حلمانیه
حلمانیه فرقه ای از غُلات شیعه با تمایلات صوفیانه است.
موسس
موسس این فرقه ابوحُلمان دمشقی است.وی در اصل ایرانی بود و سپس به دمشق رفت و در آن جا قائل به حلول خداوند در صورت های زیبا شد و در برابر زیبا رویان سجده می کرد.
تاریخچه
دربارۀ حلمانیه و شخص ابوحلمان، اطلاعات فراوانی در دست نیست.تنها میدانیم که نام او علی، کنیهاش ابوالحسن و لقبش ابوحلمان (یا ابوحلخان) بوده و به سبب آن که بیشتر عمر خود را در شام گذرانده بود، به ابوحلمان دمشقی یا حلبی نیز مشهور شد.[۱] [۲] [۳] وی ظاهراً ایرانی و از اهالی فارس بود و ازاینرو، او را ابوحلمان فارسی نیز خواندهاند. [۴] [۵]لوئى ماسينيون در كتاب «شرح حال حلّاج» او را يكى از مريدان حلمان مى داند و مى نويسد كه ابو حلمان صوفى بود.ماسينيون در «دائرة المعارف اسلامى»، وى را شاگرد سليم بصرى خوانده است.از اين فرقه در «ملل و نحل» شهرستانى ذكرى نرفته است. [۶]
اعتقادات
ابو حلمان قايل به «حلول» خداوند در صورت هاى زيبا بود و هرگاه صورتى زيبا مى ديد به وى سجده مى كرد. لوئى ماسينيون در كتاب «شرح حال حلّاج» او را يكى از مريدان حلمان مىداند و مى نويسد كه ابو حلمان صوفى بود.عبد الله بن علی سراج طوسى، در كتاب «اللمع فی التصوف» نام او را ابو حلمان صوفى نوشته است. عبد القاهر بغدادى مى نويسد وى علاوه بر «حلول» قايل به «اباحه» بود و مى گفت هر كسی خداى تعالى را بدان گونه كه او باور دارد بشناسد، چيزى بر وى حرام نباشد و از هيچ كار بازداشته نشود و آنچه را كه بخواهد بر وى گوارا و جایز باشد. بغدادى می گويد يكى از افراد این فرقه را دیدم که به جایز بودن «حلول خداوند» در بدن های مردم به اين آيه استناد مى كرد: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ».سوره حجر، آیه 29.يعنى خداوند از آن روى به فرشتگان فرمود كه به آدم سجده كنند كه خود در تن او حلول كرده بود، زيرا آدم در زيباترين تناسب اندام آفريده شده بود، چنان كه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ.» سوره تین، آیه 4. كلاباذى در كتاب «التعرف» در باب سماع او را از شيوخ صوفيه شمرده است.البته از اين فرقه در کتاب «ملل و نحل» شهرستانى نامی برده نشده است. [۷]بنابر آنچه در منابع اسلامی آمده است، حلولیه بهطور کلی به حلول روح خدا در آدم و سپس در انبیا، تا علی(ع) و فرزندانش باور داشتند؛ اما هر طایفهای از آن ها بر این باور بود که این روح بعد از علی(ع) و فرزندانش در شخص خاصی که آن طایفه منسوب به او ست، حلول کرده است. برخی از حلولیه منکر بهشت، جهنم و روز قیامت بودند و به حلال بودن تمام محرمات و اسقاط تکالیف باور داشتند و از این رو به اباحیگری متهم میشدند.[۸] [۹]اندیشمندان مسلمان ازآنرو حلمانیه را از جملۀ حلولیه به شمار آوردهاند که آنان نیز به دو باور شبیه به حلولیه شناخته می شوند. یکی از این دو باور، اعتقاد به حلول و امتزاج یا انتقال ارواح بود، به این معنا که خدا در سیما و صورت زیبارویان حلول می کند و تجسم مییابد. از اینرو، بنا بر قول بغدادی، ابوحلمان و پیروانش هر جا صورت زیبایی می دیدند، در مقابل آن سجده می کردند و می پنداشتند که خدا در آن حلول کرده است.باور دیگر، اعتقاد به اباحهگری بود، با این استدلال که اگر کسی خدا را با آن وصفی که او معتقد بود، می شناخت و باور میداشت، چیزی بر او حرام نبود و از هیچ عملی بازداشته نمی شد و همه چیز بر او مباح، حلال و گوارا می گردید. [۱۰] [۱۱] حلمانیه برای باور به حلول خدا در جسم انسان به آیهای از قرآن استناد میکردندکه در آن خداوند دربارۀ آدم میفرماید: «فَاِذا سُوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ» ( سوره حجرآیه ۲۹). به اعتقاد آن ها، خداوند به این دلیل که در وجود آدم حلول کرده بود، به ملائکه امر فرمود تا بر او سجده کنند. [۱۲] باورهای دیگری چون اعتقاد به قدم ارواح و نسخ ارواح، و نیز جست وجوی عشق الهی در پس اشک های معشوق و از ورای عشق به مخلوق نیز به ابوحلمان نسبت داده شده است.[۱۳]
سر انجام
با توجه به گزارش بغدادی از دیدار و گفت وگوی او با برخی از پیروان حلمانیه، میتوان دریافت که این فرقه دست کم تا سدۀ ۵ قمری و 11 میلادی همچنان وجود داشته است.[۱۴]
پانویس
- ↑ ر. ک. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156
- ↑ سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، لیدن، سال ۱۹۱۴م ص 289
- ↑ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، ۱۴۰۸ق ص ۱۵۳-۱۵۴
- ↑ ر. ک. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156
- ↑ اسفراینی شاهفور، التبصیر فیالدین، بغداد، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵م ص 156
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 164 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 164 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ سمعانی عبدالکریم، الانساب، بیروت، سال ۱۴۰۸ق، ج 2، ص 249
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 154
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156
- ↑ فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، تهران، ۱۳۴۶ش ج 1 ص 30 و 31
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156 و 157
- ↑ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶م ج 66 ص 154
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156 و 157