اهل حدیث
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۱:۴۲، ۱۲ مه ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
اهل حدیث فرقهای از اهل سنت با اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت، در برابر اصحاب رأی میباشند. اصحاب یا اهل حدیث کسانی هستند که در گردآوری حدیث میکوشند و در استنباط احکام از نصوص بیرون نمیشوند و از قیاس میپرهیزند.
این تعبیر بر محدثان حجاز، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق میگردد. اهل حدیث بعد از آزاد شدن تدوین حدیث، اولین کسانی بودند که به تدوین احادیث نبوی پرداختند. اینان در ضمینههای مختلف از جمله فقه[۱]، عقاید و دیگر علوم اسلامی جایگاه ویژهای پیدا کردند و در مقابل اصحاب رأی نظرات متفاوتی بر مبنای احادیث نبوی ارائه دادند؛ اما به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجرگرایی را به اوج رساندند. در مورد امامت، آنان قائل به اختیار هستند و به وجود نص قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است. از جمله نقدهایی که به اهل حدیث میشود این است که آنان در تبیین مسائل و مباحث عقلی ناتوان هستند.
پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث
در باره پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث، گزارشهای گوناگون در دست است. گویند عراقیان به رای؛ و اهل حجاز به حدیث گرایش داشتند.[۲] حنبلیان با اینکه بیشتر اهل حدیث را تشکیل میدادند، در عمل کمتر توانستند غلبه سیاسی مذهبی بیابند.[۳] در گزارشی دیگر به رؤسای اصحاب حدیث در مناطق مهم اشاره کرده و گفتهاند که حُمَیدی در حجاز و احمد حنبل در عراق و اسحق راهویه در خراسان، سه ضلع اصلی مدافعان حدیث و سنت بودند و کسی توان غلبه بر آنها را نداشت.[۴]
کاربرد تعابیر اصحاب یا اهل حدیث
تدوینگران حدیث نبوی
اصحاب حدیث نخستین تدوینگران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن گزارش و تدوین حدیث در روزگار عمر بن عبدالعزیز وی به کارگزارانش در مدینه دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند.[۵] این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث[۶] یا اهل حدیث و آثار[۷] شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمیگشت.[۸] با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی میشد.[۹]
گزارش و ضبط حدیث که فضیلتی پر ارج تلقی میگشت، اهل حدیث را وامیداشت تا در پاسداری از حدیث توصیههایی بنمایند.[۱۰] اهل حدیث برای ساماندهی اصول و مبانی اسناد حدیثی به عباراتی چون «الاسناد من الدین»، «الاسناد سلاح المؤمن»[۱۱] و «اِنَّمَا الدِّینُ بِالْآثَارِ لَیْسَ بِالرَّاْی»[۱۲] متوسل میشدند و شناخت اسناد را تنها راه دستیابی به احکام شرعی تلقی مینمودند.[۱۳] این تعابیر ویژه گزارش حدیث نبود؛ بلکه شامل بررسیهای رجالی و شناخت راوی ثقه از مجهول و ضعیف نیز میشد.[۱۴]
اصحاب حدیث، افزون بر تدوین حدیث، به تطبیق حدیث بر قرآن (عَرض) و پژوهش در علل، معانی، اختلاف و مشکلات احادیث و سنجش معیارهای محدثان نیز توجه داشتند.[۱۵] آنان خود را حافظان حدیث و سنت نبوی و پاسداران شریعت میدانستند.[۱۶] حتی برخی به صراحت نوشتند در میان فرقههای اسلامی، به پشتوانه حدیث افتراق امت، اهل حدیث مصداق فرقه ناجیهاند.[۱۷] در برابر، مخالفان درباره اصحاب حدیث عنوان حشویه، مجبره و مجسمه به کار بردهاند.[۱۸]
تدوین حدیث در زمان صحابه
از روزگار صحابه، در مسجدالنبی حلقههای درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل میدادند.
در مکه نیز مجلس ضبط و روایت و تدوین حدیث، به ابوهریره، ابن عباس ، ابن عمر، ابوسعید خدری جابر بن عبدالله و عایشه تعلق داشت.[۱۹] در روزگار تابعین، این فعالیت علمی حدیثی تداوم یافت و این سنتهای تدریسی، حلقات درس و مجالس حدیث به مثابه میراث خانوادگی به شاگردان نوجوان منتقل شد.[۲۰]
کسانی چون مَسروق بن اَجدع همدانی ، علقمه نخعی (، اَسوَد بن یزید ، سعید بن جُبیر (م. 94ق.) و عامر شَعبی از مشهورترین تابعان و پایهگذاران مکتب حدیث عراق بودند و خود را به بهرهوری از دانش صحابه حجاز پایبند میدانستند.[۲۱]
در مراحل بعد، کسانی مانند عبدالملک جُرَیح ، ابن اسحق ، مَعمَر راشد ، اوزاعی ، سُفیان ثوری ، عبدالله مبارک ، وَکیع جراح و سفیان عُیینه در گزارش حدیث اهتمام داشته و از اصحاب حدیث نام گرفتهاند.[۲۲] نتیجه این روند، شکل گرفتن مجامع روایی مهم چون المصنف ابن ابی شیبه، موطّا مالک، مسند شافعی و کتابهای حدیثی اهل عراق بود. مردمان شهرهای دور دست، برای فراگیری حدیث به حجاز میآمدند و از سفیان عیینه در مکه و مالک بن انس در مدینه بهره حدیثی میبردند. به این ترتیب، تدوین حدیث مراحل گوناگون را پشت سر نهاد تا در دوران احمد بن حنبل به تکامل رسید.[۲۳]
اکتفاکنندگان به ظاهر حدیث
اصحاب حدیث به کسانی اطلاق میگردد که به ظاهر احادیث اکتفا میکنند[۲۴] و در برابر اهل رای که از ظاهر الفاظ بیرون شده، به تاویل رو میآورند، قرار دارند. اهل حدیث، ارزش پرهیز از تاویل را به آیه 7 سوره آل عمرانمستند کرده، از مشرب خود دفاع میکنند.[۲۵] آنها با نگارش آثار گوناگون به رد تاویل پرداخته، باورداران تاویل را نقد کردند.[۲۶]
به باور اهل حدیث، این روش از حدیثگرایی با اجتهاد منافاتی ندارد؛ به این معنا که اصحاب حدیث هم اجتهاد مینمودند و هم از ظاهر نصوص بیرون نمیشدند.[۲۷] مدافعان اهل حدیث ضمن اشاره به ضرورت اجتهاد، معتقدند که حدیثگرایان در حد میانه افراط اهل رای و تفریط اهل ظاهر قرار دارند.[۲۸]
اهل ظاهر
سومین کاربرد این اصطلاح که اهل حدیث بیشتر با آن شناخته میشوند، این است که اصحاب حدیث در استنباط احکام شرعی منابع خود را به کتاب و سنت منحصر کرده، به نقش عقل در استنباط شریعت اعتنایی نداشتند.[۲۹] به همین سبب، اصحاب حدیث را «اهل ظاهر» خواندهاند.[۳۰] بر پایه همین کاربرد، ابوحاتم رازی، منکران قیاس و رای و پیروان حدیث نبوی و روایات صحابه و تابعین را اصحاب حدیث خوانده است.[۳۱]
در برابر اصحاب حدیث، رایگرایان دریافتهای عقلی خود را در استنباط احکام دخالت میدهند و از این رو به اهل قیاس نامبردارند.[۳۲] در توصیفی دیگر، اصحاب قیاس چون در تبیین مشکلات حدیث یا موضوعاتی که حدیثی درباره آن نیامده، به رای خود رجوع میکنند، به اصحاب رای نامبردار شدند.[۳۳] از لحاظ مفهومی، رای در این کاربرد شامل نظر مخالف نص، گمانپردازی در دین، سخنان اهل بدعت، و تمسک جستن به قیاس و استحسان است.[۳۴] شاید برای مخالفت مطلق با رای است که گاه در اصطلاح، اهل حدیث را در تقابل با اهل بدعت تعریف میکنند.[۳۵] مخالفت اصحاب حدیث با دانش کلام، در جهت بیاعتنایی آنها به عقل ارزیابی شده است.[۳۶]
برای دوری از رای و قیاس، گاه اصطلاح سلف را به حدیثگرایانی چون مالک انس ، سفیان ثوری ، احمد حنبل ، و داود بن علی اصفهانی اطلاق کردهاند؛ با این توجیه که اینان بر طریق متقدمان رفته و تابع آنها بودهاند.[۳۷]
فرقههای مسلمین
مسلمین از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روشهای مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقههای: جعفری، زیدی، حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی، تقسیم شدند و هر فرقهای، فقهی مخصوص به خود دارد.
از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد مسلمانان است نیز به فرقههای مختلف تقسیم شدند: و هر فرقهای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد.[۳۸]
دیدگاه اهل حدیث درباره تعارضات احادیث در مسائل احکام عبادی
اخباریان و برخی از اهل حدیث در تعارضات احادیث مربوط به احکام عبادی اینگونه عمل میکنند که ابتدا حدیث را بر قرآن سپس بر سنت عرضه میکنند سپس مخالف کتب عامه را میگیرند [۳۹] و اما برخی از اهل حدیث این چنین نیستند و به تخییر عمل میکنند یعنی به هر کدام از روایات که بخواهند عمل میکنند.[۴۰] چنانکه محمد تقی مجلسی به این قضیه اشاره دارد :
بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد می گویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفته اند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه.( برخی از اهل حدیث ) و طایفه دیگر می گویند که از حضرت ائمه معصومین (ع) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، ( اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) [۴۱]
شخصیتهای بزرگ اهل حدیث
بعد از ابوالحسن اشعری شخصیتهای بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههای آن را مستحکم نمودند. [۴۲]
از آن جمله: قاضی ابوبکر باقلانی معاصر شیخ مفید[۴۳] (رحمتاللهعلیه) (شیعه) و متوفای ۴۰۳ق، و ابواسحاق اسفراینی که در طبقه بعد از باقلانی، و سید مرتضی (شیعه) به شمار میرود و نیز امام الحرمین جوینی استاد غزالی و خود امام محمد غزالی صاحب «احیاء علوم الدین» متوفای ۵۰۵ق و «امام فخر رازی» را میتوان نام برد.
البته مکتب اشعری که ـ انشعابی از «اهل الحدیث» بود ـ تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و به وسیله فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب «تجرید الاعتقاد» را نوشت، کلام، بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه متکلمین ـ اعم از اشعری و معتزلی ـ از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی (خواجه نصیرالدین طوسی) رفت. [۴۴] در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند. [۴۵]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله فقه
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص71
- ↑ احسن التقاسیم، ص379
- ↑ طبقات الشافعیة الکبری، ج2، ص141
- ↑ الاعلان بالتوبیخ، ص43
- ↑ الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص206.
- ↑ الانتصار لاصحاب الحدیث، ص44
- ↑ اعتقاد اهل السنه، ص9
- ↑ تدریب الراوی، ج1، ص29-31
- ↑ مفتاح الجنه، ج1، ص8-12
- ↑ اثر علل الحدیث، ج1، ص50-51
- ↑ شرف اصحاب الحدیث، ص6
- ↑ شرف اصحاب الحدیث، ص92
- ↑ الجرح و التعدیل، ج2، ص27
- ↑ الاتجاهات الفقهیه، ص190-250
- ↑ شرف اصحاب الحدیث، ج1، ص10
- ↑ شرف اصحاب الحدیث، ص45-46؛ اعتقاد ائمة الحدیث، ص79؛ اعتقاد اهل السنه، ص9-10
- ↑ فرق الشیعه، ص7؛ اعتقاد اهل السنه، ص13
- ↑ المدرسة الحدیثیه، ج1، ص53-322
- ↑ المدرسة الحدیثیه، ج1، ص29، 33-35
- ↑ الاحکام، ج2، ص114؛ الاتجاهات الفقهیه، ص39
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص564
- ↑ ابن حنبل حیاته و عصره، ص88-90
- ↑ الازمة العقیدیه، ص140
- ↑ الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص104
- ↑ الازمة العقیدیه، ج1، ص162-168
- ↑ الاتجاهات الفقهیه، ص335-337
- ↑ اعتقاد اهل السنه، ص9-10
- ↑ الانتصار لاصحاب الحدیث، ص4-5، 75-82
- ↑ اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص220-221
- ↑ الجرح و التعدیل، ج1، ص4، 13
- ↑ معجم الفاظ الفقه، ص75
- ↑ شرح اصول کافی، ج11، ص257؛ ج12، ص334
- ↑ الانتصار لاهل الحدیث، ج1، ص11
- ↑ اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص220
- ↑ کشف المراد، ص24، پاورقی
- ↑ الملل و النحل، ص103
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴
- ↑ الوافی جلد 1 صفحه 292
- ↑ وسائل الشیعه ج 18، ج18،ص77
- ↑ لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴
- ↑ ر.ک:مقاله شیخ مفید
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴