جنبش جدیدی
جنبش جدیدی در آسیای مرکزی ایجاد شد. در دهههای پایانی قرن نوزدهم مسلمانان آسیای مرکزی هم شاهد شکلگیری و گسترش جریانهایی بودند که در سراسر جوامع اسلامی در حال رشد و بالندگی بود. جنبش جدیدی که ابتدا در میان تاتارهای ولگا حیات خود را آغاز کرده بود، با وجود اجرای سیاست منزویسازی و دور نگهداشتن مسلمانان آسیای مرکزی از تحولات جهان اسلام، به زودی امواج این تکاپو به این منطقه هم انتقال یافت.
شکلگیری جنبش
در قرن نوزدهم گروهها و جوامع اسلامی براساس آموزشهای سنتی در مکتب خانهها و مدارس دینی، آموزش و پرورش را سامان میدادند. بر این اساس قدیمیسم در برابر گرایشهای جدیدی قرار گرفت. در مدارس «جدیدی» آموزشهای سنتی و جدید به صورت هم زمان ارائه میشد.
[۱]
به تدریج مدارس دینی در آسیای مرکزی با همتایان خود در تاتارستان روابطی را برقرار کردند. در نیمه دوم قرن نوزدهم، در سراسر جوامع اسلامی از ترکستان تا تاتارستان، تلاشهایی برای نوسازی اسلام گسترش یافت.
در واقع تا پیش از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه این مناطق تجربههایی مشابه با دیگر مناطق مسلماننشین در جهان را ثبت کردند.
آسیای مرکزی و قفقاز و بخشهای مسلماننشین روسیه، پارههایی از پیکره جهان اسلام بودند.
حفظ باورهای دینی در قرن نوزدهم
در نیمه دوم قرن نوزدهم، برخلاف گذشته که رهبران مسلمانان در پی پاسداری از اندیشههای دینی در برابر نفوذهای بیرونی بودند
آنان در برابر پیشرفتهای چشمگیر و همه جانبه جوامع غربی در پی حفظ باورهای دینی و پاسداری از کیان اسلام به تلاشهای جدیدی روی آوردند.
در این دوره نوسازی دینی و زدودن زنگارهای تاریخی از چهره اسلام مورد توجه جدی قرار گرفت. جنبش اصلاحخواهی دینی که در سراسر جوامع اسلامی گسترش مییافت.
سیدجمالالدین اسدآبادی در ایران، نامق کمال در امپراتوری عثمانی، محمد عبده در جهان عرب و سرسیدخان در هند در شمار افرادی بودند که این جنبش را شکل دادند.
در آسیای مرکزی هم این امواج این جریان گسترش یافت اصلاحخواهان دینی مانند همه جوامع اسلامی در سراسر جهان اسلام، در برابر روحانیون محافظهکار و جزمگرا قرار گرفتند.
ابونصر کرسوی و شهابالدین مرجانی در شمار افرادی بودند که هدف این فشارها قرار گرفتند.
کرسوی که در مدارس بخارا تدریس میکرد، از سوی امیر بخارا به ارتداد محکوم شد. مفتی اورنبورگ نیز او را به بیتقوایی متهم ساخت.
[۲]
او ناچار شد بخارا را ترک کند و به استانبول مهاجرت کند، شهری که نوگرایان اصلاحطلب با آزادی بیشتری از اصلاح در اندیشههای دینی سخن میگفتند.
رهبران جدیدی بر این باور بودند که در آموزهای دینی ظرفیت مناسب برای پاسخ به نیازهای مسلمانان وجود دارد.
آنها باید برای جبران عقب ماندگیهای شدید تاریخی به نوسازی دینی روی آورند و دین را مانع پیشرفت و نوشدن ندانند.
نوگرایان دینی در آسیای مرکزی، مانند دیگر جوامع اسلامی پرکردن شکاف میان جوامع اسلامی با کشورهای اروپایی را مورد توجه قرار داده بودند.
آنان پالایش اسلام از اندیشههای خرافی و غیرعلمی را ضروی میدانستند.
قرن بیستم و تحولی جدید در جنبش جدیدی
در جریان تحولات انقلابی آغاز قرن بیستم بسیار از جدیدیها، براساس شعارها و برنامههای اعلام شده از سوی انقلابیون ضدنظام تزاری بر تلاشهای خود افزودند.
برخی از آنان بسیار خوشبینانه مانند بسیاری از مردم در سراسر امپراتوری به نیروهای انقلابی نزدیک شدند.
شماری از آنان پیروزی نیروهای انقلابی را مقدمهای برای دست یافتن جوامع مسلمان به خواستههای تاریخی خود برای اداره زندگیشان برپایه احکام اسلامی تصور میکردند.
برخی از آنان هم دیدگاهی منفی نسبت به روسیه داشتند جدیدیها و بخاراییان جوان دولت ترکیه را مدل مناسبی برای یک دولت اسلامی میدانستند.
روشنفکر تاتار اسماعیلی گاسپرینسکی که پدر احیای پان ترکیسم خوانده شده، از وحدت مردم ترک در آسیای مرکزی و قفقاز پیرامون محور زبان و فرهنگ مشترک حمایت میکرد.[۳]
جدیدیها خواستار انجام اصلاحهای اساسی در نظام آموزش و پرورش و کوتاهکردن دست روحانیان بودند. جوانان هوادار این جنبش برای ادامه تحصیل به ترکیه – استانبول میرفتند.
حمایت از انقلاب روسیه
جدیدیها در برابر مسلمانان قدیمی قرار داشتند که حکومت تزار را نامقدس میدانستند، آنها به امید به دست آوردن حمایتهای مؤثر روسها برای خروج از عقبماندگی بودند.
نفوذ اندیشهای غربی در میان آنان سبب شد تا گونهای از ملیگرایان ایجاد شود که فراتر از اصلاح در نظام آموزشی، برابر نظام فئودال و دینی قرار گیرد و خواستار گسترش خودمختاری فرهنگی و حکومت منتخب هم بشود.
بنابراین بسیاری از جدیدیها با رویکردی مردم گرایانه به حمایت از انقلابیون روس پرداختند که در دفاع
از تودههای مردم شعار میدادند. آنها دیرتر از اصلاحخواهان روسیه متشکل شدند.[۴]
و در دفاع از بلشویکها حتی حاضر شدند از دیدگاههای ملیگرایانه خود چشمپوشی کنند.
[۵]
جدیدیها حضور روسیه در آسیای مرکزی را فرصتی برای پیشرفت برآورد میکردند. از دید آنها آسیای مرکزی در کنار و همراه با روسیه میتوانست برای پیشرفت گام های عملی بردارد، بنابراین جدایی از روسیه را دنبال نمیکردند.
به هر حال این گرایشها بیشتر در سطح روشنفکران کم شمار منطقه بود و در میان توده مردم چندان تأثیری نداشت. برخی از رهبران مهم آنها احمد دانش، محمود خواجه بهبودی، عبدالرئوف، منور قاری بودند. [۶]
اولین کنگره مسلمانان
در آستانه انقلاب اکتبر در بهار 1917، جدیدیها با حضور 350 نماینده از مناطق مسلماننشین همایشی را برگزار کردند که در مورد جهتگیری و رفتار خود در برابر مسایل انقلابی، از جمله نوع رابطه با بلشویکها بحث و بررسی کنند.
در اولین کنگره مسلمانان که در مه 1917 در مسکو تشکیل شد، آرمانهای پان ترکی و پان اسلامی مورد توافق بود، اما موضوع دولت اسلامی مورد بحث قرار گرفت.
گروهی از مسلمان شرکت کننده خواستار استقرار یک ملت مسلمان بدون دولت اسلامی خاص بودند. این کنگره تشکیل شورای مسلمانان را تصویب کرد.
تشکیل واحدهای نظامی نیز تصویب شد و نیز نظام آموزشی بر پایه زبان واحد برای آنان را توصیه کرد. کنگره دوم مسلمانان تشکیل مجلس ملی آنان را تصویب کرد.
[۷]
ولی به زودی روشن شد که آرزوهای مسلمانان آسیای مرکزی در چارچوب برنامههای بلشویکها قابل تحقق نیست.
با رخداد انقلاب اکتبر 1917، این تلاشها وارد مرحله جدیدی شد.
هم زمان با سومین کنگره منطقهای شوراها، سومین کنگره شوراها هم برگزار شد. با اینکه انتظار میرفت مسلمانان در اداره امور خود به کار گرفته شوند، ولی شورای تاشکند از روسها و اروپاییها تشکیل شد.
به تدریج برخی از جدیدیها هم مانند علمای سنتگرای مسلمان در مورد اهداف و برنامههای بلشویکها دچار تردید شدند.
شورای تاشکند برای سرکوب جدیدیها با امیر بخارا به توافق رسید. هر چند پس از آن امیر را نیز ناچار ساختند به افغانستان فرار کند.
بخاراییان جوان که از اوایل قرن بیستم فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خود را آغاز کرده بودند، از سوی روسها کارها را در اختیار گرفتند.
ولی سیاستهای روسها سبب شد بسیاری از آنها سرخورده شده به باسماچیان بپیوندند. نیروهای انقلابی روسیه هم در این زمان برای مبارزه با جنبش باسماچی خود را سازماندهی کردند.
منابع
- ↑ Adeeb Khalid, The Politics of Muslim Cultural Reform: Jadidism in Central Asia, Berkeley
- ↑ الکسندر بنیگسن و آندرس ویمبوش، صوفیان و کمیسرها: تصوف در اتحاد شوروی، صفحه 123
- ↑ Rashid, Op. cit., p. 87
- ↑ Heelen Carrere D. Encausse, Islam and the Russian Empire: Reform and Revolution in Central Asia, Trans. Quintin Hoare, London, 1998, p. 94.
- ↑ گلندا فریزر، انقلاب و ضد انقلاب در آسیای میانه، شورش باسماچیان 1933 – 1917، ترجمه: کاوه بیات، تهران: شیراز، 1385، ص 25.
- ↑ صدرالدین عینی، یادداشتها، علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران: آگاه، 1362، صص. 352 – 342
- ↑ بنیگسن و براکس آپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، ص 69