آقاخانیه
آقاخانیه فرقهای از «اسماعیلیان» نزاری و منسوب به آقاخان محلّاتی هستند.
پیشینه
جدّ این خانواده سید ابوالحسن خان اهل کهک قم بود که از سادات اسماعیلیه به شمار میرفت و از آغاز دولت زندیه تا زمان آغا محمدخان قاجار حکومت کرمان را داشت و خود را از اعقاب اسماعیل بن جعفر صادق (ع) می دانست و پس از برکناری از حکومت در محلّات قم عزلت گزید. وی پیروانی بسیار در هند و آسیای میانه داشت و نیازها و نذوراتی از ایشان دریافت میکرد. امروزه پیروان فرقه آقاخانیه در کشورهای متعددی پراکندهاند. بیشتر آنان در شبه قاره هند و آسیای میانه و بخشی دیگر در کشورهای قاره اروپا و آمریکای شمالی و نیز آفریقا سکونت دارند.[۱] معتقد بودند کسانی که نمیتوانستند شخصا نذورات خود را به پیشگاه او بفرستند، آنها را به دریا میافکندند زیرا که سرانجام این اموال به دست امامشان خواهد رسید. سید ابوالحسن خان در سال 1207 هجری در گذشت و پس از وی پسرش شاه خلیلاللّه به امامت رسید. اسماعیلیه آقاخانیه عنوان شاه را از «مراشد صوفیه» اقتباس کردهاند و به تقلید ایشان خود را شاه میخواندند یا چون خود را از تبار رکنالدین خورشاه آخرین شاه اسماعیلی در الموت میدانند لقب شاه را بر خود نهاده اند. شاه خلیل اللّه پس از رسیدن به امامت به یزد سفر کرد، پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعی که میان پیروان او و شیعیان اثنا عشری واقع شده به قتل رسید (1232 ه). چون فتحعلی شاه قاجار از این واقعه آگاه شد، حسن علی شاه پسر شاه خلیل اللّه را به تهران خواست و از او دلجویی کرد، و دستور داد تا کسانی را که در واقعه قتل پدرش دست داشتند سیاست کنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسری او در آورد و حکومت قم و محلّات را به وی واگذار کرد و او را ملقب به آقا خان فرمود. حسن علی شاه در سال 1255 بر اثر تحریکات حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه ناچار شد که محلّات را ترک کند و به کرمان رهسپار شود. در آن استان توانست که بر قلعه بم دست یابد و آن را به تصرف خود در آورد. اما فیروز میرزا «نصرت الدوله» برادر محمد شاه که حکمران کرمان بود با وی جنگ کرده بر او غلبه یافت و شاه از خطای آقا خان اول در گذشت و به وی امان داد و او را از بست حضرت عبدالعظیم حسنی بیرون آورد و از او استقبال شایانی کرد و مجددا به حکومت قم و محلّات فرستاد. حسن علی خان چون دید دیگر کسی مزاحم او نیست، عیال و اموال خود را از راه بغداد به کربلا فرستاد. آنگاه از محمّد شاه اجازه گرفت که به زیارت خانه خدا برود و از راه کویر به جانب کرمان رهسپار شد و چنین وانمود میکرد که از طریق بندر عباس قصد زیارت کعبه را دارد. سپس آقا خان به سوی کرمان رهسپار شده. پس از شکست از حاکم آنجا، به لار و از آنجا به اسفندقه و جیرفت رفت و در گرمسیر میناب به تهیه لشکر و اسباب جنگ پرداخت، و پس از چند جنگ و گریز به قندهار رفت. در آن شهر کارگزاران انگلیسی از وی پشتیبانی کردند و از طرف دولت انگلیس برای او و همراهانش روزی صد روپیه مقرر گردید و با موافقت مأموران انگلیسی با برادر و کسانش به سند رفت. (اواخر صفر 1262 ه). سپس آقا خان رهسپار بندر بمبئی شد و پس از چندی بر اثر اعتراض دولت ایران نتوانست در آنجا بماند، و به ایالت بنگال رفت (جمادی الاول 1263 ه) و در کلکته ساکن گشت. دیری نپائید که مجددا به بمبئی بازگشت و آنجا را مرکز ترقی دستگاه خویش ساخت و از آن تاریخ این خانواده در هند سکونت یافتند. در این زمان اختلافاتی بین خوجهها (- خوجه) که اسماعیلیان سابق هند بودند در گرفت که منجر به یک رشته دعاوی قضایی گردید. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد در (1866 م) این قضیه به نفع آقا خان فیصله پیدا کرد. و از آن زمان او پیشوای خوجهها و همه «اسماعیلیه» هند گردید. چنان که گفتیم لقب حسن علی شاه، «آقا خان» بود، و او را آقا خان اول مینامیدند. وی در سال 1298 ه در گذشت و پیکرش را در گورستان حسن آباد بمبئی به خاک سپردند. او رساله ای در شرح حال خود نوشته که «عبرت افزا» نام دارد و در بمبئی به چاپ رسیده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسینی»، حسن علی شاه می خواند. پس از حسن علی شاه، پسرش آقا علی شاه الحسینی یا «آقا خان دوم» پیشوای اسماعیلیان هند شد وی تا سال 1302 ه زنده بود و دوره امامت او دیری نپائید. پس از مرگش کالبدش را به نجف اشرف برده و به خاک سپردند. بعد از او پسر هشت سالهاش سلطان محمد شاه ملقب به «آقا خان سوم» به امامت رسید. (1877- 1957 م) وی از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 همچنان پیشوایی اسماعیلیه را داشت. سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سِر» شد و رهبر روحانی اسماعیلیان نزاری هند و همچنین خوجهها و اسماعیلیان ایران و آسیای مرکزی و سوریه و شرق آفریقا گردید، پس از آن به ریاست کنگره مسلمانان هند برگزیده گشت و هفت سال در این مقام بماند. در 1932 م نماینده هند در کنفرانس خلع سلاح و رئیس نمایندگان آن کشور در جامعه ملل گردید و در 1937 م به ریاست عمومی جامعه ملل برگزیده شد. در سال 1936- 1937 که پنجاهمین سال امامت او بوده اسماعیلیان آسیا و آفریقا در بمبئی و نایروبی، هم وزن او طلای ناب به وی هدیه کردند و در سال 1946 هم وزن او الماس و سپس در 1954 و 1955 هم وزن او طلای سفید در کراچی و قاهره به پیشگاه او تقدیم داشتند. آقا خان در 1327 خورشیدی از ایران تقاضای تابعیت نمود. دولت ایران با تابعیت او موافقت کرد و محمّد رضا پهلوی به وی لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 م در ژنو در گذشت و کالبدش را در مقبره خانوادگی آنان در آسوان مصر به خاک سپردند. پس از وی نوادهاش پرنس کریم خان پسر علی خان (متولد در 1315 ش- 1936 م) در بیست و یک سالگی بر حسب وصیت جدش به امامت رسید و اکنون پیشوای طایفه «اسماعیلیه آقا خانیه» است. کریم آقاخان در ژنو تولد یافت و در «دانشگاه هاروارد» به تحصیل پرداخت و تشریفات رسیدن او به مقام امامت در شهر دارالسلام در تانگانیکا در آفریقای شرقی به عمل آمد.
عقاید و ادعیه اسماعیلیان آقا خانی
این فرقه امام خود را شخصی روحانی میپندارند و او را جلوهگاه و مظهر صفات علی بن أبیطالب میدانند. ایشان مانند پیشینیان خود معتقدند که امام باید «حی» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد. دستورهای او تا هنگامی که حیات دارد، قابل اجراست و چون درگذشت، دستورهای امام وقت جایگزین فرمانهای امام پیشین می گردد. غالبا فرامین امام وقت به وسیله شخصی که او را وزیر میخوانند به «جماعتخانه» ابلاغ میگردد و اگر نکتهای در آن مورد سؤال قرار گیرد، تأویل و تفسیر آن را از امام میخواهند. اسماعیلیان معاصر را دعاهائی است که خواست خود ایشان است و با نماز و عبادت و ادعیه دیگر فرق اسلام اختلاف دارد، برای نمونه بعضی از این ادعیه در اینجا ذکر میشود: در نماز پس از خواندن سوره فاتحه این دعا را میخوانند: سجدت وجهی الیک و توکلت علیک منک قوّتی و انت عصمتی یا رب العالمین، اللهم صلّ علی محمّد المصطفی و علی علی المرتضی و علی الائمه الاطهار و علی حجة الامر صاحب الزمان و العصر امامنا الحاضر الموجود مولانا شاه کریم الحسینی اللهم لک سجودی و طاعتی. [۲]