اخلاق نیکو
معنای حسن خلق [ ________________________________________
در ذیل به معنای لغوی و اصطلاحی حسن خلق اشاره خواهد شد.
← در لغت
خُلق عبارت است از ملکهای راسخ در نفس (چه خوب و چه بد) که در مقابل عمل قرار دارد [۱]
و حُسن در لغت یعنی زیبایی
[۲]
بنابراین، حُسن خلق در لغت یعنی ملکات اخلاقی زیبا.
← در اصطلاح
در اصطلاح دارای تعاریفی مختلف است و عمدتاً در سه تعریف قابل ارائه است: ۱. نرمخوئی و خوشسخنی و گشادهروئی که مرحوم نراقی، معتقد است مراد از حُسن خلق در روایات، به همین معنی است. [۳]
۲. اعتدال در قوای عقلی و غضبی و شهوی که درون فرد را از انوار افاضات علوم و معارف الهی، درخشان و اعضای او را به طاعات و وظایف مشغول میکند و این حالت درونی با علاماتی چون معاشرت نیکو با مردم و بروز صفاتی مثل خوشبرخوردی، محبت، راستی و... شناخته میشود. بنابراین، حُسن خلق تابع استقامت تمام اعضای ظاهری و باطنی و زیبایی صورت درونی انسانی در اثر این تناسب اخلاقی است [۴]
و همانطور که حسن ظاهری با زیبایی و تناسب همه اعضا محقق میشود، حسن خلق که زیبایی باطنی است نیز با زیبایی همه صفات و اخلاق محقق میشود.
[۵]
۳. فرد همتی جز خدا نداشته باشد و جلوه الهی را مشاهده کند و دیگر جفای خلق را به آن انگیزه تحمل نماید. [۶]
به نظر میرسد سه تعریف فوق، همگی قابل انطباق بر روایات هستند و بلکه مراتب حسن خلق میباشند. توضیح اینکه تعریف اول را باید خوشرویی نامید که در مدخلی به همین قلم تدوین شده است. و همانطور که مرحوم نراقی فرمودند تعداد قابل توجهی از مصادیق حُسن خلق که در این مقاله ذکر شده است نیز ناظر به این معنی است. معنی دوم نیز قابل انطباق بر برخی مصادیق حُسن خلق است که در ادامه ذکر خواهند شد. معنی سوم نیز مورد توجه اشاراتی لطیف از قرآن و روایات است، همانطور که برخی بزرگان معتقدند حُسن خلقی که سبب برتری پیامبر اکرم بر سایر انبیا شد، [۷]
خصوص خوشرویی نیست بلکه تخلق به اخلاق الهی و صفات عالی او در همه شئون زندگی با همه خلق است
[۸]
که آن حضرت بهرهی فراوانتری از آن داشتهاند.
← مفهوم خاص و عام
مفهوم حسن خُلق در سنّت اسلامی، در دو دلالت خاص و عام به کار میرود. در معنای خاص، حسن خلق بر فضائل اخلاقیِ ناظر بر مدارا و حسن معاشرت با مردم دلالت دارد و در معنای عام، مراد از آن، مجموعه تمامی رفتارهای نیکو و اخلاق پسندیده است. حسن خلق، به معنای نرمخویی، پاکیزهگفتاری، گشادهرویی و منش زیبا و با دیگران پاکیزه برخورد کردن است. [۹]
مفاهیم مرتبط [ ________________________________________
این مفاهیم، واژههایی هستند که در قرآن کریم، روایات شریف یا منابع اخلاق اسلامی به گونهای هممعنی با خوشخلقی یا جزء لازم خوش خلقی یا از مصادیق برتر حسن خلق و یا نقطه مقابل آن هستند: ۱. معاشرت نیک: آداب معاشرت. ۲. فتوت و مروت: گاهی در روایات، خوشخلقی را یکی از مولفههای مروت ذکر فرمودهاند و در روایات بسیار دیگر، مولفههای مروت را هم از مولفههای خوش خلقی بیان نمودهاند. بنابراین این دو با هم ارتباطی وثیق دارند. ۳. سوء خلق: که ضد خوش خلقی است. ۴. مکارم اخلاق: که طبق روایات، عبارت است از طیفی از اخلاق متعالی که مورد عنایت ویژه اولیای دین قرار گرفتهاند، یا به این جهت که ریشه برای همه اخلاق دیگر هستند و یا دارای برجستگی خاصی در کمالیابی انسان هستند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای علی، سه چیز است که از مکارم اخلاق در دنیا و آخرت است: با کسی که از تو بریده بپیوندی، به کسی که تو را محروم کند عطا کنی، کسی که به تو بدی کرده را ببخشی. [۱۰]
در روایت دیگری این صفات را بهترین اخلاق در دنیا و آخرت نامیدهاند. [۱۱]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: مکارم اخلاق از مختصات سرشتی انبیای الهی است که اگر آنها را در خود یافتید خدا را شکر کنید وگرنه آنها را از خدا خواسته و برای به دست آوردن آنها تلاش کنید و آنها ده صفتاند: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حسن خلق، سخاوت، مروت، غیرت، شجاعت.
[۱۲]
در روایت دیگری، صدق و ادای امانت را هم افزودند.
[۱۳]
۵. خلق عظیم: که خدای متعال، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود را به آن میستاید [۱۴]
و همان مکارم تکمیل شده است که طبق روایت فوق در انبیا همگی مسجّل بوده است و در پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به کمال رسید، همانطور که فرمودند: من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم.
[۱۵]
مباحث اصلی کتب اخلاقی ________________________________________
چون هدف علم اخلاق، آراسته شدن به خلق نیکوست، [۱۶] [۱۷]
بحث از معنا و ارکان حسن خلق، از مباحث اصلی در کتابهای اخلاقی است.
این بحث عموماً در ابتدای کتابهای اخلاقی و با تعریف مفهوم خُلق آغاز میشود که آن را در مقابلِ «مَلَکه» و «حال» [۱۸]
یا در مقابل «طبع» و «سَجِیّه» و «عادت»،
[۱۹]
هیئت و حالتی نفسانی میدانند که اکتسابی، پایدار و مقتضی سهولت صدور افعال از انسان، بدون نیاز به تأمل است.
[۲۰]
← ارتباط با قوای نفس
خُلق حالت کلی و دائم نفس است که اولا در طول زندگی و با آموزش و تمرین شکل میگیرد و ثانیاً منشأ همه افعال حَسَن یا قبیح است. به همین سبب، نحوه شکلگیری خلق، با قوای اصلی نفس، ارتباطی عمیق دارد به نحوی که تنظیم قوای نفس به نحو متعادل، موجب حُسن خلق و غیر آن موجب سوء خلق میشود. برای نمونه، از نظر راغب اصفهانی [۲۱] [۲۲]
اصلاح سه قوه مفکّره، شهوت و حَمیّت، مبنای تعادل نفس انسان و حسن خلق است و بنابر نظر غزالی،
[۲۳]
حسن خلق با قوای چهارگانه نفس، یعنی علم و غضب و شهوت و اعتدال، نسبت مستقیم دارد.
نسبت میان قوای نفس و اخلاق به نحوی است که علمای اخلاق، فضائل و رذایل اخلاقی اصلی را براساس همین قوای نفس تعریف و تنظیم کردهاند. [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷]
← تعریف حلیمی
حلیمی [۲۸]
حسن خلقِ انسان در مقابل خدا را عمل به اوامر و ترک نواهی، رغبت به مستحبات و ترک بسیاری از مباحات در جهت عبودیت با رضایت خاطر، و حسنخلق با دیگر انسانها را رعایت همه حقوق آنان میداند.
← نسبت حسنخلق با حلم
مطابق توضیح غزالی، [۲۹] [۳۰]
انسان برای ارزیابی حسن خلق که با مجاهدت و ریاضت به دست میآیدـ باید پیوسته اخلاق خود را با صفات مؤمنان و منافقان در آیات قرآن، مقایسه کند، چرا که در معنایی وسیع، حسن خلق همان ایمان و سوء خلق همان نفاق است و بهترین معیار برای محک زدن حسن خلق، حلم است که همانا میزان تحمل آزار و جفای دیگران است.
دیگر معیارهای سنجش و نسبت حسنخلق با حلم در بعضی منابع آمده است. [۳۱] [۳۲]
← نسبیت حسن خلق
بر اساس بیان غزالی، [۳۳]
چون چگونگی ظهور حسن خلق به نحوه تنظیم قوای نفس بستگی دارد، حسن خلق، امری نسبی و ذومراتب است که در افراد گوناگون، به درجات متفاوت ظهور میکند.
به نحوی که هر چهار قوه اصلی نفس، فقط در وجود پیامبر اسلام به کمال اعتدال رسیده است و دیگر افراد بشر، در مراتب بعد از وی قرار دارند و همگان باید به وی اقتدا کنند و به اخلاق او تقرب بجویند.
← غایت حسن خلق
با توجه به اینکه صاحب حسن خلق بر قوای نفس خود مالکیت و تسلط دارد، افعال اخلاقی را بدون تأمل و بدون در نظر گرفتن اغراض دنیوی انجام میدهد و لذا غایت حسن خلق یا بهطور کلی همان اخلاق نیکو، انجام دادن اعمال بدون نظر به نفع و ضرر دنیوی آنها، قطع علایق نفس از حب دنیا و رسوخ حب خداوند در نفس است، به نحوی که انسان، هیچ چیز را بیش از لقاءاللّه نخواهد و به همه مقدَّرات خدا راضی باشد. [۳۴] [۳۵] [۳۶]
حسن خلق در قرآن [ ________________________________________
در قرآن، اصطلاح حسن خُلق ذکر نشده است اما مفسران، برخی آیات را ناظر بر این مفهوم دانستهاند، از جمله آیههای ۱۳۴ و ۱۵۹ سوره آلعمران و بهخصوص آیه ۱۹۹ سوره اعراف که به جامعترین آیه در مکارم اخلاق مشهور است، [۳۷] [۳۸]
[۳۹]
[۴۰]
این آیات، مطابق معنای خاص حسن خلق، به گذشت، عطوفت و مدارا با مردم اشاره دارند.
مطابق همین معنای خاص، مفسرانْ برخی واژهها یا مفاهیم قرآنی را معادل مفهوم حسن خلق دانستهاند، مانند «لِین»، [۴۱]
[۴۲]
«بِرّ»
[۴۳] [۴۴] [۴۵]
و «کَرَم».
[۴۶] [۴۷] [۴۸]
همچنین در تفسیر آیه ۴ سوره قلم (وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم)، پیامبر اکرم صلی اللّهعلیهوآلهوسلم را به عنوان مخاطب آیه، در معنایی عام، صاحب عالیترین مکارم اخلاقی و جامع تمامی اخلاق حسنه دانستهاند، به این بیان که ادب او، ادب قرآن است. [۴۹] [۵۰] [۵۱]
عامل این حسن خلق پیامبر که قرآن از آن یاد می کند رحمت الهی است. [۵۲]
قرآن کریم، پیامبر اکرم را با اخلاق عظیم که بسیار زیبا است میستاید [۵۳]
و خدای متعال، علت برتری ایشان بر سایر انبیا را حسن خلق میداند.
[۵۴]
حسن خلق در روایات ________________________________________
در احادیث، حسن خلق به معنای جمع تمامی فضائل اخلاقی، در میان ویژگیهای مؤمنان، جایگاه ممتازی دارد. در برخی احادیث، از حسن خلق، به «خُلْقُ اللّهِ الأَعظَم» تعبیر شده است [۵۵] [۵۶]
و آن را مخصوص افراد برگزیده و عارفان عالی مقام دانستهاند که جز خداوند کسی حقیقت آن را نمیداند.
[۵۷]
علاوه بر این، حدیث مشهور نبوی ــ که در آن، غرض بعثت آن حضرت به کمال رساندن مکارم اخلاق یا محاسن اخلاق بیان شده است (برای نمونههایی از صورتهای مختلف این روایت به این منابع رجوع کنید. [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] ) ــ اهمیت و جامعیت معنای حسن خلق را نشان میدهد.
← معنای عام
در روایات نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صاحب خُلق حَسَن، برترین موزون در میزان [۶۲]
و همتای روزهدار شبزندهدار دانسته شده است
[۶۳]
و آن حضرت فرمود: حسن خلق زمامی از رحمت خدا برای صاحب آن است که یک سر زمام به دست فرشتهای است که آن را به سوی خیر میکشاند
[۶۴]
و فرمود: حسن خلق، نیمی از دین است
[۶۵]
خیر دنیا و آخرت
[۶۶]
و مایه سعادت انسان و سبب ورود او به بهشت است و در مقابل، بدخُلقی عامل بدبختی و ورود انسان به جهنم است.
[۶۷] [۶۸]
و کاملترین شما در ایمان، خوشخوترین شما است.
[۶۹] [۷۰]
اگر خوشخلقی تجسم مییافت، زیباترین مخلوق بود
[۷۱]
و بیشترین چیزی که امت من را به بهشت میبرد، تقوی و حسن خلق است.
[۷۲]
اگر خدا بندهای را دوست بدارد، به او حسن خلق عطا میکند [۷۳]
محبوبترین کارها نزد خدا، پس از انجام دادن واجبات، حسن خلق و مدارا با مردم است
[۷۴]
که موجب نزدیکی به خدا و پیامبر میگردد و در مقابل، بدرفتاری با مردم، موجب دوری از ایشان میشود
[۷۵] [۷۶]
فاسقِ خوش خلق، برتر و سعادتمندتر از عابد بد خلق است
[۷۷]
و حسن خلق، موجب محو گناهان (و آثار آنها) میشود.
[۷۸] [۷۹] [۸۰]
همچنین آن حضرت به حسن خلق خانوادگی اهمیت فراوان داده و میفرمود: بهترین شما خوش خوترین شما با همسرانشان است. [۸۱]
امام علی (علیهالسلام) فرمود: خداوند اخلاق نیکو را وسیله اتصالی بین خود و بندگانش قرار داده است پس لازم است بر هر یک از شما که به خلقی از اخلاق نیکو چنگ زند [۸۲]
و فرمود: عنوان (تیتر و معرّف) نامه عمل مومن، حسن خلق اوست.
[۸۳]
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: همین اخلاق نیکویی که بین مردم است، زینت برای اسلام یک انسان است. [۸۴]
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هر یک از شما که دوست دارد از اصحاب حضرت مهدی باشد! یکی از صفاتی که حضرت معین فرموده حسن خلق است. [۸۵]
اهمیت حسن خلق در حسابرسی قیامت به قدری است که مطابق احادیث، هیچ چیز در میزان عمل انسان، از حسن خلقْ برتر و سنگینتر نیست [۸۶] [۸۷] [۸۸]
و یکی از نخستین سؤالات در قیامت، از اخلاق نیکوی افراد است و صاحب اخلاق نیکو، اجری همسنگ روزهدارانِ شب زندهدار
[۸۹] [۹۰]
[۹۱]
یا مجاهدان در راه خدا
[۹۲] [۹۳]
دارد.
← معنای خاص
در کنار معنای عام حسن خلق، روایاتی نیز دلالتهای خاص مفهوم حسن خلق و مصادیق آن را بیان میکنند. در برخی احادیث، حسن خلق از ارکان «کَرم» و «مروّت» [۹۴] [۹۵]
و معادل «بِرّ»
[۹۶]
تعریف شده است.
برای آگاهی از برخی مفاهیم یا اصطلاحات هم معنا با حسن خلق و سوءخلق در احادیث به این منابع رجوع کنید. [۹۷] [۹۸]
آثار حسن خلق ________________________________________
۱. گرایش به اسلام و دین حق: روایت است که حضرت رسول اکرم، برخی اسیرانی که مستحق مرگ بودند را به علت داشتن پنج صفت زیبا که یکی از آنها حسن خلق بوده است نکشتند و وقتی آن فرد به اهمیت این صفت نزد رسول خدا پی برد، مسلمان شده و مسلمانی زیبایی هم داشت تا به شهادت رسید. [۹۹]
۲. رسیدن به درجات والای ایمان، همانطور که به سبب بزرگی شرافت این صفت فاضله رسول خدا به آخرین درجه آن دست یافت و به اوج و نهایت آن رسید [۱۰۰]
و فرمود: شبیهترین شما به من خوشخوترین شما است.
[۱۰۱]
۳. جبران کمبودهای عبادی: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: گاهی هست که بنده در مراتب عبادت دارای کمبودی است اما خداوند با خوشخلقی، بنده را به درجه شبزندهدار روزهدار میرساند. [۱۰۲]
۴. ازدیاد رزق. [۱۰۳] [۱۰۴]
۵. آبادسازی شهرها. [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷]
نکته: اثر ازدیاد رزق و آبادی شهرها به ایمان افراد ربطی ندراد و حتی اگر افراد فاسق هم باشند این نتیجه بر حسن خلق آنان مترتب است. [۱۰۸]
۶. جلب دوستی [۱۰۹]
و تقویت دوستی موجود.
[۱۱۰]
۷. ایجاد لطافت در گفتار. [۱۱۱]
۸. دعوتکننده دیگران به دین. [۱۱۲]
۹. همتایی با مجاهدت شبانهروزی: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: خداوند برای حسن خلق بنده ثواب و اجر مجاهدی را عطا میکند که همواره از بامداد تا شامگاه در راه خدا مجاهده کند. [۱۱۳]
۱۰. جلب همه خوبیها در دنیا و آخرت: همانطور که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: حسن خلق، خیر دنیا و آخرت را برای فرد جمع میکند [۱۱۴]
بلکه روایت است که خداوند هیچ خیری در دنیا و آخرت به کسی نمیدهد مگر با حسن خلق و حسن نیت.
[۱۱۵]
۱۱. نجات از هولهای صراط: پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خوابی که آن را عجیب توصیف کردند فرمود: فردی از امتم را دیدم که بر روی صراط چون کسی که تندبادی به او بخورد بر خود میلرزد و ناگهان خوشخلقی او، به یاری او آمد و او را نجات داد. [۱۱۶]
۱۲. تضمین قطعی بهشتی شدن: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: صاحب حسن خلق، قطعا در بهشت است. [۱۱۷]
چگونه در بهشت نباشد که روایت است خوشخلقی ریشه هر نیکی است.
[۱۱۸]
۱۳. ایجاد اعتبار اجتماعی: حسن خلق جایگزین انتسابات قومی و خانوادگی شریف میشود و به افراد، اعتبار اجتماعی میبخشد. [۱۱۹]
۱۴. جلب محبت و دوستی. [۱۲۰]
که هم محبت الهی و هم محبت مردم را شامل میشود.
۱۵. تطهیر از همه گناهان: در روایت است خوشخویی با خانواده و مردم اگر با سه صفت دیگر یعنی «وفا به وعدههای با خدا، راستگویی و حیا از زشتیهای نزد خدا و مردم» همراه شود، همه گناهان فرد حتی اگر سراپای او را گرفته باشد فرو میریزد. [۱۲۱]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: خوشخویی گناهان را چون آب که نمک را ذوب میکند از بین میبرد. [۱۲۲]
زیرا این صفت، ریشهها و بنیانهای گناه و آلودگی را برمیاندازد.
۱۶. تکمیلکننده ایمان: در روایت است که حسن خلق اگر با صدق و ادای امانت و حیا، همراه شود، ایمان فرد را تکمیل میکند. [۱۲۳]
توضیح: اثر تکمیلکنندگی ایمان و نیز تطهیر از گناهان در دو مورد فوق، در یک روایت بسیار عجیب نبوی که ایمان را به درختی تشبیه نموده و حُسن خلق را برگهای آن درخت معرفی فرمودهاند [۱۲۴]
به خوبی قابل تحلیل است، زیرا سنتز مواد غذایی و دفع سموم از درخت توسط برگها صورت میگیرد و همینطور حسن خلق، ایمان را با طراوت کرده و گناهان را از آن دور میکند.
۱۷. لذت و انبساط روانی در فرد: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر کس اخلاقش بد باشد، خود را شکنجه میدهد. [۱۲۵]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: هیچ زندگیای گواراتر از حسن خلق نیست.
[۱۲۶] [۱۲۷]
۱۸. اصلاح نظام خانواده: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هرگاه خداوند اراده کند خیر و خوبی به خانوادهای برساند، حسن خلق و رفق را نصیب آنان میکند. [۱۲۸]
۱۹. دور کردن روح کبر و غرور. [۱۲۹]
۲۰. مستحکم شدن پیوند اجتماعی مسلمانان. [۱۳۰]
همچنین هر کس در روایات حسن خلق بیندیشد و به وجدان خویش و به تجربه مراجعه کند، و احوال مردم خوشخو را مورد مطالعه قرار دهد، در مییابد که هر خوشخلقی نزد خدا و خلق محبوب است و پیوسته مورد رحمت و فیوضات الهی است و چون مردم از او منتفع میشوند و خیرش به آنها میرسد مرجع ایشان است و مقاصد و خواستههای آنان از او برآورده میشود. از اینرو خدای سبحان هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه این فضیلت در او تامّ و کامل بود. [۱۳۱]
مصداقشناسی ________________________________________
از آنجا که این فضیلت اخلاقی دارای مفهوم بسیار گستردهای است تا حدی که مورد سوء برداشت نیز قرار میگیرد، منابع اسلامی با بیان مصادیق حسن خلق، سعی در ارائه درک بهتری از مفهوم و تعریف حسن خلق و نیز عملیاتی نمودن تعریف مفهومی جهت سهولت به دست آوردن این صفت والا نمودهاند. این مصادیق عبارتند از: ۱. تبسم بر لب در حین گفتگو با مومنین. [۱۳۲]
۲. شوخی و مزاح. [۱۳۳]
۳. عطا و بخشش: [۱۳۴]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: اگر با هر کس معاشرت کردی دست بالا داشته باش، زیرا حسن خلق، ضعف عبادت را جبران و مومن را به درجه شبزندهدار روزهدار میرساند.
[۱۳۵]
این حدیث میرساند کرم نیز نوعی حسن خلق است.
[۱۳۶]
که دست بالا یعنی نفع رساننده (هر نفعی)
[۱۳۷]
و این سودرسانی در مورد خانواده در اولویت است. زیرا قانون در انفاق مالی و هر خیررسانی این است که از خانواده و افرادی که تحت تکفل و چشم به دست سرپرست خود هستند شروع شود.
[۱۳۸]
و امام علی (علیهالسلام) یکی از محورهای حسن خلق را توسعهدادن بر امکانات خانواده (در حد متعارف و دور از اسراف) معرفی نمودند.
[۱۳۹]
۴. تواضع، بشاشت و خوشکلامی: یکی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) از ایشان درباره اندازه حُسن خلق سوال میکند و ایشان میفرمایند: این است که با رفتاری متواضعانه و ملایم و گفتاری نیکو و دلپسند و چهرهای گشاده با او برخورد کنی. [۱۴۰]
۵. سلام کردن و بذل هر تحیتی: زیرا امام علی (علیهالسلام) فرمود: بذل تحیت، از محاسن اخلاق است. [۱۴۱]
۶. انعطاف و الفت گرفتن با دیگران: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شرح صفات خوشخویان فرمود: آنان که نرم و الفتگیرنده و مورد الفت دیگران هستند. [۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴]
۷. رفتاری که دوست داریم با ما صورت گیرد: همانطور که از امام رضا (علیهالسلام) درباره حسن خلق سوال شد فرمود: طوری با مردم رفتار کنی که دوست داری با تو آنگونه رفتار کنند. [۱۴۵]
که این ملاک از بهترین ملاکهای قابل تطبیق بر حالات مختلف و در هر زمان و مکان توسط انسان اخلاق جو است.
۸. خوشرویی، خوبی کردن و منع آزار خود از دیگران: بزرگان اخلاق درباره معنی حسن خلق گفتهاند که دارای سه محور است: خوشرویی، بازداشتن آزار از دیگران، رسانیدن خوبی به دیگران. [۱۴۶]
۹. کلام زیبا. ۱۰. رفق و مدارا. ۱۱. تعاون با مومنین. ۱۲. بدزبانی نکردن. ۱۳. صبر بر اذیت. [۱۴۷]
۱۴. بردباری. [۱۴۸]
۱۵. اجتناب از محارم، طلب روزی حلال، سخاوتمندی با افراد خانواده. [۱۴۹]
۱۶. بخشودن کسی که به انسان ظلم کرده، یاری کسی که از یاری انسان تن زده، برقراری پیوند با خویشاوندی که پیوند خود را با انسان بریده است. [۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲]
راههای دستیابی به حسن خلق [ ________________________________________
بر اساس قواعد تربیت اسلامی، اولین قدم برای کسب فضایل، توبه و سپس دفع رذایل اخلاقی مهم به ویژه گناهان رفتاری در حد توان است که البته به هر درجه این مراتب طی شود به همان میزان امکان بروز حُسن خُلق از فرد مهیا میشود و بلکه بسیاری از این مراتب، خود حسن خلق هستند. اما بهطور خاص چند سبب برای دستیابی به این صفت والا وجود دارد: ۱. تلقین ارزش حسن خُلق به نفس: زیرا نیرومندترین انگیزه بر کسب و مواظبت حسن خُلق در این است که متذکّر شرافت و ستودگی آن در نزد عقل و شرع باشد. [۱۵۷]
۲. محبت الهی: مهمترین سبب خوشخویی، تلاش برای دستیابی به محبت الهی است که میتواند خوشخلقی را بهطور نهادینه و به تبعیت از خلق خوش محمدی در انسان اخلاقجو نهادینه کند، همانطور که امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: خداوند پیامبرش را بر اساس محبت خود تادیب نمود و بعد به او فرمود: قطعاً این اخلاق تو اخلاقی بس عظیم است. [۱۵۸]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: اخلاق از عطایای الهی است و هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد، به او خُلقی نیکو عطا میکند و هرگاه او را دشمن بدارد، به او خُلقی زشت میدهد.
[۱۵۹]
۳. حیا: زیرا روایت است که خوشخلقی و خوشرویی از آثار حیا هستند. [۱۶۰]
۴. رافت قلبی: که ضد قسوت است، فرد را به حسن خلق دعوت میکند. [۱۶۱]
۵. تکرار اخلاق زیبا: تا کم کم ملکه گردند. [۱۶۲]
زیرا اخلاق نیکو را میتوان با عادت و تمرین به دست آورد و تمرین و ریاضت هم جز این نیست که در آغاز کارهایی را از روی زحمت انجام دهد تا سرانجام عادی و طبیعی گردد مانند هر کار و شغل دیگر که ممارست میخواهد.
[۱۶۳]
۶. معاشرت با اهل اخلاق زیبا: با اهل دانش، خیر، صلاح، دیانت و عفاف همنشینی کند تا بر زیّ آنها درآید و به اخلاق آنان متخلّق شود، و از اهل شر و فساد که مایل به دنیا و لذّات دنیایند، دوری کند، تا اینکه طبعش به رفتار آنها علاقه و میل پیدا نکند و به هلاکت افتد. [۱۶۴]
۷. دعای متضرعانه: از صمیم قلب و با حالت نیاز، همانطور که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: برای دست یافتن به اخلاق زیبا به درگاه الهی تضرع کنید. [۱۶۵]
۸. توجه به سلامت جسم: زیرا غلبه اخلاط ناسالم بر بدن (طبق مبانی طب سنتی – روایی) و نیز استرس و اضطراب و ناراحتی عصبی، زمینه بدخلقی را ایجاد و فرد را از اخلاق نیک محروم میکنند. در روایات نیز به این مساله توجه شده است همانطور که حضرت رسول فرمودند: کشمش بخورید که اعصاب را محکم نموده، اندوه را از بین برده و خلق را نیکو میکند. [۱۶۶]
نکته: یافتن صفت حسن خلق با دوام یافتن اخلاق حسنه است نه تکرار و صدور موقت آنها. [۱۶۷]
ارتباط آفرینش نیکو و حسن خلق ________________________________________
مفهوم قرآنیِ «حُسنِ خَلق»، [۱۶۸] [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱]
که به آفرینش نیکوی انسان در نظام خلقت الهی اشاره دارد، از اصطلاحاتی است که گاهی در احادیث و کتابهای اخلاق اسلامی، در کنار حسن خُلق و مفاهیم مربوط به اخلاق درونی و سیرت باطنی، مشاهده میشود.
[۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] [۱۷۵]
نبی اکرم صلی اللّهعلیه وآلهوسلم و ائمه علیهمالسلام، با بیان تناظر این دو مفهوم، به انسانها توصیه میکنند همانگونه که خدا خلقت آنها را نیکو ساخته است، ایشان نیز اخلاق خود را نیکو سازند، [۱۷۶]
چنان که پیامبر اکرم نیز در دعاهای خود، از خدا میخواهد که اخلاق او را همچون خلقتش، نیکو گرداند.
[۱۷۷]
همراهی سخاوت و حسن خلق ________________________________________
از نکات مهم که باید مورد توجه قرار گیرد، همراهی سخاوت با حسن خلق است و آثار بسیار عجیبی که ترکیب این دو صفت در کنار هم در روح و سرنوشت انسان ایجاد میکنند و تنها به روایات این مساله اشاره میشود: ۱. خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: دین اسلام را جز سخاوت و حُسن خُلق اصلاح نمیکند. [۱۷۸]
۲. در دو روایت جداگانه نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این دو صفت به عنوان بزرگترین اخلاق خدای متعال معرفی شدهاند و فرمود: اساساً ولی خدا جز بر سخاوت و حُسن خُلق سرشته نشده است. [۱۷۹]
۳. رسول خدا فرمود: امکان ندارد سوء خُلق و بخل هر دو با هم در مسلمانی جمع شوند. [۱۸۰]
۴. در تفسیر خُلق عظیم از امام صادق (علیهالسلام) روایت است که سخاوت و حُسن خُلق است. [۱۸۱]
۵. امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: سخاوتمندی که حُسن خُلق نیز داشته باشد، در پناه خدای متعال است. [۱۸۲]
پانویس ________________________________________
۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۸، ص۱۶۶، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.
۲. ↑ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۳۶.
۳. ↑ نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۳، ترجمه سیدجلالالدین مجتبوی.
۴. ↑ مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، ج۸، ص۲۸۷، تهران، المکتبة الاسلامیة.
۵. ↑ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۴۱۹، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
۶. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام ترجمه تنبیه الخواطر، ص۱۷۴. ۷. ↑ دیلمی، حسن، ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۲۰۵، قم، شریف رضی چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۸. ↑ سعادتپرور، علی، سر الاسراء فی شرح حدیث المعراج، ج۲، ص۲۵۸، قم، انتشارات تشیع.
۹. ↑ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۴۳.
۱۰. ↑ ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلیاللهعلیهوآله)، ص۱۱، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین.
۱۱. ↑ کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۱۵، قم، المطبعة العلمیة، چاپ:دوم، ۱۴۰۲ق.
۱۲. ↑ دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۱۱۸، قم، مؤسسة آل البیت (علیهمالسلام)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۱۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۶، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپچهارم، ۱۴۰۷ هق.
۱۴. ↑ قلم/سوره۶۸، آیه۴.
۱۵. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۷۲.
۱۶. ↑ ابنمسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۲۷، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰. ۱۷. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۴۹.
۱۸. ↑ طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۰۱، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ش.
۱۹. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۹۶.
۲۰. ↑ ابنمسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۵۱.
۲۱. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعة، ج۱، ص۳۱، چاپ طه عبدالرؤف سعد، (قاهره) ۱۳۹۳/۱۹۷۳، چاپ افست قم. ۲۲. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعة، ج۱، ص۳۷ـ۳۸، چاپ طه عبدالرؤف سعد، (قاهره) ۱۳۹۳/۱۹۷۳، چاپ افست قم. ۲۳. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۳۵۴.
۲۴. ↑ ابن مسکویه، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۳۷ـ۴۱، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰. ۲۵. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۳۷ـ ۳۸، چاپ طه عبدالرؤف سعد، (قاهره) ۱۳۹۳/۱۹۷۳، چاپ افست قم. ۲۶. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۳ـ۵۵، بیروت: دارالندوة الجدیدة.
۲۷. ↑ طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۸، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ش.
۲۸. ↑ حلیمی، حسین بن حسن، المنهاج فی شعب الایمان، ج۳، ص۲۵۷.
۲۹. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۸.
۳۰. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علومالدین، ج۳، ص۶۹۷۰.
۳۱. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۶۹۷۲.
۳۲. ↑ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۴۲، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۳۳. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۵، بیروت: دارالندوة الجدیدة.
۳۴. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعة، ج۱، ص۴۷، چاپ طه عبدالرؤف سعد، (قاهره) ۱۳۹۳/۱۹۷۳، چاپ افست قم. ۳۵. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۸ ۵۹.
۳۶. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۲.
۳۷. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع طبری، ذیل آیات.
۳۸. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۰۰.
۳۹. ↑ فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۹، ص۴۰۵.
۴۰. ↑ سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۶۳۰.
۴۱. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
۴۲. ↑ فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ذیلآیه، ج۹، ص۴۰۵.
۴۳. ↑ مائده/سوره۵، آیه۲.
۴۴. ↑ حلیمی، حسین بن حسن، المنهاج فی شعب الایمان، ج۳، ص۲۵۸، چاپ حلمی محمد فوده.
۴۵. ↑ طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه.
۴۶. ↑ دخان/سوره۴۴، آیه۱۷.
۴۷. ↑ ابنجوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، ذیل آیه.
۴۸. ↑ ابوحیان غرناطی، تفسیر البحر المحیط، ذیل آیه.
۴۹. ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع طبری، ذیل آیه.
۵۰. ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ذیل آیه.
۵۱. ↑ سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ذیل آیه.
۵۲. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
۵۳. ↑ قلم/سوره۶۸، آیه۴.
۵۴. ↑ دیلمی، حسن، ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۲۰۵.
۵۵. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۸۴.
۵۶. ↑ سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۱، ص۶۴۶۱.
۵۷. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۲.
۵۸. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، ج۱، ص۱۰۴.
۵۹. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۶.
۶۰. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۶۶، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ ــ۱۴۰. ۶۱. ↑ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۱۰، ص۳۲۳.
۶۲. ↑ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۴۶.
۶۳. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۵، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۴ هجری قمری.
۶۴. ↑ ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۱۰، ص۳۸۸.
۶۵. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، ج۱، ص۳۰، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
۶۶. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۲۲۲، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ ۱۴۰.
۶۷. ↑ غازی، داود بن سلیمان، مُسند الرضا (علیهالسلام)، ج۱، ص۱۰۰۱۰۱، چاپ محمدجواد حسینی جلالی.
۶۸. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، ج۱، ص۱۱۰، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶۹. ↑ ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۱۰، ص۴۴۰.
۷۰. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۱۳.
۷۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۹۴.
۷۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۰، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپچهارم، ۱۴۰۷ هق.
۷۳. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۶.
۷۴. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۰.
۷۵. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۳-۱۴۵، چاپ حبیبالرحمان اعظمی.
۷۶. ↑ ابنابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۶، ص۸۸، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. ۷۷. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، التواضع و الخُمول، ج۱، ص۲۱۴، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. ۷۸. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، التواضع و الخمول، ج۱، ص۲۳۳، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا.
۷۹. ↑ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ج۱، ص۳۰، چاپ غلامرضا عرفانیان.
۸۰. ↑ مناوی، محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین، فیضالقدیر:شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۴۴۶.
۸۱. ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۹۲، دار الثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۸۲. ↑ حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص۵۲، مدرسة الامام المهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
۸۳. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۲۰۰.
۸۴. ↑ طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۴۲۲.
۸۵. ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۰۰، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
۸۶. ↑ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۳۶۲.
۸۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۹۹.
۸۸. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۶، چاپ حبیبالرحمان اعظمی.
۸۹. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۴، چاپ حبیبالرحمان اعظمی.
۹۰. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۰.
۹۱. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۳.
۹۲. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، التواضع و الخمول، ج۱، ص۲۲۵، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا.
۹۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۱.
۹۴. ↑ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۱۰، ص۳۲۹.
۹۵. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۳۲.
۹۶. ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۹۸۰، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی.
۹۷. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۳، چاپ حبیبالرحمان اعظمی.
۹۸. ↑ ابنابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۱، ص۸۸ـ۹۰، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. ۹۹. ↑ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، ص۲۷۱، انتشارات اعلمی، بیروت، چاپ پنجم، ۱۳۶۲ش.
۱۰۰. ↑ نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۱، ص۳۷۸.
۱۰۱. ↑ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۲، ص۵۰، نشر جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
۱۰۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۲.
۱۰۳. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۳۷۳.
۱۰۴. ↑ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ج۱، ص۳۰، چاپ غلامرضا عرفانیان، قم ۱۳۹۹.
۱۰۵. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۳۹۵.
۱۰۶. ↑ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ج۱، ص۲۹، چاپ غلامرضا عرفانیان، قم ۱۳۹۹.
۱۰۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۰.
۱۰۸. ↑ دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص۲۹۴.
۱۰۹. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۳۵۶.
۱۱۰. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۵.
۱۱۱. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۸۵.
۱۱۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۷۷.
۱۱۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۱.
۱۱۴. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، ج۱، ص۴۲.
۱۱۵. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۱۲۴.
۱۱۶. ↑ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، فضائل الاشهر الثلاثة، ص۱۱۲ - ۱۱۳.
۱۱۷. ↑ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۲، ص۳۱، نشر جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
۱۱۸. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۴۶.
۱۱۹. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۵۵.
۱۲۰. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۴۷.
۱۲۱. ↑ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۱۶۶ - ۱۶۷.
۱۲۲. ↑ شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۱۰۷، انتشارات حیدریة، نجف اشرف، چاپ اول، بی تا.
۱۲۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۹۹ - ۱۰۰.
۱۲۴. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.
۱۲۵. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۵۸.
۱۲۶. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۳۶۰.
۱۲۷. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۴۴.
۱۲۸. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۹۴.
۱۲۹. ↑ مهدوی کنی، محمدرضا، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص۵۳۸، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۷۶. ۱۳۰. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، معانی الاخبار، ص۳۱۷، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. ۱۳۱. ↑ نراقی ملا احمد، معراج السعاده، ص۲۵۴، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷.
۱۳۲. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ص۷۵.
۱۳۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۶۳.
۱۳۴. ↑ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۳۶۳.
۱۳۵. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۲.
۱۳۶. ↑ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول، ج۸، ص۱۷۳، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.
۱۳۷. ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، ج۴، ص۴۲۳، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.
۱۳۸. ↑ ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۳، ص۱۲۳۵.
۱۳۹. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
۱۴۰. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۳.
۱۴۱. ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۱۳.
۱۴۲. ↑ ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۶، ص۲۷۱۹.
۱۴۳. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۴۴، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۴۴. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۱۳.
۱۴۵. ↑ دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۳۴ - ۱۳۵.
۱۴۶. ↑ ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، ج۶، ص۲۷۴۶.
۱۴۷. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۱۲۳۶ - ۱۲۳۹، دار الکتاب العربی - بیروت، ۱۴۳۱ هجری قمری.
۱۴۸. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، التواضع و الخمول، ج۱، ص۲۳۵.
۱۴۹. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۴.
۱۵۰. ↑ صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱۱، ص۱۷۲، چاپ حبیبالرحمان اعظمی.
۱۵۱. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۴.
۱۵۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۲، ص۱۰۷.
۱۵۳. ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱ - ۱۰.
۱۵۴. ↑ انفال/سوره۸، آیه۲ - ۴.
۱۵۵. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳ – ۷۵.
۱۵۶. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ص۱۹۳.
۱۵۷. ↑ نراقی، ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج۲، ص۳۷۵.
۱۵۸. ↑ زراد و دیگران، الاصول الستة عشر، ص۳۴.
۱۵۹. ↑ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۲۵.
۱۶۰. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، ج۱، ص۱۱۳.
۱۶۱. ↑ مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، ج۱، ص۲۹۱.
۱۶۲. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ص۱۸۱.
۱۶۳. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ص۱۸۵.
۱۶۴. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ص۱۸۵.
۱۶۵. ↑ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۱۹۲.
۱۶۶. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، ج۲، ص۳۴۴.
۱۶۷. ↑ ورام بن ابیفراس، مسعود بن عیسی و عطایی، محمد رضا، مجموعه ورّام، ج۱، ص۹۱.
۱۶۸. ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.
۱۶۹. ↑ سجده/سوره۳۲، آیه۷.
۱۷۰. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۶۴.
۱۷۱. ↑ تغابن/سوره۶۴، آیه۳.
۱۷۲. ↑ ابنابیالدنیا، عبدالله بن محمد، التواضع و الخمول، ج۱، ص۲۲۹، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا.
۱۷۳. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۳۹، چاپ طه عبدالرؤف سعد، (قاهره) ۱۳۹۳/۱۹۷۳، چاپ افست قم. ۱۷۴. ↑ غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۵۳.
۱۷۵. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
۱۷۶. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۳.
۱۷۷. ↑ ابنحنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۴، ص۴۹.
۱۷۸. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۵.
۱۷۹. ↑ ابناشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الاشعثیات)، ص۱۵۱، مکتبة النینوی الحدیثة، تهران، چاپ اول، بی تا.
۱۸۰. ↑ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، ج۱، ص۷۵.
۱۸۱. ↑ طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، ص۳۰۲، دار الثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۸۲. ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۱۲.