سپاه صحابه

از ویکی‌وحدت

سپاه صحابه و لشگر جهنگوی از گروه‌های تکفیری پاکستان هستند. هدف سپاه صحابه ایجاد یک کشور یکپارچه سنی و اعلان شیعیان به عنوان اقلیت کافر در پاکستان است. آنان برای تکفیر شیعیان نسبت‌های دروغی همچون اعتقاد به کفر صحابه، عدم ختم نبوت و تحریف قرآن را به شیعیان نسبت می‌دهند؛ درحالی‌که هیچ‌یک از علمای شیعه معتقد به این امور نیست و حتی کسی را که قائل به این موارد باشد را کافر می‌دانند. سپاه صحابه پس از کشته شدن «حق‌نواز جهنگوی» دچار اختلاف در راهبرد شد که در این بین سه نفر از اعضا اقدام به تأسیس شاخه نظامی سپاه صحابه به نام «لشگر جهنگوی» نمودند.

پاکستان و درگیری‌های مذهبی

محمد علی جناح و اقبال لاهوری مدت‌ها پیش با یکدیگر راجع به تأسیس پاکستان یعنی کشور مستقل مسلمانان به نتایجی رسیده بودند. جناح از سال 1940 م بعد از پشت سر نهادن مرحله زمینه‌سازی افکار عمومی در این راستا علناً وارد مرحله رویارویی استدلالی با مخالفان بر سر این مسئله شد.

مخالفان خواستار این بودند که یک حکومت دموکرات بر هندوستان حکومت کند و گاندی هم موافق این نظر آنان بود تا مبادا هندوستان تجزیه شود و حکومت‌های مختلف در آن به قدرت برسند؛ همان‌گونه که جناح، آرزوی حکومت مستقل اسلامی را داشت.

جناح لزوم تشکیل پاکستان را در 1940 م در سخنرانی معروف خود تدوین کرد. در سال 1946 میلادی کشتار فجیعی بین مسلمانان و هندوها درگرفت و احزاب مختلف هم نتوانستند آرامش را برقرار کنند و در نهایت گاندی برای جلوگیری از خون‌ریزی با طرح تقسیم هندوستان و استقلال پاکستان موافقت کرد. سرانجام مونت باتن نایب‌السلطنه بریتانیا این طرح را به تصویب رساند و در 15 اوت 1947 م پاکستان استقلال یافت.

نام این کشور جدید را به خاطر این‌که مسلمانان هندوها را نجس می‌دانستند، «پاکستان» نهادند که از دو ترکیب فارسی و به معنی سرزمین پاکان بهره گرفتند.

تشکیل کشوری اسلامی موجب شد که سیل عظیمی از مسلمانان از سراسر هند به سوی این کشور سرازیر شوند. بسیاری از مسلمانان هند که از پنجاب هند و ایالت هاریانا به پاکستان مهاجرت کردند، اکثراً سنی مذهب و متعلق به جماعت دیوبندی بودند. این مهاجران بدون زمین، به پنجاب پاکستان مهاجرت کرده بودند، و همین امر موجب شد که جنگ‌های مذهبی در پاکستان در میان مذاهب مختلف در پاکستان و به خصوص در ایالت پنجاب بالا گیرد؛ به‌طوری‌که در دهه هشتاد میلادی این جنگ‌ها به خشونت‌های مذهبی کشانده شد.

تشکیل سپاه صحابه

بعد از به روی کار آمدن «ژنرال ضیاءالحقّ» در ششم ژوئیه 1977 میلادی و با اعلان طرح اجرای «نظام مصطفی» در سال 1978 میلادی مورد توجّه رهبران مذهبی شیعه به ویژه علامه مفتی جعفر حسین قرار گرفت. ضیاءالحق در زمینه اسلامی‌کردن کشور پاکستان فرامینی صادر کرد که دامنه گسترده‌ای داشت، طرح‌هایی همچون اخذ زکات اجباری از پس‌اندازهای نقدی در بانک‌ها، یک‌دست کردن برنامه آموزش دینی، و دولتی کردن اوقاف شیعیان، واکنش‌های منفی شیعیان را بر انگیخت.

درست 70 روز بعد از استقرار جمهوری اسلامی در روزهای 12 و 13 آوریل 1979 میلادی، جمعیتی حدود یکصد هزار نفر از شیعیان سراسر پاکستان در شهر بهگرا واقع در پنجاب که بیشتر ساکنان آن از شیعیان هستند، تجمع کردند.

در این تجمع افزون بر انتخاب رهبری مفتی جعفر حسین، نخستین گام‌‌های تأسیس تشکیلات در تحریک نفاذ فقه جعفری برداشته شد. به موجب این تظاهرات، دولت مجبور به پذیرش توافق نامه‌ای با شیعیان شد و شیعیان از پرداخت زکات معاف شدند، و همچنین دیگر خواسته شیعیان عملی گردید.

بعد از تأسیس «تحریک فقه جعفری»، دو کنفرانس توسط جماعت اسلامی پاکستان و جمعیت علمای اسلام برای تقابل با جنبشی که شیعیان ایجاد کرده بودند شکل گرفت. در این راستا (ISI) با حمایت آمریکا و عربستان، گروهی از مسلمانان مهاجر دیوبندی را به مبارزه علیه فعالیت‌های تحریک فقه جعفری تشویق کرد. در این فضا، «انجمن سپاه صحابه» که بعدها به «سپاه صحابه پاکستان» تغییر نام داد به رهبری حق‌نواز جهنگوی از روحانیون جمعیت علمای اسلام در سال 1985 میلادی برابر با سال 1364 شمسی ایجاد شد، و برخی از روحانیون ضد شیعی همچون «ضیاءالرحمن فاروقی»، «ایثارالحق قاسمی» و «اعظم طارق» (که بعدها از رهبران سپاه صحابه شدند)، حق‌نواز را در تشکیل سپاه صحابه همراهی کردند.

آراء و افکار سپاه صحابه

در مجموع تمام رهبران سپاه صحابه و لشکر جهنگوی از مدارس مذهبی پاکستان فارغ‌التحصیل شده‌اند. شبه‌نظامیان آن هم عمدتاً در مدارس مذهبی مختلف با گرایش دیوبندی در پنجاب و کراچی تحصیل کرده‌اند.

سپاه صحابه گرچه خود را حنفی و دیوبندی می‌خوانند، امّا اندیشه دیوبندیه هیچ‌گاه با اندیشه تکفیری آنان سازگاری ندارد. ابوحنیفه امام مذهب حنفیان از جمله دیوبندیان هیچ‌گاه اقدام به تکفیر مسلمانی نکرد و به چنین مطلبی در فقه الاکبر خود تصریح کرده است. از بزرگان دیوبندیه هم خلیل «احمد سهارنپوری» عدم تکفیر مسلمانان را روش علمای دارالعلوم و بزرگان و مشایخ خود دانسته، و چنان بیان می‌دارد که شیعه بودن کسی موجب کفر نمی‌گردد.

«شیخ‌الاسلام حسین احمد مدنی»، یکی دیگر از بزرگان دیوبند، بعد از نقل طولانی از کلمات برخی از مشایخ دیوبند مبنی بر احتیاط آنها در مسئله تکفیر مسلمانان، متذکر احتیاط رشید احمد گنگوهی (از مؤسسین جامع دارالعلوم دیوبند) و پیروانش در تکفیر مسلمانان می‌شود. به گفته او، رویه علمای دیوبند در این مسئله این است که اگر یک در هزار احتمال ایمان در مقابل کفر شخصی باشد، حمل بر ایمانش می‌کنند، نه آن‌که در تکفیر آن شخص شتاب کنند. «محمد انورشاه کشمیری»، شیخ الحدیث جامعه دارالعلوم، مسئله تکفیر مسلمانان را از امور خطیری می‌داند که تنها افراد عالم به وجوه و اسباب کفر می‌توانند دراین‌باره اظهار نظر کنند.

اما در مقابل، سپاه صحابه، که خود را از اهل‌سنت و جماعت معرفی می‌کنند، باید به جای اینکه در سرتاسر کتابش‌هایشان، دم از کافر بودن شیعه بزنند، به کتاب خدا و روایات صحاح و کتب کلامی و فقهی بزرگان اهل‌سنت، مخصوصاً به رویه اسلاف و بزرگان خود از علمای احناف و علمای دارالعلوم دیوبند توجه کنند و متذکر این امر شوند که بزرگان آنها چگونه در مسئله تکفیر مسلمانان افراط نمی‌کردند و حتی اگر احتمال ضعیفی دال بر ایمان شخص داشتند، حکم به اسلامش می‌کردند و به راحتی حکم تکفیر وی را صادر نمی‌کردند؛ حکم به تکفیری که طبق گفته کشمیری هر کسی اهلیت نظر دادن در مورد آن را ندارد.

رویکرد فکری خاص آنان سبب شد که انجمن سپاه صحابه بعد از تقویت تشکیلات خود، در ایالات مختلف پاکستان همچون پنجاب، خیبر پختونخوا و سند، اقدام به تأسیس مدارسی با رویکرد فکری خود کند تا بتوانند آزادانه و طبق میل خود افرادی را در جهت افکار و آرای خود تربیت کند، گرچه اساس اندیشه دیوبندیه و حنفیت با افکار آنان سازگاری نداشته باشد.

سپاه صحابه در کتب‌ و مجلات منتشره خود همواره مطالباتی مثل کافر خواندن شیعیان در پاکستان و تشکیل حکومت بر اساس خلافت را در راس موضوعات قرار می دهد.

الف) تکفیر شیعه

هدف اصلی سپاه صحابه ایجاد یک کشور یکپارچه سنی و اعلان شیعیان به عنوان اقلیت کافر در پاکستان است. آنان جزوات متعددی علیه شیعیان در سراسر پاکستان توزیع می‌کنند و به انتشار فتواهای ضد شیعی صادره از سوی نهادهایی دینی مبنی بر کافر بودن شیعیان می‌پردازند، و از دولت پاکستان تدوین قانونی مبنی بر کافر دانستن شیعیان را می‌خواهند که در جمع‌آوری کتاب‌ها و سخنرانان به نحوی صحابه را توهین می‌کنند.

به باور جناح افراط‌گرای سپاه صحابه شیعیان سه راه بیشتر نداشتند: یا دست از مذهب خود بردارند و مسلمان شوند، یا ماهیانه مبلغی ثابت به عنوان جزیه بپردازند یا از محل سکونتشان مهاجرت کنند. کوچ اجباری شیعیان از پاراچنار و دیر اسماعیل‌خان به مناطقی چون پنجاب و کوهات در این راستا انجام می‌گیرد.

ادله سپاه صحابه در تکفیر شیعه

رهبران سپاه صحابه، و در رأس آنها ضیاءالرحمن فاروقی و اعظم طارق، به سه دلیل شیعه را تکفیر می‌کنند:

1. کافر دانستن صحابه: رهبران سپاه صحابه در آثار خود، با شاهد قرار دادن برخی از روایات و در کنار هم قرار دادن برخی سخنان علمای شیعه، چنین استدلال می‌کند که شیعیان، همه صحابه پیامبر را به جز تعداد اندکی به خاطر انکار ولایت حضرت امیرالمؤمنین مرتد می‌دانند و تکفیر صحابه از جانب شیعه، دلیل بر کافر بودن خود شیعیان است.

نقد و بررسی: اگر کسی درباره نظر شیعه راجع به صحابه تحقیق کند، نظر شیعه را نظر معتدلی می‌یابد، نه مانند غلاتی که تمامی آنها را تکفیر می‌کنند و نه مانند جمهور، تمامی آنها را توثیق می‌کنند. به نظر شیعه، صحبت با پیامبر اکرم، فضیلت است، ولی مجرد صحبت کافی نیست و صحابه مانند دیگر مردمان هستند. در بین آنها افراد عادل و افراد منافق و مجهول‌الحال وجود داشتند. شیعیان به قول عدول آنها استناد کرده، قول خروج‌کنندگان بر وصی و برادر پیامبر و همچنین مرتکبین کبائر را رد می‌کنند و درباره مجهول‌الحال توقف می‌کنند، تا اینکه وضعیت روشن گردد.

در واقع موضع اختلاف بین شیعه و اهل‌سنت در مورد عدالت جمیع صحابه یا بعض صحابه است. اهل‌سنت تمامی صحابه را عادل می‌دانند، ولی شیعه برخی از آنها را عادل می‌دانند. اینکه شیعه قائل به سب و لعن صحابه است، یا اینکه شیعه قائل به ارتداد صحابه بعد از نبی اکرم است، و یا اینکه روایات صحابه علی‌الاطلاق حجّت نیست، این‌ها از تهمت‌هایی بر ضد شیعه است، درحالی‌که شیعه از این تهمت‌ها مبراست. شیعیان دستورهای دین خود را از بزرگان صحابه اخذ می‌کنند و در حق کسانی از صحابه که نمی‌شناسند کلامی نمی‌گویند و بر قسم آخر که قائل به فسق آنها هستند و عادل نمی‌دانند، این حکم را از کتاب و سنت گرفته‌اند.

2. ختم نبوت یکی دیگر از اتهاماتی که سپاه صحابه به شیعه وارد می‌کنند و به موجب آن شیعه را از دایره اسلام خارج می‌دانند، مسئله ختم نبوت است. به نظر آنها از آنجایی که خاتمیت پیامبر اکرم از ضروریات دین مبین اسلام است و اگر کسی بدان ایمان نداشته باشد به اتفاق مسلمانان، کافر، و از دایره اسلام خارج است. از طرف دیگر شیعیان تمامی صفات موجود برای انبیا را برای دوازده امام خود ثابت می‌دانند و آنها را همانند پیامبر اکرم، معصوم و واجب‌الاطاعة می‌دانند. در نتیجه با این عقیده، شیعیان قائل به دوازده امام پیامبرنما شده‌اند که این خود به نحوی منجر به انکار ختم نبوت می‌شود.

نقد و بررسی: در حالی که شیعه امامیه، مانند سایر مسلمانان به خاتمیت رسالت حضرت نبی‌اکرم ایمان دارند، شیخ‌طوسی از بزرگان مذهب شیعه، اعتقاد شیعیان به خاتمیت پیامبر اکرم را به این معنا می‌داند که تا روز قیامت هیچ پیامبری پس از ایشان مبعوث نمی‌شود. طبق نظر شیعه، مسئله خاتمیت از مسائل ضروری دین مبین اسلام است. مذهب شیعه چنان به این عقیده پایبند است که حتی فقهای آن برخی از فرق ضاله، همچون بهائیان و قادیانیه را که منکر خاتمیت دعوت و رسالت پیامبر شده‌اند، مرتد دانسته، آنها را از زمره اسلام خارج می‌دانند.

اما اینکه چرا شیعه اطاعت از ائمه خود را همانند اطاعت از نبی مکرم اسلام واجب می‌داند، به موجب نصوصی است که در این‌باره وارد شده است. در حدیث ثقلین نقل شده است که حضرت نبی اکرم فرمودند: «إنی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلوا بعدی ما إن تمسکتم بهما؛ کتاب الله وعترتی أهل بیتی». طبق این حدیث، تمسک به احادیث ایشان و پیروی از آنها، پیروی از قول رسول اکرم است.

درباره عصمت ائمه دوازده‌گانه شیعه امامیه آنچه باعث شده است سپاه صحابه ائمه دوازده‌گانه را نزد شیعه، نبی بپندارند، گمانشان به این است که «عصمت» رابطه تساوی با مقام «نبوت» دارد؛ غافل از اینکه نسبت عصمت به نبوت رابطه اعم است. به این مفهوم که شخصی می‌تواند معصوم ـ یعنی دارای قوه‌ای که شخص را از وقوع در خطا و معصیت حفظ کند ـ باشد، ولی با این حال دارای مقام نبوت نباشد، و این چیزی نیست که شیعه از خود اختراع کرده باشد. خداوند در قرآن در حق اهل‌بیت پیامبر می‌فرماید: إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا؛ مراد از «رجس» در آیه کریمه، رجس معنوی است که ظاهرترین آن «فسق» است، که به موجب آیه، از اهل‌بیت به دور است.

3. تحریف قرآن تحریف قرآن یکی دیگر از بهانه‌هایی است که رهبران سپاه صحابه برای تکفیر شیعیان در پیش گرفته‌اند. فاروقی باب دوم از کتاب تاریخی دستاویز را به این امر اختصاص داده، تحریف قرآن را از اعتقادات شیعه امامیه معرفی می‌کند. او معتقد است شیعیان نه‌تنها قائل به تحریف معنوی قرآن هستند، بلکه معتقد به تحریف ظاهری آن هم هستند. شیعه‌ای که چنین اعتقادی دارد، نباید خودش را مسلمان معرفی کند و کافر است.

فاروقی مسئله تحریف قرآن را در کتاب‌های اصول کافی، احتجاج طبرسی و فصل‌الخطاب امری ثابت‌شده تلقی می‌کند. اعظم طارق با تأیید کلام فاروقی، از بزرگان دیوبند درخواست می‌کند که به کفر نویسندگان این کتاب‌ها و پیروان آنها، یعنی شیعیان فتوا دهد.

نقد و بررسی:

اکثر قریب‌ به‌اتفاق شیعه معتقد به عدم تحریف قرآن هستند. شیخ صدوق از بزرگان مذهب امامیه، اعتقاد شیعه را بر این اساس بیان می‌کند که قرآنی که خداوند متعال بر پیامبر اکرم نازل کرده، همان قرآنی است که در دست مردم وجود دارد، و چیزی بیشتر از آیات آن نیست. تعداد سوره‌های آن 114 عدد است و اگر کسی به ما نسبت دهد که بیشتر از این را قائل هستیم، آن شخص کاذب است.

شیخ طوسی هم دراین‌باره می‌فرمایند: قول به زیادت و نقصان هر دو درباره قرآن کریم مردود است؛ زیرا درباره تحریف به زیاده، اجماع بر بطلان آن است و راجع به قول به نقصان در قرآن، ظاهر کلام مسلمانان بر عدم نقصان است و همین قول مناسب برای مذهب ما است.

از طرفی دیگر علمای اهل‌سنت هم قول به تحریف قرآن از سوی شیعه را مردود شمرده‌اند، رحمت‌الله عثمانی هندی از علمای حنفی شبه‌قاره هند، اتهام تحریف قرآن را از شیعه امامیه دور شمرده و معتقد است نزد شیعه امامیه قرآن از هر گونه تغییر و تبدیل محفوظ بوده است. شیعیان اگر کسی از آنها، قائل به نقصان در قرآن شود، قول او را مردود می‌دانند و نمی‌پذیرند. محمد غزالی از رهبران فکری اخوان‌المسلمین دراین‌باره نکته جالبی می‌گوید: من از برخی در مجلس علمی شنیدم که می‌گفت شیعه قرآن دیگری دارد که نسبت به قرآن معروف دارای کم و زیاده است. من به آن شخص گفتم: این قرآنی که شما می‌گویید کجاست؟ چرا هیچ انس و جنّی خلال این روزگار طویل بر این کتاب اطّلاعی ندارد؟ این‌ها افترا بر شیعه است.

ب) تشکیل خلافت و مقابله با جمهوری اسلامی ایران

یکی از اهدافی که سپاه صحابه در صدد آن است، برگرداندن نظام حکومتی در پاکستان از جمهوری به سیستم خلافت است. حق‌نواز جهنگوی مؤسس این گروه، خواستار تبدیل شدن دولت پاکستان به یک دولت سنی که در آن خلافت اسلامی احیا، و بر اساس فقه حنفی اداره شود. اعظم طارق از رهبران سپاه صحابه در اکتبر سال 2000 میلادی در سخنرانی خود که در کنفرانس بین‌المللی دفاع صحابه در کراچی صورت گرفت، اعلام کرد که هدف سپاه صحابه، تغییر در 28 شهرستان بزرگ پاکستان، و تبدیل آنان به مدل شهرستان‌های اسلامی که در آن تلویزیون، سینما و موسیقی ممنوع است. سپاه صحابه در تلاش است با انتشار مجله خلافت راشده فعالیت شبکه‌ای خود را هر چه بیشتر گسترش دهد تا بتواند به آرمان مورد نظر دست یابد.

بر این اساس، سپاه صحابه تفکّر شیعی را مانع بزرگی در مقابل حاکم کردن نظام سیاسی مبتنی بر خلافت تلقی می‌کند، لذا از هر گونه تلاش در جهت رشد تشیع سیاسی و مقابله با نفوذ ایران دریغ نمی‌کند. حق‌نواز در سخنرانی‌هایش نه‌تنها از ایران، بلکه از بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی در سخنانشان به بدی یاد می‌کرد. او از این ترس داشت که انقلاب امام خمینی با شعار اتحاد و وحدت بین مسلمانان بتواند به نحوی جامعه اهل‌سنت پاکستان همچون جماعت اسلامی پاکستان را با خود همراه سازد. ازاین‌رو سپاه صحابه بارها جماعت اسلامی پاکستان را به دلیل حمایتش از انقلاب اسلامی ایران مورد انتقاد قرار می‌داد، تا مبادا حمایت آنان زمینه تشیع سیاسی در پاکستان گردد.

رهبران سپاه صحابه

حق‌نواز جهنگوی مؤسس انجمن سپاه صحابه یک روحانی سنی با گرایش فکری دیوبندی و وابسته به حزب جمعیت العلماء اسلام (JUI) بود، او قبل از تشکیل انجمن سپاه صحابه تقابلاتی را با فرقه قادیانیه و بریلویت داشت. حق‌نواز که فردی متعصّب و ضدّ شیعه بود، به همراه چند تن از روحانیون ضد شیعه دیوبندی؛ همچون ضیاءالرحمن فاروقی، ایثارالحق قاسمی و اعظم طارق و با هدف حفظ و پاسداری از حرمت صحابه، مقابله با نفوذ ایران در پاکستان و جلوگیری از رشد تشیع سیاسی، سپاه صحابه را تشکیل دادند. او اهل تألیف نبود، ولی در قالب سخنرانی، توانست طرفداران زیادی برای خود در شهر جهنگ جلب کند، رویکرد افراطی‌اش نهایت کار را به جایی رساند که در سال 1990 م ترور شد، حامیان او این ترور را به گروه‌های شیعی نسبت دادند.

پس از قتل حق‌نواز جهنگوی در 23 فوریه 1990 م، ایثارالحق قاسمی، رهبری حزب را بر عهده گرفت. او با استفاده از گشایش دموکراتیک که پس از مرگ ژنرال ضیاءالحق در سال 1988 م اتفاق افتاد در انتخابات عمومی شرکت کرد، و در سال 1990 میلادی موفق به کسب اولین صندلی مجلس ملی حزب شد. او با این کار می‌خواست با نفوذ شیعیان در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پاکستان مقابله کند.

در پی ترور ایثار الحق در سال 1991 م، ضیاءالرحمن فاروقی را به رهبری سپاه صحابه انتخاب کردند، او هم بعد از چند سال رهبری گروه، به همراه 22 نفر از همراهانش، در 19 ژوئیه سال 1997 م، بر اثر انفجار یک بمب در یک دادگاهی در شهر لاهور کشته شد.

بعد از کشتن شدن او، اعظم طارق جانشین وی شد. او نیز همچون ایثارالحق قاسمی حائز کرسی در مجلس ملی پاکستان شد تا بتواند هدف قاسمی، مبنی بر مقابله با نفوذ شیعیان در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پاکستان ادامه دهد، اعظم طارق با ورودش به مجلس، لایحه ناموس صحابه را ارائه داد تا بتواند ممنوعیت توهین صحابه را تبدیل قانون در پاکستان کند. رویکرد ضد شیعی او به حدی بود که در زمان ریاستش متهم به رهبری 103 ترور علیه رهبران و مردم شیعه پاکستان شد. در نهایت اعظم طارق، به همراه چهار نفر دیگر، توسط سه مرد مسلح ناشناس در اسلام آباد در 6 اکتبر سال 2003 ترور شد. پس از قتل او، پیروان او به مغازه‌ها، رستوران‌ها و چند سینما حمله کردند و به آتش کشیدند.

پس از کشته شدن اعظم طارق، «مولوی علی شیر حیدری» زعامت گروه را بر عهده گرفت. او نیز در آگوست 2009 در ایالت سند به قتل رسید. پس از قتل حیدری، محمّد احمد لدهیانوی به عنوان رهبر سپاه صحابه معرفی گردید و تا حال حاضر به سمت خود باقی است.

حامیان سپاه صحابه

فعالیت‌های سپاه صحابه، با حمایت از قدرت‌های بزرگ منطقه صورت گرفت، این حمایت‌ها در قالب حمایت‌های سیاسی و مالی صورت گرفت، که در ادامه به برخی از این موارد پرداخته می‌شود:

دولت پاکستان

برخی از تحلیل گران بر این باروند: هنگامی که ضیاءالحق با کودتای نظامی بر مسند قدرت نشست، چنین رژیم نظامی به مذاق طرفداران دموکراسی خوش نیامد. بر این اساس ضیاءالحق برای مقابله با آنان؛ به حمایت از برخی گروه‌های اسلامی پرداخت. ممکن است برخی از تشویق‌های دولت ضیاءالحق از سپاه صحابه برای مقابله با تقاضای هرچه بیشتر دموکراسی باشد.

برخی دیگر بر این باورند؛ ضیاءالحق برای دفع تحرکات شیعیان در پاکستان، اقدام به حمایت و پشتیبانی از حق‌نواز جهنگوی نمود. طالق خوسا مدیر کل سابق آژانس تحقیقات فدرال در تأیید این ماجرا می‌گوید:

من جهنگوی را به خاطر سخنرانی‌ای که در ماه محرم 1980 م علیه شیعیان ایراد کرده بود دستگیر کردم، امّا چیزی نمی‌گذرد که با دستور آزادی از سوی ضیاءالحق، جهنگوی از زندان آزاد می‌گردد.

این سیاست پاکستان همچنان ادامه داشت تا این‌که پرویز مشرف با کودتای نظامی در تاریخ 12 اکتبر 1999 م قدرت به دست می‌گیرد. مشرف در 14 آگوست 2001 هشدارهایی را به گروه سپاه صحابه می‌دهد، اما بعد از حوادث 11 سپتامبر در آمریکا، القاعده متهم اصلی این حادثه اعلام می‌گردد. از طرفی چون طالبان از القاعده حمایت کرد، و به هیچ وجه حاضر به تحویل بن‌لادن سرکرده وقت القاعده نشد، ایالات متحده عزم حمله به افغانستان و طالبان کرد. سپاه صحابه که ارتباط تنگاتنگی با طالبان داشت اعلام داشت در صورت حمله آمریکا به افغانستان نیروی نظامی سپاه صحابه برای حمایت از طالبان و تقابل با ایالات متحده وارد عمل خواهد شد، و همین امر موجب شد که پرویز مشرف در 12 ژانویه سال 2002 م فعالیت سپاهصحابه را ممنوع اعلام کند. پیرو همین حکم، افراد گروه تحت تعقیب قرار گرفت و بسیاری از افراد آن، دستگیر شدند. طبق اعلام سپاهصحابه به موجب این ممنوعیت، حضور آنان در 74 بخش از مراکز فعالیتشان، و همچنین در 225 مرکز تحصیلی آنان، در سال 2002 میلادی ممنوع اعلام شد.

به دلیل این ممنوعیت، اعظم طارق رهبر وقت سپاه صحابه نام گروه خود را «ملّت اسلامی پاکستان (MIP)» گذاشت، امّا چیز نگذشت که پرویز مشرف این گروه را هم با نام جدید در سپتامبر سال 2003 میلادی در لیست گروه‌ها تروریسی قرار داد. اما با وجود این ممنوعیت‌ها سپاه صحابه رفتار خشنوت‌آمیز فرقه‌ای خود را در قالب نام جدیدی به نام «اهل‌السنت والجماعت (ASWJ)» در زمان رهبری مولوی علی شیر حیدری ادامه داد. در آوریل سال 2005 بود که ایالات متحده آمریکا این گروه را به عنوان سازمان تروریستی خارجی (FTO) معرفی کرد، و دولت پاکستان هم فعالیت گروه ترویستی اهل‌السنت و الجماعت، از سال 2012 میلادی ممنوع اعلام کرد. با وجود این، گروه با برگزاری کنفرانس‌های مختلف در شهرهای پاکستان به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

برخی کشورهای خلیج و غربی

از زمان تأسیس سپاه صحابه، برخی از کشورهای خلیج همچون عربستان سعودی و امارات متحده عربی از گروه تروریستی سپاه صحابه حمایت‌های مالی کردند. این حمایت‌ها از طریق منابع خصوصی و از طریق برخی افراد ثروتمند در پاکستان دریافت می‌گردد، علاوه بر این‌که این کشورها اجازه تشکیل شعب مختلفی برای سپاه صحابه، در کشور خود اختصاص دادند، به‌طوری‌که شعب آن در این کشورها و همچنین برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و انگلستان به 17 شعبه می‌رسد.

تلاش‌های عربستان بیشتر در جهت عقیم کرد تأثیرات انقلاب اسلامی در سطح منطقه بود، چراکه عربستان قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در منطقه را تضاد با منافع خود در منطقه می‌بیند.

جنایات سپاه صحابه

سپاه صحابه به صرف فتاوای تکفیری علیه شیعیان بسنده نکردند، بلکه اقدام به ترور شخصیات برجسته شیعه، همچون علمای دین، پزشکان، وکلای و همچنین شهروندان عادی شیعه کردند، و بسیاری از مساجد شیعیان مورد حمله قرار دادند. از بارزترین اقدامات سپاه صحابه، می‌توان به ترور رهبر تحریک نفاذ فقه جعفری سید عارف حسین حسینی در 5 اوت سال 1988 م اشاره کرد. چنین اقداماتی از سپاه صحابه با پاسخ شیعیان روبه‌رو شد و به موجب آن چند تن از رهبران آنان هدف ترور قرار گرفتند. هنگامی که حق‌نواز جهنگوی در فوریه 1990 م کشته می‌شود، رهبران سپاه صحابه، ایران و رهبران محلی شیعه را در عملیات کشته شدن حق‌نواز جهنگوی متهم کردند. در پی کشته شدن حق‌نواز، پاکستان شاهد بدترین خشونت‌های مذهبی در شهرهای خود بود، به تلافی کشته شدن او، سپاه صحابه اقدام به قتل دیپلمات بارز ایرانی صادق گنجی در سال 1994 م کرد.

همچنین افراطی‌های سپاه صحابه در ژانویه 1997 م به مرکز فرهنگی ایران در لاهور حمله کردند و هفت دیپلمات ایرانی را در مولتان به شهادت رساندند. به تلافی مرگ ضیاءالرحمن فاروقی، پنج افسر نظامی ایران در پاکستان در سپتامبر 1997 م به دست سپاه صحابه و لشکر جهنگوی کشته شدند. همچنین از دیگر اقدامات سپاه صحابه قتل عام دیپلمات‌های ایرانی در داخل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف افغانستان بود، که برخلاف قوانین بین‌المللی تنها به منظور خصومت با تفکر و اندیشه شیعی صورت پذیرفت. ترور و شهادت دیپلمات‌های ایرانی توسط سپاه صحابه صورت گرفت.

ارتباط با گروه‌های افراطی و تکفیری

طالبان افغانستان یکی از مهم‌ترین حامیان منطقه‌ای سپاه صحابه است. اعظم طارق از رهبران سپاه صحابه در دوران حکومت طالبان به طور مکرر به افغانستان رفت‌وآمد می‌کرد. اردوگاه‌های مستقر در افغانستان که برای آموزش نظامی و پذیرایی از مجاهدان غیر افغان در گذشته مورد استفاده قرار گرفته بود را به سپاه صحابه پاکستان واگذار کردند.

در سال 1998 میلادی پس از کشته شدن صدها شیعه، حکومت علیه سپاه صحابه پاکستان وارد عمل شد، مسئولان آن به افغانستان گریختند و مورد حمایت طالبان قرار گرفتند، تعداد زیادی از مبارزان سپاه صحابه پاکستان در اردوگاه خوست، تحت رهبری طالبان و بن‌لادن آموزش نظامی دیدند.

در مقابل هزاران تن از اعضای سپاهصحابه پاکستان همراه طالبان در جنگ علیه مخالفان آنها شرکت کردند. با نیازمندی طالبان به نیروهای جدید برای حمله به مزار شریف روزانه صدها تن از طلاب مدارس مذهبی سپاه صحابه با عبور از مرز به نیروهای طالبان پیوستند. اسدالله شفایی نویسنده و پژوهشگر افغان، مشاهدات خود از حضور سپاه صحابه در کنار طالب را چنین گزارش می‌کند:

در حمله ناموفق طالبان به مزار شریف شاهد صحنه بودم. بر اثر شکست طالبان تعداد زیادی نیروی عرب و پاکستانی از جمله افراد سپاه صحابه نیز به اسارت در آمدند، آنان مدارک پاکستانی به همراه داشتند. روی یکی از سر برگ‌های رسمی مربوط به سپاه صحابه، ذیل نام گروه به زبان اردو نوشته شده بود: شیعه، کافر و کشتن آن حلال است.

در دومین حمله‌ای که طالب‌ها به مزار شریف داشتند، یک واحد کوچک از طالبان به همراه چند نفر از اعضای سپاه صحابه پاکستان، به فرماندهی ملادوست محمّد وارد کنسولگری ایران در مزار شریف شدند و یازده دیپلمات ایرانی را به همراه یک خبرنگار در یک جا جمع کرده، سپس تیرباران کردند.

بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی، ایالات متحده عزم حمله به افغانستان و طالبان را کرده بود. سپاه صحابه که ارتباط تنگاتنگی با طالبان داشت اعلام کرد: در صورت حمله آمریکا به افغانستان، نیروی نظامی سپاه صحابه برای حمایت از طالبان و تقابل با ایالات متحده وارد عمل خواهند شد.

اما ارتباط سپاه صحابه با القاعده به دهه 90 میلادی بازمی‌گردد؛ آن زمانی که طالبان افغانستان، پایگاه‌های متعدّدی در اختیار سپاه صحابه و لشکر جهنگوی قرار داد، این گروه‌ها با القاعده و عرب افغان‌ها آشنا شدند و آموزش افراطی‌گری را فراگرفتند، پس ازمهاجرت بقایای القاعده از افغانستان به مناطقی از پاکستان، هویت جمعی منسجم‌تری از افراط گرایان شکل گرفت و همکاری آنها در حمله به شیعیان افزایش یافت. در یکی از درگیری‌ها، پانصد نفر از اعضای القاعده که عمدتاً خارجی (ازبک، عرب، آفریقایی و هندو) بودند برای نبرد با شیعیان حضور یافتند. مواضع یکی از رهبران سپاه صحابه به خوبی این وضع را توصیف می‌کند: «ما و جنبش‌های جهادی دیگر سال‌ها در کشمیر علیه هندی‌ها جنگیده و آزموده شده‌ایم؛ بنابراین شیعیان پاراچنار در برابر ما عددی نیستند و در آینده نشان خواهیم داد جنگ واقعی چیست».

در مورد ارتباط سپاه صحابه با گروه‌های دیگر، گزارش‌ها حاکی از نزدیک شدن ارتباطات شبکه‌ای سپاه صحابه، با دیگر گروه‌های شبه نظامی همچون حرکة المجاهدین و جیش محمد و طالبان پاکستان است.

لشگر جهنگوی

لشکر جهنگوی به عنوان مولود شوم سپاه صحابه، گروهی بسیار خشن‌تر از سلف خویش است. لشکر جهنگوی از متعصب‌ترین ستیزه‌جویان فرقه‌گرای پاکستانی، و از گروه‌های خون‌ریز افراط‌گراست که به‌رغم جدایی ظاهری از سپاه صحابه در شیعه کُشی با او پیوند و همکاری دارد. این گروه توسط سپاه صحابه با هدف مبارزه با نهضت جعفری تأسیس شد و به‌عنوان شاخه نظامی سپاه صحابه فعالیت می‌کند.[۱]

بعد از کشته شدن حق‌نواز جهنگوی، در پیشبرد اهداف گروه، بین سران سپاه صحابه اختلاف افتاد؛ برخی که خود را وفادار به آرمان‌های حق‌نواز جهنگوی می‌خواندند بر این باور بودند که آرمان حق‌نواز بایستی تحقق یابد حتی اگر لازم به اعمال عملیات نظامی باشد. برخی دیگر معتقد بودند که سپاه صحابه لازم است تبدیل به حزب سیاسی گردد و یک شاخه نظامی جداگانه‌ای هم داشته باشد که حزب سیاسی را مورد حمایت قرار دهد، طیف اقلیت آنان، خشونت‌های فرقه‌ای بین شیعه و سنی در پاکستان را علی الاطلاق سزاوار نمی‌دانستند. در این میان برخی از اعضاء سپاه صحابه همچون ایثار قاسمی و اعظم طارق در انتخابات پارلمانی شرکت کردند و وارد پیمان‌های سیاسی شدند، این کار به مذاق بیشتر اعضا خوش نیامد و همین امر موجب گردید که اکثر اعضا گروه را ترک کرده و مجموعه‌های مسلح با روش خشونتی بیشتر ادامه دهند. در میان سه نفر از اعضای گروه به نام «ریاض بسرا»، «اکرم لاهوری» و «ملک اسحاق»، در سال 1996 میلادی اقدام به تأسیس شاخه نظامی سپاه صحابه، به نام لشکر جهنگوی کردند.
این گروه معتقد بود سپاه صحابه از اهداف و خواسته‌های مؤسس آن مولانا حق نواز جهنگوی عدول کرده و در مبارزه با شیعیان به‌سوی تسامح رفته است. لشکر جهنگوی گروهی با ایدئولوژی وهابی و دارای احساسات ضدآمریکایی، ضد هندی، ضد صهیونیستی، ضدایرانی و ضد شیعه است. مهم‌ترین انگیزه لشکر جهنگوی که موجب انشعاب آن از سپاه صحابه شد، تشدید حملات علیه شیعیان پاکستان و تکفیر آنها بود. اخراج شیعیان از مناصب حکومتی و محدودیت در اجرای شعائر مذهبی آنها در ایام محرم و... از راهبردهای لشکر جهنگوی در سطح ملی است. ر.ک: جریان‌های افراطی در پاکستان، ص 341. مبارزه با شیعه نه‌تنها در پاکستان، بلکه در سطح منطقه توسط لشکر جهنگوی دنبال می‌شود مثل کشتن شیعیان هزاره در افغانستان، تخریب اماکن مقدس شیعیان هند و ترور آنها، حمایت از گروه تروریستی جندالله برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران و ترور شیعیان، اطاعت بی‌چون‌وچرا از سعودهای‌ها، و همین‌طور در سطح بین‌المللی، پیوستن به بن لادن. لشکر جهنگوی علاوه بر حمله به شیعیان، سنی‌های بریلوی پاکستان را که اهل تساهل فرقه‌ای هستند، نیز هدف قرار می‌دهد. طبق آمار، میزان حملات این گروه علیه سنی‌های بریلوی بیشتر از حملات به هندوهاست. [۲]

رهبران لشکر جهنگوی جزو مجاهدانی بودند که با شوروی در زمان اشغال افغانستان جنگیدند. اعضای لشکر جهنگوی به رهبران خود لقب «سالار اعلا» می‌دهند. «ملک اسحاق»، «ریاض بسری»، و «اکرم لاهوری»، از افراد سرشناسی هستند که در 1996م، این گروه را تأسیس کردند.

ملک اسحاق رئیس واحدهای لشکر جهنگوی در فیصل آباد، مولتان و بهاولپور بود.

«عثمان پنجابی»، «قاری عمران»، «امجد فاروقی»، و «قاری ظفر»، از دیگر رهبران سرشناس لشکر جهنگوی بودند. این گروه تا 1990م، حدود 5000 عضو داشت، اما بر اساس گزارش‌های کنونی، تعداد آنها در هر زیر شاخه 100 تا 300 نفر است. در سال 2000م، لشکر جهنگوی دو دسته می‌شد:

یک جریان توسط ریاض بسری و دیگری توسط طاها رهبر گروه مجلس شورا رهبری می‌شد. بسری در 5 آوریل 1999م، کشته شد. وی در 3000 حادثه تروریستی فرقه‌ای مشارکت داشته است. او رئیس و مسئول واحد خالد بن ولید از گروه‌های مجاهدان افغانی نیز بود. بسری کنترل واحدهای لشکر جهنگوی را در لاهور، راولپندی، سرگودها بر عهده داشت. قاری عبدالحی نایب بسری است و در کمپ ساروبی در افغانستان به سر می‌برد. از زمانی که اکثریت حامیان عبدالحی در کراچی مستقر شدند، اعضای گروه بسری در پنجاب حضور یافتند. بسری به دلیل حمایت از حوادث تروریستی در افغانستان، در لیست تروریستی امریکا قرار گرفت. پس از قتل بسری، اکرم لاهوری به‌عنوان سالار اعلا (فرمانده ارشد) و ملک اسحاق به سمت امیر انتخاب شد. لاهوری در 38 کشتار فرقه‌ای در ایالت سند دخالت داشته است. وی در شهر اورنگ کراچی در 17 ژوئن 2002م، دستگیر شد. پس از دستگیری لاهوری لشکر جهنگوی در قالب گروه‌های همسو، اما جدا فعالیت خود را ادامه داد[۳]

گروه‌های لشکر جهنگوی

برخی گروه‌های لشکر جهنگوی عبارت‌اند از:

  1. گروه قاری محمد ظفر که در کراچی اقدامات تروریستی انجام می‌دهد. وی در 24 فوریه 2010م، کشته شد و مفتی ابوذر خنجری جانشین او شد.
  2. گروه سرهنگ طوفان به رهبری عبداللطیف در وزیرستان جنوبی مستقر است.

گروه‌های فرعی و محلی

  1. گروه قاری اصغر در مناطق شمال پنجاب (لاهور)
  2. گروه مولوی ظفر(مظفر گره) در شهر کراچی و حیدرآباد فعالیت دارد. الله الدین و فرزندش صلاح‌الدین دو تن از تروریست‌های معروف این گروه هستند.
  3. گروه عاصف(آصف) شوتو که در پنجاب فعالیت دارد.
  4. گروه قاری عمر حیات که فعالیت عمده آن در کراچی است.
  5. گروه کلاسر جهنگوی، به رهبری ریاض حسین کلاسر، معروف به معاویه، در شهر کوت ایالت پنجاب فعالیت دارد. [۴]
    برخی از نیروهای عملیاتی لشکر جهنگوی با نام «نیروی فدایی جهنگوی» و «نیروی فدایی سنی» شناخته می‌شوند. در واقع اغلب نیروهای انتحاری لشکر از بین این افراد انتخاب و راهی عملیات می‌شوند. از سال 2007 تا چندی پیش عثمان چوتو که قتل 125 نفر شیعه را در کارنامه خود داشته، سالار لشکر بوده، اما توسط پلیس دستگیر شده است. در حال حاضر پس از اکرم لاهوری، قاری ظفر و محمد اجمل به‌عنوان رهبران گروه شناخته می‌شوند. لشکر جهنگوی با طالبان افغانستان روابط گسترده و مستحکمی دارد. همچنین با القاعده ارتباط نزدیکی دارد و القاعده که به دلائل امنیتی نمی‌تواند در برخی مناطق مستقیم وارد عمل شود، از نیروهای لشکر جهنگوی استفاده می‌کند. همچنین با تحریک طالبان پاکستان، جمعیت علمای پاکستان، سپاه صحابه، حرکت المجاهدان، و جیش محمد ارتباط دارد. این گروه تروریستی با جذب زنان و دختران جوان، آنان را به حمل بمب زیر برقع‌های خود و اجرای فعالیت تروریستی تشویق می‌کنند. پدیده‌ای به نام «دختران راکت» که مسئولیت ترور زنان شیعه درمناطق قبایلی تحت نفوذ لشکر جهنگوی را بر عهده دارند، در این راستا قابل ذکر است. [۵]

نفوذ لشکر جهنگوی در صفوف نیروهای امنیتی به معضلی اساسی تبدیل شده است. در سال 2004م، در حمله به مسجد حیدری کراچی 18 نفر کشته شدند. تحقیقات نشان داد عامل این حادثه یکی از اعضای پلیس بوده که ابتدا عضو سپاه صحابه و سپس عضو لشکر بوده است. در مارس همان سال، در حمله عاشورایی کویته که 45 نفر به قتل رسیدند، مشخص شد دست‌کم دو نفر از اعضای پلیس در آن دخالت داشتند. [۶]

این گروه تلاش می‌کند ترور شخصیت‌های مطرح و کشتار در ابعاد وسیع را به‌جای عملیات کوچک و کم‌اهمیت در دستور کار قرار دهد. مشارکت لشکر جهنگوی در قتل دانیل پرل، خبرنگار امریکایی، در 17 مارس 2002م، ترور بی‌نظیر بوتو در 27 دسامبر 2007م، که موجب قتل او به همراه 20 نفر دیگر شد، قتل 7 مسیحی و به‌آتش‌کشیدن 50 خانه متعلق به آنها که متهم به بی‌حرمتی به قرآن بودند، و حمله انتحاری سپتامبر 2010م، در جمع شیعیان هزاره در راهپیمایی روز قدس با 70 شهید، از اقدامات خشونت‌آمیز لشکر حکایت دارد. [۷]

این گروه عملیات‌های تروریستی با هدف کشتار رهبران شیعه و مسئولین حکومتی دارد. بنا به آمار پلیس در سال 2001 میلادی لشکر جهنگوی در 350 عملیات ترور بر ضد رهبران شیعه و همچنین دیگر عملیات‌های تروریستی در نقاط مختلف پاکستان نقش داشت. این گروه در دوره دوم نخست‌وزیری نوازشریف با مشکلات زیادی مواجه شد به طوری که گروه در حدود سال 1998 و 1999 م ده‌ها تن از فعالان خود را در مواجه با پلیس از دست داد، لشگر جهنگوی در اقدامی تلافی‌جویانه در ژانویه سال 1999 میلادی، بمبی را در مسیر فرضی عبور کاروان نواز شریف منفجر کرد.

بعد از این‌که حکومت پاکستان عملیات‌های ضد تروریستی علیه لشکر جهنگوی در سال 1998 میلادی اعمال کرد، بیشتر فعالان گروه به خارج از پاکستان گریخته و پناهنده طالبان افغان شدند. طالبان پادگان نظامی جهت آموزش‌های آنان در اختیارشان گذاشت و القاعده از این فرصت برای آموزش افراد گروه به خوبی بهره بردند. لشگر جهنگوی، عضو جبهه بین‌المللی اسلامی اسامه بن‌لادن است. ازآنجاکه القاعده به دلایلی امینیتی و خطر برملا شدن هویت اعضایش در بعضی از مناطق مستقیماً قادر به اجرای عملیات نیست، از قابلیت‌های محلی و شبکه‌ای لشکر جهنگوی بهره می‌برد و با ارتباطاتی که لشکر جهنگوی با القاعده می‌گیرد، خود عاملی مؤثر در رادیکال شدن گروه شده است. در مورد ارتباطات لشکر جهنگوی با دیگر گروه‌ها، گزارش‌ها حاکی از ارتباطات قوی با حرکت طالبان پاکستان، دولت اسلامیه داعش، گروهک معارض با ایران به نام انصارالاسلام جهت مقابله با نیروهای امنیتی و شیعیان پاکستان است.

منابع:

1. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت، الفقه الأکبر، چاپ اول: مکتبة الفرقان، امارات عربی، 1419ق.

2. فراهانی، احمد، «تبارشناسی تروریسم در پاکستان: واقعیت‌ها و راهبردها»، کتاب آسیا 5، ویژه مسائل پاکستان، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعاتی و تحقیقاتی بین‌المللی ابرار معاصر، چاپ اوّل، تهران، 1389ش.

3. اعظم طارق، محمّد، فیصله آپ کرین، انجمن سپاه صحابه، کراچی، بی جا، بی نا، بی تا.

4. ــــــــــ، لمحة فکریة، انجمن سپاه صحابه، کراچی، بی جا، بی نا، بی تا.

5. جمالی، جواد، افراط‌‌گرایی در پاکستان (مبانی، عملکرد و چشم انداز)، نشر مؤسّسه مطالعات اندیشه‌‌سازان نور، چاپ اوّل، تهران، 1390ش.

6. دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، پاکستان، نشر وزارت امور خارجه، چاپ دوم، تهران، 1389ش.

7. رشید، احمد با یادداشتی از اولیویه ری، کابوس طالبان، مترجم گیلدا ایروانلو، انتشارات هوای رضا، چاپ اوّل، تهران، 1383ش.

8. رشید، احمد، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ترجمه: اسد‌‌الله شفایی و صادق باقری، نشر دانش هستی، چاپ اوّل، 1379ش. 9. سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، چاپ اوّل، نشر امام صادق، قم، 1423ق.

10. ــــــــــ، بحوث فی الملل والنحل، مؤسسة الإمام الصادق، قم، 1427ق.

11. سهانپوری، خلیل احمد، عقائد علماء أهل السنّة الدیوبندیّة (المهنّد علی المفنّد)، تحقیق سیّد طالب الرحمن، چاپ اوّل جامعة الإمام محمّد بن سعود الاسلامیة، ریاض، 1427ق.

12. شرف الدین موسوی، عبدالحسین، أجوبة مسائل جار الله، چاپ دوم، مطبعة العرفان، صیدا، 1373ق.

13. صدوق، علی ابن‌‌بابویه، الاعتقادات، چاپ دوم: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، 1414ق.

14. طاهر، رب نواز، نقوش جهنگوی، مکتبه خلافت راشده، کراچی.

15. طوسی، محمّد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر عاملی، چاپ اوّل مکتب الإعلام الإسلامی، 1409ق.

16. ــــــــــ، العقائد الجعفریة، چاپ اول: مکتبة النشر الإسلامی، قم، 1411ق.

17. عارفی، محمّد اکرم، شیعیان پاکستان، نشر اسوه، چاپ اوّل، قم، 1385ش.

18. عثمانی، رحمت الله، إظهار الحق، دارالکتب العلمیة، بیروت، بی تا.

19. علیزاده موسوی، مهدی، مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ، نشر پاد اندیشه، چاپ اوّل، قم، 1392ش.

20. غزالی، محمّد، دفاع عن العقیدة والشریعة ضد مطاعن المستشرقین، چاپ اوّل: دار نهضة، مصر.

21. فاروق، عمرو، جریدة الشرق الأوسط، عدد 10902، جمعه 2 شوال 1429ق، «باکستان: مخاوف من توتر سنی ـ شیعی»، قابل دسترسی در: http://archive.aawsat.com/details.asp?section=45&article=489224&issueno=10902#.WNFa4GtlPIU

22. فاروقی، ضیاءالرحمن، تاریخی دستاویز، چاپ دوّم: نشر سپاه صحابه، جهنگ، 1995م.

23. ــــــــــ، خمینی ازم اور اسلام، اشاعة المعارف، فیصل‏آباد، بی‌تا.

24. کریمی حاجی خادمی، مازیار، طالبان خاستگاه و مبانی فکری، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ اوّل، تهران، 1392ش.

25. کشمیری، محمد انور شاه، فیض الباری علی صحیح البخاری، تحقیق محمد بدر عالم میرتهی، چاپ اوّل: دارالکتب العلمیة، بیروت، 1426ق.

26. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ پنجم: دارالکتب الإسلامیة، تهران، 1363ش.

27. ماه پیشانیان، مهسا، «مقدّمه‌ای بر الگوهای بی‌ثباتی و درگیری در پاکستان»، کتاب آسیا 5 ویژه مسائل پاکستان، نشر مؤسّسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، چاپ اوّل، تهران، 1389ش.

28. محسن علوی پور و علی نعمت پور، جنبش‌های اسلامی پاکستان، دائرة‌‌المعارف جنبش‌های اسلامی، نشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، تهران، 1392ش.

29. محمد وحید بینش، و فاروق انصاری، و محمدحسین خلوصی، آشنایی با مسلمانان جهان اسلام شیعیان افغانستان روابط جایگاه جریان‌ها و احزاب، مؤسسه مطالعات اندیشه‌‌سازان نور، چاپ اوّل، تهران، 1390ش.

30. محمّدی، علی، «افراط‌‌گرایی در پاکستان علل و پیامدها»، کتاب آسیا 5 ویژه مسائل پاکستان، نشر مؤسّسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، چاپ اوّل، تهران، 1389ش.

31. مدنی، حسین احمد، الشهاب الثاقب علی المسترق الکاذب، کتاب‏خانه امدادیه، دیوبند.

32. مؤسسه مطالعات اندیشه‌‌سازان نور، جریان‌های افراطی در پاکستان، نشر مؤسّسه اندیشه‌‌سازان نور، چاپ اوّل، تهران، 1395ش.

33. ــــــــــ، ماهیت و جایگاه جریان‌های سلفی در کشورهای اسلامی، نشر مؤسسه اندیشه‌‌سازان نور، چاپ اوّل، تهران، 1392ش.

34. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

35. Andrew T H Tan, "the politics of terror",Routledge, London and New york, edition 1, 2006.

36. Arif Rafiq, Sunni Deobandi-Shi‘I Sectarian Violence in Pakistan, middle east institute, DECEMBER 2014. 37. Col. Ved Prakash, "encyclopaedia of terrorism in the word", kalpaz, india, 2011.

38. Surinder K sharma Anshuman Behera,"Militant Grours In South Asia",2014, Vol 1, New Delhi.

39. http://web.stanford.edu

40. http://www.ettelaat.com

41. http://www.islamist-movements.com

42. http://www.satp.org

  1. ر.ک: جریان‌های افراطی پاکستان، ص 339 و 340.
  2. جریان‌های افراطی در پاکستان، ص 350.
  3. ر.ک: جریان‌های افراطی در پاکستان، ص 342 و 343.
  4. ر.ک: جریان‌های افراطی در پاکستان، ص 343 و 344.
  5. ر.ک: جریان‌های افراطی پاکستان، ص 352.
  6. ر.ک: جریان‌های افراطی پاکستان، ص 355 و 356.
  7. جریان های افراطی در پاکستان، ص 356.