جواهر لعل نهرو: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
او درباره فرودسی می گوید: خیال میکنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفتهام که در زمان [[سلطان محمود غزنوی]] زندگی میکرد. [[فردوسی]] به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام '''شاهنامه''' به نظم درآورد. صحنههایی که در این کتاب توصیف شده، همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوریهای رستم قهرمان بزرگ است. خود این امر نشان میدهد که چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشتههای ملی و سنن باستانی قدیمی، پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشیها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستانهای شاهنامه اقتباس شده است.<br> | او درباره فرودسی می گوید: خیال میکنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفتهام که در زمان [[سلطان محمود غزنوی]] زندگی میکرد. [[فردوسی]] به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام '''شاهنامه''' به نظم درآورد. صحنههایی که در این کتاب توصیف شده، همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوریهای رستم قهرمان بزرگ است. خود این امر نشان میدهد که چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشتههای ملی و سنن باستانی قدیمی، پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشیها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستانهای شاهنامه اقتباس شده است.<br> | ||
فردوسی در اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول ۹۳۲ تا ۱۰۲۱ زندگی میکرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی [[عمر خیام نیشابوری]] در ایران پیدا شد که نامش هم در [[انگلستان]] و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ [[سعدی]] شیرازی آمد که یکی از بزرگترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتابهای '''گلستان و بوستان''' او را میآموختند و در خاطر حفظ میکردند. فقط میخواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران در طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه میتاباند.<br> | فردوسی در اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول ۹۳۲ تا ۱۰۲۱ زندگی میکرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی [[عمر خیام نیشابوری]] در ایران پیدا شد که نامش هم در [[انگلستان]] و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ [[سعدی]] شیرازی آمد که یکی از بزرگترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتابهای '''گلستان و بوستان''' او را میآموختند و در خاطر حفظ میکردند. فقط میخواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران در طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه میتاباند.<br> | ||
لابد به خاطر میآوری که پس از مرگ [[چنگیزخان|چنگیزخان مغول]] امپراطوری پهناور او تقسیم گشت. قسمتی از آن که شامل ایران و حدود آن میگشت نصیب هولاکو گردید که پس از آن که دوران ویرانی خود را به پایان رساند یک حکمران مسالمتجو و با مدارا شد و سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد.<br> | |||
این ایلخانیان تا مدتی هم چنان مذهب قدیمی مغولی و ستایش آسمان را برای خود حفظ کردند، اما بعدها اسلام را پذیرفتند. اما چه پیش از قبول اسلام و چه بعد از آن نسبت به مذاهب دیگر با کمال مسالمت و مدارا رفتار میکردند. پسر عموهای آنها در [[چین]] خاقان کبیر لقب داشتند و اعضای خانواده ایشان بودایی شده بودند و میان این دو خانواده روابط بسیار نزدیک برقرار بود. حتی از چین و از راه دور و دراز به خواستگاری عروس به ایران میآمدند.<br> | |||
این تماسها میان دو شاخه خاندان مغولها که در ایران و چین بودند در هنرها تاثیر شگرفی داشت. نفوذ چین در ایران راه یافت و جلوهگر شد. اما باز هم با وجود تمام شکستها و ناکامیها عنصر ایرانی پیروز گردید. در اواسط قرن چهاردهم ایران یک شاعر بزرگ به وجود آورد و او [[حافظ |حافظ شیرازی]] بود که اشعارش هنوز حتی در هند نیز بسیار رواج دارد و محبوب است. شاهرخ پسر تیمور بزرگترین جانشینان تیمور بود و در هرات که آن جا را پایتخت خود قرار داد یک کتابخانه عالی به وجود آورد و گروه کثیری از ادبا و دانشمندان را به خود جلب کرد.<br> | |||
دوران یک صدساله حکومت تیموریان به اندازهای از نظر نهضتهای ادبی و هنری با ارزش است که به نام دوران '''رنسانس تیموریان''' مشهور شده است. در ادبیات ایران توسعه و تکاملی به وجود آمد و مقادیر زیادی تابلوهای نقاشی زیبا ساخته شد. «بهزاد» نقاش بزرگ استاد و پیشوای یک مکتب نقاشی بود. در اوایل قرن شانزدهم ناسیونالیسم ایرانی پیروز گشت و تیموریان به طور قاطع از ایران رانده شدند. یک سلسله ملی به نام صفویان بر تخت نشست. دومین پادشاه همین سلسله شاه طهماسب اول بود که به همایون پادشاه مغول هند که در برابر شورش شیرخان، گریخته بود پناه داد.<br> | |||
دوران حکومت [[صفویان]] مدت ۲۲۰ سال از ۱۵۰۲ تا ۱۷۲۲ ادامه یافت. این دوران عصر طلایی هنر ایران نامیده می شود. [[اصفهان]] پایتخت صفویان از ساختمانهای با شکوه و زیبا پر بود و یکی از مراکز بزرگ هنری گردید که مخصوصا برای نقاشیهایش شهرت داشت. '''شاه عباس''' که از ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ سلطنت کرد ممتازترین و معروفترین پادشاه این سلسله بود و یکی از بزرگترین پادشاهان ایران به شمار میآید.<br> | |||
قشه شهر اصفهان که به وسیله شاه عباس طرح گردید یک '''شاهکار ذوق و ظرافت کلاسیک هنری''' نامیده میشود. ساختمانهایی که در آن زمان به وجود آمدند نه فقط خودشان زیبا بودند و با کمال ظرافت و زیبایی تزیین میشدند، بلکه لطف تناسب و هم آهنگی کلی آنها با یکدیگر بر زیباییشان میافزود. مسافران و سیاحان اروپایی که در آن زمان به ایران آمدهاند و اصفهان را دیدهاند توصیفهای مفصل و ستایشآمیزی از آن نقل میکنند.<br> | |||
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۷
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۲۷، ۱۵ مارس ۲۰۲۲؛
نام | جواهر لعل نهرو |
---|---|
القاب و سایر نامها | پاندیت نهرو یا پاندیت جی |
زاده | 14 نوامبر 1889 در الله آباد هند |
درگذشت | 27 مه 1964م |
دین و مذهب | هندویسم |
فعالیتها | عضو مجلس موسسان هند 1946 تا 1950م، نخست وزیر هند 1947 تا 1964م |
جواهر لعل نهرو اولین نخست وزیر هند بود. رهبر کنگره ملی هند و یکی از چهره های کلیدی جنبش استقلال هند بود. رهبر ایران سید علی خامنهای از او به نیکی یاد می کند.
زندگینامه
جواهر لعل نهرو در 14 نوامبر 1889 در الله آباد هند به دنیا آمد. پدرش، موتیلال نهرو، یکی از اعضای جامعه پاندیت کشمیری، دو بار به عنوان رئیس کنگره ملی هند در طول مبارزات استقلال شرکت کرد.
مادر او، سوپرپانانی تسو، که از خانواده یک برهمن کشمیری برجسته ساکن لاهور بود، همسر دوم موتیلال بود، همسر اول پس از به دنیا آوردن یک فرزند درگذشت. جواهر لعل بزرگترین فرزند از سه فرزند بود که دو تای آنها دختر بودند. خواهر بزرگتر، ویشیا لاکشمی، بعدها اولین زن رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد. کوچکترین خواهر، کریشنا هیثینگ، نویسنده محترمی شد و چندین کتاب درباره برادرش نوشت.
فعالیتهای سیاسی
در سال 1912 به عنوان نماینده به کنگره بانکی پور پیوست و در سال 1919 دبیر اتحادیه حاکمیت داخلی در الله آباد شد. او اولین بار در سال 1916 با گاندیجی ملاقات کرد و بسیار مورد تشویق او قرار گرفت. او اولین راهپیمایی کشاورزان را در سال 1920 در منطقه پراتاپگاره اوتار پرادش سازمان داد. او دو بار در سالهای 1920-1922 به دلیل عدم همکاری به زندان افتاد.
در سپتامبر 1923، پاندیت نهرو به عنوان دبیر کل کمیته کنگره سراسر هند منصوب شد. او در سال 1926 از ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک، آلمان و روسیه بازدید کرد.
وی در بلژیک به عنوان نماینده رسمی کنگره ملی هند در کنگره ملل تحت ستم در بروکسل شرکت کرد. او همچنین در جشن دهمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر در مسکو در سال 1927 شرکت کرد. او در سال 1928 در حالی که یک راهپیمایی را علیه کمیسیون سیمون در لاکنو رهبری می کرد، متهم شد.او در کنگره همه احزاب در 29 اوت 1928 شرکت کرد و یکی از امضاکنندگان گزارش نهرو در مورد اصلاحات قانون اساسی هند بود. این گزارش به نام پدرش متیلال نهرو نامگذاری شده است.
پس از نخستوزیری او با کمک افراد میهن دوستی چون سردار پاتل و دکتر آمبدکار توانست قوانین جدیدی را برای ساختاردهی مجدد به جامعه هند تصویب کند که مهمترین آنها لغو نظام کاست بود. نهرو همراه با احمد سوکارنو ، مارشال تیتو و جمال عبدالناصر از پایهگذاران جنبش عدم تعهد بهشمار میرود. جواهر در سال 1916 (1294) با کمالا نهرو ازدواج کرد. او در هنگام ازدواجش در 8 فوریه 1916 (18 بهمن 1294) 26 سال داشت و وکیل کاملی شده بود که در بریتانیا تحصیل کرده بود. کمالا از خانواده مشهور کشمیری ساکن در دهلی بود که در کار بازرگانی بودند
زندان
تا پیش از استقلال هند، نهرو مدت 10 سال از عمرش را (به گونهای نامنظم) در زندانهای استعماری گذراند.در سال 1929، نهرو به عنوان رئیس جلسه لاهور کنگره ملی هند انتخاب شد. در همین جلسه استقلال کامل به عنوان هدف کشور تصویب شد. در طول 1930-1935، او چندین بار به دلیل خدماتش به Salt Satyagraha و دیگر جنبشهایی که توسط کنگره آغاز شد، زندانی شد.
کتابی که جهانی شد
در تابستان سال 1928 ایندیرا، دختر نهرو که در آن وقت 10 ساله بود در شهری ییلاقی دور از پدرش به سر میبرد. در آن تابستان نهرو یک سلسله نامه برای دخترش نوشت که در آنها با زبانی ساده داستان آفرینش زمین و پیدا شدن زندگی و تشکیل نخستین قبایل و اجتماعات بشری را نقل کرد. بعد مجموعه آنها را که 30 نامه کوتاه بود به صورت کتابی منتشر کرد.
نشیب و فراز زندگی اجتماعی و سیاسی نهرو که اهداف بلند انقلابی اصیل را در سر داشت بارها و بارها به زندان کشاند. در سال 1930 که نهرو یکی از دورانهای متعدد زندانش را میگذراند درصدد برآمد از فرصت و فراغتی که در زندان پیش میآید استفاده کند و نامههای تازهای برای دخترش بنویسد.
این نامههای تازه در مدتی نزدیک سه سال از اکتبر 1930 تا اوت 1933 در دو دوران مختلف زندان نوشته شد و در آنها یک دوره تاریخ جهان منعکس میگشت. در اواخر سال 1933 که نهرو زندان خود را به پایان رساند، نامههای خود را مروری کرد و آمادهی چاپ ساخت اما چون به زودی در 12 فوریه 1934یکبار دیگر زندانی شد، خواهرش ویجایالکشمی پاندیت مجموعهی آنها را تنظیم کرد، نگاهی به تاریخ جهان نامید و در دو جلد به چاپ رساند.
استقبال از این کتاب به حدی بود که در سال 1938 نگاهی به تاریخ جهان نایاب شد. نهرو بار دیگر نوشتههایش را برای تجدید چاپ مورد بازنگری قرار داد و اصلاحاتی در آن به عمل آورد و یک فصل هم بر آن افزود. بدین ترتیب کتاب بار دیگر روانه بازار کتاب شد و آن قدر اعتبار یافت که هنوز پس از گذشت 75 سال همچنان جزو کتابهای خوب تاریخ به شمار میآید.
در قسمتی از کتاب نامههای پدری به دخترش نهرو درباره مطالعه رنجهایی که در طول تاریخ بر انسانها گذشته، آورده است: لابد از نامههای من کاملا خسته شدهای! فکر میکنم که تا اندازهای هم حق داری. بسیار خوب، اکنون دیگر تا مدتی چیز تازهای برایت نخواهم نوشت، فقط میخواهم درباره آنچه تاکنون نوشتهام و کاری که کردهایم کمی فکر کنی... تو اکنون ده سال داری و چقدر بزرگ شدهای! تو حالا یک دختر خانم جوان هستی، این طور نیست؟ بله، یک دختر جوان! در نظر تو یک صد سال مدت بسیار درازی جلوه میکند.
فکر کن که هزار سال چقدر دراز است و آن وقت یک میلیون سال که هزار هزار سال میشود چقدر خواهد شد! گمان میکنم که نمیتوانیم معنی واقعی این رقم را به درستی با مغز کوچک خودمان درک کنیم... ما تصور میکنیم که موجودات بسیار مهمی هستیم اما اغلب، چیزهای بسیار کوچکی ما را از جا به در میبرند و ناراحت میسازند.اما این وقایع کوچک در برابر تاریخ عظیم و طولانی دنیا چه ارزشی دارند؟ چقدر مفید است که مطالبی درباره این دورانهای ممتد تاریخ گذشته بخوانیم و بیاموزیم زیرا در این صورت دیگر برای چیزهای کوچک و عادی ناراحت نخواهیم شد.
ترجمه کتاب در ایران
محمود تفضلی کتاب لعل نهرو در ایران ترجمه کرد. او مردی فرهنگی و کاردان بود که سالها در قامت رایزن فرهنگی ایران در کشورهای آسیایی از جمله هند خدمت کرده بود و نظر به دغدغه و شناخت خود از آثار مهم فرهنگی کشورها دست به ترجمه آثار بسیاری به زبان فارسی زد.
نکته جالب اینکه ترجمه کتاب در سال 1335 پس از اینکه ترجمه کتاب قبلی نهرو تحت عنوان زندگی من از سوی محمود تفضلی آغاز شد. نهرو بعد از دریافت کتاب زندگی خود از تفضلی خواست کتاب تازهاش که همین نگاهی به تاریخ جهان باشد را ترجمه نماید.
نهرو که در آن سال نوشته بود: خوشوقت خواهم شد که شما کتاب نگاهی به تاریخ جهان مرا نیز ترجمه و منتشر کنید. سه سال بعد و در سال 1338 مرحوم تفضلی یک نسخه از ترجمه کتاب نگاهی به تاریخ جهان را به سفیر کبیر هند در تهران تحویل داد تا با حفظ مراتب احترام به دفتر نخست وزیری جایی که جواهر لعل نهرو بر آن تکیه زده بود بفرستند.
نهرو پس از دریافت کتاب برای مترجم کتابش در ایران نوشت: سفیر کبیر ما در تهران یک نسخه از ترجمه فارسی کتاب نگاهی به تاریخ جهان را که شما ترجمه کرده بودید را برایم فرستاده است. از شما سپاسگزارم و آن را تقدیر میکنم. چون زبان فارسی نمیدانم، شاید نتوانم درباره این ترجمه قضاوت کنم، اما شنیدهام که این کتاب در ایران موقعیت خوبی کسب کرده است و استقبال شایانی از جانب دانشجویان و عموم مردم از آن شده است. امیدوارم این کتاب سبب تفاهم بیشتر میان ایران و هند بشود.
دیدگاه او درباره ایران
جواهر لعل نهرو در بخشی از کتاب نگاهی به تاریخ جهان به معرفی ایران میپردازد و درباره نفوذ هنری ایرانی در هند مینویسد: اکنون، به ایران، به سرزمینی که گفته میشود روحش به هند آمده و در بنای تاج محل کالبد و جسم متناسبی برای خود یافته است، برویم. هنر ایرانی سنن درخشان و نمایانی دارد.
این سنتها در مدت بیش از ۲۰۰۰ سال بعد از زمان آشوریها تا کنون ادامه یافته است. در ایران در حکومتها، در سلسلههای پادشاهان و در مذهب تغییراتی روی داده است. سرزمین این کشور زیر تسلط حکمرانان و پادشاهان خودی و بیگانه قرار گرفته، اسلام به آن کشور راه یافته و بسیاری چیزها را منقلب ساخته است و مع هذا سنن هنری ایران هم چنان مداومت داشته است. بدیهی است که هنر ایران در طی قرون تغییر و تکامل هم یافته است. گفته میشود که این مداومت و استقامت هنر ایرانی با خاک و طبیعت و مناظر ایران بستگی دارد.
دیدگاه او درباره تاریخ ایران
او در توصیف تاریخ باستان و ویژگیهای این عصر از تاریخ ایران آورده است: کورش و داریوش و خشایارشاه اسامی بعضی از این پادشاهان بزرگ است. سلسله این پادشاهان هخامنشیان نامیده میشود. این سلسه مدت ۲۲۰ سال حکومت کردند تا این که اسکندر مقدونی به آسیا آمد و به حکومت آنها پایان داد. ظاهرا حکومت ایرانیان پس از دوران ظالمانه آشوریها و بابلیها، در رفاه و آسایش بسیار بزرگی بوده است.
آنها اربابان و حکمرانان متمدن و با فرهنگی بودند که نسبت به معتقدات دیگران به مدارا رفتار میکردند و اجازه میدادند که مذاهب و تمدنهای مختلف رونق و رواج داشته باشد. امپراطوری عظیم ایشان، سازمان منظمی داشت و مخصوصا به ساختن راههای شوسه عالی توجه داشتند که قسمتهای مختلف کشور را به یک دیگر مربوط و کار ارتباط را آسان میساخت.
دیدگاه او درباره ورود اسلام در ایران
او درباره نحوه ورود اسلام به ایران در کتابش چنین میگوید: در قرن سوم میلادی یک نوع احیا و رنسانس در ایران صورت گرفت و سلسله تازهای به قدرت رسید. این سلسله تازه خاندان ساسانیان بود که یک ناسیونالیسم شدید و متجاوز داشت و مدعی بود که جانشین پادشاهان هخامنشی است. ساسانیان در اواخر دوران سلطنت ممتدشان ضعیف شدند و ایران دچار وضع بدی شده بود. پس از جنگهای دراز با امپراطوری بیزانس این هر دو کشور خسته و فرسوده شده بودند و برای ارتشهای عرب که از حدت و حرارت یک اعتقاد و ایمان تازه سرشار بودند، هیچ اشکالی نداشت که ایران را مسخر سازند.
ایران نیز به همین قرار مسخر اعراب گردید اما عربها نتوانستند مردم ایران را به خود شبیه سازند و مانند سوریه یا مصر در خود تحلیل برند. نژاد ایرانی که از شاخههای بزرگ و قدیمی آریایی بود با نژاد سامی عربها تفاوت بسیار داشت. زبان ایران نیز یک زبان آریایی بود. به این جهت نژادها از هم جدا ماندند و زبان ایران هم، هم چنان محفوظ ماند.
اسلام به سرعت در ایران انتشار یافت و جای مذهب زردشتی را گرفت و آیین زردشت عاقبت مجبور گشت به هند پناهنده شود. اما ایرانیها حتی در اسلام راه مخصوصی برای خود در پیش گرفتند. در اسلام شکافی به وجود آمد و دو فرقه مجزا از یکدیگر یعنی شیعی و سنی، پیدا شدند. در ایران اکثریت عظیم مردم شیعی شدند و هنوز هم هستند در حالی که دنیای اسلام در سایر جاها به طور کلی سنی است. اما هر چند که ایران شبیه اعراب نشد و در ملیت عربی تحلیل نرفت، تمدن عرب تاثیری فوق العاده در آن داشت و اسلام در ایران هم مانند هند یک حیات تازه برای فعالیتهای هنری ایجاد کرد.
دیدگاه او درباره فرهنگ و شاعران ایران
او درباره فرودسی می گوید: خیال میکنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفتهام که در زمان سلطان محمود غزنوی زندگی میکرد. فردوسی به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام شاهنامه به نظم درآورد. صحنههایی که در این کتاب توصیف شده، همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوریهای رستم قهرمان بزرگ است. خود این امر نشان میدهد که چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشتههای ملی و سنن باستانی قدیمی، پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشیها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستانهای شاهنامه اقتباس شده است.
فردوسی در اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول ۹۳۲ تا ۱۰۲۱ زندگی میکرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی عمر خیام نیشابوری در ایران پیدا شد که نامش هم در انگلستان و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ سعدی شیرازی آمد که یکی از بزرگترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتابهای گلستان و بوستان او را میآموختند و در خاطر حفظ میکردند. فقط میخواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران در طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه میتاباند.
لابد به خاطر میآوری که پس از مرگ چنگیزخان مغول امپراطوری پهناور او تقسیم گشت. قسمتی از آن که شامل ایران و حدود آن میگشت نصیب هولاکو گردید که پس از آن که دوران ویرانی خود را به پایان رساند یک حکمران مسالمتجو و با مدارا شد و سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد.
این ایلخانیان تا مدتی هم چنان مذهب قدیمی مغولی و ستایش آسمان را برای خود حفظ کردند، اما بعدها اسلام را پذیرفتند. اما چه پیش از قبول اسلام و چه بعد از آن نسبت به مذاهب دیگر با کمال مسالمت و مدارا رفتار میکردند. پسر عموهای آنها در چین خاقان کبیر لقب داشتند و اعضای خانواده ایشان بودایی شده بودند و میان این دو خانواده روابط بسیار نزدیک برقرار بود. حتی از چین و از راه دور و دراز به خواستگاری عروس به ایران میآمدند.
این تماسها میان دو شاخه خاندان مغولها که در ایران و چین بودند در هنرها تاثیر شگرفی داشت. نفوذ چین در ایران راه یافت و جلوهگر شد. اما باز هم با وجود تمام شکستها و ناکامیها عنصر ایرانی پیروز گردید. در اواسط قرن چهاردهم ایران یک شاعر بزرگ به وجود آورد و او حافظ شیرازی بود که اشعارش هنوز حتی در هند نیز بسیار رواج دارد و محبوب است. شاهرخ پسر تیمور بزرگترین جانشینان تیمور بود و در هرات که آن جا را پایتخت خود قرار داد یک کتابخانه عالی به وجود آورد و گروه کثیری از ادبا و دانشمندان را به خود جلب کرد.
دوران یک صدساله حکومت تیموریان به اندازهای از نظر نهضتهای ادبی و هنری با ارزش است که به نام دوران رنسانس تیموریان مشهور شده است. در ادبیات ایران توسعه و تکاملی به وجود آمد و مقادیر زیادی تابلوهای نقاشی زیبا ساخته شد. «بهزاد» نقاش بزرگ استاد و پیشوای یک مکتب نقاشی بود. در اوایل قرن شانزدهم ناسیونالیسم ایرانی پیروز گشت و تیموریان به طور قاطع از ایران رانده شدند. یک سلسله ملی به نام صفویان بر تخت نشست. دومین پادشاه همین سلسله شاه طهماسب اول بود که به همایون پادشاه مغول هند که در برابر شورش شیرخان، گریخته بود پناه داد.
دوران حکومت صفویان مدت ۲۲۰ سال از ۱۵۰۲ تا ۱۷۲۲ ادامه یافت. این دوران عصر طلایی هنر ایران نامیده می شود. اصفهان پایتخت صفویان از ساختمانهای با شکوه و زیبا پر بود و یکی از مراکز بزرگ هنری گردید که مخصوصا برای نقاشیهایش شهرت داشت. شاه عباس که از ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ سلطنت کرد ممتازترین و معروفترین پادشاه این سلسله بود و یکی از بزرگترین پادشاهان ایران به شمار میآید.
قشه شهر اصفهان که به وسیله شاه عباس طرح گردید یک شاهکار ذوق و ظرافت کلاسیک هنری نامیده میشود. ساختمانهایی که در آن زمان به وجود آمدند نه فقط خودشان زیبا بودند و با کمال ظرافت و زیبایی تزیین میشدند، بلکه لطف تناسب و هم آهنگی کلی آنها با یکدیگر بر زیباییشان میافزود. مسافران و سیاحان اروپایی که در آن زمان به ایران آمدهاند و اصفهان را دیدهاند توصیفهای مفصل و ستایشآمیزی از آن نقل میکنند.