کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین

از ویکی‌وحدت
شیعیان پاراچنار3.JPG
شیعیان پاراپنار2.jpg

پاراچنار از مناطق زیبای پاکستان در نزدیکی مرز افغانستان است. پاراچنار از مناطق زیبای پاکستان در نزدیکی مرز افغانستان است. منطقه پاراچنار در شمال غرب پاکستان قرار دارد که از طرف شرق و شمال شرق با شهرهای هنگو، اورکزئی و خیبر و از طرف جنوب شرق با وزیرستان شمالی همجوار است. شیعیان در منطقه پاراچنار از قرن‌های چهارم و پنجم و از زمان حضور سیدابوالحسن فخر عالم ـ از نوادگان امام سجاد (علیه‌السلام ) در این منطقه حضور دارند. بیشتر مردم پاراچنار و روستاهای اطراف آن پیرو مذهب تشیع هستند. این منطقه در دورۀ اسلامی، نخست تحت استیلای غزنویان و سپس غوریان درآمد. سرانجام ضمیمۀ امپراتوری مغولان هند شد و به یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های آنان بدل گشت. تحولات اخیر در منطقه شیعه‌نشین پاراچنار و خبر حمله تکفیری‌ها به مردم این منطقه در آستانه ایام عزاداری سید و سالار شهیدان امام حسین(علیه‌السلام )، برخی نگرانی‌ها را به دنبال داشته است.

بافت جمعیتی و مذهبی

در گذشته اکثریت جمعیت شهرستان کُرّم (District Kurram) را شیعیان تشکیل می‌دادند و دولت مرکزی برای بر هم زدن موازنه جمعیت به نفع اهل‌سنت، مناطق واقع بین شهرستان اورکزئی و کُرم ایجنسی را به عنوان «کُرّم مرکزی» به این منطقه ضمیمه کردند و هم اکنون شیعیان بیش از نیمی از جمعیت کُرّم را تشکیل می‌دهند. البته بیش از 95 درصد ساکنان شهر پاراچنار و اطراف آن - بعد از تخلیه روستاهای غصب شده شیعی در طول جنگ پنج ساله (2007 - 2012) - شیعه می‌باشند.

وضعیت اقتصادی و فرهنگی

شغل شیعیان منطقه کشاورزی و برخی هم دامداری و باغداری است و بسیاری از جوانان به دلیل وجود مدارس فراوان غیر دولتی در کنار مدارس دولتی و در نتیجه سطح سواد بهتر نسبت به سایر مناطق قبائلی، در نهادها و ادارات دولتی مشغول کار هستند و بسیاری به سطوح عالی مشاغل دولتی در شهرهای مختلف و مرکز دست می‌یابند، که البته چون منطقه کوهستانی است، کشاورزی و مشاغل دولتی برای تأمین نیازهای اقتصادی کافی نیست، بنابراین بسیاری از مردان منطقه در شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج فارس، استرالیا و کشورهای اروپا مشغول کار هستند که البته وجودشان در اروپا هنوز خیلی برجستگی ندارد، اما در شیخ‌نشین‌ها و استرالیا حضور نمایان‌تری دارند.

تاریخچه خشونت علیه شیعیان

شیعیان در منطقه پاراچنار از قرن‌های چهارم و پنجم و از زمان حضور سیدابوالحسن فخر عالم ـ از نوادگان امام سجاد (علیه‌السلام) در این منطقه حضور دارند. ایشان همزمان با حمله سلطان محمود غزنوی به هندوستان وارد پاراچنار شده بودند. علت درگیری همان است که از حجاز و عراق تا بقیه مناطق دنیا وجود داشته و گاهی این درگیری‌ها به جنگ‌های خونین تبدیل می‌شده است. این جنگ‌ها از زمانی وجود داشته که شیعیان اعتقادی به اسلام و تشیع سیاسی نداشتند و انگیزه‌های مخالفان صرفا اعتقادی بوده و هر وقت که دستشان رسیده به شیعیان تعرض کرده و آن‌ها را کشته و اموالشان را غارت کرده‌اند. این داستان در زمان حکمرانی انگلیس بر هندوستان هم ادامه داشته است. جنگ‌ها در این منطقه از دهه 1960م، و به‌طور مشخص از سال 1961م، جدی‌تر و مرگبارتر و هدفمندتر شده و هر جنگ یا تعرض و حملات بین راهی به شیعیان، به گونه‌ای انگیزه‌های جنگ‌های بعدی را فراهم کرده است.

اولین جنگ همه‌جانبه و گسترده در سال 1987م اتفاق افتاد که اولین بار به مناطق شیعه‌نشین حمله شد و روستاهایی را به آتش کشیدند. این جنگ به دنبال سفر گروه‌های جهادی هفتگانه افغانستان به آمریکا و دیدار با رونالد ریگان روی داد. همزمان با آغاز جنگ، یک اردوگاه بزرگ در میانوالی ایالت پنجاب برای شیعیان پاراچنار تدارک دیده شده بود و قرار بود شیعیان بعد از شکست به آن منطقه کوچ داده شوند و دولت در تبعیدِ افغانستان در این منطقه تشکیل شود. ناگفته نماند که گروه‌های مسلح بلافاصله در شمال پاکستان به گلگت حمله کردند و 14 روستای شیعیان را به آتش کشیدند؛ دومین جنگ بزرگ در سال 1996م و همزمان با ورورد طالبان به کابل صورت گرفت که به بهانه آن تعداد زیادی از نیروهای رسمی دولت پاکستان وارد افغانستان شدند و در این جنگ بیش از 100 نفر از شیعیان به شهادت رسیدند و البته تلفات تروریست‌ها مانند سال 1987م چندین برابر شیعیان بود.

بزرگترین و طولانی‌ترین جنگ در پاراچنار در سال 2007م رخ داد. این جنگ بعد از حمله آمریکا به افغانستان در اوائل دهه 2000م و انحلال دولت طالبان در آن کشور ـ و به تبع ـ فرار القاعده و عرب افغان‌ها و تروریست‌های پاکستانی از افغانستان به پاکستان رخ داد. در آن دوره عملیات‌های بزرگ تروریستی در پاکستان انجام شد و طالبان پاکستانی به وجود آمد و باز هم هدف کوچاندن شیعیان بود و حتی به گفته برخی نظامیان در حال خدمت در منطقه ناآرام «سوات» چادرهایی با نام «کمپ پاراچنار» در اختیار نظامیان قرار گرفته بود که قرار بود مورد استفاده قرار بگیرد که مقاومت مردم این منطقه باعث ناکامی مجدد این توطئه شده بود. در جنگ سال 2007م ناتو در آن سوی مرز مستقر بود و از این برنامه حمایت می‌کرد. در این جنگ ـ بر اثر مقاومت مردم ـ کار به جایی رسید که ارتش پاکستان و ناتو هم به این نتیجه رسیدند برای نابودی برخی مراکز ترور در منطقه کُرّم سفلی، باید به شیعیان پاراچنار کمک کنند و افسران ارتش به تماشای عملیات شیعیان می‌نشستند. البته کمک‌های ناتو پذیرفته نشد و مقداری سلاح از طرف ارتش پاکستان مورد استفاده قرار گرفت. در کُرم سفلی مراکز آموزش عملیات انتحاری به دست شیعیان نابود شد و ابولیث اللیبی، که مرد شماره چهار القاعده بود، کشته شد. امیر طالبان کُرم، در همان منطقه کشته شد و البته در خود پاراچنار تعداد زیادی عرب و سودانی و فرانسوی و چچنی و... نیز کشته شدند و ارتش آن‌ها را در مناطق نظامی و در گورهای دسته‌جمعی دفن کرد. اجساد تعدادی از اعضاء القاعده را ـ که در مسجد کشته شده بودند ـ با بالگرد به اسلام‌آباد منتقل کردند تا بگویند که اینها اعضاء القاعده هستند و توسط ارتش به هلاکت رسیده‌اند و کمک‌های آمریکایی را جذب کنند، چون قول داده بودند با القاعده مبارزه کنند؛ البته این سؤال در جای خود بی پاسخ مانده که آنها را چه کسی به مرکز پاراچنار منتقل کرده بود و دلیل این کار چه بوده است؟

برخی شخصیت‌های شیعه هم به سبب ملاحظاتی گفتند که این درگیری‌ها، قبائلی و قومی و بر سر کوه و زمین بوده است، که چنین چیزی وجود نداشته و مردم پاراچنار با قبائل سایر مناطق پاکستان و عرب‌ها و القاعده و... هیچ اختلاف و نزاع ارضی و قبائلی نداشتند! اصل ماجرا شیعه بودن مردم این منطقه بوده و هست و اصل ماجرا ارتباط معنوی بسیار قوی این منطقه با جمهوری اسلامی ایران است که حتی تعدادی از مردم آن در سال‌های دور هم به ایران خدمت کردند و وارد ارتش ایران شدند و احفاد و اولادشان هم اکنون در مازندران و شهر نکا و غیره حضور دارند. اصل ماجرا این است که پاراچنار را ایران کوچک می‌نامند و هنگامی که برخی ایرانیان به این منطقه می‌آیند فکر می‌کنند به یکی از شهرهای ایران سفر کرده‌اند. اصل ماجرا این است که هم دولت پاکستان و هم دولت‌های فرامنطقه‌ای فکر می‌کنند پاراچنار یک پایگاه ایرانی است و هنگامی که شیعیان در جنگ 5 ساله موفقیت بزرگی به دست می‌آوردند، دشمنانشان شایعه می‌کردند که نیروهای ایرانی در کنار شیعیان می‌جنگند. این درگیری‌ها، قبائلی و قومی و بر سر کوه و زمین بوده است، که چنین چیزی هرگز وجود نداشته و مردم پاراچنار با قبائل سایر مناطق پاکستان و عرب‌ها و القاعده و... هیچ اختلاف و نزاع ارضی و قبائلی نداشتند! اصل ماجرا شیعه بودن مردم این منطقه بوده و هست و اصل ماجرا ارتباط معنوی بسیار قوی این منطقه با جمهوری اسلامی ایران است که حتی تعدادی از مردم آن در سال‌های دور هم به ایران خدمت کردند و وارد ارتش ایران شدند و احفاد و اولادشان هم اکنون در مازندران و شهر نکا و غیره حضور دارند. اصل ماجرا این است که پاراچنار را ایران کوچک می‌نامند و هنگامی که برخی ایرانیان به این منطقه می‌آیند فکر می‌کنند به یکی از شهرهای ایران سفر کرده‌اند. اصل ماجرا این است که هم دولت پاکستان و هم دولت‌های فرامنطقه‌ای فکر می‌کنند پاراچنار یک پایگاه ایرانی است و هنگامی که شیعیان در جنگ 5 ساله موفقیت بزرگی به دست می‌آوردند، دشمنانشان شایعه می‌کردند که نیروهای ایرانی در کنار شیعیان می‌جنگند.

جستارهای وابسته

منابع