جنبش اسلامی لبنان
جنبش اسلامی لبنان در این کشور در سال 1970 همزمان با تهاجم صهیونیستهای اشغالگر به جنوب لبنان تشکیل شد. لبنان از کشورهای خط مقدم جبهه مبارزه با اسراییل به شمار میآید؛ به همین علت بیشترین مشکلات را چه از سوی هجوم آوارگان فلسطینی به این کشور و چه از نظر درگیریهای اعراب و اسراییل متحمل شده است.
درباره لبنان
لبنان کوچک ترین سرزمین خاورمیانه است که در شمال فلسطین اشغالی، در جنوب غربی آسیا و در کنار ساحل شرقی مدیترانه قرار دارد و پایتخت آن بیروت است. این سرزمین از دو منطقه کوهستانی تشکیل گردیده که دره بقاع در وسط آن واقع شده و رودخانههای لیتانی و اورنُتس در آن جریان دارد.
کشور لبنان پیشینه تاریخی زیادی دارد و علمای برجسته ای از این سرزمین برخاسته اند. اسلام در زمان خلیفه دوم و پس از فتح شام، وارد لبنان و جبل عامل شد.
هم اکنون از جمعیت سه میلیونی این کشور در سال 1997، 41 درصد مسلمان شیعه، 27 درصد مسلمان سنی، 16 درصد مارونی، 7 درصد دروزی و 5 درصد ارتدکس یونانی هستند.
مذهب تشیع در عصر معاویه به وسیله «ابوذر غفاری»، صحابه بزرگ پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله وسلم وارد لبنان شد. ابوذر که در زمان عثمان به شام تبعید شده بود، از پیروان مخلص حضرت علی علیهالسلام به شمار میرفت و در مدت زمان اقامت در این شهر، باورها و اندیشههای آن حضرت را در شام تبلیغ میکرد.
در اثر تبلیغات ابوذر، تشیع بسیار سریع در این منطقه رواج پیدا کرد و این امر باعث خشم زمامداران شام شد و سرانجام او را به جبل عامل تبعید کردند که برکات زیادی را برای این منطقه به همراه داشت.
لبنان بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی زیر سلطه فرانسه قرار گرفت و در سال 1945، استقلال خود را به دست آورد و به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.[۱]
بررسی عوامل نهضت اسلامی لبنان
لبنان از کشورهای خط مقدم جبهه مبارزه با اسراییل به شمار میآید؛ به همین علت بیشترین مشکلات را چه از سوی هجوم آوارگان فلسطینی به این کشور و چه از نظر درگیریهای اعراب و اسراییل متحمل شده است. نهضت مقاومت اسلامی در این کشور در سال 1970 همزمان با تهاجم صهیونیستهای اشغالگر به جنوب لبنان تشکیل شد. هدف نیروهای اسراییلی از تجاوز به لبنان اگرچه در ظاهر، سرکوب جنبش مقاومت فلسطینی بود که عملیات چریکی خود را از داخل خاک لبنان علیه مواضع نیروهای اسراییلی انجام میدادند، اما در واقع هدف از تجاوز اسراییل به جنوب لبنان که با پشتیبانی مالی، سیاسی و نظامی غرب صورت میگرفت، دو چیز بود:
الف ـ غربیان و استکبار جهانی بعد از به وجود آوردن اسراییل، میخواستند پایگاه دیگری برای خود در قلب خاورمیانه در لبنان ایجاد کنند تا از این طریق بر تمام کشورهای اسلامی و عربی چیرگی داشته باشند. برای رسیدن به این خواسته از دو محور وارد عمل شدند؛ از داخل با مسلح کردن مارونیها و مسیحیان، مسأله تجزیه لبنان را مطرح کردند و از خارج نیز با وادار نمودن اسراییل به تجاوز به جنوب لبنان و تضعیف مقاومت اسلامی، سعی کردند که زمینه برآورده شدن این هدف نامشروع را آماده کنند.
«امام موسی صدر» در رابطه با این طرح استکبار جهانی میگوید: «استعمار غرب هم که از طرفی با خلق اسراییل پایگاه خود را در خاورمیانه تأسیس کرده بود، باز هم برای تفرقه جهان عرب و بالا گرفتن نزاعهای آنان تلاش میکرد و آرزو داشت که با تقسیم لبنان، اسراییل دیگری در قلب خاورمیانه بسازد، اسراییلی که امتدادی زیادتر از اسراییل فعلی داشته باشد».
ب ـ اشغال سرزمین لبنان: یکی از اهداف رژیم اشغالگر قدس از تجاوز به لبنان، بی تردید تصرف این کشور بود. اسراییل خیال میکرد با توجه به ضعف نظامی دولت مرکزی لبنان و وجود اختلافات فرقهای و مذهبی در این کشور و به ویژه بعد از شکست دادن ارتش اعراب در سپتامبر 1970 دیگر کسی در برابر آن دوام نخواهد آورد؛ از این رو، انتظار داشت که در اولین فرصت لبنان را نیز به خاک اسراییل بپیوندد.
«امام موسی صدر» با انتقاد از تجاوز اسراییل به جنوب لبنان، در اطلاعیه ای که در تاریخ 10/8/1970 منتشر کرد، درباره این هدف اسراییل هشدار داد و یادآور شد که نیروهای صهیونیستی، به بهانه جلوگیری از حملات شهادت طلبانه مبارزان فلسطینی، هدف سلطه بر جنوب لبنان را دارند:
«ما میدانیم که اسراییل به جنوب لبنان چشم طمع دوخته و به آبهای فراوان و منطقه حاصل خیز و در عین حال سوق الجیشی جنوب فکر میکند و آنچه درباره فداییان میگوید، بهانهای بیش نیست».
در پی حمله اسراییل به لبنان، کشتارهای دسته جمعی فلسطینیان در جنوب لبنان و بیروت شروع شد. بیروت مدت هشتاد روز در محاصره کامل اسراییلیها قرار داشت و از سوی هیچ کشور عربی به آنها کمکی نشد.
«یاسر عرفات» در مورد محاصره بیروت میگوید: «ما طی 79 روز در جهنم به سر بردیم، به ویژه در رابطه کودکان و زنان، هیچ نیرویی به استثنای هم رزمان و خویشاوندان ما برای متوقف کردن تهاجم دخالت نکرد. به طور مثال، در یک روز یعنی 12 اوت دو برابر قدرت مواد منفجره ای که به هیروشیما و ناکازاکی اصابت کرد، بمب و گلولههای توپهای سنگین بر روی بیروت فرو ریخته شد، در مقابل این تجاوز وحشیانه هیچ گونه اعتراضی، حتی در سازمان ملل متحد صورت نگرفت و کشورهای اروپایی در برابر واقعیتها چشم فرو بستند».
در اثر این فشار رژیم صهیونیستی، رزمندگان فلسطینی و سازمان آزادی بخش از جنوب لبنان خارج شده و در سراسر جهان پراکنده گردیدند. بعد از این تاریخ، اعراب به تلاشهای سیاسی خود افزودند و با تشکیل گردهم آییهایی در «فاس»، سرانجام طرح «فهد»، که در واقع از طرف «ریگان» دیکته شده بود؛ مبنی بر تقسیم فلسطین و به رسمیت شناختن دولت اسراییل از سوی فلسطینیان در تاریخ 9/9/1982 به تصویب اجلاس اتحادیه عرب رسید. سازمان آزادی بخش فلسطین نیز از آن استقبال کرد و «هانی الحسن» مشاور سیاسی «عرفات» گفت: «سازمان وظیفه خود میداند که قدردانی ویژه خود را از نقش ملک فهد بن عبدالعزیز و کوششهای شخصی او نسبت به مسأله فلسطین اعلام دارد».
در هر صورت عوامل بالا و دگرگونیهایی که در منطقه خاورمیانه جریان داشت، سبب شد تا مقاومت اسلامی لبنان در برابر تجاوزات اسراییل و عوامل داخلی آن، پرقدرت و توانمند ظاهر شود.
«شیخ سعید شعبان»، رهبر جنبش توحید اسلامی درباره پیدایش جنبش مقاومت اسلامی لبنان میگوید: «مدتهای زیادی در لبنان، مسیحیان با ما زندگی کردند و ما با آنها هیچ خصومتی نداشتیم و اوضاع برای مدت زیادی آرام و مطلوب بود، روابط ما بر احترام متقابل پابرجا و مستحکم بود، ولی هنگامی که آنها (با تحریک رژیم اشغالگر قدس) بر سر مسأله هویت و دین و عقیده جریانی راه انداختند و با ما وارد صحنه جنگ گشتند، با تحریک دشمنان هر دو ملت، ما مجبور شدیم که با آنها بجنگیم».
جایگاه امام موسی صدر در نهضت اسلامی لبنان
«امام موسی صدر» پس از درگذشت «آیت اللّه شرف الدین» در سال 1957، رهبری شیعیان این کشور را به عهده گرفت. ایشان بعد از ورود به لبنان، فعالیتهای خود را بر رفع محرومیت اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان و گرفتن حقوق سیاسی و اجتماعی آنها متمرکز کرد. به این منظور مراکز فرهنگی و مؤسسات خیریه ای را پایه گذاری نمود که از آنها میتوان به «مدرسه صنعتی جبل عامل»، «بیت الفتاة»، «مهد دراسات الاسلامیه» و... اشاره کرد.
در صحنه سیاسی نیز «امام موسی صدر» با جدیت، خواهان تحقق عدالت اجتماعی و رسیدگی به حقوق شیعیان بود. برای او بسیار ناگوار بود، که دیگر ادیان و مذاهب در لبنان برای خود دارای مرکز باشند، ولی شیعیان با وجودی که در اکثریت هستند، هیچ گونه مرکزی نداشته باشند؛ از این رو، ایشان برای پر نمودن این خلأ، مجلس اعلای شیعیان را مطرح کرد و درباره ضرورت آن میگفت: «همه طایفههای دیگر لبنان به جز شیعیان دارای مرکز و رهبری هستند، بنابراین شیعیان نیز که اکثریت مسلمانان لبنان را تشکیل میدهند، حق دارند برای خود مرکزیتی داشته باشند».
تلاشهای «امام موسی صدر» برای پایه گذاری مجلس شیعیان، سرانجام نتیجه داد و ایشان موفق شد که با جلب نظر شخصیتهای شیعه، نظر موافق مجلس ملی لبنان را نیز در این زمینه جلب نماید و در 16/5/1967، مجلس اعلای شیعیان لبنان به طور رسمی تشکیل گردید. هدف عمده این مجلس رسیدگی به امور شیعیان و دفاع از حقوق سیاسی و اجتماعی آنها بود.
بعد از تجاوز اسراییل در سال 1970 به جنوب لبنان، بسیاری از روستاهای این مناطق ویران گردید و به مردم خسارات زیادی وارد شد. «امام موسی صدر» خواستار پرداخت تاوان از سوی دولت به آسیب دیدگان شد و هنگامی که با بی توجهی دولت لبنان مواجه شد، اعتراضات عمومی را راهاندازی کرد. با وجود این اعتراضات، دولت لبنان هیچ کاری انجام نداد و حتی نتوانست جلو تجاوزات اسراییل را به جنوب لبنان بگیرد. از این رو خود «امام موسی صدر» دست به کار شد و نخستین هسته پایداری را با نام «حرکت المحرومین ـ امل» به وجود آورد.
در سال 1975 که اسراییل بخشهایی از خاک لبنان را اشغال کرده بود؛ «امام موسی صدر» با لازم دانستن مبارزه یکپارچه و فراگیر، مردم لبنان را به مقاومت نظامی برای بیرون راندن اسراییل از سرزمینهای اشغالی جنوب لبنان فرا خواند و گفت: «دفاع از وطن تنها از وظایف و مسئولیتهای دولت نیست، بلکه همه افراد وظیفه دارند از کشور، سرزمین و خانه خویش دفاع کنند... و اگر حکومت مسئولیت دفاع از مملکت را مهمل گذارد، ضرورت دفاع از گردن ملت ساقط نخواهد گردید و همگان در قبال چنین تعهد ملی مسئولیت دارند».
در همین سال، لبنان سخت ترین شرایط خود را میگذراند؛ زیرا از یک سو جنوب لبنان به طور پیاپی مورد تجاوز اسراییل قرار میگرفت و از سوی دیگر به علت تنشهای موجود بین جبهه آزادی بخش فلسطین با سوریه و جناحهای داخلی لبنان، این کشور درگیر جنگهای خونین داخلی شده بود. «امام موسی صدر» که میدید در این کشمکشها شیعیان بیش از دیگران آسیب میبینند، تلاشهایی را برای رفع اختلافات جناحهای درگیر و کاهش حملات اسراییل به جنوب لبنان آغاز کرد. به این منظور سفرهایی به سوریه، مصر، عربستان، کویت و... انجام داد. در 25/8/1978 «امام موسی صدر» برای دیدار با مقامات لیبی و گفت وگو درباره درگیریهای اعراب و اسراییل وارد آن کشور شد، که متأسفانه دیگر از سرنوشت او خبری به دست نیامد.
دولت لیبی در 18/9/1978 به طور رسمی ناپدید شدن «امام موسی صدر» را اعلام کرد؛ از این رو، امنیت و آرامشی که «امام موسی صدر» میخواست در جنوب لبنان برقرار کند، هرگز عملی نشد و جنوب لبنان به صحنه رقابت فلسطینیان، اعراب و اسراییل مبدل گردید و هم اکنون نیز این منطقه مورد تجاوز و موشکباران پیوسته رژیم صهیونیستی قرار دارد.
گروههای سیاسی لبنان و روابط آنها با انقلاب اسلامی
با آنکه شیعیان، بیشترین نیروی انسانی را تشکیل میدهند، ولی در صحنههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همواره در محرومیت به سر برده اند. با نبرد فلسطینیان و رژیم اشغالگر قدس، سیل مهاجران به جنوب لبنان سرازیر شد و جامعه فقیر جنوب لبنان را با مشکلات فزاینده روبه رو کرد. رسیدگی به وضعیت ناگوار شیعیان و تجاوزات اسراییل به این منطقه باعث شد که رهبران جامعه شیعه و نیز دیگر مسلمانان به فکر تشکیل هستههای مقاومت برآیند که از آن جمله میتوان به جنبشهای زیر اشاره کرد:
1 ـ جنبش امل اسلامی: «امام موسی صدر» یکی از علمای برجسته لبنان در عصر حاضر است که در بیداری شیعیان و خیزش جنبشهای اسلامی لبنان نقش مهمی را ایفا کرد. با ظهور «امام موسی صدر» اتفاقات فراوانی در جامعه شیعه لبنان روی داد و ایشان تلاشهای زیادی را انجام داد تا شیعیان را در این کشور متحد و یکپارچه نگه دارد.
از نگاه سیاسی نیز توانست نخبگان سیاسی جامعه شیعه را با نام «حرکت المحرومین» در سال 1970 گرد هم آورد و شاخه نظامی آن را به نام «امل» فعال کند تا مقاومت در برابر اسراییل و عوامل آن را آغاز نماید.
این گروه سیاسی که بعدها به «جنبش امل اسلامی» شهرت یافت، دارای ویژگی و اهدافی بود که مهمترین آنها عبارت است از: «ایمان حقیقی به خداوند؛ ایمان به آزادی کامل میهن، از بین بردن ظلم اقتصادی و ابزارهای آن و ایجاد فرصت برای همه، مبارزه با استعمار و مطامع آن در تجاوز به لبنان، مقدس بودن سرزمین فلسطین و تلاش در جهت آزادی آن».
بعد از ناپدید شدن «امام موسی صدر» در اوت 1978، جنبش امل با فقدان رهبری سیاسی مواجه شد و اگر چه این خلأ را به طور موقت «حسین الحسینی» پر کرد، اما وی قدرت و کارایی «امام موسی صدر» را نداشت و نتوانست جنبش را متحد و یکپارچه نگه دارد. در سال 1980 «نبیه بری» که خود را وقف پیشبرد منافع سیاسی جامعه شیعه کرده بود به دبیر کلی جنبش امل برگزیده شد.
انتخاب «نبیه بری» به این سمت و سیاستهای تک روانه او، از یک سو موجب اختلافات در داخل جنبش گردید و از سوی دیگر باعث سردی روابط امل با انقلاب اسلامی در ایران شد؛ زیرا ایران برخلاف خواستههای امل از حملات فلسطینیها به نیروهای اسراییلی پشتیبانی کرد و امل نیز با وجود مخالفت ایران، به درگیر شدن در فرایند سیاسی لبنان ادامه داد. با این وجود، «جنبش امل ظاهرا خواهان داشتن روابط خوب و حسنه با ایران میباشد، ولی تأکید دارد که نباید این روابط باعث شود که جنبش، هویت خود را گم کند و این هویت، لبنانی بودنش میباشد».
2 ـ حزب دعوت اسلامی: این حزب شاخهای از حزب دعوت اسلامی عراق است؛ که در سال 1966 به رهبری «شیخ فضل اللّه» فعالیتهای خود را در لبنان آغاز کرد. «شیخ فضل اللّه» در زمان «امام موسی صدر» هرگز به رویارویی با او برنخاست، بلکه با کنارهگیری از سیاست، به فعال سازی مدارس علمیه رو آورد و به تبلیغ ایدئولوژی فراملی اسلامی که ریشه در نجف و قم داشت پرداخت. در عین حال، ایشان شرایطی را مطرح ساخت که بر پایه آن میتوانست در برابر دشمنان اسلامی از نیروی قهریه و زور استفاده کند و مشروعیت ساختار کنترل قدرت لبنان توسط مسیحیان را رد مینمود.
3 ـ جنبش توحید اسلامی: این گروه در سال 1982 توسط «شیخ سعید شعبان» در ترابلس پایه گذاری شد. «سعید شعبان» که تحصیلکرده دانشگاه الازهر است، معتقد به پیکارجویی اسلامی است و جدایی دین از سیاست را رد میکند و نسبت به امام خمینی رحمهالله ارادت و علاقه خاصی دارد و از اولین کسانی بود که از انقلاب اسلامی ایران پشتیبانی کرد؛ چنان که خود او دراینباره میگوید:
«موقعی که خبر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به گوش ما رسید، از روز اول موضعگیری خود را نسبت به انقلاب اسلامی اعلام کردیم. چرا؟ برای اینکه این انقلاب شعارش اسلام بود، این انقلاب شعارش را وحدت مسلمین عنوان کرد».
4 ـ جنبش الحبشی: این گروه جزو احزاب میانه رو و احیاطلب اسلام است و در سال 1930 توسط «شیخ احمد العجوز» به وجود آمد و فعالیتهای خود را با نام طرحهای خیریه شروع کرد. این حزب که در میان طبقات متوسط شهری اهل سنت طرفداران زیادی دارد، از سال 1982 به این طرف که رهبری آن به عهده «شیخ عبداللّه بن محمد الشیبی الابدری»، معروف به حبشی گذاشته شد، وارد عرصههای سیاسی گردید و با حزب امل و سوریه رابطه نزدیک دارد. این گروه از نظر فکری، صوفی مسلک بوده و خواهان نظام کثرت گرا و پلورالیسم در لبنان است.
5 ـ جنبش حزب اللّه: این جنبش بعد از تجاوزهای پیاپی اسراییل به جنوب لبنان در سال 1982 با گردهم آیی روحانیون لبنان و طرفداران «شیخ فضل اللّه » و شاخهای از امل اسلامی با رهبری «سید حسین موسوی» شکل گرفت. بنیانگذاران حزب اللّه جزو روحانیون تندرو طرفدار امام خمینی رحمةالله به شمار میآمدند. اصول کلی هدف حزب اللّه، مبارزه بر اساس اصول اسلامی و جهاد با اشغالگران صهیونیست با استفاده از اندیشههای امام خمینی رحمهالله است. حزب اللّه از نظر فکری و مواضع سیاسی از انقلاب اسلامی ایران پیروی میکند و «معتقد به اصل ولایت فقیه بوده و خود را ملزم به اطاعت از رهبر اسلامی میداند و معتقد است که این رهبری در عصر حاضر در جمهوری اسلامی ایران میباشد و هر مسلمان شرعا موظف به اطاعت از دستورها و اوامر ولی امر مسلمین که رهبر انقلاب اسلامی در جهان میباشد، است حزب اللّه معتقد به نابودی رژیم صهیونیستی و آزادسازی قدس میباشد. حزب اللّه دارای روابط بسیاری استراتژیک و خوبی با جمهوری اسلامی ایران میباشد».
حزب اللّه زمانی وارد عرصه سیاسی و نظامی لبنان شد که صهیونیستها با کمک نیروهای چند ملیتی، بیروت را در محاصره گرفته بودند و هیچ یک از گروههای سیاسی لبنانی و فلسطینی جرأت ابراز وجود نداشتند. در چنین شرایطی، حزب اللّه هستههای مقاومت را در جنوب لبنان به وجود آورد و بر ضد صهیونیستها عملیاتی را انجام داد. این امر سبب شد که حزب اللّه در میان مردم جنوب لبنان جای پای خود را باز کند و به عنوان یک حزب سیاسی پیکارجو، در کوتاه ترین مدت افتخارات زیادی را به دست آورد.
یکی از افتخارات مبارزان حزب اللّه این است که در هیچ یک از طرفهای صلح اعراب و اسراییل شرکت نکرده و به مبارزات خود با اشغالگران ادامه میدهند. امروز مبارزان حزب اللّه، تنها حامیان واقعی انتفاضه به شمار میآیند و از آرمان ملت فلسطینی که آزادی قدس است، پشتیبانی میکنند و تا آخر در کنار آنها باقی خواهند ماند.
دستاورد جنبش مقاومت لبنان
بدون شک، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بر ایجاد جبهه مقاومت ضد صهیونیستی لبنان، تأثیر به سزایی داشته است؛ زیرا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، لبنان صحنه درگیریهای خونین بین گروههای مختلف سیاسی لبنانی و فلسطینی بود. اما انقلاب ایران، تأثیر عمیقی بر فضای سیاسی لبنان داشت و بسیاری از گروههای فلسطینی و شیعیان لبنان با استفاده از رهنمودهای امام خمینی رحمهالله، موفق شدند که اختلافها را کنار نهاده و یک جبهه قوی ضد صهیونیستی را در قالب «انتفاضه» و «حزب اللّه » به وجود بیاورند.
با نگاهی به مسایل اخیر لبنان، جایگاه مقتدرانه و سرنوشت ساز انقلاب اسلامی و تغییر جهت مسایل لبنان را به نفع مردم مسلمان این کشور، میتوان دقیقا مشاهده نمود. صحنه سیاسی لبنان که تا قبل از انقلاب اسلامی جای پای بازیهای سیاسی و درگیریهای گروهکهای غربی و شرقی بود، هم اکنون تبدیل به حضور پرقدرت ترین گروههای مسلمان لبنانی و مبارزه آنها علیه اسراییل متجاوز و حتی شکست نظامی اسراییل در هجوم 1982 گردید. به خاطر این حضور قدرتمند مقاومت اسلامی در لبنان است که رژیم اشغالگر با هدف گرفتن مناطق غیرنظامی و اردوگاههای فلسطینیان، سعی در تضعیف مقاومت حزب اللّه لبنان و فرو نشاندن انتفاضه جوانان فلسطین دارد.
به این واقعیت باید اعتراف کرد که مبارزات چریکهای حزب اللّه، امروز تنها اهرم فشار بر اسراییل و سازش کاران طرح صلح اعراب و اسراییل است، تا اینکه آنان را وادار به تسلیم در برابر خواستههای انتفاضه مردم مظلوم فلسطین مبنی بر آزادی قدس نماید. این وظیفه ای است که جنبش مقاومت شیعیان لبنان از آغاز تا کنون، بهای سنگینی را برای آن پرداخت کرده است. با این همه جنبش مقاومت اسلامی شیعیان لبنان از زمان «امام موسی صدر» تا امروز، دستاوردهایی نیز به همراه داشته که فقط به آنها اشاره میشود:
1. احیای هویت ملی و مذهبی؛ این در حالی است که شیعیان در گذشته حضور سیاسی و فرهنگی چندانی در جامعه لبنان نداشتند و بیشتر در انزوا زندگی میکردند.
2. ایجاد یک سازمان سیاسی و ایدئولوژیک شیعی قوی؛ به طوری که امروزه میتواند از حقوق شیعیان دفاع کند و در تعاملات سیاسی منطقه تأثیرگذار باشد.
3. دفاع از مقاومت فلسطین؛ باید پذیرفت که اگر پشتیبانی شیعیان جنوب لبنان از انقلاب فلسطین نبود، دست کم چندین بار مبارزان فلسطینی به سرنوشت سپتامبر سیاه اردن دچار شده بودند.
4. پخش افکار انقلاب در خاورمیانه و مناطق اشغالی فلسطین؛
5. ایجاد همبستگی میان گروههای خط مقدم جبهه، در برگیرنده احزاب شیعی و سنی؛
6. تغییر برداشت فلسطینیان از شیعیان جنوب لبنان؛ زیرا فلسطینیها در گذشته چندان اعتمادی به شیعیان نداشتند و حتی آنها را خائن قلمداد میکردند. اما اکنون رهبران فلسطینی نسبت به اندیشههای شیعیان توجه خاصی دارند و به شدت تحت تأثیر روحیه آزادی خواهی، ایثار و فداکاری آنها قرار دارند.