سوره کهف

از ویکی‌وحدت
Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۴:۴۲، ۲۱ اوت ۲۰۲۲؛


سوره کهف
سوره کهف
نام •سوره کهف
شماره سوره ۱۸
ترتیب نزول ۶۹
جزء ۱۵ و ۱۶
مکی/مدنی مکی
تعداد آیات ۱۱۰
تعداد کلمات ۱۵۸۹
تعداد حروف ۶۵۵۰

سوره کَهْفْ هجدهمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن که در جزء پانزدهم و شانزدهم قرآن. کهف به معنای غار است و دلیل نام‌گذاری این سوره به کهف وجود داستان اصحاب کهف در آن آمده است. اعتقاد به حق و انجام عمل صالح از توصیه‌های این سوره به مردم است. داستان اصحاب کهف، داستان موسی و بنده‌ای از بندگان خدا (خضر)، حکایت ذوالقرنین و داستان باغستان دو نفر، از مهمترین حکایاتی است که در این سوره بیان شده است. گفته شده سوره کهف هنگامی نازل شد که عده‌ای از قریش قصد آموختن مسائلی از یهودیان برای آزمودن پیامبر(ص) را داشتند. این مسائل، پرسش از سه داستان گفته‌شده و زمان برپایی قیامت بود.

كهف

غار وسيع[۱].

مفهوم کلی سوره

  • اثبات رستاخير؛
  • نمونه هاى عينى معاد، مثل زنده شدن اصحاب كهف؛
  • عبرت آموزى از سرگذشت پيشينيان؛
  • آداب تعليم و تربيت[۲].

اسامی سوره

  1. کهف،
  2. اصحاب کهف،
  3. حائلة[۳].

علت نام‌گذاری

«سوره کهف» و «سوره اصحاب کهف»؛ كهْف به معناى غار و شكاف كوه است و نام‌گذارى اين سوره به اين دو نام بر اساس آيات نهم تا بيست‌وششم اين سوره است كه داستان اصحاب كهف، يعنى آن غارنشينان يكتاپرست را مطرح كرده است[۴].

«سوره حائلة»؛ به خاطر اينکه اين سوره ميان آتش و قاری حائل مي شود[۵].

تعداد آيات، کلمات، حروف

  • سوره کهف صدوده آيه دارد[۶].
  • سوره کهف هزاروپانصدوهفتادوهفت كلمه دارد[۷].(لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
  • سوره کهف شش‌هزاروسيصدوشصت حرف دارد[۸]. (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)

اهداف و آموزه‌ها

اهداف کلی سوره کهف عبارتند از:

  • توجه به مبدأ؛
  • توجه به معاد و اثبات آن؛
  • عبرت آموزى از سرگذشت هاى عجيب پيشينيان[۹].

محتوا و موضوعات

سوره کهف با حمد و ستايش خداوند آغاز مى شود، و با توحيد و ايمان و عمل صالح پايان مى يابد.

محتواى اين سوره همچون ساير سوره هاى مكى بيشتر بيان مبدء و معاد و بشارت و انذار است، و نيز به مساله مهمى كه مسلمانان در آن روزها سخت به آن نياز داشتند اشاره مى كند، و آن اينكه يك اقليت هر چند كوچك باشد، در برابر يك اكثريت هر چند ظاهرا قوى و نيرومند باشند نبايد تسليم گردد، و در فساد محيط حل شود، بلكه همچون گروه كوچك اصحاب كهف بايد حساب خودشان را از محيط فاسد جدا كنند، و بر ضد آن قيام نمايند.آن روز كه توانايى دارند به مبارزه ادامه دهند و در صورت عدم توانايى، هجرت نمايند.

همچنين از جمله داستانهاى اين سوره، داستان دو نفر است كه يكى بسيار ثروتمند و مرفه اما بى‌ايمان و ديگرى فقير و تهيدست اما مؤمن بود، ولى او هرگز عزت و شرف خود را در برابر آن فرد بى ايمان از دست نداد، و تا آنجا كه مى توانست او را نصيحت و ارشاد كرد و سرانجام اعلام بيزارى نمود و پيروزى هم با او بود. تا مؤمنان در شرائطى همچون آغاز دعوت پيغمبر(ص) بدانند اگر ثروتمندان بى‌ايمان جنب و جوشى دارند موقت و خاموش‌شدنى است همانند فقر و تنگدستى افراد با ايمان.

بخش ديگرى از اين سوره به داستان موسى و خضر (هر چند نام خضر در اين سوره نيامده است) اشاره مى كند كه چگونه موسى(ع) در برابر كارهايى كه ظاهر آن زننده، اما باطنش پر مصلحت بود نتوانست صبر و حوصله به خرج دهد، ولى پس از توضيحات خضر به عمق مسائل كاملا آگاه شد و از بيتابى خود پشيمان گشت. اين نيز درسى است براى همه، تا به ظواهر حوادث و رويدادها ننگرند، و بدانند در زير اين ظواهر باطنى بسيار عميق و پر معنى وجود دارد.

بخش ديگرى از اين سوره ماجراى ذوالقرنين را شرح مي‌دهد كه چگونه شرق و غرب عالم را پيمود، و با اقوام گوناگونى كه سنن و آداب بسيار متفاوتى داشتند روبرو شد، و سرانجام با كمك گروهى از مردم به مقابله با توطئه ياجوج و ماجوج برخاست و سدى آهنين بر سر راه آنها كشيد، و نفوذشان را قطع كرد تا مسلمانان با بينش وسيعتر خود را براى نفوذ در شرق و غرب جهان آماده سازند و براى مبارزه با ياجوج‌ها و ماجوج‌ها دست اتحاد به هم دهند.

جالب اينكه در اين سوره به سه داستان اشاره شده (داستان اصحاب كهف، داستان موسى و خضر و داستان ذو القرنين) كه بر خلاف غالب داستان‌هاى قرآن در هيچ جاى ديگر از قرآن سخنى از اينها به ميان نيامده است (تنها در سوره انبياء آيه 96 به مسئله ياجوج و ماجوج بدون ذكر نام ذوالقرنين اشاره شده است) و اين يكى از ويژگي‌هاى اين سوره است. و به هر حال محتوايش از هر نظر پر بار، و تربيت‌كننده مى باشد[۱۰].

فضائل، خواص و ثواب قرائت

ابى‌بن‌كعب، از پيامبر گرامى اسلام روايت كرده است كه هر كس سوره کهف را بخواند، تا هشت روز از هر فتنه اى آسوده است. اگر در اين هشت روز، دجال ظهور كند، خداوند او را از فتنه وى حفظ كند و هر كس آيه آخر آن «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ...» را هنگام رفتن به بستر خواب بخواند، از بستر او نورى به سوى كعبه مى درخشد كه در كنار آن فرشتگانى از درگاه خدا برايش طلب رحمت مى كنند، تا از خواب برخيزد. اگر در مكه باشد و اين آيه را بخواند، نورى از بستر او به بيت‌المعمور مى تابد، كه در كنار آن فرشتگان برايش طلب رحمت مى كنند، تا از خواب برخيزد.

سمرةبن‌جندب از آن بزرگوار روايت كرده است كه: هر كس ده آيه از سوره كهف از حفظ بخواند، فتنه دجال به او زيانى نمى رساند و هر كس همۀ سوره را بخواند، داخل بهشت مى شود. و فرمود: آيا سوره اى به شما نشان دهم كه وقتى نازل شد، هفتاد هزار فرشته، آن را همراهى كردند و عظمت آنها آسمان‌ها و زمين را فرا گرفته بود؟ گفتند: آرى. فرمود: سوره اصحاب كهف است. هر كس در روز جمعه، اين سوره را بخواند، خداوند تا سه روز بعد از روز جمعه ديگر او را مى آمرزد و به او نورى مى بخشد كه به آسمان مى رسد و در فتنه دجال، از خطر محفوظ است.

واقدى به اسناد خود از ابوالدرداء، از پيامبر گرامى اسلام روايت كرده است كه: هر كس ده آيۀ اول سوره كهف را حفظ كند، اگر دجال را درك كند، ضررى نمى بيند. هر كس اواخر سوره كهف را از حفظ كند، در روز قيامت، نورى با اوست. همچنين از آن بزرگوار روايت شده است كه: هر كس سوره كهف را در روز جمعه بخواند، تا شش روز از هر فتنه اى آسوده است و اگر دجال بيرون آيد، از شر او محفوظ است.

عياشى به اسناد خود از امام صادق(ع) روايت كرده است كه: هر كس سوره كهف را در هر شب جمعه اى بخواند، شهيد از دنيا مى رود و خداوند او را با شهيدان مبعوث مى كند و در روز قيامت، در موقف شهيدان مى ايستد[۱۱].

پانویس

  1. قاموس قرآن،ج6، ص154.
  2. تفسير قرآن مهر، ج 12، ص 183.
  3. همان، ص 183.
  4. همان.
  5. الموسوعة القرآنية، ج 2، ص 62.
  6. الكشف و البيان، ج 6، ص 144.
  7. همان.
  8. همان.
  9. تفسير قرآن مهر، ج 12، ص 183.
  10. تفسير قرآن مهر، ج 12، ص 183.
  11. ترجمه تفسير مجمع‌البيان، ج 15، ص 4-3.