زهد
زهد، یکی از بارزترین محسنات اخلاقی است و هرکس این صفت را دارا باشد زاهد میگویند. زهد بی رغبتی و دل نبستن به دنیا است. کسی که به خدا ایمان آورده و دل در گرو سرای آخرت و جهان پایدار دارد، متاع دنیا را امانتی میداند که خدای بزرگ جهت آزمودنش در اختیار وی قرار داده است؛ لذا دیگر فریب دنیا را نمیخورد و از داشتن آن مسرور و از رفتن آن محزون نمیگردد. نیازمند نبودن، صبرکردن در مقابل حرام، آسان شدن گرفتاریها و مشتاق بودن به سرای ابدی، از ثمرات زهد است.
مفهوم و ماهیت زهد
از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است[۱]. در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
به عبارت دیگر زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمیآید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن «زهد» گفته نمیشود[۲].
ارزش زهد
نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیانگر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی اسلام است. از جمله پیامبر خدا(صلی الله علیه) فرمود: «زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است[۳].» و فرمود: «کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبتها بر او آسان گردد[۴]». امام صادق(علیهالسلام) نیز فرمود: «بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت میگردد[۵]». و سرانجام آنکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه) اعلام میدارد: «بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دلهای شما حرام خواهد بود[۶]».
درجات زهد
عالمان اخلاق به اعتبارات مختلف برای زهد انواع و درجاتی ذکر کردهاند که به اختصار آنها را گزارش میکنیم.
مراتب شدّت و ضعف زهد
زُهد را از جهت میزان شدت و ضعفِ اعراض از دنیا به سه درجه تقسیم میکنند:
- فرد به دنیا پشت میکند، در حالی که به آن تمایل دارد و در واقع با زحمت و مشقّت و تکلّف خود را از دنیا دور میکند.
- شخص با میل و رغبت و به آسانی از دنیا اعراض میکند؛ بدون آنکه تمایلی به آن داشته باشد. زیرا در نظر او دنیا نسبت به لذتهای اخروی کوچک و حقیر است. او در واقع مبادرت به یک معامله کرده است و چیز کم ارزش تری را به انتظار رسیدن به کالای ارزنده تر از دست میدهد و البته از این معامله خشنود است.
- بالاترین درجه زهد آن است که با رغبت و اشتیاق، دنیا را ترک نماید و اصلاً احساس از دست دادن چیزی را نکند. احساس ننماید که معاملهای صورت گرفته است؛ چنان که اگر کسی از مُشتی خاک بگذرد تا به یاقوتی دست یابد، هرگز احساس نمیکند که چیزی را به قیمت دستیابی به شی ارزنده تر از دست داده و معاملهای کرده است.
مراتب زهد از جهت آنچه از آن اعراض میشود
- ترک و اعراض از محرمات؛ یعنی زهدورزی نسبت به محرمات که به آن «زهد واجب» گویند.
- اعراض از شبهات؛ زهدورزیدن نسبت به آنها که موجب سالم ماندن انسان از ارتکاب محرمات میگردد.
- زهد ورزیدن نسبت به مقدار بیشتر از نیاز از چیزهای حلال؛ یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، اثاثیه زندگی و امثال آن و ابزارهای دستیابی به آنها از قبیل مال و جاه، به مقدار ضروری اکتفا کردن.
- زهد ورزیدن نسبت به همه آنچه که موجب لذت نفس میشود، حتی نسبت به مقدار لازم و ضروری از دنیا. به این معنا که بهرهمندی و استفاده او از مقدار ضروری نیز برای لذت آن نباشد، نه این که حتی قدر ضروری از دنیا را هم ترک نماید که اصولاً چنین چیزی امکان ندارد. این درجه از زهد و نوع ما قبل آن، زهدورزی در حلال است.
- رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود:
- خوشا به حال آنان که در مقابل خداوند فروتنی میکنند و در آنچه برایشان حلال شده است، زهد میورزند، بدون آنکه از سیره من روی بگردانند[۷].
- روی گردانیدن از هر آنچه غیر خدا است، حتی از خودش. البته توجه به بعضی از اشیا مانند خوراک و پوشاک و معاشرت با مردم در حدّ ضرورت منافاتی با این درجه از زهد ندارد؛ زیرا توجه کامل به خداوند جز با بقا و زنده ماندن انسان ممکن نیست و زندگی انسان هم در گرو برخورداری از ضروریات زندگی است. چنان که از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است:
- زهد کلید درِ بهشت و برائت از جهنم است و آن ترک کردن هر چیزی است که آدمی را از خداند غافل گرداند، و افسوس نخوردن بر از دست دادن دنیا و دچار خودپسندی نشدن از ترک آن[۸].
امام علی(علیهالسلام) در پاسخ پرسش از ماهیت زهد میفرماید: همه زهد در دو کلمه از قرآن گرد آمده است. خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما داده شادمان مباشید[۹]. و آنکه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد، از دو سوی زهد ورزیده است[۱۰].
درجات سه گانهاز جهت روی گردانی از دنیا
- زهد خداترسان: انسان برای تحصیل نجات از آتش وسایر عذابهای اُخروی از دنیا رویگردان میشود.
- زهد امیدواران: یعنی روی برتافتن از دنیا به امید رسیدن به ثواب خداوندو نعمتهای بهشتی.
- زهد عارفان: نه توجهی به درد و رنجها دارد تا رهایی از آنها را طلب کند و نه اعتنایی به لذتها میکند تا بهرهمندی از آنها را بجوید، بلکه تنها در اشتیاق دیدار و ملاقات پروردگار است. چنین زهدی تنها همّت اهل معرفت است[۱۱].
با توجه به آنچه در تعریف زهد و درجات آن بیان گردید، معلوم میگردد که مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کنارهگیری از همه این امور برای کسی که شهره شدن به زهد و ستوده شدن به پارسایی را دوست میدارد، بسیار آسان خواهد بود. بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهرهمندیهای نفسانی ممکن از دنیا میشود. زهد حقیقی یعنی روی گردانیدن و عدم دلبستگی به مال و مقام. زاهد راستین کسی است که فقر و غنا، مدح و ذّم و عزّت و ذلت در نزد مردم برای او یکسان باشد و جز در جست و جوی محبت و رضایت خداوند نباشد.
آثار زهد
بعضی از مهمترین آثار زهد که به نوبه خود یک مفهوم اخلاقی عام هستند، به شرح زیر است.
قناعت
در ادبیات عرب، قناعت به مفهوم راضی شدن به مقدار اندکی از بخشش[۱۲] و رضایت دادن به سهم خویش، به کار میرود[۱۳]. در منابع رایج اخلاق اسلامی «قناعت» در مقابل «حرص» آمده است و آن عبارت است از ملکهای نفسانی که به موجب آن انسان به نیاز خود از اموال رضایت میدهد و خود را در مشقت و تلاش برای تحصیل مقدار بیشتر از آن نمیاندازد[۱۴].
قناعت خود آثار فراوان و سودمندی را به دنبال دارد، و از سوی دیگر موجب پیشگیری از بسیاری رذایل اخلاقی و بلکه جرایم حقوقی میگردد. بر همین اساس در نظام اخلاقی اسلام به شدت مورد تشویق و ترغیب واقع شده است. در قرآن کریم آمده است: «زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی» و زنهار دیدگان خود را مدوز به سوی آنچه اصنافی را از آن برخوردار کردیم (و فقط) زیور زندگی دنیا است تا ایشان را در آن بیازماییم، و (بدان که) روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است[۱۵].
امام علی(علیهالسلام) درباره ارزش قناعت میفرماید: «توانگری را جستم و آن را جز در قناعت، نیافتم. قانع باشید تا توانگر شوید[۱۶].» قناعت نه تنها خود یک فضیلت اخلاقی است، بلکه ارزشهای اخلاقی فراوانی را در پی دارد. امام رضا(علیهالسلام) هنگام پاسخ به کسی از حقیقت قناعت از او میپرسد، به این آثار اشاره میفرماید: قناعت، باعث خویشتنداری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیاپرستان است. راه قناعت را جز دو کس، نپیماید: یا عبادت پیشهای که خواهان مزد آخرت است، یا بزرگواری که از مردمان فرومایه دوری میکند[۱۷]. در واقع آدمی چارهای جز قناعت پیشگی در دنیا ندارد، و در غیر این صورت همواره در آتش حرص و حسرت برخورداری بیشتر خواهد سوخت. مردی به امام صادق(علیهالسلام) شِکوه کرد که طلب روزی میکند و به دست میآورد، اما قانع نمیشود و بیشتر از آن از او میطلبد و عرض کرد: مرا چیزی بیاموزید، که مشکلم را حلّ کند. حضرت فرمود: اگر آن اندازه که کفایتت میکند تو را بینیاز سازد، کمترین چیز دنیا بینیازت میسازد و اگر آنچه را بس است، بینیازت نسازد، همه دنیا هم تو را بینیاز نمیگرداند[۱۸].
امّا چگونه میتوان به قناعت ورزی دست یافت؟ علاوه بر راههای عمومی، برخی شیوههای اختصاصی نیز مطرح شده است؛ از جمله امام صادق(علیهالسلام) در رهنمودی دراینباره میفرماید: به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگرتر از خویش منگر؛ زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع میسازد[۱۹].
عفت و بینیازی از اموال مردم
در ادبیات عرب «عفت» به مفهوم خویشتنداری در مقابل شهوات و امور ناپسند است[۲۰]. علاوه بر عفت جنسی وعفت در کلام، از جمله موارد کاربرد عفت در ادبیات و متون دینی خویشتنداری از اظهار درخواست به دیگران میباشد[۲۱].
پانویس
- ↑ ر. ک: راغب اصفانی: مفردات الفاظ القرآن، ص 384؛ ابن منظور: لسان العرب، ج 3، ص 196 و 197.
- ↑ ر. ک: نراقی، محمدمهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 55 و 56.
- ↑ شیخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114.
- ↑ شیخ طبرسی: مکارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660.
- ↑ کلینی: ج 2، ص 16، ح 5.
- ↑ همان، ص 128، ح 2.
- ↑ همان، ج 8، ص 169، ح 190؛ حرّانی: تحف العقول، ص 30. هم چنین ر. ک: صدوق: فقیه، ج 4، ص 400، ح 5861 و تفسیر عیاشی، ج 2، ص 211، ح 42.
- ↑ گیلانی، عبدالرزاق: مصباح الشریعه، ص 137.
- ↑ حدید، آیه 23.
- ↑ نهجالبلاغه، حکمت 439، همچنین ر. ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 128، ح 4؛ و شیخ صدوق، امالی، ص 714، ح 984، و خصال، ص 437، ح 26.
- ↑ ر. ک: نراقی: جامع السّعادات، ج 2، ص 65 ـ 74؛ فیض کاشانی، محسن: المحجه البیضاء، ج 7، ص 357 ـ 364.
- ↑ ابن اثیر: نهایه، ج 4، ص 114.
- ↑ ابن منظور: لسان العرب، ج 8، ص 298.
- ↑ نراقی، مولی محمد مهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 101.
- ↑ سوره طه، آیه 131.
- ↑ علامه مجلسی: بحارالانوار، ج 69، ص 399، ح 91.
- ↑ همان، ج 78، ص 349، ح 6.
- ↑ شیخ کلینی: کافی، ج 2، ص 139، ح 10.
- ↑ همان، ج 8، ص 244، ح 338.
- ↑ ر. ک: ابن فارس: مقاییس اللغه، ج 4، ص 3.
- ↑ ر. ک: ابن منظور: لسان العرب، ج 9، ص 253. اکنون که با مفهوم زهد آشنا شدیم، تفاسیر دیگر زهد مانند رهبانیت که آن را بدعتی از راهبان شمرده میشود. پیغمبر اکرم صریحاً فرمود: «لارَهْبانیَّهَ فِی الْاِسْلامِ» ؛(بحار، 15، ب 14) هنگامی که به آن حضرت اطلاع دادند که گروهی از صحابه پشت به زندگی کرده، از همه چیز اعراض نمودهاند و به عزلت و عبادت روی آوردهاند، سخت آنها را مورد عتاب قرار داد، فرمود: «من که پیامبر شمایم چنین نیستم.» پیغمبر اکرم به این وسیله فهماند که اسلام دینی جامعه گر او زندگی گراست نه زهد گرا. بعلاوه تعلیمات جامع و همهجانبه اسلامی در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی بر اساس محترم شمردن زندگی و روی آوردن به آن است نه پشت کردن به آن. گذشته از همه اینها، رهبانیت و اعراض از زندگی با جهان بینی و فلسفه خوشبینانه اسلام دربارة هستی و خلقت ناسازگار است. اسلام هرگز مانند برخی کیشها و فلسفه ها، با بد بینی به هستی و خلقت نمینگرد و هم خلقت را به دو بخش. زشت و زیبا، روشنایی و تاریکی، حق و باطل، درست و نادرست، بجاونابجا تقسیم نمیکند. مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ سیری در نهجالبلاغه صفحه515.