ابومسلم خراسانی
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۷:۲۸، ۲۵ اوت ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
نام | ابومسلم خراسانی |
---|---|
نام کامل | بهزادان پور ونداد هرمزد |
لقب | امیر آلمحمد • صاحب الدعوة امین آل محمد • امیر آل محمد • صاحب الدولة العباسیة |
تولد | حوالی سال ۱۰۰ یا ۱۰۵ هجری قمری |
نام اصلی | بهزادان (پسر ونداد) |
شناختهشده برای | براندازی امویان و روی کار آوردن عباسیان |
مخالفان | بنیامیه • بعدها بنیعباس |
دین | اسلام |
منصب | امیر خراسان• داعی بنیعباس در خراسان |
محل زندگی | اصفهان • کوفه • مرو |
رهبری | جنبش سیاهجامگان |
اقدامات مهم | داعی بنیعباس • رهبر قیام علیه بنیامیه |
درگذشت | ۱۳۷ق • بغداد |
عبدالرحمن بن مسلم معروف به ابومسلم خراسانی یکی از بزرگترین سرداران عباسی در ابتدای خلافت آنها و از ارکان اصلی قدرت یافتن آنها محسوب می شود. وی در سال 100 هجری در روستایی به نزدیکی اصفهان متولد شد.
در جوانی با ابراهیم امام • ابراهیم عباسی که برای سقوط امویان و برپایی خلافتی جدید تلاش می کرد، ملاقات کرد و پس از نشان دادن مهارت، کارآیی و وفاداری خود، از سوی ابراهیم مأموریت یافت که به خراسان رفته و مردم را به طور علنی به سوی ابراهیم و نهضتش و قیام علیه امویان دعوت کند.
در کوفه به سن رشد رسید و در نوزده سالگى به جمع یاران «ابراهیم امام» (فرزند محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب) پیوست. او بعد از جنگها و نبردهای فراوانی که داشت سرانجام در سال 137ق و در زمان خلافت منصور دوانقی کشته شد. ابومسلم یکی از افراد مبهم تاریخ اسلام است که تعابیر ضد و نقیضی از وی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف منتشر شده است.
مختصر شرح حال ابو مسلم خراسانی
عبدالرّحمن بن مسلم (یا عثمان) بن یسار بن شذوس بن جودرن از فرزندان بزرگمهر بن بختکان، معروف به ابومسلم خراسانی در سال 100ق در اصفهان پاى به عرصه وجود نهاد و در کوفه به سن رشد رسید. [۱] او در نوزده سالگى به خدمت ابراهیم امام (فرزند محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب) درآمد. [۲] وى که آثار هوش و زیرکى را در او مىدید در احترامش کوشید و بدو پیشنهاد کرد تا نام و کنیه هاى دیگر برگزیند، و او نام و کنیه عبدالرحمن و ابومسلم را بر خود نهاد. [۳]
گزارش شده است که نام پدر او پیش از آنکه اسلام بیاورد، بنداذ هرمز و نام خودش «بهزادان» بود. [۴]
ابومسلم در سال 137ق، و در زمان خلافت منصور دوانقی(دوانیقی) و هنگامی که به ملاقات او رفته بود کشته شد، [۵] بدین ترتیب که افرادی با علامت این خلیفه عباسی از پشت پرده بیرون ریخته و وى را با خنجر تکهتکه کردند. [۶]
ابومسلم، بیشترین نقش را در برافتادن امویان و برآمدن عباسیان برعهده داشت. افراد زیادی سعی در نابودی دولت اموی داشته و در این راه، سپاهیان زیادی جمعآوری کردند، ولی در نهایت، شکست خوردند.
«ابراهیم امام» که یکی از مبارزان بود، ابومسلم را به فرماندهی پیروانش گماشت و در سال 124ق وى را براى گرفتن بیعت به خراسان گسیل داشت. او چند سالى در آغاز به طور نهانى براى بنیعباس از مردم بیعت گرفت. در سال 128 ق ابراهیم امام نامههایى به پیروانش در خراسان نگاشت و به موجب آن نامهها، سرزمین خراسان را رسماً تحت فرمان ابومسلم گذاشت و تأکید کرد که وى در امور مربوط به حکومت و بیعت، استقلال تام دارد و ابو مسلم همچنان بیعت پنهانى را پى گرفت. [۷]
او در فصاحت و بلاغت، کمنظیر و مسلط به زبانهای فارسى و عربى بود. [۸] از وى پرسیدند چگونه بدین مقام رسیدى پاسخ داد: «کار امروز را به فردا نگذاشتم». [۹] پس از مرگ ابومسلم یارانش ادعا کردند که وى نمرده است. این گروه به مسلمیه معروفاند و ابومسلم را امام میدانستند. [۱۰]
شخصیت مبهم ابومسلم خراسانی در تاریخ
در مورد شخصیت ابومسلم، گزارشهای ضد و نقیضی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف وجود دارد، از جمله اینکه در برخی منابع، او را امین آل محمد نامیدهاند! [۱۱] با آنکه سقوط امویان مرهون تلاشهای خستگیناپذیر ابومسلم بود، اما در نهایت جانب عباسیان را گرفت، همانانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم امامان معصوم را!
او همچنین شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رساند، و حتی به سرکوب قیام شیعی شریک بن شیخ پرداخته و او و یارانش را به قتل رساند. [۱۲] یکی از نوادگان جعفر بن ابیطالب به نام عبدالله بن معاویه به سبب اینکه رقیب عباسیان بود، به دست ابومسلم کشته شد. [۱۳] او هرچند جسد یحیی بن زید علوی را که امویان کشته و بر دار کرده بودند، به زیر آورد و احترام کرد و بسیاری از قاتلانش را نیز کشت. [۱۴]
اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی علوی بر ضدّ امویان قیام میکرد و پیروزیهایی به دست میآورد و برای آینده عباسیان خطری به شمار میآمد، او در سرکوبشان درنگ نمیکرد، برای نمونه؛ عبدالله بن معاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و فارس را گرفت، به دستور ابومسلم گرفتار و کشته شد و یا در زندانش درگذشت. [۱۵]
از اینرو است که برخی اندیشمندان معاصر معتقدند: «البته ابومسلم سردار خیلى لایقى است، به مفهوم سیاسى، ولى فوق العاده آدم بدى بود؛ یعنى آدمى بود که اساساً بویى از انسانیت نبرده بود. ابومسلم نظیر حجاج بن یوسف است... ابومسلم را میگویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانهاى همان دوست بسیار صمیمى خودش را میکشت و هیچ این حرفها سرش نمیشد که این ایرانى است یا عرب که بگوییم تعصب ملى در او بوده است». [۱۶]
پانویس
- ↑ ابن عساکر، على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 35، ص 410-408، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق؛ ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 3، ص 145، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، صفدى، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج 18، ص 271، بیروت، دار النشر فرانز شتاینر، چاپ دوم، 1401ق؛ قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79، تهران، آرون، چاپ ششم، 1387ش
- ↑ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 254، بیروت، دار صادر، 1385ق
- ↑ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 254، بیروت، دار صادر، 1385ق
- ↑ یاقوت حموى، یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء، ج 4، ص 1753، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1993م
- ↑ خطیب بغدادى، احمد بن على، تاریخ بغداد، ج 10، ص 208 – 209، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1417ق
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج 35، ص 424
- ↑ الکامل،ج 5، ص 255 – 258
- ↑ الوافی بالوفیات، ج 18، ص 271
- ↑ فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79
- ↑ فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 19، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1372ش
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 7، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج 22،ص 55، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق
- ↑ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 56، بیروت، دار الفکر، 1407ق
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج 33، ص 213
- ↑ ابن عماد، عبد الحى بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 2، ص 109، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق
- ↑ زرکلى، خیر الدین، الأعلام، ج 4، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 33، ص 213
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 18، ص 55، تهران، صدرا