
ملیت | مصری |
شهرت | قاری قرآن کریم |
مذهب | اهل تسنن |
محمود علی البناء قاری برجستۀ مصری در روز 17 دسامبر سال 1926 ميلادی (1305 شمسی)در روستای «شبراباص» از استان «منوفيۀ» مصر متولد شد. او نيز مانند ساير اساتيد فن قرائت، تحت تأثير تشويق و اصرار خانواده، تعليم اين علم را آغاز نمود. مسجدالاحمدی در شهر طنطاء اولين مكانی بود كه وی در آنجا فراگيری قرآن را آغاز كرد. پس از آن با سپری كردن دورۀ مقدماتی، به مدرسۀ دينی واقع در مركز استان «منوفيه» منتقل شده و در آنجا از محضر اساتيد بزرگ علم قرائت بهرهها جسته، علوم و فنون و قواعد تلاوت و قرائتهای مختلف را آموخت. سپس در محضر استاد «ابراهيم سلام» كه از بزرگترين اساتيد شهر «طنطاء» بود، توانست در مسير تعليم اين علوم به پيشرفتی چشمگير نائل آيد. پس از آن، با راهنمايی اين استاد ارجمند وارد الازهر شده و پس از تحصيل در آنجا به تدريس در آن پرداخت. استاد مرحوم «علی البنّاء» پس از وفات شيخ «خليل الحصری» به سمت شيخ القرآنی مصر منصوب شد و پس از وفات ايشان شيخ «عبدالباسط» عهدهدار اين منصب شد.
زندگی نامه
محمود على البناء در روستاى ( شبرا باص ) مركز شبین الكوم استان منوفیّه در روز جمعه 17 دسامبر سال 1926 میلادی متولد شد، پدرش نامى از نامهاى پیامبر(صلوات الله علیه) را بر او نهاد یعنى (محمود) چرا كه قدوم این كودك مایۀ سپاسگزارى و ثناء از درگاه خداوند بود؛ پس از میلاد او بركت به خانه آمد و خیر و نیكى بر خانواده ریزش كرد با آمدن او روح نشاط و زندگى در خانواده و پدر خانواده دمیده شد، پدرى كه ازهیچ كوشش و عاملى كه فرزندش را براى حفظ قرآن كریم كمك كند دریغ نكرد؛ زیرا مى خواست كه فرزندش پیشاپیش صفوف قاریان قرآن كریم قرار بگیرد، قاریانى كه در صورت عمل به قرآن كریم از خاصّان درگاه خداوند خواهند شد، هنگامى كه این طفل كوچك بزرگ شد پدرش او را به مكتب استاد موسى رحمة الله در روستاى "شبرا باص" برد. استاد موسى بر یادگیرى حفظ و تجوید شاگردانش بسیار حریص بود و بیشتر نسبت به محمود كه چون ستارهاى در میان آنها مىدرخشید حرص داشت، كودكى كه علائم نبوغ و نشانههاى اهلیّت قرآن بالأخص مخارج الفاظ و دقت در گفتار از او پیدا بود، این در حالى است كه او در سن 6 سالگى قرار داشت، مضافاً به هوش زیاد و التزام و دقت و ممارست، تعامل با كلمات قرآن كریم از چیزهائى بود كه استاد موسى آن را از نشانههاى نبوغ در فرزند با استعدادش مىدانست. محمود على البناء دربارۀ خاطرات كودكى و مكتب مىگوید: "من بر آنچه كه هر روز از مكتب فرا مى گرفتم بسیار حریص بودم، كل شب را بیدار مى ماندم و نمى خوابیدم مگر بعد از حفظ كردن قسمتى كه باید فردا در مقابل استاد بیان مىكردم و بعد از حفظ آن به قسمتى كه قبلاً حفظ كرده بودم مراجعه مى كردم تا بتوانم هر دو را بیان كنم تا اتصال مستحكمى میان قسمتهاى مختلفى كه حفظ كرده بودم برقرار شود،… به یاد مى آورم كه روزى استاد مرا فَلَك كرد و دائماً آن را در ذهن دارم و تا آخر عمر هم فراموشش نخواهم كرد، این تنبیه در حالى بود كه من هیچگونه تقصیرى نداشتم نه در حفظ كردن و نه در اداء كردن، وقتى به خانه بازگشتم شدیداً گریه كرده و به مادرم گفتم: امروز استاد مرا تنبیه سختى كرد در حالى كه من وظیفهام را خوب انجام دادهبودم، مادرم گفت: اى محمود استاد تو را به این جهت تنبیه كرد كه من به او گفته بودم تو به مزرعه رفتى تا چیدن پنبهها را تماشا كنى و در كنار آن به بازى بپردازى … و من مىترسم كه اگر از قرآن دور شوى قرآن هم از تو دور گردد، من نسبت به تو و آیندهات بسیار نگرانم تو شبیه اهل قرآن هستى و فقط براى قرآن صلاحیت دارى." استاد مىگوید:" پدرم به شهر شبین الكوم رفت تا براى ملحق شدن من به مدرسۀ دینى آنجا (كه تحت نظارت الازهر بود) اقدامات لازم را به عمل بیاورد اما یكى از دوستانش او را به مدرسۀ منشاوى در طنطا راهنمائى كرد كه در آنجا مستقیماً حافظان قرآن را قبول مىكردند، پدرم هم مرا به طنطا برد و من در حالى كه بسیار كوچك بودم به مدرسه منشاوى ملحق شدم، ولى آنچه به من شجاعت مىبخشید كه در طنطا بمانم، توجه بسیار زیاد مردم بود كه براى شنیدن صدایم در اطراف من جمع مىشدند، من از استاد محمّد رفعت تقلید مىكردم، احیاناً دعوتهائى براى قرائت به مناسبتهاى مختلف از طرف مسجد احمدى از من مىشد، در آن زمان به كودك خارقالعاده معروف شده بودم؛ چرا كه در تقلید اساتید مدارسِ تلاوت بزرگ مانند استاد محمد رفعت، استاد محمد سلامه، استاد عبدالفتاح الشعشاعى، و استاد محمد السعودى … بسیار مهارت داشتم، و اگر از من مىخواستند كه از اساتید بزرگ تقلید كنم تردید نمىكردم و بسیار خرسند هم مىشدم و مستمعین با جمعیتهاى صد نفرى و بیشتر خود به من شجاعت مىبخشیدند و باعث نوآورى و قوّت صداى من مىشدند، این در 12 سالگى از عمر من بود."
استاد البناء مىگوید: "مهمترین چیز در قارى این است كه حافظ و تجوید دان خوبى باشد و با اِتقان و استحكام، بیان كند، واین كه صداى زیبا و ملكه تقلید داشته باشد، چرا كه - در ابتداء - باید از مشاهیر قرّاء تقلید نماید اما در نهایت شخصیّت او به صدا و اداءِ منحصر به فرد او شناخته مىشود به نحوى كه وقتى صداى او را مىشنوند مىگویند: این فلانى است، و نیز باید به مدرسهای كه آن را دوست دارد، ملحق شود به اساتید آن گوش فرا دهد و همراه با آنها پیش رود و پس از مدتى وقتى صداى او شنیده مىشود مىگویند این فلانى است. البته من تقلید مطلق را تأیید نمىكنم ولى باید در نهایت، قارى شخصیت خود را ظاهر كند".
در مكتب منشاوی طنطا استاد محمود على البناء در میان طلاب شناخته و مشهور شد همه اساتید وهمچنین طلاب، دوست داشتند به صداى او گوش دهند، استاد مىگوید:" استاد حسین معوض نسبت به طلاب سختگیر بود … روزى من در قرائت كسالت به خرج دادم و او مرا با چوبى كه در دست داشت تهدید كرد … من نشستم و در برابرم جمع زیادى از طلاب حضورداشتند امّا ناگهان متوجه شدم كه هر یك راه خود را گرفته و مىرود و كسى جز من باقى نماند استاد حسین گفت: نترس ادامه بده … در پایان سال استاد حسین و استاد محرز به من گفتند: محمود تو باید به مكتب احمدى در طنطا بروى، در آنجا قرائات را فرا بگیر تا نامت فراگیر شود و به رادیو راه پیدا كنى چرا كه استعداد خوبى دارى كه كمتر كسى از آن بهره مند است، … من به مكتب احمدى رفته و در آنجا، به دست مرحوم استاد محمد سلام كه بسیار به كسانى كه به مكتب او مىآمدند توجه مىكرد قرائات را فرا گرفتم، استاد محمد سلام براى كسى كه قصد داشت به مكتب او بیاید امتحانى در رابطه با حفظ ، تجوید حروف، سلامت نطق، و آشنایى با مخارج الفاظ و دقت در اداء كلمات قرآنى و آراستگى ظاهر برگزار مىكرد، و اگر تمامى این شروط در او جمع مىشد آنگاه او را قبول مىكرد."
استاد بناء دو سال در مكتب احمدى باقى ماند و پس از فرا گرفتن علوم قرآن و قرائات دهگانه به دست استاد محمد سلام به قاهره كه شهر علم و علماء مىباشد منتقل گردید؛ چرا كه الازهر شریف قبله دوستداران فراگیرى دانش و معارف بیشتر است، این بعد از آن بود كه بار قرآن را به دوش مىكشید و نسبت به تجوید و تلاوت آن متمكن گردیده بود.
استاد بناء در بعضى از مصاحبهها گفته است: "من از طریق بعضى از دوستان در بعضى از مساجد شبرا در قاهره شروع به قرائت كردم، از آن پس مردم با من آشنا شدند و دعوتهاى فراوانى به مناسبتهاى دینى كه تجار بزرگ قاهره برگزار مىكردند و رقابت شدیدى هم میان آنان از حیث انتخاب قاریان مشهور و معروف بود به سوى من متوجه شد."
در سال 1946 میلادى استاد بناء یكى از بزرگان موسیقى و نوابغِ تدریس مقامات آن را ملاقات كرد، آن فرد استاد درویش حریرى بود كه استاد بناء را در اتقان مقامات موسیقى و به كارگیرى آنها درتلاوت كمك نمود.
اولین قرائت در رادیو
اولین قرائت استاد در رادیو در سال 1948 میلادی در سن 22 سالگى بود. قرائت او به صورت زنده پخش شد، این تلاوت از سورۀ هود از آنجا كه - و الى هود أخاهم صالحاً - تا - وما توفیقى الّا بالله علیه توكّلت و الیه أنیب - ادامه یافت.
سفر به كشورها
سفر استاد با قرآن یك سفر جهانى بود كه در زمان و مكان خاصى در نمىآید، سایهاى بود كه بر سر مسلمانان در همه جاى نقاط دنیا درمدتى نزدیك به 40 سال در تردد بود، او به همۀ قارّهها در طول سالها مخصوصاً در ماه مبارك رمضان سفر كرده بود و با قرائت زیبایش دلهای بیشماری را جذب کلام الهی نمود. دانشگاه الازهر او را براى حضور در بسیارى از كنفرانسها دعوت مى كرد. وزارت اوقاف او را به بسیارى از مسابقات بین المللى به عنوان داور فرستاد، دعوتهاى بسیار زیادى از طرف پادشاهان و رؤساء و شیوخ عرب براى احیاء مناسبتهاى مذهبى، مانند ولادت پیامبر(صلوات الله علیه)، شب معراج، و شب آغاز سال و نیز افتتاح كنفرانسهاى بینالمللى كه در كشورشان برگزار مىشد، به او مىرسید.
وفات
سرانجام اين استاد شهير علم قرائت قرآن کریم در 20 جولای 1985 میلادی مصادف با شنبه، ۲۹ تیر ۱۳۶۴ شمسی در سن 58 سالگی پس از بازگشت از امارات متحدۀ عربی بر اثر يک بيماری در شهر قاهره ديده از جهان فروبست. استاد محمود چند روز قبل از وفات، از پسرش احمد خواست تا قلم و كاغذى آماده كند و گفت: آنچه مى گویم بنویس، مطالبى نسبت به نحوۀ تشییع و… املاء نموده و وصیتى هم نسبت به كیفیّت توزیع دارائى هایش بر حسب قوانین الهى ضمیمه كرد و گفت: آیا خواستۀ دیگرى از من دارید یا نه؟ و همگان را در اشک و ماتم فرو برد، او از فرزندش خواست تا یک قرآن با او همراه كنند تا انیس تنهائى او در قبرش باشد. نام او را به جهت تكریم بر بعضى از خیابانهاى استان سوهاج گذاردهاند، یادش گرامى باد.