پلورالیزم، رویکردی کلامی برای تقریب (مقاله)
پلورالیزم، رویکردی کلامی برای تقریب نام مدخلی است که به بیان و بررسی یکی از رویکردهای کلامی تقریب از منظر پلورالیزم مذهبی میپردازد و مبانی آن را روشن میسازد.
مقدمه
تأکید بر مشترکات بین مذاهب، فصل مشترک بین تمام دیدگاههای تقریبی است و آن چه باعث تفاوت بین دیدگاهها میشود نحوه نگاه و تعامل با مسائل اختلافی است.
در این نگاه، سخن از معذوریت هر کدام از پیروان مذاهب است اما نه با نگاه فقهی بلکه با نگاه کلامی. برای روشن شدن تفاوت معذوریت در نگاه فقهی با نگاه کلامی باید گفت: در یک دستهبندی، علوم، به دو دسته حقیقی و اعتباری تقسیم میشوند. علوم حقیقی موضوعشان هستها و نیستها است اما ادبیات حاکم بر علوم اعتباری، بایدها و نبایدها است به عبارت دیگر در علوم حقیقی به دنبال کشف و توصیف حقایق بوده ولی در علوم اعتباری به دنبال وضع قانون و گزارههای تجویزی هستیم.
با این توضیح میتوان گفت که علم کلام از اقسام علوم حقیقی است و علم فقه از اقسام علوم اعتباری است که شارع مقدّس به عنوان قانون و شریعت آن را اعتبار کرده است.[۱]
نتیجه این که معنای معذوریت در علم فقه با معنای معذوریت در علم کلام متفاوت خواهد شد. معذوریت در فقه به معنای مطابق بودن عمل با وظیفه فعلی مکلفین و قانون شرع است خواه این وظیفهای که در ظاهر شریعت بر عهده او آمده است مطابق با واقع باشد یا نباشد اما در علم کلام سخن از کشف حقیقت است نه حجّت شرعی.
بنابراین اگر کسی به این نتیجه رسید که عقیدهای مطابق با حقیقت بوده و او را به واقع میرساند میتواند بگوید که معتقد شدن به آن عقیده برای وی عذرآور است و این، مقصود از معذوریت با نگاه کلامی است.
با توجه به روشن شدن معنای معذوریت کلامی، میتوان گفت اگر به لحاظ معرفت شناسانه بپذیریم که دو یا چند نظر مخالف، ما را به واقع میرسانند و در اصطلاح، مصیب هستند میتوان گفت به لحاظ کلامی عمل به هر کدام از این نظریات عذرآور و مصیب اند و این معنای معذوریت کلامی با نگاه تکثرگرایانه است.
تبیین و توضیح دیدگاه
در روی کرد معذوریت با نگاه تکثّرگرایانه که یکی از روی کردهای کلامی تقریب به شمار میآید گفته میشود تمام مذاهب اسلامی حقیقت دین را نشان میدهند و همه آنها راههای مستقیمی برای رسیدن به جوهر و حقیقت اسلام هستند لذا هر کسی میتواند از طریق هر کدام از این مذاهب که میپسندد به حقیقت اسلام دست پیدا کند. نتیجه این که پیروان تمام مذاهب اسلامی در تمسک به مذهبشان معذور هستند و کسی حق ندارد دیگری را تخطئه کرده و یا تکفیر کند.
این معنا از معذوریت، به نوعی ریشه در نگاه پلورالیستی دارد به این معنا که معتقد به وجود راههای مستقیم و متعدّد برای رسیدن به حقیقت دین شده و بگوییم که همه این راهها ولو نقیض یکدیگر باشند ما را به واقعیت و حقیقت میرسانند.
کسانی که به لحاظ معرفتی معتقد به پلورالیزم مذهبی هستند درمسأله تقریب مذاهب مشکلی ندارند زیرا میتوانند ادعا کنند که تک تک این مذاهب آنها را به واقع میرساند و همه آنها راههای مستقیمی برای رسیدن به حقیقت دین هستند. با این نگاه، حتّی تقریب بین ادیان هم میسور است چه رسد به تقریب بین مذاهب اسلامی و اصولاً ادعای اصلی پلورالیزم دینی عدم انحصار حقیقت در دین واحد و حق بودن همه ادیان است که این نگاه را میتوان به مذاهب متعدّد تحت دین واحد نیز سرایت داد.
طرفداران
تمام کسانی که به لحاظ کلامی معتقد به پلورالیزم دینی و مذهبی بوده و منادیان این تفکر هستند را میتوان به نوعی در عداد طرفداران این روی کرد به شمار آورد. این گروه، اگرچه رسماً سخن از تقریب بین مذاهب به میان نیاورده باشند ولی نتیجه عملی این اندیشه، حق بودن اعتقادات تمام مذاهب و در نتیجه معذور دانستن همه صاحبان مذاهب و مصیب دانستن آنها به معنای کلامی است.
مبانی نظری
مبنای نظری این نگاه، اعتقاد به پلورالیزم و نسبیتگرایی در فهم حقیقت است که منشأ تفکر پلورالیزم دینی نیز شده است. هر چند تبیینهای مختلفی از پلورالیزم دینی ارائه شده است که طبق برخی از آنها حتی فهم حقیقت محض برای انسان ناممکن دانسته شده است[۲] اما با پذیرش برخی از قرائتهای پلورالیزم میتوان گفت که ادیان و مذاهب گوناگون با وجود تعالیم مختلفی که دارند همگی ظهور و نمودی از واقعیت بوده و هر یک به نوبه خود واقعیت را نشان میدهند.
به تعبیر دیگر همه ادیان و مذاهب حق بوده و به منزله راههای مستقیم برای رسیدن به واقع هستند[۳] بنابراین پیروان ادیان و مذاهب گوناگون همگی در عمل به تعالیم و آموزههای دین و مذهب خود معذور بوده و هیچ کدام حق ندارد که دیگری را بر طریق باطل بداند زیرا حقیقت در انحصار مذهب خاصی نیست[۴] و میتوان گفت همه این مذاهب صراطهای مستقیم برای درک حقیقت اسلام اند.
نقد و بررسی
صحّت این روی کرد مبتنی بر پذیرش اندیشه پلورالیزم مذهبی و نسبیت علم و معرفت بشری است که در جای خود، نقدهای متعددی به این مبنای نظری وارد شده است و به خاطر همین اشکالات بنیادین، این تفکّر به هیچ وجه مورد قبول دانشمندان ومتفکران اصیل اسلامی واقع نشده است.[۵]
عمده اشکال این مبنا از نگاه بیرونی، این است که ادیان و مذاهب مختلف، گاه ادعاهای متعارض با یکدیگر دارند مثلاً شیعه امامیه معتقد به امامت و ولایت به معنای زمامداری سیاسی و معنوی و سرپرستی امّـت اسلامی و همچنین معتقد به عصمت ائمه معصومین «علیهمالسلام» است ولی اهل سنّت این ولایت و عصمت را برای ائمه «علیهمالسلام» انکار میکنند و روشن است که دو ادعای متناقض در عرض هم نمیتواند هر دو مطابق با واقع و حق باشد زیرا لازمهاش پذیرش امکان جمع بین متناقضین است که عقلاً محال است.[۶]
صرف نظر از اشکالاتی که به مبنای پلورالیزم دینی وارد است، این نگاه تقریبی، به پذیرش نسبیگرایی انجامیده[۷] و در نهایت باعث سست شدن عقاید هر کدام از صاحبان مذاهب میگردد در حالی که منادیان تقریب، به تقریب مذاهب با حفظ آموزههای مذهب اعتقاد دارند و از نگاه آنان، دعوت به تقریب هیچ گاه نباید منجر به عقبنشینی از خطوط قرمز هر مذهب یا از بین رفتن آموزههای مذاهب گردد.