پلورالیزم، رویکردی کلامی برای تقریب (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۴ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می آید' به 'می‌آید')

پلورالیزم، رویکردی کلامی برای تقریب نام مدخلی است که به بیان و بررسی یکی از رویکردهای کلامی تقریب از منظر پلورالیزم مذهبی می پردازد و مبانی آن را روشن می سازد.


مقدمه

تأکید بر مشترکات بین مذاهب، فصل مشترک بین تمام دیدگاه های تقریبی است و آن چه باعث تفاوت بین دیدگاه ها می شود نحوه نگاه و تعامل با مسائل اختلافی است.

در این نگاه، سخن از معذوریت هر کدام از پیروان مذاهب است اما نه با نگاه فقهی بلکه با نگاه کلامی. برای روشن شدن تفاوت معذوریت در نگاه فقهی با نگاه کلامی باید گفت: در یک دسته بندی، علوم، به دو دسته حقیقی و اعتباری تقسیم می شوند. علوم حقیقی موضوعشان هست ها و نیست ها است اما ادبیات حاکم بر علوم اعتباری، بایدها و نبایدها است به عبارت دیگر در علوم حقیقی به دنبال کشف و توصیف حقایق بوده ولی در علوم اعتباری به دنبال وضع قانون و گزاره های تجویزی هستیم.

با این توضیح می توان گفت که علم کلام از اقسام علوم حقیقی است و علم فقه از اقسام علوم اعتباری است که شارع مقدّس به عنوان قانون و شریعت آن را اعتبار کرده است.[۱]

نتیجه این که معنای معذوریت در علم فقه با معنای معذوریت در علم کلام متفاوت خواهد شد. معذوریت در فقه به معنای مطابق بودن عمل با وظیفه فعلی مکلفین و قانون شرع است خواه این وظیفه ای که در ظاهر شریعت بر عهده او آمده است مطابق با واقع باشد یا نباشد اما در علم کلام سخن از کشف حقیقت است نه حجّت شرعی.

بنابراین اگر کسی به این نتیجه رسید که عقیده ای مطابق با حقیقت بوده و او را به واقع می‌رساند می تواند بگوید که معتقد شدن به آن عقیده برای وی عذرآور است و این، مقصود از معذوریت با نگاه کلامی است.

با توجه به روشن شدن معنای معذوریت کلامی، می توان گفت اگر به لحاظ معرفت شناسانه بپذیریم که دو یا چند نظر مخالف، ما را به واقع می رسانند و در اصطلاح، مصیب هستند می توان گفت به لحاظ کلامی عمل به هر کدام از این نظریات عذرآور و مصیب اند و این معنای معذوریت کلامی با نگاه تکثرگرایانه است.

تبیین و توضیح دیدگاه

در روی کرد معذوریت با نگاه تکثّرگرایانه که یکی از روی کردهای کلامی تقریب به شمار می‌آید گفته می شود تمام مذاهب اسلامی حقیقت دین را نشان می دهند و همه آنها راه های مستقیمی برای رسیدن به جوهر و حقیقت اسلام هستند لذا هر کسی می تواند از طریق هر کدام از این مذاهب که می پسندد به حقیقت اسلام دست پیدا کند. نتیجه این که پیروان تمام مذاهب اسلامی در تمسک به مذهبشان معذور هستند و کسی حق ندارد دیگری را تخطئه کرده و یا تکفیر کند.

این معنا از معذوریت، به نوعی ریشه در نگاه پلورالیستی دارد به این معنا که معتقد به وجود راه های مستقیم و متعدّد برای رسیدن به حقیقت دین شده و بگوییم که همه این راهها ولو نقیض یکدیگر باشند ما را به واقعیت و حقیقت می رسانند.

کسانی که به لحاظ معرفتی معتقد به پلورالیزم مذهبی هستند درمسأله تقریب مذاهب مشکلی ندارند زیرا می توانند ادعا کنند که تک تک این مذاهب آنها را به واقع می‌رساند و همه آنها راه های مستقیمی برای رسیدن به حقیقت دین هستند. با این نگاه، حتّی تقریب بین ادیان هم میسور است چه رسد به تقریب بین مذاهب اسلامی و اصولاً ادعای اصلی پلورالیزم دینی عدم انحصار حقیقت در دین واحد و حق بودن همه ادیان است که این نگاه را می توان به مذاهب متعدّد تحت دین واحد نیز سرایت داد.

طرفداران

تمام کسانی که به لحاظ کلامی معتقد به پلورالیزم دینی و مذهبی بوده و منادیان این تفکر هستند را می توان به نوعی در عداد طرفداران این روی کرد به شمار آورد. این گروه، اگر چه رسماً سخن از تقریب بین مذاهب به میان نیاورده باشند ولی نتیجه عملی این اندیشه، حق بودن اعتقادات تمام مذاهب و در نتیجه معذور دانستن همه صاحبان مذاهب و مصیب دانستن آنها به معنای کلامی است.

مبانی نظری

مبنای نظری این نگاه، اعتقاد به پلورالیزم و نسبیت گرایی در فهم حقیقت است که منشأ تفکر پلورالیزم دینی نیز شده است. هر چند تبیین های مختلفی از پلورالیزم دینی ارائه شده است که طبق برخی از آنها حتی فهم حقیقت محض برای انسان ناممکن دانسته شده است[۲] اما با پذیرش برخی از قرائت های پلورالیزم می توان گفت که ادیان و مذاهب گوناگون با وجود تعالیم مختلفی که دارند همگی ظهور و نمودی از واقعیت بوده و هر یک به نوبه خود واقعیت را نشان می دهند.

به تعبیر دیگر همه ادیان و مذاهب حق بوده و به منزله راه های مستقیم برای رسیدن به واقع هستند[۳] بنابراین پیروان ادیان و مذاهب گوناگون همگی در عمل به تعالیم و آموزه های دین و مذهب خود معذور بوده و هیچ کدام حق ندارد که دیگری را بر طریق باطل بداند زیرا حقیقت در انحصار مذهب خاصی نیست[۴] و می توان گفت همه این مذاهب صراطهای مستقیم برای درک حقیقت اسلام اند.

نقد و بررسی

صحّت این روی کرد مبتنی بر پذیرش اندیشه پلورالیزم مذهبی و نسبیت علم و معرفت بشری است که در جای خود، نقدهای متعددی به این مبنای نظری وارد شده است و به خاطر همین اشکالات بنیادین، این تفکّر به هیچ وجه مورد قبول دانشمندان ومتفکران اصیل اسلامی واقع نشده است.[۵]

عمده اشکال این مبنا از نگاه بیرونی، این است که ادیان و مذاهب مختلف، گاه ادعاهای متعارض با یکدیگر دارند مثلاً شیعه امامیه معتقد به امامت و ولایت به معنای زمامداری سیاسی و معنوی و سرپرستی امّـت اسلامی و همچنین معتقد به عصمت ائمه معصومین «علیهم السلام» است ولی اهل سنّت این ولایت و عصمت را برای ائمه «علیهم السلام» انکار می کنند و روشن است که دو ادعای متناقض در عرض هم نمی تواند هر دو مطابق با واقع و حق باشد زیرا لازمه اش پذیرش امکان جمع بین متناقضین است که عقلاً محال است.[۶]

صرف نظر از اشکالاتی که به مبنای پلورالیزم دینی وارد است، این نگاه تقریبی، به پذیرش نسبی گرایی انجامیده[۷] و در نهایت باعث سست شدن عقاید هر کدام از صاحبان مذاهب می گردد در حالی که منادیان تقریب، به تقریب مذاهب با حفظ آموزه های مذهب اعتقاد دارند و از نگاه آنان، دعوت به تقریب هیچ گاه نباید منجر به عقب نشینی از خطوط قرمز هر مذهب یا از بین رفتن آموزه های مذاهب گردد.

پانویس ها

  1. عزیزان، نشریه کلام اسلامی، شماره 64،ص81-80
  2. ر.ک:خسروپناه،کلام جدید،ص190
  3. ر.ک: لاریجانی، نشریه مربیان، شماره4، ص32-31
  4. ر.ک: سروش، نشریه کیان، شماره¬ی36، ص12
  5. ر.ک: قدردان قراملکی، کندوکاوی در سویه های پلورالیزم
  6. ر.ک: لاریجانی، نشریه مربیان، شماره4، ص40
  7. ر.ک: خسروپناه،کلام جدید،ص190