ايمان

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیه‌السلام')

ایمان از معنای لغوی تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یاچیزی است و از معنای اصطلاحی آن، اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی، ملائکه، پیامبران، ائمه و به تعبیری امور غیب است. ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه‌ای از ایده‌های کلی و جزئی است. عاشق خدا باش و به او متصل شو که او تنها دارایی ما است.

ایمان مهمترین عاملی است که جهت سعادت یا شقاوت زندگی انسان را تعیین می‌کند و سرنوشت‌سازتر از این موضوع در زندگی انسان نیست. ایمان حقیقت پیچیده ای است که برای شناخت آن باید به تمامی ابعاد لفظی، مفهومی و مصداقی آن توجه کرد.

معنی ایمان

در مورد معنای ایمان گفته شده است: ایمان عبارت از جای‌گیرشدن اعتقاد در قلب و از امن گرفته شده، گویی مومن به آن چه بدان ایمان پیدا کرده، امنیت و مصونیت نمی‌دهد که در آن مورد دچار شک و تردید نمی‌شود، چرا که شک و تردید آفت اعتقاد است [۱].

در روایاتی از رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه) ایمان چنین شناسانده شده است: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می‌باشد. [۲]

مفهوم‌شناسی ایمان

ایمان در لغت عبارت است از: تصدیق در مقابل تکذیب [۳] و در اصطلاح عبارت است از: اقرار به زبان، تصدیق و اذعان قلبی -که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت به یک امر است و با صرف شناخت و معرفت تفاوت دارد[۴] و عمل نمودن با اعضا و جوارح[۵].

هر جانداری برای خود دلبستگی‏هایی دارد. انسان نیز غیر از دلبستگی‏های مادی به پاره‏ای از معنویات، مانند، معرفت و زیبایی و… دلبستگی دارد. ایمان نیز نوعی حالت دلبستگی واپسین است که تمام دعاوی دیگر را تحت شعاع قرار می‏دهد. قلمرو ایمان برای هر انسان حریم مقدسی است؛ یعنی دلبستگی واپسین انسان در نهایت به امر قدسی تبدیل می‏گردد و آنگاه است که عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده می‏شود.

ایمان دلبستگی نهایی انسان به امور معنوی است که برای انسان مقدس هستند و برای آن حاضر است عشق و شجاعت از خود نشان دهد. در برخی روایات در تعریف ایمان، آمده است که، ایمان عبارت است از: معرفت و شناخت قلبی و اقرار به زبان و عمل کردن به اعضا و و جوارح.

معنا و حقیقت ایمان

هر جانداری برای خود دلبستگی‌هایی دارد. انسان نیز غیر از دلبستگی‌های مادی به پاره‌ای از معنویات؛ مانند: معرفت و زیبایی و... دلبستگی دارد. ایمان نیز نوعی حالت دلبستگی واپسین است که تمام دعاوی دیگر را تحت شعاع قرار می‌دهد.

قلمرو ایمان برای هر انسان حریم مقدسی است؛ یعنی دلبستگی واپسین انسان در نهایت به امر قدسی تبدیل می‌گردد و آن‌گاه است که عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده می‌شود.

متعلق ایمان همیشه امر معیّنی است؛ لذا شخص مؤمن باید به آن معرفت داشته باشد. [۶]

برای واژه «ایمان» بر اساس مسلک‌های مختلف، تعاریف مختلفی شده است.

برخی از فیلسوفان و مفسران شیعی، ایمان را چنین معنا می‌کند:

«ایمان تنها صرف "علم" و "معرفت" نیست؛ زیرا بعضی آیات خبر از ارتداد افرادی می‌دهد که با وجود علم منحرف و مرتد شدند، بلکه مؤمن علاوه بر علم، به مقتضای علم خود نیز باید التزام داشته باشد و بر طبق مؤدای علم، باید اعتقاد قلبی داشته باشد، به گونه‌ای که آثار علم - هر چند اجمالا-، از او بروز نماید. پس کسی که علم دارد به این‌که خدای تعالی الهی است که جز او الهی نیست و التزام به مقتضای علمش دارد؛ یعنی در مقام انجام مراسم عبودیت خود و عبادت خدا برمی‌آید، چنین کسی مؤمن است». [۷]

از آن‌جا که در قرآن مجید خواسته‌های خدا از انسان بر محور ایمان دور می‌زند و در صدها آیه با تعبیرات مؤکد و گوناگون از مخاطبان خواسته شده است که با ایمان آوردن به نجات خود بپردازند؛ [۸] لذا معنای ایمان برای اندیشمندان اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده است.

در میان متکلمان مسلمان درباره حقیقت ایمان چهار نظریه عمده وجود دارد:

معنا و حقیقت ایمان از نظر اشاعره

از نظر اشاعره حقیقت ایمان عبارت است از: تصدیق به وجود خداوند و پیامبران و امرها و نهی‌های او که به وسیله پیامبران بیان شده، و اقرار زبانی به همه تصدیق‌های قلبی؛ یعنی شهادت دادن به حقانیت واقعی آشکار شده و پذیرفتن آن واقعیت. این حالت از یک طرف گونه‌ای تسلیم و خضوع روانی است(عقد القلب) و از طرف دیگر نوعی ارتباط فعالانه با موضوع تصدیق و شهادت است. [۹]

معنا و حقیقت ایمان از نظر معتزله

از نظر معتزله حقیقت ایمان عبارت است از: عمل به تکلیف و انجام وظیفه.

تصدیق وجود خداوند و پیامبران خود یک عمل به وظیفه است. وظایف دیگر، انجام واجبات و ترک محرمات است و کسی که به تمامی وظایف خود عمل نماید «مؤمن» به شمار می‌رود. از نظر ایشان ایمان با عمل محقق می‌شود نه با نظر. [۱۰]

معنا و حقیقت ایمان از فیلسوفان متکلم

نظری که بیشتر از سوی فیلسوفان متکلم اظهار شده است می‌گوید: حقیقت ایمان عبارت است از: علم و معرفت فلسفی به واقعیت‌های عالم هستی.

به عبارت دیگر؛ سیر نفس انسان در مراحل کمال نظری، حقیقت ایمان را تشکیل می‌دهد. پس عمل به واجبات و ترک محرمات- که سیر نفس در مراحل کمال عملی است - آثار خارجی این علم و معرفت است، و هر چه که عقاید مورد نظر یک مؤمن با واقعیات هستی مطابقت بیشتری داشته باشد، ایمان وی کامل‌تر خواهد بود. [۱۱] چنانچه صدرالمتألهین در آغاز سفر سوم از اسفار اربعه وقتی می‌خواهد وارد مباحث الهیات بالمعنی الاخص شود می‌نویسد:

«حکمتی که ما در صدد آن هستیم برترین بخش آن است که همان ایمان حقیقی به خدا و نشانه‌های او و روز قیامت است؛ و همان سخن خداوند است که می‌فرماید:«همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش ایمان دارند»؛ [۱۲]

فرمود: «هر کس به خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش و به روز قیامت کافر شود سخت در گمراهی افتاده است». [۱۳] و این حکمت مشتمل بر دو علم ارزش‌مند است: یکی علم به مبدأ و دیگری علم به معاد؛ و تحت علم به مبدأ، شناخت خداوند و شناخت صفات و افعال و آثار او مندرج است؛ چنان‌که شناخت نفس و قیام و آگاهی از نبوات زیر مجموعه علم به معاد است». [۱۴]

در این نظریه تصدیق خدا و پیامبران به معنای یک تصدیق منطقی مطرح است که به یک واقعیت خارجی مربوط می‌شود و بخشی از معرفت به عالم هستی است و مفهوم عمل به وظیفه و تکلیف، خارج از مفهوم ایمان است.

معنا و حقیقت ایمان از نظر عرفا

اما از نظر عرفا ایمان نه علم است و نه عمل و نه شهادت دادن، بلکه جوهر ایمان عبارت است از: اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همه اغیار: «ایمان آن است که تو را سوی خدای عزّ و جلّ گرداند و به خدای گرد آرد؛ حق واحد است و مؤمن کسی است که به وحدت رسیده است؛ و هر کس که با اشیا هماهنگ است هوا و هوس او را از وحدت به در برده و دچار تفرقه شده است و هر کس که هوا و هوس اوئ را از خدا جدا کند و دنبال و شهوات بگردد حق را از دست داده است». [۱۵]

معنا و حقیقت ایمان از نظر متکلمان مسیحی

متکلمان مسیحی نیز بیشتر طریقه عرفانی را در تعریف ایمان پیش گرفته‌اند:

ایان باربور می‌نویسد:

تیلیخ گفته است که دین همواره با مسائل مربوط به «دلبستگی واپسین» سر و کار دارد که سه خصیصه دارد:

  1. دلبستگی واپسین داشتن؛ یعنی تعهد بی‌محابا، بیعت و سرسپردگی. این موضوع، موضوع مرگ و زندگی است، چه پای معنای زندگانی در میان است و انسان زندگی‌اش را در گروی این می‌گذارد که یا این عهد را به‌سر برد، یا جان را بر سر این کار بگذارد.
  2. دلبستگی واپسین یک ارزش والا پدید می‌آورد که سایر ارزش‌ها بر وفق و طبق آن تنظیم می‌گردد.
  3. این‌که دلبستگی واپسین در دل خود یک دیدگاه شامل و جامع، و جهت یافتگی زندگی، نهان دارد؛ چرا که به همه حوزه‌های زندگی و همه هستی انسان مربوط می‌شود. [۱۶]

وی در جای دیگر از قول «ریچارد سن» می‌نگارد:

«برای پی بردن به مراد کتاب مقدس یا الهیات اهل کتاب از کلمه ایمان باید به این نکته پی برد که مراد از آن القای یک فهم یا یک اندیشه به شیوه‌ای که از معرفت برهانی کمتر باشد، نیست. مسئله، مسئله باور کردن است، نه اثبات کردن». [۱۷]

این نظریه ضمن این‌که قصد دارد ایمان را امری فراتر از علم و معرفت و برهان بداند، می‌خواهد این نکته را روشن سازد که ایمان امری متناقض با عقل نیست و عملی کورکورانه محسوب نمی‌گردد.

«در بسیاری از آیات و عبارات "عهد جدید"، ایمان را نقطه مقابل بیم و اضطراب می‌یابیم. ایمان عبارت است از: جهت یافتگی یا اهتدای اراده و بیشتر اعتقاد پسین در یک شخص است تا متقاعد شدن به صدق و صحت یک قضیه. اعتماد یا وثوق واکنشی است که از "وثوق پذیری" خدا و آمرزگاری و لطف او انگیخته می‌شود، و در عین حال عمل انسانی وثوق کردن نیز هست. چه در اعتماد به خداوند است که انسان از حول و قوه خویش دست می‌شوید. روی آوردن به خدا مستلزم روی برتاختن از هر آن چیزی است که بیش از آن محل وثوق و اعتماد بوده است. ایمان مستلزم ایمان‌ورزی، توکل، بیعت، و اطاعت است». [۱۸]

پانویس

  1. ترجمه المیزان، ج 1، ص 72.
  2. بحارالانوار، ج 66، ص 68
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‏العرب، ج 13، ص 21، دار صادر، بیروت‏، چاپ سوم‏، 1414 ق‏، الإِیمان، بمعنی التصدیق، ضدُّه التکذیب
  4. شیرازی، اوائل المقالات، ج 1،ص 249، شیخ مفید، نظریه ایمان در عرصه کلام در قرآن، ص 48،جوادی، محسن، اخلاق اسلامی، ص 119-158،دیلمی احمد و آذربایجانی مسعود، ص 73.
  5. کلینی، کافی، ج 2، ص 27، ح 1، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش، امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ.
  6. پل تیلیخ، پویایی ایمان، ترجمه، نوروزی، حسین، ص 16 - 17، تهران، حکمت، 1375ش
  7. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 18، ص 411 - 412، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363ش
  8. مانند سوره «والعصر»: «بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر، ان الانسان لفی خسر، الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
  9. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 347، مصر، 1969م؛ اللمع، ص 75، چاپ مدینه، 1975م؛ تقتازانی، شرح المقاصد، ج 2، ص 184، چاپ عثمانی، 1305ق، به نقل از: مجتهد شبستری، محمد، ایمان و آزادی، ص 12، تهران، طرح نو، چاپ سوم 1379ش
  10. امین، احمد، فجر الاسلام و ضحی الاسلام، مبحث معتزله
  11. شهید ثانی، حقایق الایمان، ص 16 - 18
  12. بقره: 285
  13. نساء: 136
  14. صدرالمتألهین، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعة، ج 6، ص 7، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1990م
  15. «الایمان هو الذی یجمعک الی اللّه و یجمعک باللّه و الحق واحد و المؤمن متوحد و من وافق الاشیاء فرقته الاهواء و من تفرق عن اللّه بهواه و اتبع‏ شهوته و ما یهواه فاته الحق». خلاصه شرح التعریف، از متون عرفانی قرن پنجم، ص 227، بنیاد فرهنگ ایران
  16. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهی، بهاءالدین، ص 257، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1362ش
  17. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهی، بهاءالدین، ص 259، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1362ش
  18. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهی، بهاءالدین، ص 260، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1362ش