مسجد الاقصی
مسجدالاقصی از اماکن مورد توجه و مقدس مسلمانان در شهر بیتالمقدس فلسطین است که آن را داوود نبی (علیهالسّلام) به عنوان معبدی بنا نهاد و حضرت سلیمان (علیهالسّلام) آن را تکمیل کرد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا هفده ماه پس از هجرت به سمت این مسجد نماز میگذاردند و معراج پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از هجرت از این مسجد صورت گرفته است.
نام مسجد الاقصی در قرآن
نام مسجد الاقصی در آیه اول سوره اسراء آمدهاست واشاره به معراج ( سیر شبانه) پیامبر اسلام از مسجدالحرام به این مکان دارد: «سبْحَانَ الَّذِی اَسرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ اِلی الْمَسجِدِ الاَقْصا الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنرِیَهُ مِنْ ءَایَتِنَا اِنَّهُ هُوَ السمِیعُ الْبَصِیرُ؛ سوره اسراء آیه 36 منزّهاست آن خدایی است که بندهاش را در شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی- که اطراف آن را برکت دادهایم- سیر داد، تا از آیات خود به او نشان دهیم، که او همان شنوای بینااست.»
موقعیت مکانی مسجد الاقصی
این مکان با عنوان مسجد در بخش شرقی شهر بیتالمقدس (اورشلیم) قرار دارد و در سال 710 میلادی ساخته شده است.مسلمانان پس از هجرت به مدینه، تا سال اول هجری قمری به سمت بیتالمقدس نماز میخواندند.
تاریخچه مسجدالاقصی
بهگفته برخی از پژوهشگران، مقصوداز مسجد الاقصی که نامش در قرآن آمده است، مکان وسیعی بوده که شامل مسجد صخره (محل عروج پیامبر) و اطراف آن نیز می شده است. [۱] از اینرو برخی از مفسران شیعه، معتقدند که مقصود از مسجدالاقصی که نامش در آیه اول سوره اسراء آمده بیت المقدس است. [۲] و برخی نیز بیان می کنند که حضرت داود و سلیمان آن را بنا کردهاند. [۳] همچنین در برخی روایات نیز از مسجد الاقصی با عنوان مسجد بیتالمقدس نام برده شده است. ر ک، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، ۱۴۰۹ق، ص۶۶۱.
و اما مطابق با اسناد تاریخی بنای کنونی مسجد الاقصی در قرن اول و در دوره حاکمیت اامویان پی ریزی شده است [۴] ابن کثیر معتقد است ساخت این بنا در سال ۶۶ق و در عهد حاکمیت عبدالملک بن مروان آغاز شد و سال ۷۳ق به پایان رسید. [۵] همو می گوید هدف عبد الملک از ساخت مسجد الاقصی و بناهای مربوط به آن تشویق اهل شام بود که به جای رفتن به حج به این مکان بیایند.[۶].زیرا که عبد الله بن زبیر از حج مرکزی برای تبلیغ کردن و بیعت گرفتن علیه عبد الملک و به سود خودش ساخته بود. [۷]. با این حال در برخی دیگر از منابع تاسیس این بنا را به ولید بن عبدالملک نسبت دادهاند. [۸].
مسجدالاقصی در عهد اسلامی
همان طور که بیان شد مسجد الاقصی دارای یک سیر تاریخی بعد از ظهور اسلام و فتح بیت المقدس است که بنا بر نقل مشهور به دستور خلیفه دوم عبد الملک مروان و فرزندش ولید بن عبد الملک به ساخت و توسعه این بنا و نیز بنای مشهور به قبه الصخره مامور شدند.[۹] و در سال 90 هجری قمری از طرف برخی از حاکمان، مصر کمک های فراوانی جهت تجدید بنای حرم قدس انجام شد.
مسجد الاقصی و نیز مسجد قبه الصخره در دوران حکومت مهدی و مامون عباسی د سال های 169 و 216 قمری دوبار توسط زلزله خسارت دید و مجددا تجدید بنا و تعمیر شد.
تسخیر مسجد توسط صلیبیها
پس از حاکمان عباسس که تا آن زمان عهده دار حفظ و مرمت مسجد الاقصی بودند فاطمی ها این روند را ادامه دادند و بعد از مدتی این مکان به اشغال صلیبیان در آمد و با تغییرات ایجاد شده دچار خسارات اساسی شد. با استفاده از الکامل، ج11، ص549. که البته به همت لشکر ایوبی به فرماندهی صلاح الدین ایوبی این مسجد مقدس دوباره از دست صلیبان خارج و به تصرف مسلمانان در آمد. [۱۰]
اسامی مسجد الاقصی در صدر اسلام
باید بیان کرد که در صدر اسلام این مسجد به نام مسجدالاقصی شناخته نمی شد بلکه به نام هایی چون مسجد بیت المقدس یا مسجد ایلیاء معروف بوده است.در تایید این سخن میتوان به روایاتی اشاره کرد:ابن میمونه از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)درباره بیتالمقدس نظر خواستم حضرت فرمود: بیت المقدس سرزمین رستاخیر است. به آنجا بروید و نماز بخوانید، زیرا نماز در آن مکان برابر هزار رکعت نماز است.[۱۱]. این گفتوگو در زمان پیغمبر و قبل از فتح بیتالمقدس اتفاق افتاده و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز از لفظ بیتالمقدس به جای مسجدالاقصی استفاده کردهاند.
رده:مساجد
پانویس
- ↑ موسی غوشه، تاریخ مجموعه مسجد الاقصی، ۱۳۹۰ش، ص۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۱۲.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۶
- ↑ ر ک، موسی غوشه، تاریخ مجموعه مسجد الاقصی، ۱۳۹۰ش، ص۱۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۸۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۸۰
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۶۱
- ↑ موسی غوشه، تاریخ مجموعه مسجد الاقصی، ۱۳۹۰ش، ص۱۰
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص236.
- ↑ ناصری طاهری، عبدالله، بیتالمقدس شهر پیامبران، ص۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ ابن ماجه، محمد، سنن ابن ماجه، ج۱، ص429 و 451