زرتشت
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۲۵، ۲ ژانویه ۲۰۲۲؛
نام | زرتشت |
---|---|
نام درست | زَرْتُشْتْ یا زَرْدُشْتْ |
نام کتاب | اَوِستا کتاب مقدس زرتشتیان |
پیروان | زرتشتی•مجوسی، گبر•زندیق•پارسی |
دوره زمانی | ۶۶۰ قبل از میلاد |
محل تولد | ایران |
محل زندگی | ایران |
زَرْتُشْتْ یا زَرْدُشْتْ پیامبر ایران باستان است. عدهای او را مروج یکتاپرستی معرفی کردهاند که آهورامزدا را تبلیغ میکرد و خدایان باستانی آریاییان را باطل میدانست. او آتش را یکی از مظاهر خدای روشنایی میدانست. برخی از مورخان او را اختلافیترین شخصیت تاریخ دانستهاند. نقل شده است که زرتشت در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمده و در سال ۶۳۰ قبل از میلاد به پیامبری مبعوث شده و در سال ۵۸۳ قبل از میلاد در سن ۷۷ سالگی در آتشکدهای در بلخ کشته شده است.
کتاب مقدس زرتشت اوستا نام دارد. برخی مورخان بر این عقیدهاند که توحیدی بودن یا دوگانهپرستی زرتشت روشن نیست. پیروان زرتشت به نامهایی مانند مَجوسی، گَبر و پارسی خوانده میشوند. قرآن تنها یکبار در آیه ۱۷ سوره حج پس از چند دین توحیدی و پیش از ذکر مشرکان واژه مجوس را به کار برده است.
اسطوره زرتشت
به نظر زردشتیان، ظهور زردشت حادثه ای تاریخی نیست. او نه تنها نقطه عطفی در تاریخ است، چون تولدش مشخص کننده هزاره ای است که در آن شر مغلوب می گردد، بلکه نقطه عطف مقدری از تاریخ نیز هست که مخلوقات از زمانی که اهریمن نخستین بار به جهان حمله کرده بود، بدان چشم دوخته بودند. زرتشت چهره ای تاریخی است، مردی است که در محل خاصی و در زمان خاصی زاده شد، گرچه به يقين نمی دانیم کجا و کی. گاثَه ها (= گاهان) یا «سرودها» تأليف خود اوست که طنین روشنی از اصالت دارند.
زرتشت کیست
زرتشت چهره ای تاریخی است، مردی است که در محل خاصی و در زمان خاصی زاده شد، گرچه به يقين نمی دانیم کجا و کی. گاثَه ها (= گاهان) یا «سرودها» تأليف خود اوست که طنین روشنی از اصالت دارند.ظهور دین زردشتی بدون قبول موجودیت چنین شخصیتی قابل درک نیست.
معتقدان نیاز دارند که تصور ذهنی خود را از بنیانگذار دین قابل رؤیت کنند، و از این رو، ناخودآگاه به روایت هایی که به آنان رسیده است، جزئیاتی را می افزایند تا چنین مقصودی برای آنان حاصل شود. به جاست که خواننده با خود بیندیشد: در این مورد با داستانی سر و کار داریم که میلیونها تن آن را حقیقت پنداشته و حتی با آن زندگی کرده اند، اما تاریخدانان در باره صحت آن سخت در تردیدند.
در راه کوشش برای دریافت این که پیامبر چه اهمیتی برای پیروانش دارد، اسطوره ها و افسانه های شاخ و برگ یافته بیش از تاریخی که صرفا عالمانه بازسازی شده باشد، ما را یاری می دهند.
یونانیان زرتشت را سر نمونه ی مغان یا موبدان و فرزانه بزرگ ایرانی می دانستند. گفته شده که افلاطون می خواسته است که به شرق سفر کند و از مغان که «شاگردان» زردشت بودند، تعلیم بگیرد. حتی روایتی هست که مغی معلم سقراط بوده است. بسیاری از یونانیان معروف، از جمله ارسطو، با تعلیمات ایرانی آشنا بودند و ظاهرا کتاب هایی در سراسر جهان یونانی به نام زردشت منتشر شده بود.
یونانیان زرتشت را در گذشته بسیار دوری جای داده و زمان او را شش هزار سال پیش از افلاطون دانسته اند. این نظر جرح و تعدیلی از طرح زردشتیان در مورد تاریخ و درک غلطی از آن است. البته چنین احترامی نسبت به این فرزانه باستانی شرق نهایتا از نظر خود ایرانیان در مورد پیامبرشان منشأ گرفته است، اما این مطلب ربطی به اسطوره شناسی ندارد؛ در مورد اسطوره شناسی باید به باورهایی که زندگی معلم «دین بهی» را در برگرفته است، توجه کنیم.
این اعتقاد وجود دارد که ظهور زرتشت برای شماری از موجودات مقدس پیشگویی شده بود. نخستین بار خبر آمدن زرتشت به «گاو نخستین» که اهریمن او را در نخستین حمله اش به جهان کشت، اعلام شد. روان گاو به آفریدگار اعتراض کرد که او را در جهان آفریدگان پشتیبانی نیست. وقتی فرَوَشی یا «خودِ آسمانی» زرتشت را به گاو نشان دادند که برای حمایت انواع گاو ظهور خواهد کرد، راضی شد و همداستان گشت که برای تغذیه بشر به زمین باز گردد.
ظهور زرتشت همچنین برای جم در دوران طلایی جهان پیشگویی شده بود. «گاو» ظهور زرتشت را برای کی کاووس، یکی از پادشاهان بزرگ، پیشگویی کرده بود. در یکی از یشت های قدیمی آمده است که فر ایزدی از قدیسی به قدیسی می رسیده است تا سرانجام روان زرتشت را نورانی کند.
تولد زرتشت
به نظر زرتشتیان، ظهور زرتشت حادثه ای تاریخی نیست. او نه تنها نقطه عطفی در تاریخ است، چون تولدش مشخص کننده هزاره ای است که در آن شر مغلوب می گردد، بلکه نقطه عطف مقدری از تاریخ نیز هست که مخلوقات از زمانی که اهریمن نخستین بار به جهان حمله کرده بود، بدان چشم دوخته بودند.
نطفه زرتشت به طور معمولی بسته نشد، بلکه این نطفه از فره ایزدی جدا شده، از میان آسمان ها گذشته و به زمین رسیده و در آنجا با دختر پانزده ساله ای در آمیخته است - پانزده سالگی سن آرمانی در نظر ایرانیان است. فره ای که در آن دختر جایگزین شده بود، او را از چنان فروغی مشحون کرد که پدرش که دیوان او را گمراه کرده بودند، پنداشت دخترش را جادو کرده اند و او را از خانه به در کرد. درست در همان زمان بود که او ازدواج کرد.
فرشتگان بزرگ روان زرتشت را از طریق شاخه گیاه «هوم» به مادر منتقل کردند. دو فرشته بزرگ دیگر تن مادی او را با هوم و شیر در آمیختند، و پدر و مادر زرتشت، به رغم کوشش های جنون آمیز دیوان برای از میان بردن آن مایع، آن را نوشیدند. بنابراین، به نظر زرتشتیان، زردشت در عین حال که انسان است و همیشه انسان باقی می ماند، با این همه مانند آدمیان دیگر نیست و تولد او معجزه آمیز و کاری خدایی بود.
در تولد زرتشت همه آفریدگان «آفرینش خوب»، گیاهان و آب ها شادمان شدند، اما دیوان وحشت زده گشتند و دریافتند در موردی که خدایان موفق به سرکوبی آنها نشدند، زردشت توفیق می یابد. تولد زردشت پاداش نیایش ها و نگارهای هوم بود که پدرش انجام داد. تولد او نیز تولدی استثنایی بود. زردشت به محض این که زاده شد، خندید و فروغی پیرامون خانه او تابید و مهم تر از همه این بود که از همان لحظه تولد توانست با اورمزد هم سخنی کند. زردشت که از همان اوان، از مأموریت خود آگاه بود، خود را مزداپرست خواند.
در مورد زرتشت، مانند بسیاری از معلمان بزرگ دینی، این اعتقاد وجود داشت که او در معرض توطئه های دیوان بود که قصد نابودی یا فریب او را داشتند.
جادوگری کوشید که سر نوزاد را بفشارد و در موقعیت دیگری نیروهای شر کوشیدند با آتش او را از میان ببرند. بار دیگر رمه گاوان را در گذرگاه تنگی به سوی آن کودک رم دادند، اما گاو پیشرو به حمایت زردشت برخاست و او را از مرگ حفظ کرد.
توطئه ها برای نابودی او با توسل به جادوگری و خدعه و مباحثه همچنان ادامه یافت. اما همگی بیهوده بود، یا با دخالت ایزدان خنثی شد یا با قدرتی که زرتشت، همانند عیسیِ(حضرت عیسی ) جوان، از آن برخوردار بود و با آن می توانست تعلیمات بزرگان را دچار شکست کند، بی اثر ماند. سلسله داستان هایی نقل شده است که ملاطفت پیامبر جوان را نسبت به حیوانات نشان می دهد.
همچنین داستان هایی هست در باره این که زرتشت از موطن خود بیرون شد و در تنهایی زیست و در بیابان به تفکر پرداخت. نبرد زرتشت با شر حتی پیش از فرا رسیدن روز تولدش آغاز گشته بود. با تولد او هزاره ای که در آن شر نابود خواهد شد، شروع گردید و دیوان به رغم ستیز گریشان محکوم به زوال بودند.