غلام محمد نیازی
غلام محمد نیازی در شلگر ولایت غزنی متولد شد. از علما و مدرسان اندیشمند و سیاسی برجسته افغانستان در قرن چهاردهم هجری میباشد. او مردی رشید و انقلابی بود. در اظهار حق هیچ ترس و هراسی نداشت. زمانی که ایشان برای ادامه تحصیل به قاهره رفته بود با جریان اخوانالمسلمین آشنا شد. ایشان معتقد بود برای سرنگونی یک نظام فاسد و تاسیس دولت اسلامی نیرو تربیت کرد.
معرفی اجمالی
آموزشهای ابتدایی را در شلگر ولایت غزنی گذراند و برای فراگیری آموزش عالی عازم کابل گردید و در مدرسه «ابوحنیفه» به تحصیل پدراخت و سپس در گروه شاگردان ممتاز برای ادامه تحصیل به جامع الازهر قاهره اعزام شد و در دانشکده اصول دین به تحصیل پرداخت. وی در این دوران در قاهره با سازمان «اخوانالمسلمین» آشنا شد. در آن زمان این جنبش در اوج قدرت و شکوفایی بود و او از راه ارتباط با این نهضت انقلابی آموختنیهای سودمند و با ارزشی را فراگرفت و پس از پایان دوره تحصیل به وطن بازگشت. ایشان با تدریس علوم اسلامی در دانشگاه کابل به تربیت نسل جوان پرداخت.
فعالیتها
نیازی معتقد بود که انقلابهای اجتماعی و سیاسی، اگر بر تحول فکری و عقیدتی متکی نباشد، استوار نخواهد گردید و به همین خاطر، خود تدریس را انتخاب کرد. وی وقتی در دانشکده الهیات دانشگاه کابل به تدریس پرداخت، تحجر و ظاهر گرایی جو حاکم درسی را تشکیل میداد.
ایشان برای ایجاد تحول بنیادی، تدریس حدیث و تاریخ اسلام را بر عهده گرفت. او میدانست رهبری جامعه اسلامی بدون آگاهی از عمق احادیث پیامبر (ص) بی مفهوم و بدون پایه و اساس خواهد بود و بی خبری از تاریخ و ناآشنایی با رنجها و دردهای جهان اسلام و عوامل شکست با پیروزی مسلمانان، جاهلیت و نیرنگهای دشمنان در نهایت عامل ذلت و نابودی آنها خواهد شد.
فعالیت آموزشی _ فرهنگی
وی به تدریس تاریخ اسلام و شرح احوال و اوضاع ملتها و کشورهای اسلامی توجه خاصی داشت و توصیه میکرد که باید از عوامل انحطاط مسلمانان آگاه شد، آینده اسلام را در میان عظمتها و افتخارات، رنجها و دردها، آبادیها و ویرانیهای گذشته مطالعه و بررسی نمود و راه علاج را جستجو کرد و در همین خصوص بیشتر درباره رژیمهای حاکم، نهضتهای سیاسی و اوضاع اجتماعی کشورهای خاورمیانه و اسلامی بحث میکرد و از حرکت اسلامی اخوانالمسلمین نام میبرد و از اخلاص، نظم و روش تربیتی آنان سخت تمجید میکرد.
نیازی زمانی که رئیس دانشکده انتخاب شد، شایستگی اداری فوق العادهای از خود نشان داد. وی شب و روز کار میکرد تا با استفاده از موقعیت اداری خویش شعله انقلاب اسلامی را فروزانتر سازد. او نقشههای وسیعی را برای پیشبرد آرمانهای ملت مسلمان افغانستان طرح کرد. از این که در دوران ریاست او، دانشکده شرعیات، مرکز علمی و محور جنبشهای و فعالیتهای دینی و اجتماعی گردیده بود همه مزدوران حکومت طاغوتی افغانستان در هراس افتاده بودند.
سفر به شوروی
نیازی برای آشنایی با اوضاع داخلی آمریکا و شوروی به این دو کشور سفر کرد و درنتیجه این مسافرتها ارمغانهای آموزندهای با خود به همراه آورد. وی به شوروی رفت تا تراژدی و عوامل سقوط حکومتهای مسلمان در کام کمونیزم را از نزدیک مطالعه کند و جنایات بیرحمانه حاکمان کاخ کرملین را بر ضد ملتهای مسلمان در آسیای میانه به چشم ببیند.
نیازی پس از پایان مسافرت خویش چنین نتیجهگیری کرد که رژیم کمونیستی شوروی در همه ابعاد به سوی ناکامی و نابودی روان است. داستان بهشت خیالی کمونیسم، افسانه بیهودهای است که دیگر در میان انسانهای عاقل و خردمند به شنیدن نمیارزد، زیرا که سردمداران مبارزه بر ضد رژیمهای طبقاتی، خود پیام آور و گردانندگان فجیعترین رژیمهای طبقاتی شدهاند.
فعالیت سیاسی
استاد نیازی برای ایجاد تحرک اسلامی در کشور عقیده داشت که باید قبل از همه گروهی از مجاهدین مؤمن را بر مبنای تعالیم والای انسانی تربیت نمود و این کار را از راه آموزش و پرورش آغاز کرد. او معتقد بود که باید ریشه نهضت را در میان قشرهای مختلف تعمیق بخشید و این هدف را از راه برنامههای مختلف چون تاسیس مجله شرعیات، طبع و نشر کتب اسلامی از طریق دانشکده شرعیات و پخش آن در میان مردم، اداره مجالس تربیتی و کنفرانسهای دینی، طرح و برنامهریزی بزرگترین مرکز اسلامی به نام «مرکز تحقیقات اسلامی» که به منظور معرفی اسلام در سطح جهان انجام گرفت، را دنبال کرد.
تشکیل جنبش اسلامی
نیازی یک ایدئولوگ کامل و یک سازمان دهنده انقلاب اسلامی نیز بود. وی از میان شاگردان خویش عدهای را که اخلاص و استعداد شکوفایی داشتند گرد خود آورده و آرمانش را به وضوح با آنها در میان میگذاشت. او در ۱۳۳۶ با همکاری چند تن از مجاهدین جوان و یک گروه از فرزندان دردمند و مؤمن به انقلاب اسلامی، اولین هسته رزمندگان انقلاب اسلامی را پایه گذاری کرد و به فعالیتهای سری و علنی پرداخت. در آغاز به منظور ریشه دار شدن انقلاب، به فعالیتهای زیرزمینی توصیه میکرد و همین که فرصت را مناسب یافت، دعوت علنی را آغاز تنمود و نشریه جهاد اولین پیام علنی بود که در میان مردم پخش شد.
البته تلاشهای سازندهای در جهت پایه گذاری جنبش اسلامی، قبل از پیدایش این نهضت اسلامی تحت نام «جمعیت اسلامی افغانستان» در کشور جریان داشت، اما با وجود فعالیتهای گسترده فردی و جمعی، سازماندهی و تشکیلات نیرومندی به وجود نیامده بود. از جمله پیشگامانی که بعدها فعالانه در جمعیت اسلامی شرکت نمودند، کسانی چون سید احمد ترجمان و استاد محمد فاضل و از قشر جوان، عبدالعزیز فروغ را میتوان نام برد و از آنهایی که در پایه گذاری هستههای نخستین به ابتکار نیازی شرکت داشتند، از اشخاص ذیل میتوان نام برد: استاد توانا، استاد وفی الله سمیعی، عبدالاحد عشرتی، برهان الدین ربانی، سیداحمد ترجمان، استاد فاضل، عبدالهادی هدایت و عبدالعزیز فروغ که پرتلاشترین اعضا در میان همگان بود. بعدها جمعی دیگر از جوانان چون عبدالرسول سیاف، غلام ربانی عطیش، عبدالرحیم نیازی شهید، محمد اسحاق بزرگ، گلبدین حکمتیار و دین محمد گران یکی پس از دیگری در این سازمان شرکت کردند و اجتماعات نخستین در منازل برخی از برادران و گاهی در محوطه باغ «دارالامان» و دامنههای کوهستان و دور از انظار مردم، تشکیل میگردید.
فعالیت در زندان
در ۱۳۵۳ در یک حمله وسیع که در تاریکی شب صورت گرفت ایشان با گروه زیادی از همفکرانش اسیر و زندانی شد و دادگاه کودتاچیان مزدور، او را محکوم به اعدام نمود؛ اما از بیم واکنش شدید ملت مسلمان افغانستان او را به ظاهر با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم ساخت.
نیازی علیرغم شکنجه و آزار دایمی که او را ناتوان ساخته بود، دست از تلاش و فعالیت برنداشت و زندان را به محل دعوت و تدریس تبدیل کرد و زندانیان را با فرهنگ والای اسلام آشنا ساخت و آنان را به صبر و استقامت در برابر شداید فراخواند.
محبوبیت او در میان زندانیان، کودتاچیان مزدور را هراسان ساخت. در کنار تدریس در زندان ترجمه احادیث اسلامی پرداخت و ترجمه جزء اول کتاب صحیح بخاری را در زندان به پایان برد.
درگذشت
در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ شمسی کودتایی از سوی احزاب کمونیستی افغانستان به وقوع پیوست و داودخان و دار و دسته وی به فرمان روسها به قتل رسیدند. نورمحمد تره کی به قدرت رسید و فضای شکنجه و کشتار نیروهای مسلمان بر همه جا سایه افکند و نیازی از همه بیشتر مورد شکنجه قرار رفت استاد نیازی را با گروهی از یاران وفادارش به نقطه نامعلومی بردند و از آن تاریخ به بعد دیگر خبری از آنها به دست نیامد. بدین ترتیب ایشان همراه یاران رزمندهاش به شهادت رسید[۱].
منبع
- ر.ک:دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ ایران.
پانویس
- ↑ خسروشاهی، سیدهادی، نهضتهای اسلامی افغانستان، ص۱۲۹-۱۳۸.