جاهلیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
*  
*  
* ر چند جای مشخص هم این مفهوم به شکل فعل مضارع و اسم فاعل آمده است مانند: "یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه"<ref>آل عمران/154</ref> درباره‌ی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهلیّت داشتند،و "أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّه حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ"<ref>مائده/50</ref> آیا (آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آنچه خدا نازل كرده است سرپیچی می‌كنند و) جویای حكم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم می‌كند؟ و "وَلاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولى"<ref>احزاب/33</ref> و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نكنید، و"إِذْجَعَلَ الَّذینَکَفَرُوافی‏قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی‏رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنینَ وَأَلْزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقْوی ‏وَکانُوا أَحَقَّ بِها وَأَهْلَها وَکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً"<ref>فتح/26</ref> آنگاه كه كافران تعصّب و نخوت جاهلیّت را در دلهایشان جای دادند (و تصمیم گرفتند كه مؤمنان را به [[مكه]] راه ندهند)، خدا اطمینان خاطری بهره‌ی پیغمبرش و بهره‌ی مؤمنان كرد. همچنین خدا ایشان را بر روح ایمان ماندگار كرد و (به حقیقت از هر كس دیگری) سزاوارتر برای روح [[ایمان]] و برازنده‌ی آن بودند، و خدا از هر چیزی آگاه و بر هر كاری توانا است.
* ر چند جای مشخص هم این مفهوم به شکل فعل مضارع و اسم فاعل آمده است مانند: "یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه"<ref>آل عمران/154</ref> درباره‌ی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهلیّت داشتند،و "أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّه حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ"<ref>مائده/50</ref> آیا (آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آنچه خدا نازل كرده است سرپیچی می‌كنند و) جویای حكم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم می‌كند؟ و "وَلاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولى"<ref>احزاب/33</ref> و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نكنید، و"إِذْجَعَلَ الَّذینَکَفَرُوافی‏قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی‏رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنینَ وَأَلْزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقْوی ‏وَکانُوا أَحَقَّ بِها وَأَهْلَها وَکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً"<ref>فتح/26</ref> آنگاه كه كافران تعصّب و نخوت جاهلیّت را در دلهایشان جای دادند (و تصمیم گرفتند كه مؤمنان را به [[مكه]] راه ندهند)، خدا اطمینان خاطری بهره‌ی پیغمبرش و بهره‌ی مؤمنان كرد. همچنین خدا ایشان را بر روح ایمان ماندگار كرد و (به حقیقت از هر كس دیگری) سزاوارتر برای روح [[ایمان]] و برازنده‌ی آن بودند، و خدا از هر چیزی آگاه و بر هر كاری توانا است.
=جاهلیت در اصطلاح شرعی=
جاهلیت در اصطلاح شرعی عبارت است از: دور شدن از [[حق]] و عدم آگاهی به [[توحید]] و [[دین اسلام]]. دور شدن از لا اله =کفر به طاغوت و الا الله= [[ایمان]] به الله. در این صورت جاهلیت به معنی نادانی در برابر علم تجربی روز نیست بلکه جاهلیت به قوانین و ارزشهای شریعت الله است. زمانی که ابوالحکم ملقب به [[ابوجهل]] می گردد روشنگر این واقعیت اساسی می گردد.                             
جاهلیت، جهل به توحید و قانون شریعت یا جهل به علوم تجربی زمانه؟
از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اكرم حضرت محمد(ص) تا حدود 150 حداكثر 200 سال را دوران جاهلی می نامند<ref>رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا، قم ،انتشارات موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت، ج 1، ص 153-156 / تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.</ref>. قرآن كریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمی‏كند بلكه با ارائه ی تعابیری این عنوان را مورد تأكید قرار می‏دهد. از جمله آنجا كه می‏فرماید: «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ»<ref>آل عمران/154</ref> یا در جای دیگری می فرماید: «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»<ref>مائده/50</ref> همین طور: «لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی»<ref>احزاب/33</ref>.
با این گونه تعابیر، قرآن كریم تصریح دارد كه در دوران جاهلیت، جهل و باطل حاكمیت داشته است و قرآن با كوتاه ترین و رساترین عبارت ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر می‏كشد.بر این اساس می توان گفت از نظر قرآن و روایات، عصر جاهلیت اولی دوران متصل به ظهور اسلام بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینه ها به جای حق (لا اله- الا الله)، باطل حاكمیت داشته است، یعنی مردم تابع قوانین ساختگی خود بودند و اشخاص و چیزهایی را واسطه و شفیع خود قرارداده و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا می‏كرد. افتخار و فضیلت‏های آنها در خونریزی بیشتر، حمیت و تعصب كوركورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه می‏شد. اموری چون قماربازی، شراب خواری، [[زنا]] و بی عفتی و... قبیح به حساب نمی‏‌آمدند.
پس در اصل این واقعیت كه اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است كه آیا جاهلیت از ریشه ی جهل و در مقابل علم و دانش تجربی قرار دارد یا به معنای دیگری است؟
به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد در مكه و [[مدینه]] از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‏كرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان [[قریش]] رواج پیدا می كرد. [[بلاذری]] می نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش می‏توانستند بنویسند<ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مترجم محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، 1367، ص 473؛ نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 141</ref>. و نكته ی مهمتر این كه در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر می‏آید كه كتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار می‏آمد<ref>عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، شعر الشعراء، قاهره – مصر، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ص 334 .</ref>.
علاوه بر این ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و [[بعثت]] پیامبر خاتم(ص) هم افرادی كه بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به این كه بتوانند بنویسند و زمانی كه [[پیامبر خاتم(ص)]]  نامه ای به قبیله ی «بكر بن وائل» نوشت درمیان آنها كسی نبود كه بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه ای را كه به زبان عربی نوشته شده بود<ref> جعفر مرتضی عاملی، صحیح من سیرت النبی الاعظم، قم، انتشارات دار الحدیث، 1426، ج1 ص 49</ref> و بالاخره [[جاحظ]] مورخ و نویسنده ی عرب درباره ی مردم این دوره می نویسد:آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند<ref>عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت انتشارات دار المکتبه الهلال، 1423، جزء 3، ص 15؛نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 31.</ref>.
[[ابن خلدون]] می‏گوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آنها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی شناختند و به سوی آن نمی رفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمی‏كردند... بی سوادی در آن دوران یك صفت عمومی به شمار می‏رفت. وی در مورد علم طب اعراب می‏گوید: طبی كه بدان عمل می‏كردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه ی قاصر بعضی از اشخاص بود كه از پیرمردان و پیرزنان به [[ارث]] می بردند و چه بسا كه بعضی از آنها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود<ref>عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون،مترجم آیتی عبدالحمید، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و اموزش عالی تحقیقات فرهنگی، 1363، ص 543</ref>.
باز [[ابن خلدون]] می نویسد: آنها از این كه به علم نسبت داده شوند دوری می‏كردند. زیرا آن را از جمله صنایع می دانستند. رؤسا همیشه از صنایع و هنرها و هرآنچه مربوط به آنها می شد دوری می جستند<ref>همان،ص 493 </ref>. در آموزه های اسلامی این كلمه در مقابل علم و دانش توحیدی كه به [[پیامبر اكرم (ص)]] داده شده بود به كار رفته است<ref> علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 85تا 99</ref>. پس با توجه به علوم تجربی که در میان اعراب صدر اسلام وجود داشته است واژه ی جاهلیت در مقابل علم و دانش تجربی و مادی به كار نرفته است،  بلكه به تمام اعمال خلافی كه در نتیجه ی جهل یا عدم حاكمیت قانون الله بر قوای انسانی انجام می یابد عمل جاهلی گفته می شود و مردمی كه در عصر قبل از بعثت پیامبر (ص) زندگی می‏كردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با كبر و غرور و تعصب های غلط قبیله ای زندگی می‏كردند مردم جاهلی خوانده می شدند<ref>محمد هادی یوسفی غروی،تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی(، مترجم حسین علی عربی، قم، انتشارات  موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1388، ص 60 تا 70</ref>.
در قرآن، سنت و دیگرکتب معتبر و همچنین ادبیات عرب در مورد این واژه مطالب زیادی مشاهده می شود؛ اما متأسفانه این واژه نزد عرب و به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است و بیش تر آن را مترادف «نادانی» و متضاد «علم» و «شناخت واقعی» تعریف می کنند.





نسخهٔ ‏۳ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۱

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در

جاهلیت
نام جاهلیت

جاهلیت، اصطلاحی قرآنی و حدیثی درباره نوعی از ویژگی‌های رفتاری، اخلاقی و اعتقادی در دوره‌ای از تاریخ پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان. جهل و مشتقات آن، در اشعار عرب ِ پیش از اسلام نیز به کار رفته است. جاهلیّت به مقطعى از تاریخ عرب(حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر(ص) که بت‌پرستى، جهل و خرافه‌گرایى از شاخصه‌‏هاى بارز آن به شمار مى‏رود، اطلاق می‌گردد.

جاهلیت در لغت

جهل به معنی پیروی نکردن از حق می آید؛ هر کسی که عملی برخلاف حق انجام داد، چه نسبت به آن عمل آگاه باشد یا نه، به چنین شخصی جاهل گفته می شود. به همین دلیل علمای گذشته گفته اند:"من لم یعمل بما علم فهو جاهل"، یعنی هرکسی که به علمی که دارد عمل نکند جاهل است[۱].

در قرآن کریم ریشه ی« ج– ه– ل» به چند گونه آمده است: تجهلون، یجهلون، الجاهل، الجاهلون، جاهلین، جهولا، بجهاله، الجاهلیه. این کلمات نیز در سه مفهوم به کار رفته اند:

  1. عدم دانش و علم و به چیزی:یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ[۲](چنین بذل و بخششیمخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد كه در راه خدا درمانده‌اند و به تنگنا افتاده‌اند و نمی‌توانند در زمین به مسافرت پردازند (و از راه تجارت و كسب و كار برای خود هزینه ی زندگی فراهم سازند و) به خاطر آبرومندی و خویشتنداری، شخص نادان می‌پندارد كه اینان دارا و بی‌نیازند.
  2. اشتباه و ناآگاهی به دلیل ضعف ایمان: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ[۳] بی گمان خداوند تنها توبه‌ی كسانی را می‌پذیرد كه از روی نادانی (و سفاهت و حماقت ناشی از شدّت خشم و غلبه‌ی شهوت بر نفس) به كار زشت دست می زند.
  3. مذهب و طریقت: این معنی بیشترین مفهومی را در بر گرفته که در قرآن آمده است. این مفهوم نیز از روی معنی به دو قسمت تقسیم می شود:
  • بیشتر در گفتگوی میان پیامبران و قوم آنها آمده است. مانند نوح که در انتهای گفتگو با قومش می گوید: "وَلَكِنِّی أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ"[۴] هود گفت: ولیكن می‌بینم كه شما مردمان نادانی هستید. یا زمانی که حضرت هود به قومش جواب رد داد و فرمود: "وَلَكِنِّی أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ" [۵] و امّا من شما را گروه نادانی می‌دانم.
  • ر چند جای مشخص هم این مفهوم به شکل فعل مضارع و اسم فاعل آمده است مانند: "یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه"[۶] درباره‌ی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهلیّت داشتند،و "أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّه حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ"[۷] آیا (آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آنچه خدا نازل كرده است سرپیچی می‌كنند و) جویای حكم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم می‌كند؟ و "وَلاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولى"[۸] و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نكنید، و"إِذْجَعَلَ الَّذینَکَفَرُوافی‏قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی‏رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنینَ وَأَلْزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقْوی ‏وَکانُوا أَحَقَّ بِها وَأَهْلَها وَکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً"[۹] آنگاه كه كافران تعصّب و نخوت جاهلیّت را در دلهایشان جای دادند (و تصمیم گرفتند كه مؤمنان را به مكه راه ندهند)، خدا اطمینان خاطری بهره‌ی پیغمبرش و بهره‌ی مؤمنان كرد. همچنین خدا ایشان را بر روح ایمان ماندگار كرد و (به حقیقت از هر كس دیگری) سزاوارتر برای روح ایمان و برازنده‌ی آن بودند، و خدا از هر چیزی آگاه و بر هر كاری توانا است.

جاهلیت در اصطلاح شرعی

جاهلیت در اصطلاح شرعی عبارت است از: دور شدن از حق و عدم آگاهی به توحید و دین اسلام. دور شدن از لا اله =کفر به طاغوت و الا الله= ایمان به الله. در این صورت جاهلیت به معنی نادانی در برابر علم تجربی روز نیست بلکه جاهلیت به قوانین و ارزشهای شریعت الله است. زمانی که ابوالحکم ملقب به ابوجهل می گردد روشنگر این واقعیت اساسی می گردد.

جاهلیت، جهل به توحید و قانون شریعت یا جهل به علوم تجربی زمانه؟

از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اكرم حضرت محمد(ص) تا حدود 150 حداكثر 200 سال را دوران جاهلی می نامند[۱۰]. قرآن كریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمی‏كند بلكه با ارائه ی تعابیری این عنوان را مورد تأكید قرار می‏دهد. از جمله آنجا كه می‏فرماید: «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ»[۱۱] یا در جای دیگری می فرماید: «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»[۱۲] همین طور: «لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی»[۱۳].

با این گونه تعابیر، قرآن كریم تصریح دارد كه در دوران جاهلیت، جهل و باطل حاكمیت داشته است و قرآن با كوتاه ترین و رساترین عبارت ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر می‏كشد.بر این اساس می توان گفت از نظر قرآن و روایات، عصر جاهلیت اولی دوران متصل به ظهور اسلام بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینه ها به جای حق (لا اله- الا الله)، باطل حاكمیت داشته است، یعنی مردم تابع قوانین ساختگی خود بودند و اشخاص و چیزهایی را واسطه و شفیع خود قرارداده و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا می‏كرد. افتخار و فضیلت‏های آنها در خونریزی بیشتر، حمیت و تعصب كوركورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه می‏شد. اموری چون قماربازی، شراب خواری، زنا و بی عفتی و... قبیح به حساب نمی‏‌آمدند.

پس در اصل این واقعیت كه اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است كه آیا جاهلیت از ریشه ی جهل و در مقابل علم و دانش تجربی قرار دارد یا به معنای دیگری است؟

به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد در مكه و مدینه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‏كرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان قریش رواج پیدا می كرد. بلاذری می نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش می‏توانستند بنویسند[۱۴]. و نكته ی مهمتر این كه در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر می‏آید كه كتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار می‏آمد[۱۵].

علاوه بر این ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و بعثت پیامبر خاتم(ص) هم افرادی كه بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به این كه بتوانند بنویسند و زمانی كه پیامبر خاتم(ص) نامه ای به قبیله ی «بكر بن وائل» نوشت درمیان آنها كسی نبود كه بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه ای را كه به زبان عربی نوشته شده بود[۱۶] و بالاخره جاحظ مورخ و نویسنده ی عرب درباره ی مردم این دوره می نویسد:آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند[۱۷].

ابن خلدون می‏گوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آنها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی شناختند و به سوی آن نمی رفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمی‏كردند... بی سوادی در آن دوران یك صفت عمومی به شمار می‏رفت. وی در مورد علم طب اعراب می‏گوید: طبی كه بدان عمل می‏كردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه ی قاصر بعضی از اشخاص بود كه از پیرمردان و پیرزنان به ارث می بردند و چه بسا كه بعضی از آنها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود[۱۸].

باز ابن خلدون می نویسد: آنها از این كه به علم نسبت داده شوند دوری می‏كردند. زیرا آن را از جمله صنایع می دانستند. رؤسا همیشه از صنایع و هنرها و هرآنچه مربوط به آنها می شد دوری می جستند[۱۹]. در آموزه های اسلامی این كلمه در مقابل علم و دانش توحیدی كه به پیامبر اكرم (ص) داده شده بود به كار رفته است[۲۰]. پس با توجه به علوم تجربی که در میان اعراب صدر اسلام وجود داشته است واژه ی جاهلیت در مقابل علم و دانش تجربی و مادی به كار نرفته است، بلكه به تمام اعمال خلافی كه در نتیجه ی جهل یا عدم حاكمیت قانون الله بر قوای انسانی انجام می یابد عمل جاهلی گفته می شود و مردمی كه در عصر قبل از بعثت پیامبر (ص) زندگی می‏كردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با كبر و غرور و تعصب های غلط قبیله ای زندگی می‏كردند مردم جاهلی خوانده می شدند[۲۱].

در قرآن، سنت و دیگرکتب معتبر و همچنین ادبیات عرب در مورد این واژه مطالب زیادی مشاهده می شود؛ اما متأسفانه این واژه نزد عرب و به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است و بیش تر آن را مترادف «نادانی» و متضاد «علم» و «شناخت واقعی» تعریف می کنند.


پانویس

  1. حمود شکری الالوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال عرب، انتشارات دار الکتاب المصری، 2012، 1/17؛نیز: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، انتشارات داربیروت، 1956، 11/129 .
  2. بقره/273
  3. نساء/17
  4. احقاف/23
  5. هود/29
  6. آل عمران/154
  7. مائده/50
  8. احزاب/33
  9. فتح/26
  10. رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا، قم ،انتشارات موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت، ج 1، ص 153-156 / تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.
  11. آل عمران/154
  12. مائده/50
  13. احزاب/33
  14. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مترجم محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، 1367، ص 473؛ نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 141
  15. عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، شعر الشعراء، قاهره – مصر، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ص 334 .
  16. جعفر مرتضی عاملی، صحیح من سیرت النبی الاعظم، قم، انتشارات دار الحدیث، 1426، ج1 ص 49
  17. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت انتشارات دار المکتبه الهلال، 1423، جزء 3، ص 15؛نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 31.
  18. عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون،مترجم آیتی عبدالحمید، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و اموزش عالی تحقیقات فرهنگی، 1363، ص 543
  19. همان،ص 493
  20. علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 85تا 99
  21. محمد هادی یوسفی غروی،تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی(، مترجم حسین علی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1388، ص 60 تا 70