جنبش باسماچی در آسیای مرکزی
جنبش باسماچی در آسیای مرکزی با اعلام خودمختاری ترکستان از سوی کنگره مسلمانان خوقند، درگیریهای خونینی در جریان سرکوب شدید روسها در فوریه 1918 ایجاد شد.
بلشویکها این تحرکها را متوقف کردند و صدها نفر در جریان رویارویی آنان با مسلمانان کشته شدند.
باسماچیان
باسماچیان، قیام، حرکت جماعاتی از مسلمانان ترکستان، برضد حکومت شوروی، عمدتاً از ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۰. «باسماچی» (املای ترکی: باصماچی) در زبان روسی به معنای یاغی است و ریشه آن «باسماق» ترکی و به معنای هجوم آوردن و حمله کردن است.
«باسماچگی» در تاجیکی، یا به عبارت دقیقتر از نظر مقامات دولتی تاجیکستان، به معنای حرکت ضدانقلاب شورایی بود.
در واقع باسماچی لقب اهانت آمیزی است که روسها به قیام کنندگان مسلمان آن صفحات دادهاند و این لقب توسّع معنی پیدا کرده و بمرور به بسیاری از انواع حرکتهای مسلحانه سیاسی نیز اطلاق شده است.
صدرالدین عینی نیز از آن قیام کنندگان با نام «باسمه چیان» یاد کرده و دزد و تاراجگرشان خوانده است. [۱]
علت شکلگیری جنبش
قتل و غارت خوقند در ساسر فرغانه تأثیری مخرب بر جای نهاد و زمینه را برای جنبش باسماچیان فراهم ساخت.
فراریهای خوقند و مخالفان شورای انقلابی تاشکند و دیگر مخالفان، فعالیتهای خود را با این نام سازمان دادند.
دو رهبر اولیه این جنبش ایرگش بیگ در خوقند و محمدامین بیگ در مرغیلان بودند.
[۲]
ایرگش که به جرم دزدی زندانی شده بود، در 1917 در جریان رخدادهای انقلابی آزاد شده بود.
او یک مسلمان متعصب بود، ولی محمد امین بیگ جوانی آزادیخواه بود که از همکاری با روشنفکران دوری نمیکرد.
او هم به دلایلی نامعلوم در زندان بود. باسماچیها با رهبری قورباشیها، نظامی اداری – نظامیمانند خانهای فئودال ایجاد کرده بودند. با توجه به رقابتهای بریتانیا با روسیه و نیز انقلابیون اکتبر، گزارشهایی در مورد حمایتهای گوناگون آنها وجود دارد. [۳]
بلشویکهاعلیه باسماچیان
اقدامهای بلشویکها در سال 1918 علیه باسماچیها شدت یافت. اختلاف در میان اعضای شورای تاشکند برای باسماچیان فرصت فعالیت بیشتری را ایجاد کرد.
در تابستان 1918 ایرگش در پیتحمل شکستهایی از بلشویکها، پذیرفت مبارزهاش را پایان دهد. ولی خالخوجا فرمانده نیروهای او به محمدامین پیوست.
ارتش دهقانی روسها در تاشکند هم به آنان پیوست. آنها در اواخر سال 1918 کنترل خود را در فرغانه گسترش دادند.
باسماچیها دولت موقت فرغانه را در سپتامبر 1919 ایجاد کردند که مورد حمایت همه آنها قرار نگرفت. خالخوجا و ایرگش هم آن را به رسمیت نشناختندآنها 620 روس و 4500 باسماچی را در اختیار داشتند. [۴]
روسها در برابر گرایشهای هواداری از بریتانیا در میان باسماچیها، کوشیدند تمایلهای پان اسلامی را در میان آنان گسترش دهند.
در این دوره افغانها با بریتانیا در جنگ بودند و از این گرایش به سود خود بهره بردند. تبلیغات پان اسلامی آنان جنبههای ضد انگلیسی داشت، در حالی که مسلمانان را به بیداری و اتحاد فرا میخواند.
افغانستان در جریان رویارویی با بریتانیا، روابط نزدیکی با بلشویکها ایجاد کرد. محمدامین که دیگر باسماچیها را «ارتش مردم مسلمان» میخواند، خواستار برپایی جهاد علیه روسها بود.
تغییر سیاست روس ها در آسیای مرکزی
در بهار 1920 با تغییر سیاست مسکو در آسیای مرکزی، گروهی از باسماچیها قرارداد ترک مخاصمه را پذیرفتند، برخی هم به مبارزه ادامه دادند.
در سال 1920 روشهای سرکوبگرانه علیه مسلمانان شدت یافت. مدارس دینی تعطیل و از فعالیت روحانیون جلوگیری شد. کمونیستهای ملیگرا نیز با فشار و سرکوب روبهرو شدند.
باسماچیها که از حمایت مردم در روستاها و شهرها برخوردار بودند، به مبارزه با مقامهای منصوب از سوی مسکو ادامه دادند.
در سال 1921 در پرتو تغییر سیاست مسکو در برابر مسلمانان آسیای مرکزی، تسهیلاتی برای آنان ایجاد شد، در همان حال فشار بر مبارزان مسلح باسماچی هم افزایش یافت.
همکاری امیربخارا با باسماچیان دامنه قدرت آنان را گسترش بخشید. او در کنار باسماچیان یکپارچهسازی همه ملتهای اسلامی را مطرح ساخته بود. گروهی از ملیگرایان بخارا نیز با او همراه شدند. برخی از اصلاح خواهان تندروی بخارا نیز به هواداری از شوروی پیرامون فیضا... خوجا گردآمده بودند.
همکاری بخاراییان جوان با باسماچیان نیز در تداوم فعالیتهای آنان تأثیرگذار بود. انور پاشا که از عثمانی تبعید شده بود، با طرح یکپارچهسازی ملتهای مسلمان در کنار بخاراییان جوان و باسماچیان قرار گرفت.
ولی او بلشویسم را قویترین همراه ملیگرایی اسلامی میدانست و همکاری نزدیکی با لنین داشت. بلشویکها انتظار داشتند همکاری او بتواند امواج انقلابی را در آسیای مرکزی کنترل کند. او در فوریه 1922 وارد بخارا شد.
در جریان همکاری با باسماچیان او از بلشویکها خواست استقلال مردم بخارا، خیوه و ترکستان را به رسمیت بشناسند. [۵]
مسکو نیز در پاسخ او را عامل بریتانیا خواند. مرگ انور پاشا در سپتامبر 1922 جنبش باسماچی را از یک رهبر نظامی قدرتمند محروم ساختت.
او خود را منجی ترکهای جهان میدانست. او میخواست این جنبش را به جای جنگ چریکی به سوی جنگ متعارف بکشاند و بیش از آنکه به جریان فکری سنتگرایی باسماچیان تعلق داشته باشد، به نوگرایی بخاراییان جوان گرایش داشت.
فشار روس ها بر باسماچیان و دوران افول
سال 1923 برای باسماچیها بسیار سخت بود. روسها تشدید فشار برآنها را با ایجاد گرسنگی دنبال کردند. با این حال شایعه کمک انگلیسیها به آنان سبب تقویت این مبارزان شد.
حاجی سامی بیگ فرمانده آنان نیز از بریتانیا کمک درخواست کرد. پیشرویهای نظامی روسها در تابستان 1923 نشان میداد حمایت مؤثری از سوی بریتانیا انجام نشد.
مقامهای روس با به کار گماردن مسلمانان در سمتهای سیاسی، بهبود موقعیت خود را هدف قرار دادند، در حالی که سیاستهای روسیگردانی را نیز دنبال میکردند.
آنها باسماچیان را نمایندگان نظامهای فئودالی رو به نابودی منطقه میدانستند. با شکلگیری نظام سیاسی جدید در آسیای مرکزی از سال 1924، روسها سیاست جدیدی را در برابر باسماچیان آغاز کردند.
پس از کنفرانس سیاسی – نظامی اکتبر 1924 ایجاد تغییرهای اجتماعی – اقتصادی برای از میان بردن پایگاههای جنش در دستور کار دولت شوروی قرار گرفت. آنها کوشیدند با اجرای سیاستهای نوسازی کمونیستی، به تودههای مردم نشان دهند روسها منادی پیشرفت و بهروزی مردم و باسماچیها جریانی واپسگرا و ارتجاعی هستند.
از سال 1924 جنبش باسماچی رو به افول رفت و رهبران آن یا شکست خوردند و یا فراری شدند. در جریان تحولات سالهای 29 – 1928 افغانستان دوباره فرصتی برای فعالیتهای باسماچیان فراهم شد. رهبران شوروی کوشیدند نقش عوامل بریتانیا را نیز در این تحرکها مطرح سازند. به هر حال ابراهیمبیگ از رهبران باسماچی از نفوذ بسیاری در میان مردم برخوردار بود، بدون آن که بتواند برای پیشبرد اهداف آن اقدامی جدی انجام دهد.
با دستیگری و اعدام او در تابستان 1931 مرحله دیگری از جنبش باسماچی پایان یافت، هرچند در مورد تلاشها و مبارزههای آنان خاطرههایی ماند، ولی تا پایان دهه 1930 از هواداران این جنبش اثری باقی نماند.