ابراهیم نخعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'شجاعت ‏ها' به 'شجاعت‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'قهرمانی ‏ها' به 'قهرمانی‌‏ها')
خط ۴۹: خط ۴۹:
</div>
</div>


'''ابراهیم بن مالِک اَشْتَر نَخَعی''' فرزند [[مالک اشتر]] یار صمیمی و [[صحابی]] خاص [[امیرالمؤمنین علی (ع)]] است. ابراهیم سرور [[قبیله ‏ی نخع]] و یکه‏‌تاز آنان از فرماندهان شریف و باسیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده‏ اند و از قهرمانی ‏ها و شجاعت‌هایش در میدان جنگ که به ‏مانند صاعقه بی ‏امان بر قلب دشمن می‌تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می‏‌ساخت با شگفتی یاد کرده و سخن ‏ها گفته‌‏اند.
'''ابراهیم بن مالِک اَشْتَر نَخَعی''' فرزند [[مالک اشتر]] یار صمیمی و [[صحابی]] خاص [[امیرالمؤمنین علی (ع)]] است. ابراهیم سرور [[قبیله ‏ی نخع]] و یکه‏‌تاز آنان از فرماندهان شریف و باسیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده‏ اند و از قهرمانی‌‏ها و شجاعت‌هایش در میدان جنگ که به ‏مانند صاعقه بی ‏امان بر قلب دشمن می‌تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می‏‌ساخت با شگفتی یاد کرده و سخن ‏ها گفته‌‏اند.


از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته‏‌اند، حضور او در [[جنگ صفین]] است. او با وجود آن‏که نوجوانی کم ‏سن و سال بود در این جنگ حضور یافت و در کنار [[امیرالمؤمنین (ع)]] و پدرش مالک اشتر رشادت ‏ها از خود نشان داد.
از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته‏‌اند، حضور او در [[جنگ صفین]] است. او با وجود آن‏که نوجوانی کم ‏سن و سال بود در این جنگ حضور یافت و در کنار [[امیرالمؤمنین (ع)]] و پدرش مالک اشتر رشادت ‏ها از خود نشان داد.

نسخهٔ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۴

ابراهیم نخعی
نام ابراهیم نخعی
نام کامل ابونعمان،ابراهیم بن مالِک اَشْتَر نَخَعی
نام پدر مالک اشتر
محل زندگی کوفه • موصل
نقش‌های برجسته فرمانده سپاه مختار ثقفی در قیام علیه قاتلان سیدالشهداء • فرمانده موصل از سوی مختار و سپس عبدالله بن زبیر
منصب فرمانده سپاه مختار ثقفی در قیام علیه قاتلان سیدالشهداء • فرمانده موصل از سوی مختار و عبدالله بن زبیر
دین اسلام
مذهب شیعه
زادروز حوالی ۱۵ق
زادگاه کوفه
نسب تیره نخع از قبیله مذحج
نام زیارتگاه شیخ ابراهیم
علت درگذشت در جنگ با محمد بن مروان
درگذشت ۷۱ یا ۷۲ق
محل فوت حوالی بغداد

ابراهیم بن مالِک اَشْتَر نَخَعی فرزند مالک اشتر یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی (ع) است. ابراهیم سرور قبیله ‏ی نخع و یکه‏‌تاز آنان از فرماندهان شریف و باسیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده‏ اند و از قهرمانی‌‏ها و شجاعت‌هایش در میدان جنگ که به ‏مانند صاعقه بی ‏امان بر قلب دشمن می‌تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می‏‌ساخت با شگفتی یاد کرده و سخن ‏ها گفته‌‏اند.

از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته‏‌اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن‏که نوجوانی کم ‏سن و سال بود در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین (ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ‏ها از خود نشان داد.

منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر به ‏عنوان یکی از روات حدیث نام برده‌اند. او یکی از راویان روایت ‏های پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده. روایت ‏هایی را از او نقل کرده است که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است.

ولادت و نسب

از سال تولد ابراهیم بن مالک اطلاع دقیقى در دست نیست؛ اما به استناد این که او در جنگ صفین نوجوان بوده معلوم می‌‌شود که او بین سال‌هاى ۱۵ تا ۲۱ ق. به دنیا آمده است. او از قبیله نخع که تیره‌اى از قبیله مذحج است می‌‌باشد. قبیله مذحج یکى از بزرگترین و مشهورترین قبائل یمن است. این قبیله در مقابل دشمن شدیدتر از همه قبائل مبارزه می‌‌کرد. آن‌ها بعد از شهادت امام على (ع) در کوفه ساکن شدند. [۱]

اوصاف ابراهیم

ابراهیم سرور قبیله نخع و یکه تاز آنان [۲] از فرماندهان شریف و با سیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. [۳] بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده اند. [۴] و از قهرمانی ها و شجاعت هایش در میدان جنگ که به مانند صاعقه بی امان بر قلب دشمن می تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می ساخت با شگفتی یاد کرده، سخن ها گفته اند.

از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن که نوجوانی کم سن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین(ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ها از خود نشان داد. [۵]

ابراهیم نه تنها در شجاعت و شهامت ؛ بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت(ع) نیز برترین مردم عراق بود. [۶]

علامه سید محسن امین نیز او را در کتابش اعیان الشیعه چنین می ستاید: « ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود و دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود و حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد.» [۷]

ابراهیم بن اشتر و همراهی او با مختار

اقدامات ابراهیم موجبات پیشرفت هرچه بیشتر مختار را فراهم آورد و موفقیت‌های بسیاری را نصیب قیام مختار کرده بود. جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت‌های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه عراق که تعدادشان بسی کمتر از سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد بود بر سپاه شام چیره آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد. [۸]

ابراهیم بعد از اتمام کار جنگ به عنوان حاکم موصل در آن‌جا مستقر شد. [۹] وی به دستور مختار منطقه را با اختیارات تام اداره می‌کرد. در زمان جنگ مختار با مصعب در محل مأموریت خود مشغول انجام وظیفه بود. مدرک معتبری نداریم که گفته باشد مختار از او کمک خواسته و او در انجام وظیفه و کمک به مختار سستی کرده باشد.

مختار فرماندهی جنگ با مصعب را به احمر بن شمیط [۱۰] که مرد شجاع و از محبان اهل بیت بود، واگذار کرد و از ابراهیم نخواست که فرماندهی این جنگ را به عهده بگیرد. شاید به جهت حساسیت و اهمیت منطقه موصل بود. شاید هم اشتباه مختار بود که فرماندهی این نبرد مهم را به ابراهیم واگذار نکرد. [۱۱] شاید هم علل دیگری در کار بوده که ما آگاهی نداریم. هیچ‌کدام عهد‌شکنی نکردند و عهد و پیمانی در کار نبوده و از هر دو در تاریخ به عظمت یاد شده است.

اما اگرچه انتقام از قاتلان امام حسین(ع) نیز در بیعت ابراهیم با مختار نقش داشته است، اما ابراهیم درخواست اِمارت نیز از او کرده است و شاید همین مسئله سبب شد که بعد از مختار با مصعب -قاتل مختار- نیز بیعت نماید.

ابن اثیر در این‌باره می‌نویسد: مختار چون آماده قیام و جنگ شد بعضى از یاران او گفتند: اشراف و اعیان اهل کوفه بر جنگ ما و متابعت ابن مطیع اجماع و اتفاق دارند. اگر ابراهیم بن اشتر دعوت ما را اجابت کند، امیدواریم قدرت و توانایی ما در مقابله با دشمن زیاد گردد؛ زیرا او جوانمرد، رئیس و فرزند مرد شریف و دارای قبیله‌ای است که از نظر تعداد بسیار و افرادی بزرگوارند.

مختار به آنها گفت: او را دعوت کنید. آنها هم به اتفاق شعبى نزد او رفتند و او را از تصمیم خود خبردار نمودند و از او یارى و همکارى خواستند و دوستی پدرش را نسبت به امام على(ع) یادآورى کردند که او (مالک اشتر) هواخواه و دوستدار على(ع) و خاندان او بود. ابراهیم دعوت مختار را به شرطی پذیرفت که او را امیر کند، ولی گفتند اگرچه تو شایسته این کار هستی، اما این شدنی نیست؛ زیرا مختار از طرف محمد بن حنفیه آمده و به ما امر شده که او را اطاعت و متابعت کنیم، ابراهیم سکوت اختیار کرد و به آنها پاسخ نداد.

خبر این گفت‌وگو به مختار داده شد و پس از سه روز با عده‌ای که شعبى و پدرش نیز در میان آنها بود، نزد ابراهیم رفتند و او از آنها پذیرایی کرد و مختار، نامه محمد بن حنفیه را خواند که در آن نامه از ابراهیم خواسته بود که مختار را یارى کند و به انتصاب مختار به وزیری از طرف او و این‌که منصب زمامداری و فرماندهی لشکر برای او نیز ثابت است، اشاره شده بود.

ابراهیم وقتی از خواندن نامه فراغت یافت گفت: ابن حنفیه پیش از این به من نامه می‌نوشت و در نامه خود فقط نام خود و پدرش و نام من و پدرم را می‌نوشت، مختار گفت: آن زمان گذشت و این زمان دیگرى است گفت: چه کسى می‌داند که این نامه از او است (تا گواهى بدهد). جمعی که در آن‌جا بودند گواهى دادند که آن نامه خود محمد بن حنفیه است. [۱۲]

ابن اثیر در ادامه به حوادث قیام مختار و نقش ابراهیم در پیروزی او تا کشته شدن ابن زیاد می‌پردازد. [۱۳]

بارزترین عرصه ظهور ابراهیم

جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد. [۱۴]

ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد و آنجا را فتح کرد. [۱۵]

عاقبت ابراهیم اشتر نخعی

در اواخر قیام مختار دشمن میان مختار وابراهیم اختلاف افکند. این حیله دشمن موجب شد که میان ابراهیم و مختار جدایی وفاصله ایجاد شده و گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی ورزید و حتی گفته شده به نامه‌های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه‌اش از قوای مصعب توجهی نکرده نزد او باز نگشت. همین کناره‌گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود را با خود همراه سازند.

از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد. نامه‌ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان خلیفه اموی شام به دست ابراهیم رسید. ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود. پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین - مقر حکومت خود - حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد. سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی [۱۶] کشته شد [۱۷] و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد. [۱۸]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱ و ج ۲، ص ۲۴۹
  2. امین؛محسن؛اعیان الشیعه،چاپ اول1983،ج2،ص200
  3. ذهبی؛ تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ دوم، 1993، ج5، ص344
  4. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج6، ص389 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص19 و مسکویه، ابوعلی؛ تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج2، ص148
  5. منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ص441 و ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج8، ص81
  6. اعیان الشیعه، پیشین، ص200
  7. اعیان الشیعه، پیشین،ج2، ص200
  8. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل، ج ‏4، ص 261 – 264، دار صادر، بیروت، 1385ق
  9. الکامل، ج ‏4، ص 265
  10. الکامل، ج ‏4، ص 268؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، سلمى، محمد بن صامل، خامسة 2، ص 83، مکتبة الصدیق، طائف، چاپ اول، 1414ق
  11. ماهیت قیام مختار، ص 604 – 605
  12. الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 215 – 216
  13. الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 216 - 259
  14. الکامل، پیشین، ص261 و تاریخ الطبری، پیشین، ص86
  15. انساب الاشراف، پیشین، ص447 و تاریخ الطبری، پیشین، ص92 و اخبار الطوال، پیشین، ص296 و تجارب الامم، پیشین، ص236
  16. البته این سن با توجه به روایت منقری و ابن ابی الحدید که او را با وجود سن کمش، یکی از حاضرین در جنگ صفین می‌دانند بعید به نظر می‌رسد. وقعة صفین، پیشین، ص441 و شرح نهج البلاغه، پیشین، ص81
  17. انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص91 و الکامل، پیشین، ج4، ص326 و تجارب الامم، پیشین، ص236
  18. زرکلی، خیرالدین؛ 1986، ج1، ص58