بهاءالدین الرواس

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۲ توسط S.m.salehi.kh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی| {| class="wikitable aboutAuthorTabl...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
حسن بصری
نام شریف محمد مهدی بن علی بن نورالدین رفاعی
نام‎های دیگر الرواس و بهاءالدین
درگذشت 1287ق

شریف محمد مهدی بن علی بن نورالدین رفاعی، معروف به الرواس و متخلص به بهاءالدین (1805 - 1870) (1220 - 1287 هجری قمری)، عالم، عارف و شاعر مسلمان عراقی از قرن سیزدهم. ق / قرن نوزدهم میلادی و از صوفیان سلسله رفاعی .صوفی شمرده می شود در سوق الشیوخ استان بصره عثمانی به دنیا آمد. او هنگام مرگ پدرش خردسال بود، عمویش او را به تعلیم و تعلیم گماشت تا برای بزرگان زمان خود بخواند. در جوانی به حجاز رفت و یک سال در مکه و دو سال در مدینه اقامت داشت. سپس در سال 1238 به مصر رفت و سیزده سال در مسجد الازهر اقامت گزید. سپس در سال 1251 به عراق بازگشت و در شهرهای آن کوچ کرد. او به ایران، سند، هند، چین، کردستان، آناتولی و سوریه سفر کرد. در بغداد درگذشت. چندین مجلد شعر دارد از جمله مائده الکریم در دو مجلد و الحكم المهدوية ومواعظ ورفرف العناية و ديوان مشكاة اليقين ومعراج القلوب [۱]

نسب

السيد بهاء الدين مهدي الرواس ابن السيد علي ابن السيد نور الدين ابن السيد أحمد ابن السيد محمد ابن السيد بدر الدين ابن السيد علي الرديني ابن السيد الكبير العارف بالله ولي الله الشيخ محمود الصوفي الصيادي الرفاعي ابن السيد محمد برهان ابن السيد حسن الغواص ابن السيد محمد شاه المعروف بالرندي ابن السيد محمد خزام دفين الموصل ابن السيد نور الدين ابن السيد عبد الواحد ابن السيد محمود الأسمر ابن السيد حسين العراقي ابن السيد إبراهيم العربي ابن السيد محمود ابن السيد عبد الرحمن شمس الدين ابن السيد عبد الله قاسم نجم الدين المبارك ابن السيد محمد خزام السليم ابن السيد شمس الدين عبد الكريم ابن السيد صالح عبد الرزاق ابن السيد شمس الدين محمد ابن السيد صدر الدين علي ابن السيد القطب الشهير أحمد عز الدين الصياد الرفاعي سبط الإمام أحمد الرفاعي رضي الله تعالى عنه ابن السيد عبد الرحيم ابن السيد عثمان ابن السيد حسن ابن السيد عسلة ابن السيد الحازم ابن السيد أحمد ابن السيد علي المكي ابن السيد رفاعة القوم ويقال له الحسن نزيل المغرب ابن السيد المهدي ابن السيد ابي القاسم محمد ابن السيد الحسن ابن السيد الحسين ابن السيد أحمد ابن السيد موسى الثاني ابن السيد إبراهيم المرتضى ابن السيد الإمام موسى الكاظم ابن السيد الإمام جعفر الصادق ابن السيد الإمام محمد الباقر ابن السيد الإمام زين العابدين علي السجاد ابن السيد الإمام الحسين السبط ابن الإمام علي بن ابي طالب[۲]

سیره

عارفى كه در محبّتش دلهايش يكى است و اسرار و وجدانها بر علم و ولايت او اتفاق مى‌افتد، و عالمى كه از مهمترين مشكلات او مى‌ترسد و در تقرب و دسترسى به او وابسته است، مصداق آن است. مردم و نخبگان رهبران ارجمند: آن که دارای کرامت های بی شمار و ماوراء الطبیعه های بی شمار است و توسط شاگردش، دانشمندی که در زمان خود بی نظیر بود، و نیکوکاری که مردم زمان خود را هدایت می کرد، ترجمه کرد. زمان او قطب سران احمدیه و نقطه حلقه سران رفاعی که در هر کلابی به فضیلت معروف بود آقای کتاب قلاده الجواهر در ذکر الرفاعی. امداد و یاران بزرگوارش فرمود: این غیور و امام یگانه در سال دویست و بیست و هزار به دنیا آمد و در سال دویست و هشتاد و هفت از دنیا رفت و به سن بلوغ رسید. شصت و هفت سال ولادت او در سوق الشیوخ بود، شهر کوچکی در تجارت بصره، محل سکونت پدرش، و بالاترین آن، پس از طاعونی که در بصره روی داد و پدرش مرد و یتیم ماند، سپس مادرش درگذشت. پانزده ساله بود در آنجا برای مردی به نام ملا احمد قرآن خوانده بود و از صالحان بود. در سال دویست و سی و پنج، تقدیر او را به جهانگردی کشاند، پس برای طلب خانه خدا بیرون رفت و یک سال به مکه نزدیک شد، سپس به زیارت جدش رضی الله عنه مشرف شد. بر او باد و دو سال در مدینه اقامت کرد و در آنجا به طلب علم برای رجال مسجد النبی مشغول شد، سپس به مصر رفت و در مسجد الازهر اقامت گزید و سیزده سال در آنجا ماند و اسلام آورد. علوم از شیوخ الازهر و نیکوکارانش تا آن که در هر فن و علمی سرآمد شد و در پای تجرید و فقر و انکسار بود سپس سیاح به عراق بازگشت و شیخ را ملاقات کرد. خدا ولي خدا را آقا مي شناسد و لازم بود مدتي به او خدمت كنم و به او سلوك كنم و او را اختيار كرد و از طرف او وصي كرد و با عالم خدا ملاقات كرد». عبدالکریم بن عبدالرحیم القادری»[۳]. و راه قادریه را از او گرفت. سپس سیاحت کرد و به هند و خراسان و فارس و ترکستان و کردستان رفت و از عراق و شام و قسطنطنیه و آناتولی و رومالی گشت و به حجاز بازگشت و به یمن و نجد و بحرین در بیابان ها سفر می کرد و اهل تصوف را می دید

و در ظاهر شبیه بادیه نشین ها شده و به ظاهر توجهی نداشت و خود را از اهل قبور می دانست و غالباً در سفرهای خود به بغداد برمی گشت و برای دفع حاجت و نیاز به تجارت می پرداخت. با فروختن گوسفند به امرار معاش پرداخته و در این کارها اگر شخصی نیازمند بود به او کمک می کرد بیش از هفت ماه در شهری نمی ماند. بیشتر مدت اقامت وی ​​در هر جا کمتر از سه ماه بود و عبای کوتاه و لباسی با آستین کوتاه و کمربند پشمی مشکی بر تن داشت و مطابق با طریقه رفاعی و سنت محمدی و گمنام زندگی میکرددر حالی که امام زمان خود و شیخ عصر در علم و عمل و زهد و ادب بود.

اشعار

از جمله قصائد زیبای او الهزار نام دارد که اینگونه آغاز می شود: الهزار در روض العرار با تو خواند، پس ما نفهمیدیم منظور از نغمه او چیست؟ و نسیم بر فراز دره شیرین مخفی بود، پس لطافت نسیم را نفهمیدیم. از دیگر اشعارش این بود: چگونه در حسرت عشق سوگوار نباشم در حالی که دلم بر ویرانه است؟

و یا این شعر که مطلع آن چنین است: ای امام رسولان، ای پشتیبان من، پس از خدا تو تکیه گاه و معتمد منی

سفرها

در سال 1235 هجری قمری برای زیارت بیت الله الحرام عازم شد و یک سال در مکه اقامت گزید، سپس دو سال در مدینه بود و در این مدت به تعلیم برای مردان در مسجد النبی پرداخت. تا آنكه در هر فن و علمى سرآمد شد، سپس به عراق بازگشت و با شیخ عبدالله الراوى الرفاعى ملاقات كرد و راه رفاعى را از او گرفت و ملازمت او را درخواست نمود. مدتی به او اختیار داد و از طرف او خلیفه شد. سپس به سیاحت در کشور پرداخت و به هندوستان و خراسان و پارسیان و ترکستان و کردستان رفت و در عراق و شام و قسطنطنیه و آناتولی و رومانی گشت و به حجاز بازگشت و به یمن و نجد و بحرین رفت.

او هرگز هفت ماه در شهری نمی ماند و بیشتر مدت اقامتش در کشور کمتر از سه ماه بود و لباس سفیدی می پوشید که زره آبی روی آن بود و آستین های کوتاه بدون آستین داشت و کمربندش از پشم سیاه بود. مطابق اثر رفاعی و سنت محمدی و گمنام بود[۴].

آثار

آثار مهم او عبارتند از: بوارق الحقائق طي السجل فصل الخطاب برقمة البلبل الدرة البيضاء الحكم المهدوية مشكاة اليقين (ديوان) معراج القلوب (ديوان)

درگذشت

وی در سال 1287 هجری قمری در بغداد وفات یافت و در ضلع شرقی مسجد دکاکین حبوب به خاک سپرده شد در حالی که به سن شصت و هفت سالگی رسیده بود[۵].

پانویس

  1. إميل يعقوب (2009). معجم الشعراء منذ بدء عصر النهضة. المجلد الثالث ل - ي (الطبعة الأولى). بيروت: دار صادر. صفحة 1065. خير الدين الزركلي (2002). الأعلام. المجلد السابع (الطبعة الخامسة عشرة). بيروت،‌ لبنان: دار العلم للملايين. صفحة 113-114.
  2. عامر النجار، الطرق الصوفية، دار المعارف، القاهرة، الطبعة السادسة 1995، صـ: 125 - 126
  3. مخطوطة:سلسلة النسب والطريقة لآل يحيى بن حسام الدين الكيلاني وذريته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الكيلانية في ديالى، وطولها ،7 متر، تحقيق :المهندس عبد الستار هاشم سعيد الكيلاني والدكتور جمال الدين فالح الكيلاني ،1999. كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،ورقة421،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h
  4. كتاب :العقود اللؤلؤية في طريق السادة المولوية، النابلسي، الشيخ عبد الغني، مطبعة الترقي بدمشق، الطبعة الثانية، 1932 م ،ص921
  5. بهاء الدين الرواس