ابوالعباس سبتی
سَبَتى، احمد بن جعفر ، صوفى و فقیه مراکشى سدۀ ششم و هفتم است. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی میتواند داشته باشد، حائز اهمیت است.
پیشینه
او اصالتآ از قبیله خزرج بود [۱]. وى در 524 در سَبَته متولد شد [۲] و در سال 601 در مراکش درگذشت.[۳]. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند [۴].
تحصیلات
سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش، براى تأمین معاش خانواده، او را به کار پارچه بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه مالکى)، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) قرآن را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت [۵].
سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر مراکش (در کشور مغرب) شد، اما چون شهر در محاصرۀ موحدون بود، در کوهى سکنا گزید [۶].
به گزارش تذکرهها [۷]، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانهاى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس میکرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبههاى دور از وطن انفاق مینمود. وى در امور دینى به مردم تذکر میداد و با آنهایى که نماز نمیخواندند بهشدت برخورد میکرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است [۸]. سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانهاى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد [۹].
شاگردان ومعاصران
عیسی بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند [۱۰].
ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمیداند [۱۱]. ابن عربى، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است [۱۲]. همچنین در موضعى از فتوحات [۱۳]، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.
ابن رشد نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل میشود - ارزیابى کرد. گفتهاند که ابن رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است [۱۴]. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوقالعاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از ملامتیه دانستهاند [۱۵]، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عدهاى او را زندیق و ساحر تلقى میکردند [۱۶].
مشرب فکری و علمی
عَلّال بَختى [۱۷] طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید گِنوسى دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنانکه سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است [۱۸].
در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» [۱۹] و «امانت» [۲۰] و «سعى» [۲۱]، را بهترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است [۲۲]. وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود [۲۳]. به گزارش غرمینى [۲۴]، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیکتر بود، چنانکه برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر میداد.
برخى [۲۵] علم زایچه را به او منسوب دانستهاند [۲۶]. به او کراماتى نسبت دادهاند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شدهاند [۲۷].
در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل میشوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «سبعة رجال» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند [۲۸]. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانستهاند [۲۹].
کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکرهها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانستهاند [۳۰]. کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده [۳۱]و اشعارى نیز از او برجاى مانده است [۳۲].
پانویس
- ↑ ابن موقت، 2003، ص 22
- ↑ مقرى، ج 7، ص 267؛ ابن موقت، همان، ص20ـ21
- ↑ مقرى، ج 7، ص 267
- ↑ ابن موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853
- ↑ مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالى، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه
- ↑ ابن موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355
- ↑ رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320
- ↑ رجوع کنید به غرمینى، ص 355
- ↑ رجوع کنید به ابن موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالى، ج 1، ص 262؛ غرمینى، ص 368
- ↑ ابن موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالى، ج 1، ص250، 275
- ↑ عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356
- ↑ ابن عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560
- ↑ ج 4، ص 121
- ↑ عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا
- ↑ مقرى، ج 7، ص 271؛ تنبکتى، ج 1، ص70؛ سملالى، ج 1، ص 286ـ287
- ↑ معلمة المغرب، همانجا
- ↑ ص 79، 94
- ↑ ابن قُنفُذ، ص 8؛ ابن موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالى، ج 1، ص 235، 237
- ↑ هود: 116
- ↑ احزاب : 72
- ↑ نجم: 39
- ↑ مقرى، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینى، ص 361ـ362
- ↑ غرمینى، ص 357
- ↑ ص 363ـ364
- ↑ حاجی خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلى، ج 1، ص 107
- ↑ قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور میداند
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا
- ↑ د. اسلام، همانجا
- ↑ د. اسلام، همانجا
- ↑ زرکلى، همانجا
- ↑ براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن موقت، 2003، ص 11
- ↑ رجوع کنید به ابن موقت 2003، ص70ـ71
منابع:
- ابن عربى، الفتوحات المکیه، بیروت، بیتا؛
- ابن قنفذ، انس الفقیر، به اهتمام محمد فاس و ادولف نور، 1965؛
- ابن موقت، تعطیرالانفاس فیالتعریف الشیخ ابیالعباس، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
- همو، السعادة الابدیه، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
- احمد بابا تنکبتى، نیل الابتهاج، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس، 1398ه /1989؛
- حاجى خلیفه، خیرالدین زرکلى، الاعلام، بیروت، 1999؛
- عباس بن ابراهیم سملاکى، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام، عبدالوهاب بن منصور، رباط، 1413ه /1993؛
- جمال علال بختى، الحضورالصوفى، قاهره، 1426ه /2005؛
- عبدالسلام غرمینى، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه، مغرب، 1420ه /2000م؛
- لطفى عیسى، مغرب المتصوفة، تونس، 2005م؛
- معلمة المغرب، رباط، 1423ه / 2001م؛
- احمد بن محمد مقرى تلمسانى، نفخ الطیب، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
- EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).