تولی

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۳۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')

تولّی، از فروع دین اسلام و در اصطلاح کلام شیعه؛ به معنای پذیرش ولایت پیشوایان دینی و امامان و نیز دوستی با آنان است.

در روایات، تولّی به همراه تبری‌- که مفهوم متضاد و مخالف آن است-، با توصیفاتی؛ از قبیل تکلیفی واجب، بلکه از مهمترین واجبات،[۱] تحقق بخش ایمان و مهم‌ترین رکن ایمان آمده[۲] [۳]و از اموری است که به محتضر و میت، تلقین می‌شود.[۴]

در فرهنگ شیعه، تولی و تبری‌ شرط اساسی قبول اعمال نیک در پیشگاه الهی است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست؛ در این باره روایات متعددی در متون اسلامی مطرح شده است. در زیارت‌نامه‌هایی؛ مانند زیارت عاشورا مرامنامه‌ای از دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا ارائه شده است.

تولّی در لغت

واژه تولّی، مصدر باب تفعل، از ریشه «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ'، تَوَلیّ'عَنْ) به کار می رود.

برای صورت اول، معانی متعددی، از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او، ذکر شده [۵][۶][۷][۸][۹][۱۰] که بیانگر مفهوم مورد نظر در این مقاله است. صورت دوم (تَوَلیّ' عَنْ) به معنای روی گرداندن است.

تولّی در قرآن

الف) تولّی به معنای یاد شده، اصطلاحی در برابر تبرّی، از مهم‌ترین آموزه‌های اعتقادی نزد شیعه امامیّه است. در قرآن کریم، مودّت و محبّت ذی‌القربی (اهل ‌بیت) علیهم‌السّلام مزد رسالت رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه، تعیین گشته است.[۱۱]

ب) در قرآن، تولّی و مشتقات آن، در بیشتر موارد ـ‌چه به همراه عن و چه بدون آن [۱۲] ‌ـ به معنای برگشتن و پشت کردن آمده [۱۳][۱۴] ولی در چند آیه نیز در معانیِ مذکور برای صورت اول به کار رفته است. [۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

ج) علاوه بر این، در قرآن [۲۱][۲۲][۲۳] و احادیث [۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]، بر حُبّ ـ‌که بر اساس معنای لغوی تولّی، منشأ و سرآغاز آن است‌ـ بارها تأکید شده و دینداری و ایمان، بدان منوط گردیده است.

تولّی در اصطلاح

اصطلاح تولّی در مقابل تبّری در آثار فرق اسلامی کاربرد دارد. بر اساس منابع شیعی، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت، و پذیرش ولایت خدا و پیغمبر و ائمه ‌علیهم‌السلام است.

تولّی در روایات

در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به ائمه اهل بیت علیهم‌السلام و خاصه حضرت علی علیه‌السلام، واجب دانسته شده است و در روایات بر آن فراوان تأکید شده[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] و بلکه اساس و پایه اسلام برشمرده شده[۳۳] و دین‌داری و ایمان، بدان منوط گردیده است.[۳۴]

فضیلت محبّ اهل بیت

سید هاشم بَحْرانی ۹۵ حدیث از طریق اهل سنّت [۳۵] و ۵۲ حدیث از طریق شیعه [۳۶] در باب فضل محبان و موالیان علی علیه‌السلام و سایر امامان، روایت کرده است.

تولّی در اعتقاد اهل سنّت

به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان [۳۷]، اهل سنّت نیز بر آن‌اند که تولّی پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.

تعریف محبّت اهل بیت

مراد از محبّت اهل ‌بیت علیهم‌السلام -که روایات بر آن تأکید کرده‌اند- پذیرش امامت و ولایت امامان علیهم‌السلام و تسلیم در برابر آنان و تصدیق و تبعیّت از ایشان در رفتار و گفتار و قرار دادن آنان در جایگاهی است که خدای متعال برای آنان قرار داده است. ازاین‌رو، مقدّم‌ داشتن دیگران بر آنان در این قلمرو، در واقع خروج از دایره محبّت، محسوب می‌شود.[۳۸]

به نوشته شیخ یوسف بحرانی، از تأکید فراوان احادیث شیعی در این باب، نتیجه گرفته می‌شود که محبت اهل بیت عبارت از پذیرش امامت آن‌ها و قرار دادن آن‌ها در جایگاهی است که متعلق به آن‌هاست. بنابراین، مقدّم داشتن غیرِ آن‌ها بر آن‌ها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود. [۳۹]

تبرّی لازمه تولّی

اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است. [۴۰] بنابراین، محبتی که منجر به تولّی، یعنی پذیرش ولایت ائمه علیهم‌السلام و تسلیمِ آنان شدن، و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمی‌آید، چنان که بر اساس حدیثی، کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد علیهم‌السلام، جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان به دست نمی‌آید. [۴۱]

بنابراین، حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات، مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آن‌ها در همه امور و مسائل دانست.

ضرورت تولّی

این همه تأکید و اهتمام به مسئله تولّی در متون دینی برای این است که محبّت به اهل‌بیت علیهم‌السّلام و پذیرش ولایت ایشان در واقع، محبّت به خدا و پیامبر خدا صلوات‌الله‌علیه و قبول ولایت خدا و رسول او است. چنان‌که دشمنی با آنان، دشمنی با خدا و رسول و انکار ولایت ایشان، انکار ولایت خدا و رسول و دخول در ولایت شیطان است.[۴۲][۴۳]

برهمین اساس، تصدیق امامت ائمه دوازده گانه علیهم‌السلام ـکه لازمه آن، اعتماد به عصمت و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است‌ـ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب امامیه شمرده شده است. [۴۴] از این‌رو؛

الف) ولایت و طبعاً پذیرش آن، در کنار نماز و زکات و حج و روزه، از ارکان اسلام و بلکه مهم‌ترین رکن آن تلقی شده است. [۴۵] [۴۶]

ب) همچنین تولّی در کنار تبرّی، به عنوان جزء مقوّم، در همه صیغه‌هایی که برای ابراز دین و ایمان صحیح از سوی ائمه علیهم‌السلام انشا یا تأیید شده، مورد تأکید رار گرفته است. [۴۷][۴۸][۴۹]

ولایت در ادله نقلی شیعه

ادله و مستندات شیعه در این طرز تلقی از موضوع ولایت و به تبع آن تولّی، برخی آیات قرآن کریم و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و تفسیری و کلامی شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است.

آیه۵۵ سوره مائده

شیخ طوسی [۵۰] قوی‌ترین دلیل امامت حضرت علی علیه‌السلام را آیه ۵۵ سوره مائده آیه ولایت، دانسته است. [۵۱] از نظر وی [۵۲] مراد از «ولی» در این آیه، متولّی و کسی است که تدبیر امور به دست اوست و فرمان بردن از وی واجب است. همچنین وی [۵۳]، با استفاده از احادیث عامه و خاصه، اثبات کرده که مراد از «الذین امنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، که تنها حضرت علی علیه‌السلام است.

بنابراین، شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت، یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است. [۵۴] علاوه بر این، در حدیثی آمده است که مراد از ولیّ در این آیه، همه امامان‌اند. [۵۵]

حدیث غدیر

در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه، از جمله حدیث معروف غدیر نیز، علی علیه‌السلام به عنوان جانشین پیامبر صلوات‌الله‌علیه، معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر صلوات‌الله‌علیه بپذیرند. [۵۶] واژه «مولی'» که در این حدیث به کار رفته به همان معنای «ولیّ» است که در آیه ولایت، یاد شده است. [۵۷]

طوسی [۵۸]، با استناد به شعر و لغت، نشان داده که «مولی» در این حدیث، هم معنای «أولی'» است که در ابتدای همین حدیث، در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی' بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است.

همچنین از نظر وی [۵۹] أولی' افاده کننده معنای امامت است، زیرا در مورد کسی به کار می‌رود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه، بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی، به اثبات ولایت ائمه و حق تصرف مشروع آن‌ها در امور دینی و دنیوی بندگان پرداخته‌اند.

لزوم تولّی به ائمه

به باور شیعه، آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام می‌کند، جلوگیری از درافتادن به ورطه گمان و قیاس و وهم در امر دین است.

به اعتقاد شیعه، علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریق علم لدنی یا با نفس قدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین علیهم‌السلام، دریافت می‌کند. [۶۰] بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیه‌السلام، شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود، چنان که بر اساس حدیثی، امام باقر علیه‌السلام تولّی ائمه علیهم‌السلام و تبرّی از دشمنان آنان را در کنار تصدیق خدا و رسول، از ارکان معرفت خدا ـ‌که به عبادت حقیقی او منتهی می‌شود‌ـ برشمرده است. [۶۱][۶۲][۶۳]

آثار تولّی و محبّت اهل بیت در روایات

در متون حدیثی، آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای حبّ و تولاّی ائمه علیهم‌السلام آمده است. [۶۴][۶۵] همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه علیهم‌السلام ذکر شده است.

آثار دنیوی

از جمله آثار و نشانه‌های آن در دنیا:

۱) زهد

۲) حرص بر عمل

۳) ورع در دین

۴) رغبت به عبادت

۵) توبه قبل از مرگ

۶) نشاط در شب زنده داری

۷) سخاوت

۸) حفظ امر و نهی الهی، دانسته شده است. [۶۶]

آثار اخروی

آثار محبّت اهل بیت، در آخرت:

۱) مُحب اهل بیت علیهم‌السلام از آتش جهنم امان می‌یابد.

۲) رویش سفید می‌شود.

۳) نامه‌اش به دست راستش داده می‌شود.

۴) بی محاسبه به بهشت می‌رود. [۶۷][۶۸]

ارتباط ایمان با تولّی و تبرّی

خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق محتشمی [۶۹] بابی را به حبّ و بغض و تولّی و تبرّی اختصاص داده و در آن، آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است.

علاوه بر این، نوشته مختصر و مستقلی با نام «رساله در تولاّ و تبرّا» به وی منسوب است (همراه با اخلاق محتشمی چاپ شده ) که در آن با دیدی فلسفی به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است. به نوشته وی، هر گاه نفس بهیمی، تحت امر نفس ناطقه در‌آید، دو قوه شهوت و غضب لطیف‌تر شده، به شوق و اِعراض بدل می‌شوند و چون نفس ناطقه فرمان‌بردار عقل گردد، شوق و اعراض، باز هم لطیف‌تر شده، به ارادت و کراهت، تبدیل می‌شوند و سرانجام، وقتی عقل، به فرمانِ فرمانده حقیقت، تن دهد، ارادت و کراهت به تولّی و تبرّی مبدل خواهند شد. [۷۰]

وی کمال تولّی و تبرّی را در آن دانسته که عناصر چهارگانه آن‌ها، یعنی معرفت و محبت و هجرت و جهاد، محقق شود (اخلاق محتشمی، ص۵۶۵.) اما معتقد است کمال دینداری درجه‌ای بالاتر دارد که مرتبه رضا و تسلیم است و آن زمانی حاصل می‌شود که تولّی و تبرّی یکی شوند؛ یعنی، تبرّی در تولّی مستغرق گردد. [۷۱]

در نهایت، از نظر خواجه نصیرالدین طوسی، ایمان، زمانی حاصل می‌شود که مجموع تولّی و تبرّی و رضا و تسلیم یکجا در فرد، جمع و محقق گردد و در این صورت است که می‌توان نام مؤمن بر او نهاد. [۷۲]

حکم تولّی و تبرّی

تولّی همراه تبرّی- که مفهوم متضاد و مخالف آن است- از واجبات[۷۳][۷۴][۷۵][۷۶] و بلکه مهم‌ترین رکن اسلام[۷۷] و تحقق‌بخش ایمان است [۷۸] و از اموری است که به محتضر و میّت، تلقین می‌شود. [۷۹][۸۰]

تولّی در فرقه اباضیه

موضوع تولّی، علاوه بر شیعیان و اهل سنّت، در میان برخی فرق دیگر اسلامی (از جمله اباضیه) نیز مورد توجه بوده است. مفهوم ولایت و تولّی و برائت و تبرّی یکی از بارزترین پایه‌های عقاید اباضیان است، چندان که برخی از علمای اباضی در شرح آن کتاب‌ها نوشته‌اند. [۸۱]

← ابعاد نظام ولایت

نظام ولایت در نظر اباضیان دو جنبه اساسی دارد؛

۱) جنبه اول آن مرتبط با توحید است که بدون ایمان به این بنیادها کامل نمی‌شود: ولایت خدا و اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهی او، ولایت نسبت به تمام مسلمانان، ولایت نسبت به معصومین و کسانی که بنا به نص قرآن، اهل بهشت‌اند.

۲) جنبه دوم این نظام نیز بخشی از حقوق متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر را تشکیل می‌دهد. [۸۲]

فهرست منابع

• قرآن.

• ابن منظور، لسان العرب، بیروت (تاریخ مقدمه) ۱۳۰۰.

• هاشم بن سلیمان بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.

• یوسف بن احمد بحرانی، الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۷ ش.

• احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۳۱ ش.

• علی بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، اهواز ۱۴۱۸.

• احمد بن حسین بیهقی، شعب الایمان، چاپ محمدسعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.

• احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.

• حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ ش.

• حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.

• زین الدین بن علی شهید ثانی، المصنفات الاربعة، رسالة ۴(حقیقة الایمان)، قم ۱۳۸۰ ش.

• محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، چاپ حسین بحرالعلوم، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.

• محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ ش.

• فضل اللّه بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم (در شرح صلوات چهارده معصوم (ع))، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۵ ش.

• محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.

• محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، بیروت ۱۴۰۳.

• محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.

• عمرو خلیفه نامی، دراسات عن الاباضیة، ترجمه میخائیل خوری، بیروت ۲۰۰۱.

• محمد بن محمد نصیر الدین طوسی، اخلاق محتشمی، با سه رساله دیگر منسوب به او، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۱ ش.

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «تولّی»، ص۴۰۷۱.

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۶۷.

پانویس

  1. أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ. مشکات الانوار فی غررالاخبار، ص۱۲۵
  2. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوْثَقَ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُ‏ فِی‏ اللَّهِ‏ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ تَوَالِی وَلِیِّ اللَّهِ وَ تَعَادِی عَدُوِّ اللَّهِ. محاسن برقی ج۱، ص۱۶۵
  3. الحدائق الناضرة ج۱۸، ص۴۲۳
  4. کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۵۱
  5. المصادر، ج۲، ص۸۲۱.
  6. شعب الایمان، ج۲، ص۸۱۸.
  7. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۸.    
  8. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۰.    
  9. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
  10. تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۲۰، ص۳۱۶.
  11. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
  12. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «ولی».
  13. المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۴.    
  14. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
  15. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
  16. مائده/سوره۵، آیه۸۰.    
  17. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.    
  18. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۰.    
  19. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۹.    
  20. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۳.    
  21. بقره/سوره۲، آیه۱۶۵.    
  22. آل عمران/سوره۳، آیه۳۱.    
  23. توبه/سوره۹، آیه۲۴.    
  24. الکافی، ج۲، ص۱۲۴۱۲۷.    
  25. شعب الایمان، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴.
  26. شعب الایمان، ج۱، ص۳۶۶ـ۳۶۷.
  27. بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۳۶۲۵۳.    
  28. بصائر الدرجات، ص۳۸۴-۳۸۵.    
  29. کامل الزیارات، ص۳۵۶.
  30. علل الشرائع ج۱، ص۱۴۱.    
  31. وسائل الشیعة ج۲۴، ص۲۹۹.    
  32. مستدرک الوسائل ج۱، ص۱۵۱.    
  33. وسائل الشیعة ج۱۵، ص۱۸۴.    
  34. بحار الأنوار ج۶۶، ص۲۴۱.    
  35. غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، ج۶، ص۴۶ـ۷۱.
  36. غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، ج۶، ص۷۲ـ۹۱.
  37. وسیلة الخادم الی المخدوم (در شرح صلوات چهارده معصوم (ع))، ص۳۰۰.
  38. الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، ص۱۴۴.
  39. الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، ص۱۴۴.
  40. مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۲۹۸ـ۲۹۹.
  41. بحارالانوار، ج۲۷، ص۵۸ ۵۹.    
  42. بحار الانوار ج۲۷، ص۸۸.    
  43. بحار الانوار ج۲۷، ص۱۳۶.    
  44. المصنفات الاربعة، ص۴۰۴ـ ۴۰۵.
  45. المحاسن، ج۱، ص۲۸۶.    
  46. وسائل الشیعة ج۱، ص۱۸.    
  47. بحارالانوار، ج۶۶، ص۲.    
  48. بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۵.    
  49. بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۴.    
  50. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰.
  51. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
  52. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰.
  53. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸.
  54. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷ـ ۱۸.
  55. بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۰۶.    
  56. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۰۸۲۵۳.    
  57. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۹.
  58. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۵ـ ۱۸۵.
  59. اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸۵.
  60. المصنفات الاربعة، ص۴۰۵.
  61. الکافی، ج۱، ص۱۸۰.    
  62. بحارالانوار، ج۲۳، ص۸۳.    
  63. بحارالانوار، ج۲۳، ص۹۳.    
  64. بحارالانوار، ج۲۷، ص۷۴۷۵.    
  65. بحارالانوار، ج۲۷، ص۷۸.    
  66. بحارالانوار، ج۲۷، ص۷۸.    
  67. بحارالانوار، ج۲۷، ص۷۸۷۹.    
  68. بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۸.    
  69. اخلاق محتشمی، ص۲۶ـ ۳۳.
  70. اخلاق محتشمی، ص۵۶۳.
  71. اخلاق محتشمی، ص۵۶۶.
  72. اخلاق محتشمی، ص۵۶۷.
  73. بدایع الکلام، ص۲۶۴.
  74. مرآة العقول ج۸، ص۲۵۹.
  75. وسائل الشیعة ج۱۶، ص۱۷۶.    
  76. التعلیقة علی المکاسب ج۱، ص۲۳۲.
  77. الحدائق الناضرة ج۱۸، ص۴۲۳.    
  78. البیان، ص۲۴۱.
  79. کشف الغطاء ج۲، ص۲۵۱.
  80. کشف الغطاء ج۲، ص۲۸۹.
  81. دراسات عن الاباضیة، ص۲۴۲ و پانویس ۴.
  82. دراسات عن الاباضیة، ص۲۴۳.