زید بن حارثه
÷
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
نام | زید بن حارثه بن شراحیل کلبی |
---|---|
القاب و سایر نامها | ابواسامه • زید الحب |
محل زندگی | مکه • مدینه |
درگذشت | ۸ق در جنگ موته سرزمین موته • اردن |
دین و مذهب | اسلام |
فعالیتها | جنگ بدر • فرمانده جنگ موته • صحابی •آزادشده و فرزند خوانده رسول خدا(ص) |
زَیدُبن حارِثَه که نام کاملش زید بن حارثه بن شراحیل کلبی پسر حارثه غلام حضرت خدیجه(س) بود. پسر خوانده پیامبر اکرم(ص) است که پس از علی بن ابیطالب(ع) (اولین ایمان آورنده به رسول خدا(ص)) و حضرت خدیجه(س)، ایمان آورد و با آن حضرت نماز خواند. او نخستین مسلمانان و تنها صحابی که نامش در قرآن آمده است. وی فرماندهی جنگ موته را بر عهده داشت و در همین جنگ به شهادت رسید. مزار او و دیگر شهدای موته در اردن زیارتگاه مسلمانان است.
زید بن حارثه سومین مسلمان
زیدبن حارثه بن شرحبیل کلبی، از صحابهی پیامبر خدا(ص) و دومین مردی است که پس از امام علی بن ابی طالب(ع) اسلام آورد. او از بردگانی بود که به دست رسول خدا(ص) آزاد شد. پیامبر خدا او را بسیار دوست داشت و به پسر خواندگی خویش برگزیده بود. وی در بیشتر جنگ های زمان پیامبر خدا(ص) شرکت داشت. بنابر قولی، در نه غزوه حاضر بوده است و گاه، او مسئولیت فرماندهی لشکر اسلام را بر دوش داشت. او به سبب علاقه ی بسیار به پیامبر، همواره در کنار آن حضرت بود و از وجود مبارک رسول خدا(ص) مراقبت می کرد. آورده اند هنگام مسافرت پیامبر اکرم(ص) به طایف، وقتی که به تحریک بزرگان طایف، جوانان و اراذل و اوباش به حضرت سنگ می زدند، زید از آن حضرت دفاع می کرد. او خود را سپر پیامبر کرده بود و سنگ ها به بدن وی می خورد. به این ترتیب، نمی گذاشت آسیب جدی بر بدن حضرت وارد شود[۱]. او تنها صحابه ی رسول اکرم(ص) به شمار می آید که نامش در قرآن کریم آمده است[۲].
اسارت و بردگی زید
در دوران جاهلیت، در جنگ میان دو کشور یا دو قبیله، قوم پیروز، افزون بر آنکه همهی اموال به دست آمده را غارت می کرد، همهی افراد دستگیر شده را با نام بَرده به کار می گرفت. همچنین اگر صلاح می دید، آنان را می فروخت. زیدبن حارثه، در کودکی همراه با مادرش به دیدن بستگانشان رفت. در آن زمان، طایفه ی «بنی قین» که با خویشاوندان مادری زید دشمنی داشتند به آنان حمله کردند. در این ماجرا، زید اسیر شد و غارتگران، او را برای فروش به بازار عکاظ آوردند. حکیم بن حزام، برادرزادهی حضرت خدیجه(ع) که از سفر شام باز می گشت، او را برای عمه اش خدیجه(ع) خرید و با خود به مکه آورد. وقتی خدیجه(ع) به دیدن حکیم رفت، وی گفت: «عمه جان، دو غلام خریده ام. هر یک را می پسندی برای خود بردار». حضرت خدیجه(ع) نیز زید را برگزید و با خود به خانه آورد. در همان برخورد نخست، رسول خدا(ص) از این کودک خوشش آمد. وقتی خدیجه(ع) موضوع را دریافت، او را به رسول خدا(ص) بخشید.