کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین
مالک بن عیسی بن سابور | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن محمد بن مالک بن عیسی بن سابور |
اطلاعات شخصی | |
روز درگذشت | 300ق. |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
آثار |
|
فعالیتها | راوی شیعه |
جعفر بن محمد بن مالک بن عیسی بن سابور، از راویان شیعه است. وی برادری داشته به نام «حسین» که از شاگردان روایی او به شمار میآمده است. ابوغالب زراری و ابوعلی بن همام هم از شاگردان مشهور وی میباشند.
زندگینامه
جعفر بن محمد بن مالک بن عیسی بن سابور، ابوعبدالله بزاز فزاریکوفی. از راویان شیعه و همپیمان اسماء بن خارجه فزاری. ولادت و وفات او معلوم نیست، ولی به گواه اینکه ابوغالب زراری شاگرد و تربیت یافته او بوده، چنین گمان میرود که وفات او تقریباً در سال 300 هجری اتفاق افتاده است، زیرا ابوغالب زراری پانزده ساله بود که نزد او تلمذ میکرد، چنانکه آقابزرگ طهرانی نیز در الذریعه حدود وفات او را همین تاریخ قرار داده است.
در باره وثاقت او گزارشهای متناقضی دیده میشود.
- نجاشی در باره او میگوید: «فردی ضعیفالروایه است و از افراد ناشناخته نقل حدیث میکند».
- ابن غضائری میگوید: «تمام عیوب یک راوی ضعیف، در او جمع است».
- علامه حلی و ابن داود، وی را در قسم دوم رجال خود قرار دادهاند. (قسم دوم مخصوص راویان ضعیف است).
- اما شیخ طوسی با اینکه در فهرست خود نسبت به او سکوت کرده است، ولی در رجال خود وی را توثیق نموده است.
- علامه مامقانی نیز (ضمن اقامه ادله کافی) توثیق شیخ طوسی را دلیل بر وثاقت صاحب شرح حال گرفته است؛ چنانکه مجلسی اول نیز وجه تضعیف او را صرفاً روایات عجیبی که از او در باره ولادت امام عصر(عج) نقل شده است میداند، اما خود او را فینفسه فردی راستگو معرفی میکند. تفصیل این بحث در تنقیحالمقال مامقانی آمده است.
استادان
وی از اساتید روایی خود «حسن بن عبدالرحمن رواسی»، «ابویحیی اهوازی»، «محمدبن شهاب»، «محمدبن یحیی»، «محمدبن حسین بن ابی الخطاب (معروف به زیات همدانی)»، «احمد بن میثم طلحی» و دیگران نقل حدیث کرده است.
شاگردان
از جمله شاگردان روایی او افراد برجستهای همچون «ابوعلی بن همام» و «ابوغالب زراری» هستند که روایت این دو شخصیت بزرگ از وی، موجب تعجب نجاشی شده است، زیرا نجاشی صاحب ترجمه را ضعیفالروایه معرفیکرده است. وی برادری داشته به نام «حسین» که از شاگردان روایی او به شمار میآمده است.
آثار
از تالیفات او «غرر الاخبار»، «اخبار الائمه و موالیدهم علیهم السلام»، «کتاب النوادر(تازههای حدیث)» و «الفتن و الملاحم» هستند.
منابع
- رجال نجاشی، ص122 شماره 313؛
- رجال الطوسی، ص418 شماره 6037؛
- الفهرست، شیخ طوسی، ص92 شماره 147؛
- خلاصه الرجال، ص330؛
- رجال ابن داود، ص235 شماره 93؛
- تنقیح المقال(حجری)، ج1ص225 شماره 1870؛
- نقدالرجال تفرشی، ج1ص360 شماره 1017؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص87 شماره 2288؛ و ج7ص88 شماره 3635؛
- الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج4ص298؛ و ج5ص100.
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 285ق. |
محل تولد | کوفه |
روز درگذشت | 350ق. |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها | فقیه و محدث |
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدث مورد ستایش شیعی. پدرش محمد بن مسعود عیاشی که از دانشمندان مشهور شیعه است. از معاصران و همبحثان ابوعمرو کشی و حیدر بن محمد سمرقندی بوده است. با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که وی از پدرش نقل کرده، بدیهی است که او نیز در فقه و حدیث و برخی علوم دیگر مانند رجال، تفسیر و کلام نیز به مراتب بالایی رسیده و جزء دانشمندان بزرگ شیعه بهشمار آمده است.
زندگینامه
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدث مورد ستایش شیعی. کنیه او در منابع ذکر نشده است. تولد او احتمالاً در اواخر نیمه دوم سده سوم حدود 285هجری در کوفه روی داده است، زیرا پدرش «محمد بن مسعود عیاشی» که از دانشمندان مشهور شیعه است، در سنین جوانی و بعد از سال 260هجری وارد کوفه شد و احتمالاً ازدواج پدرش بعد از این تاریخ اتفاق افتاده است. در باره تاریخ وفات او نیز این اندازه روشن است که وی از معاصران و همبحثان «ابوعمرو کشی» و «حیدر بن محمد سمرقندی» بوده است. بنابراین وفات او را میتوان در اواسط سده چهارم حدود 350هجری تخمین زد و این مطلب با توجه به اینکه وی سالها بعد از پدرش زنده بوده و شنیدههای پدرش را به آیندگان انتقال داده، بیشتر قابل باور به نظر میرسد. چنانکه شاگردی جعفر بن قولویه نزد او این احتمال را بیشتر تقویت میکند که وی پیش از وفات این شاگردش از دنیا رفته بوده است.
وی اصالتاً اهل سمرقند از بلاد خراسان است اما در کوفه تولد یافت و از تربیتیافتگان پدرش میباشد. وی با توجه به اینکه همیشه در رکاب پدرش بود، ظاهراً مسافرتهایی که پدرش به بغداد و قم داشته، وی نیز همراه او بود و از تجربیات پدرش استفاده مینموده است. پدرش در کوفه از فقهاء و محدثان بزرگ شیعه و «افضل اهل مشرق» لقب گرفته است.
شاگردانی که پدرش تربیت نمود، هر کدام از استوانههای فقه و حدیث هستند و به گفته طوسی برخی از شاگردان پدرش تمام اصول و کتابهای شیعه را روایت کرده و هزار کتاب از کتب شیعه را تعلیم دیدهاند. در این میان، فرزندش (یعنی صاحب شرححال) نیز از شهرت بسزایی برخوردار است و تمام کتابها و تصنیفات پدرش را (که بیش از 200کتاب است) برای آیندگان بازگو کرده است. وی در تمام این موارد از پدرش نقل حدیث کرده مگر در موارد اندک و انگشت شماری از ابوالفضل جعفر بن معروف (استاد کشی) و نصر بن احمد روایت نموده است. با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که وی از پدرش نقل کرده، بدیهی است که او نیز در فقه و حدیث و برخی علوم دیگر مانند رجال، تفسیر و کلام نیز به مراتب بالایی رسیده و جزء دانشمندان بزرگ شیعه بهشمار آمده است، هر چند هیچگاه به اندازه پدرش از شهرت و منزلت علمی برخوردار نگشته است. از او هر چند اثر تألیفی معرفی نشده است، اما اگر میبینیم که وی دارای تألیفات مستقل نیست، شاید به دلیل آن است که همه آموختههای او در آثار پدرش موجود بوده و خود به احادیث و گزارشهای تازهای دست نیافته است.
شاگردان
از شاگردان او مظفر بن جعفر علوی سمرقندی، ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی و جعفر بن محمد بن قولویه هستند که در این میان مظفر علوی بیش از همه نزد او شاگردی کرده است.
منابع
- الاستبصار، ج2ص47 حدیث153؛
- تهذیب الاحکام، ج4ص81 حدیث232؛
- جامع الرواه، ج1ص161؛
- رجال طوسی، ص418 شماره 6043؛
- طبقات اعلام الشیعه، ج1ص79؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص91 شماره 2291.
محمد بن ورقاء شیبانی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 292ق. |
محل تولد | سامرا |
روز درگذشت | 352ق. |
محل درگذشت | بغداد |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها |
|
جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنیشیبان» در عراق. وی در سال 292 هجری در سامراء چشم به جهان گشود و در سال 352 هجری در بغداد درگذشت. وی اصالتاً از قبیله بزرگ و معروف «بنی شیبان»(به فتح شین) از نسل «بکر بن وائل» است که نسب او در نهایت به «معد بن عدنان» میرسد. سمعانی در کتاب «الانساب» نسب کامل این قبیله را معرفی کرده است. «شیبان بن ذهل» نام یکی از نیاکان اوست که در کوفه مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی میکرد. بسیاری از اولاد و احفاد شیبان، عالم، شاعر، فرمانده و جنگجو بودند. وی با همه شهرت و منزلتی که داشت اما اطلاعات اندکی از او در منابع وجود دارد و مطالب موجود نیز، با اهداف این نوشتار که بیشتر جنبههای علمی شخص را دنبال میکند، مطابقت ندارد. از اینرو جزئیات حیات علمی و استادان او کاملاً بر ما پوشیده است. وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیههسرا بود. از میان اشعار او چکامهای بلند در سوگ امام حسین (علیهالسلام) سروده است که در آغاز آن میگوید:
رأس بن بنت محمد و وصیه | للناظرین علی قناه یرفع |
و المسلمون بمنظر و بمسمع | لا جازع منهم و لا متختع |
(سر بریده پسر دختر محمد و جانشینش، در پیش چشم بینندگان بر روی نیزه بالا رفت؛ اما مسلمانان در حالی که این صحنه را میدیدند هیچ فریاد و شیونی نکردند).
وی نزد «سیفالدوله حمدانی» وجاهتی تمام داشت و مکاتباتی به صورت شعر و نثر با سیف الدوله در دمشق نیز داشته است. وی در طول حیات خود، هفت خلیفه عباسی از «مکتفی» تا «مطیع لامرالله» را درک کرد. در دولت «مقتدر عباسی» پیوستگی و نفوذ او در دستگاه چندان بود که همچون حمدانیان موصل، برای خود قلمروی داشت و امارت چندین ولایت به او سپرده شده بود. وی در زمان وزیر «ابن مقله» به خاطر منزلتی که در بین مردم و دستگاه حکومت داشت، هر روز خواستههای آنان را نزد وزیر میبرد و حاجت شیبانیان کوفه و عراق را برآورده میساخت. به گفته ذهبی وی در یک روز بیش از صد برگه از تقاضاهای مردم را نزد وزیر آورد و ابنمقله با اینکه از این وضع، سخت ناراحت شده بود، اما حرمت او را نگه داشت و به خواستههای او پاسخ داد. بزرگی و منزلت او تنها مربوط به دوران میانسالی او نمیگردد، بلکه در سنین جوانی نیز در بین قبیله خود از احترام کامل برخوردار بود و در چشم مقتدر نیز حرمتی تمام داشت. به گفته ابناثیر در سال 312 هجری (یعنی در سن بیست سالگی)، امنیت حاجیانی که از بغداد عازم مکه بودند، بر عهده او بود و او در آن سال که ششهزار مرد جنگی در اختیار داشت، از بیم یورش قرمطیان، پیشاپیش حجاج به راه افتاد و در میانه راه با «ابوطاهر قرمطی» گلاویز شد. به گفته نجاشی وی أمیر بنیشیبان و دارای مذهبی صحیح (شیعه) بود و در باره امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و برتری آن حضرت نسبت به سایر اهلبیت (علیهالسلام)، کتابی با عنوان «حقائق التفضیل فی تأویل التنزیل» نوشته و شاگرد او «اسماعیل بن یحیی عبسی» مطالب این کتاب را به دانشمندانی چون ابن غضائری و شیخ مفید انتقال داده است.
منابع
- الاعلام، زرکلی، ج2ص128؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4صص192 تا 194؛
- الانساب، سمعانی، ج3ص482 ذیل شیبانی؛
- تاریخ ابن اثیر، وقایع سال 312 و 326ق؛
- جامع الرواه، ج1ص163؛
- خلاصه الاقوال، ص92 شماره 21؛
- رجال ابن داود، ص66 شماره 337؛
- رجال نجاشی، ص124 شماره 319؛
- سیر اعلام النبلاء، ج15ص227؛
- فوات الوفیات، ج1صص205 و206.
حارث بن سعيد بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوي تغلبي، (320 – 357ق)
ابوفراس حمداني. از شاعران توانا و بيپرواي اهلبيت(ع) و از سرداران دلير دولت شيعي آل حمدان. در سال 320هجري در «منبج» از بلاد شام متولد شد و طبق برخي از گزارشها در روز چهارشنبه 22جماديالثاني سال 357هجري در سن 37سالگي به دست «قرغويه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سيفالدوله) در منطقهاي به نام «صدد» از سرزمين شام به قتل رسيد. وي در خانوادهاي عربي و اصيل ديده به جهان گشود و بيشتر افراد خانواده و بستگانش طي چند سده، نه تنها از ملوك و فرمانروايان پاكسيرت سرزمينهاي اسلامي بودند، بلكه همه آنها از شاعران و بديعهسرايان عصر خويش بودند. وي چهار برادر داشت كه از جمله آنها «ابوالهيجاء حرب بن سعيد بن حمدان» است و همگي از شاعران زمان او بودند. جد اعلاي او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعيدبن حمدان» از شاعران بود و با مكر و حيله برادرزادهاش ناصرالدوله، در سال 323هجري به قتل رسيد. در آن هنگام وي كودكي سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وي را نزد «سيفالدوله حمداني»(م356ق) به حلب آورد و وي را تحت سرپرستي او قرار داد. در اين فرصت سيفالدوله با خواهر ابوفراس ازدواج كرد تا بهتر بتواند تربيت او را بر عهده گيرد. سيفالدوله پسرعموي ابوفراس بود و علاقه فراواني به او داشت از اينرو در پرورش او نقش اساسي ايفاء كرده است. ابوفراس اين موضوع را بهخوبي ميدانست و سيفالدوله را همچون پدر مينگريست. پس از سپري شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزدهسالگي از سوي سيفالدوله، به زادگاهش(منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامي آنجا برگزيده شد و عليرغم سن كمي كه داشت در نبرد با قبايل نزاري در صحراي شام، موفقيتهاي زيادي كسب نمود. وي جواني درخشان، جوانمرد و دلير بود و كنيه «ابوفراس» نيز از همينروي به او داده شد. از آن پس در اثر پيروزيهاي چشمگيرش، سيفالدوله او را در نبردهاي خود با روميان، پيوسته همراه داشت و احترام زيادي براي او قائل بود. ابوفراس در سال 348هجري به دست روميان اسير و در قلعه «خرشنه» زنداني شد لكن با تهوري شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات جهاند و از آن مهلكه نجات يافت(الغدير، ج3ص407). در شوال سال 351هجري در جنگي ديگر با روميان، زخمي شد و دوباره اسير گشت. او را به قسطنطنيه(استانبول) بردند و مدت چهارسال در اسارت بهسر برد. وي در اين مدت از سيفالدوله تقاضا كرده بود كه براي آزادياش با دولت روم مذاكره كند اما پسرعمويش(به دلايل نامعلومي) نپذيرفت تا اينكه به سال 355هجري با تبادل اسراي طرفين، زمينه آزادي او فراهم گرديد. پس از آزادي به امارت «حمص» منصوب گرديد. وي گذشته از دلاوريها و آشنايي با فنون رزمي، در شعر و شاعري نيز دستي تمام داشته است چندانكه به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطيب متنبي(م354ق) وي را از خود شاعرتر ميدانسته است. از همعصران او «صاحب بن عباد» است كه وي را به «ملك الشعراء» لقب داده است. وي مشهورترين اشعار و قصائد خود را كه به «روميات» يا «حبسيات» معروف است هنگامي سرود كه در زندانهاي روم و استانبول اسير بوده است. از امتيازات او اين بود كه ميكوشيد اسطورههاي شعر عربي را با صفاتي كه براي خود در اشعارش بر ميشمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشير و قلم سرمشق ديگران باشد. به گفته ثعالبي وي يگانه روزگار و خورشيد عصر خود بوده است. از سرودههاي او در وصف آل حمدان، قصيده معروف «رائيه» است كه در آن بهطور ضمني خود را نيز ستوده است. وي علاوه بر خصال شخصي و مقام ادبي، شيعي پاكاعتقاد و شاعر آلمحمد(ص) بود و با صراحت و شجاعت، فضائل اميرالمؤمنين(ع) و مناقب ائمه معصومين(ع) را شرح داده، مطاعن و مثالب بنيعباس را برشمرده است. وي در قصيده ميميه معروف به قصيده «شافيه» كه مشتمل بر هشتاد و پنج بيت است، در برابر «ابن معتز عباسي» به دفاع از آل علي(ع) برخاسته و اين چنين سروده است:
«الحق مهتضم و الدين مخترم
و فئ آل رسول الله مقتسم»
(حق پنهان شد و دين پاره پاره گشت، زيرا اموال آل رسول الله تقسيم شده است). (مناقب ابن شهرآشوب، ج2ص53) وي همچنين در باره واقعه غدير و نيز در رثاء امام حسين(ع) اشعاري دارد كه در نسخههاي خطي ديوان او به روايت ابن خالويه موجود است اما در ديوان چاپي او درج نشده است. وي بيترديد شيعي امامي است زيرا در اشعار او نام پنج تن آلعبا و دوازده امام(ع) به عنوان پيشوا و شفاعت كنندگان روز محشر توصيف شده است(مناقب ابن شهرآشوب، ج1ص270). اگرچه اشعار او در اين زمينه بسيار اندك است، اما تأثير آن در جهان تشيع اندك نبوده است. مشهورترين اين اشعار «قصيده شافيه» است كه به تندي بر امويان و عباسيان ميتازد و برتريهاي ادعايي عباسيان را دروغين ميشمارد. زشتكاريهاي آنان را يكايك نام مييرد و بر بزرگواري امام موسي كاظم(ع) و امام رضا(ع) تأكيد ميورزد و هارونالرشيد را درخور قياس با آنان نميشمرد، همچنانكه ميان نوح پيامبر و فرزندش قرابتي نمييابد. خاندان بنيعباس را كه دستشان به خون فرزندان عليبنابيطالب(ع) آلوده است از پيامبر(ص) نميداند و سلمان فارسي را به خاندان پيامبر(ص) نزديكتر ميشمرد. اين قصيده حدود 85 بيت است و با اعتراض به غصب خلافت و پايمال كردن حق فرزندان علي بن ابيطالب(ع) و از دست رفتن دين به دست غاصبان آغاز ميگردد و در آن به فرمان پيامبر(ص) در روز غدير و نيز ناديدهگرفته شدن آن در شوراي سقيفه اشاره ميكند. قصيده يادشده همواره مورد توجه شيعيان بوده است، چندانكه گروهي آن را شرح و تخميس كردهاند. اگرچه برخي ابوفراس را شيعي اسماعيلي دانستهاند، اما از آنجا كه وي در اين قصيده از امام كاظم(ع) و امام رضا(ع) و نيز دردو قطعه ديگر از پيشوايان دوازدهگانه شيعيان نام برده است، ترديد نميتوان داشت كه وي شيعه دوازده امامي بوده است. علماي شيعه مانند «ابن شهرآشوب»، «علامه اميني»، «امين عاملي»، «آقابزرگ تهراني» و بسياري ديگر او را از شاعران مجاهر اهلبيت«ع» (شجاع و بي پروا در اظهار عقيده) به شمار آوردهاند. وي همعصر با شاعران بزرگي چون: «ابوطيب متنبي»، «ابوالعباس نامي»، «ابوالقاسم زاهي»، «ابن نباته تميمي»، «ابوالحسن شمشاطي»، «ابوبكر خوارزمي»، «ابوالفرج ببغاء»، «سري بن رفاء» و بسياري ديگر بوده كه نام آنها در فهرست ابننديم و يتيمه ثعالبي آمده است. همچنين دانشمندان بزرگي چون «ابونصر فارابي»، «ابوالفرج اصفهاني» و «ابن خالويه نحوي» در دوره او ميزيستهاند. در باره اساتيد او چيزي در منابع ذكر نشده است، اما بعيد نيست كه وي نزد همعصران خود بويژه «ابوطيب متنبي» تعليم ديده باشد. مهمترين شاگرد او «ابن خالويه نحوي ابوعبدالله حسين بن محمد بن احمد»(م370ق) است كه ديوان اشعار او را جمعآوري نموده است، اما با اين حال گفته ميشود كه خود ابن خالويه در پرورش علمي او نقش داشته است. ديوان اشعار او اكنون در دست است و برخي از قصائد آن به ويژه قصيده «شافيه» شرحهاي متعددي بر آن نگاشته شده است. ديوان او نخستينبار در 1873م و سپس در سالهاي 1900و 1910م به چاپ رسيد. در 1944م سامي دهان آن را در 3جلد، همراه تحقيقات مفصل خويش به چاپ رسانيد و در 1961م چاپ ديگري از آن در بيروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجي بار ديگر آن را در دمشق به چاپ رساند.
منابع: (حياه ابي فراس، سيد محسن امين عاملي، طبع دمشق، صفحات متعدد؛ يتيمه الدهر، ثعالبي، ج1ص48 به بعد؛ وفيات الاعيان، ج1ص349 تا 353؛ مرآه الجنان، يافعي، ج2ص440؛ تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج11ص421، شماره 1131؛ الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج8ص194؛ سير اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛ اعيان الشيعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛ الغدير، ج3ص399 به بعد؛ دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج6ص120؛ دائره المعارف تشيع، ج1ص430؛ معالم العلماء، ص149؛ مجالس المؤمنين، شوشتري، ص411؛ أمل الآمل، حرعاملي، ج2ص59 شماره 150؛ الذريعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛ معجم رجال الحديث، ج5ص171)