سازمان جوانان مترقی
سازمان جوانان مترقی | |
---|---|
نام جریان | سازمان جوانان مترقی افغانستان |
رهبران | اکرم یاری |
اهداف | دفاع از مارکسیزم – لنینیزم – اندیشه مائوتسه دون |
جهتگیری | مارکسیستی |
سازمان جوانان مترقی نخستین سازمان جنبش مارکسیستی افغانستان بود که خط فکری آن را اندیشه مائوتسه دون تشکل میداد و در اواسط سالهای ۶۰ همزمان با ایجاد حزب دموکراتیک خلق افغانستان به وجود آمد. یکی از سازمانهای منشعب این جریان «سازمان رهایی افغانستان» تحت رهبری دکتر فیض احمد بود که بعد سازمان دیگری به نام «سازمان آزادیبخش مردم افغانستان» (ساما) به رهبری مجید کلکانی از آن جدا شد و هردو جداگانه فعالیت دارند. داکتر فیض و مجید کلکانی هردو بعدها کشته شدند، اولی بهوسیله حزب اسلامی گلبدین و دومی بهوسیله احزاب خلق و پرچم ازبین رفت.
رهبری
رهبری این جریان را عمدتاً اکرم یاری، از شخصیتهای بزرگ و آزادیخواه کشور به عهده داشت. شخصیتهای مهم این حزب انجنیر محمد عشمان، عبدالرحیم محمودی برادر عبدالرحمان محمودی همرزم غبار صاحب، دکتر فیض احمد، مجید کلکانی، خانوده محمودی و سایرین نیز با وی همگام بودند.
نشریه
اساساً میتوان گفت که سازمان مذکور به خاطر دفاع از مارکسیزم – لنینیزم – اندیشه مائوتسه دون تأسیس شد. در دهه چهل رژیم ظاهرشاه دموکراسی را در حد آزادی بسیار محدود مطبوعات و اجتماعات پذیرفت، سازمان جوانان هم نشریهای بنام «شعله جاوید» به نشر میرساند. اولین شماره «شعله جاوید» به تاریخ ۴ اپریل ۱۹۶۸ انتشار یافت و آخرین شماره آن به تاریخ ۱۳ جون ۱۹۶۸. مدیر مسئول و صاحب امتیاز این جریده داکتر رحیم محمودی بود. «شعله جاوید» بعد از انتشار یازده شماره بهوسیله حکام وقت توقیف شد که همزمان با آن «سازمان جوانان مترقی» نیز به بخشهای کوچکترین تجزیه گردید که گروههایی از آن تا امروز موجوداند هرچند ضعیف و گسسته از هم.
فعالیتها
با «تمرکز روی پخش اندیشه مائوتسهدون و طرد وافشا و رویزیونیزم شوروی». به موازات آن گردهماییهایی نیز در کابل و شهرهای بزرگ دیگر برپا میکرد که عده کثیری از روشنفکران در آنها شرکت میجستند. تظاهرات و میتنگها به رهبری «شعلهایها» (طرفداران شعله جاوید به این نام یاد میشوند) از نظر کمیت از حزب دموکراتیک خلق (که معروفترین و قدیمیترین تشکل بشمار میرفت) پیشی میگرفت و با گروه کوچک بنیادگرایان که «نهضت جوانان مسلمان افغان» نامیده میشدند قابل مقایسه نبود. طرفداران این جنبش در مجموع تا امروز به نام «شعلهایها» یاد میگردند. در آن سالها گروه (سازمان جوانان مسلمان) از سوی سازمانهای دیگر جدی گرفته نمیشد تا اینکه بعد از کشته شدن سخندان یکی از کادرهای معروف سازمان جوانان به دست شخص گلبدین حکمتیار (رهبر کنونی حزب اسلامی افغانستان) تضاد بین این گروه و شعلهایها شدت کسب کرده و به زدوخوردهای خونین منتهی گشت. با آنکه «شعله جاوید» به هزاران هواخواه پرشور و شوق دست یافته بود ولی رهبری سازمان نتوانست نیروی آنان را جهت بسیج تودههای میلیونی دهقانان که بیش از ۹۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، بکار گیرد. نفوذ انقلابیون مذکور بین روشنفکران، اهالی مراکز ولایات و تعداد کمی کارگران محدود ماند. هکذا طبق معمول ومانند سایر احزاب در سال1343 که هنوز جوان نگردیده بودانشعاب در حال رخ دادن بود. که بالاخراه منجریه چندین پارچه گردید. در یکی از روزهای ماه جوزا طرفداران این جریان تظاهرات وسیع را در شهر کابل به راه میانداختند که بعد در سوم جوزا در جوار پوهنتون کابل در منطقه دهبوری بهوسیله حکام وقت به خون کشیده شد. این روز خونین بعدها به نام روز جوانان تجلیل میگردید. در سال 1350 درشهر کابل مجلس پر اعم بین حزب خلق و شعله در کابل برای مدت چندین روز دایر گردید مبتکر این جلسه کارمل بود. کارمل شواهد مستند را به اعضای شعله جاوید تسلیم نمودکه در متن آن چنین نوشته شده بود.» مخالفت چین با اتحاد شوروی روی رهبری کارگران جهان و مناسبات روسیه با کشورهای متحد لاینحل است. وهم روسیه یک سوسیال امپریالیست و رویزنیست است. اتحاد شوروی یک دشمن خطرناک وصد راه تجارتی چین شمرده میشود. لازم است دولت چین غرض نابودی روسیه اولاً با آمریکا متحد شده نظام اتحاد شوروی را بشکنناند سپس آمریکا در مراحل آخر سرمایهداری خود بخود از بین میرود. اعضای رهبری شعله جاوید با دیدن اسناد موثق از مبارزه نمودند مایوس شدند. همین بود که سازمان جوانان از صحنه سیاسی افغانستان دور شدند. انجنیر محمد عثمان ترک سیاست نمود. و به پارچهها کوچک تقسیم شدند. در زمان ترکی آنطور که احزاب اسلامی وپرچم تلفات دادند شعله جاوید چنین تلفات را نداد. یکی از دلایل مهم آن این بود که مجید کلکانی که درسطع رهبری شعله جاوید قرار داشت روابط خیلی محکم با عارف عالمیار و صدیق عالمیار که خطرناکترین اعضا باند امین بود داشت. مجید مشهور به مجید اغا جوان مبارز جوانی خویش را در جنگ وفرار از نظام شاهی سپری نمود درفرجام درسال 1359 یکجا با عارف عالیمار در بلاک 18 مکرویان کهنه دستگیر و بقتل رسید. در اوایل سالهای ۷۰ گروههای مختلف درون «شعله جاوید» متوجه اشتباهات سازمان جوانان مترقی شده و با طرح انتقادات شان مبارزه ایدئولوژیک وسیعی از بالا تا پایین جریان درگرفت. این امر منجر به جدایی و کار مستقلانه تشکلهای دیگر نیز گردید که مارکسیزم - لنینیزم - اندیشه مائوتسهدون را قبول داشتند[۱].