سید احمد خمینی
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۴۶، ۱۱ ژانویه ۲۰۲۲؛
نام | سید احمد خمینی |
---|---|
نام در زمان | سید احمد مصطفوی |
تولد | ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ |
محل تولد | قم•ایران |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | قم•نجف•پاریس•لبنان |
پیشه | روحانی |
سالهای فعالیت | ۱۳۷۳–۱۳۵۶ |
لقب | یادگار امام•حاج احمد آقا•فرزند انقلاب |
دین و مذهب | اسلام•شیعه |
اساتید | محمد محمدی گیلان |
فعالیتهای سیاسی | مشاور و وصی امام خمینی•عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی•عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام•عضو شورای عالی امنیت ملی |
فعالیتهای اجتماعی | رئیس مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی•تولیت حرم امام خمینی |
درگذشت | ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ (۴۹ سال) |
مدفن | بهشت زهرا•تهران |
سید احمد خمینی با نام شناسنامهای سید احمد مصطفوی، دومین پسر سید روحالله خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران بود. احمد خمینی در سالهای پیش و پس از انقلاب در سازماندهی روابط پدرش با مسئولان نقش مهمی داشت. وی در سال ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ در ۴۹ سالگی در شهر تهران فوت کرد.
ولادت و کودکی
حاج احمد آقا خمینی در تاریخ 24 اسفند سال 1324 در دامان بانویی متقی (خانم ثقفی) به دنیا آمد. همسر حضرت امام (س) از کودکی احمد آقا چنین یاد می کند: «او پسر خیلی آرام و پی حرف برویی بود که گاهی من به دخترها می گفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج ـ شش ساله نباید بگویم؛ بکن یا نکن، ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم. احمدجان، آرام و سرگرم کار و بازی خود بود.»
وقتی به سن هفت سالگی رسید برای تحصیل به مدرسه اوحدی سپرده شد. خود چنین می گوید: «اولین روزی که به مدرسه فرستادند فرار کردم! بعد با کتک معلمم ناچار در کلاس حاضر می شدم. تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک خوردم.»
امام از همان کودکی دربارۀ تربیت و تحصیل او خیلی دقت می کرد. «متوجه بودند که با چه افرادی آمد و رفت می کنند و دوستانش چه کسانی هستند.»
حجت الاسلام سیدحسن خمینی هم به نقل از پدر (حاج احمد آقا) می افزاید: «پدرم می گفت: کوچک بودم آنقدر که توان خواندن نداشتم و امام مرا در کنار خویش می نشاند. خود مشغول خواندن بود و من با کتاب های او بازی می کردم»
حاج احمد آقا دوران دبستان و دبیرستان را در قم سپری کردند. در خلال تحصیل به ورزش بویژه فوتبال علاقه مند شدند. از دوستان این مقطع وی آقای کاظم رحیمی هستند که خاطرات جالبی از تمرین های ورزشی ایشان دارند. حاج احمد آقا خود چنین می گوید: «در همان حدود یواش یواش مسابقات محلی فوتبال را شروع کردیم. از بس علاقه مند به مسابقه بودیم، شب مسابقه تا صبح در فصل زمستان می آمدیم کنار پنجره و به آسمان خیره می شدیم که ببینیم آیا باران می آید یا نه؟ اگر باران می آمد مثل اینکه کوهی را به سرمان می زدند که فردا نمی توانیم مسابقه بدهیم. از این محله به آن محله راه می افتادیم برای مسابقه در رشته های فوتبال، والیبال، دو و میدانی و امثال این ورزش ها. هر وقت می بردیم از میزبان کتک می خوردیم و گاهی چند دقیقه به پایان بازی فرار می کردیم. وقتی دوران ابتدایی یعنی کلاس ششم را تمام کردم و وارد کلاس هفتم شدم؛ عضو تیم فوتبال، بسکتبال و والیبال شدم و از بازیکنان محبوب دبیرستان بودم.»
حاج احمد آقا پس از اخذ دیپلم به تهران آمد و تیم شاهین از وی برای بازی دعوت کرد. ایشان هم در آن ایام برای خروج از ایران دعوت آن تیم را پذیرفت که خود در این باره می گوید: «ولی انتخاب نشدم، به حق که انتخاب نشدم، چون سایرین بهتر از من بودند.»