شیخیه
شيخيه گروهى از شيعه «اماميه» و از پيروان شيخ احمد احسايى از علماى بزرگ شيعه در قرن سيزدهم هستند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حله، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.
بنیان فکری
اساس این مذهب، مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم » متاثر از آثار سهروردی با اخبار آل محمد صلی الله علیه و آله است . محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269 آموزه های ویژه بنیان گذار این فرقه، غیر از آن که مایه انشعاب داخلی فرقه شد; زمینه ساز پیدایش دو فرقه منحرف «بابیت » و «بهائیت » نیز گردید
موسس
بنیان گذار فرقه شیخیه شیخ احمد احسایی پسر زین الدین احسائی از مردم احساء منطقه قطیف حوالی بحرین در ساحل عربستان بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانوادهای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب شیعه دوازده امامی را برگزید. وی در شیعیگری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت، در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به امامت داده است که نمونه آن را می توان در شرح زیارت جامعه کبیره، مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه، توجه خاصی است که وی به جنبههای تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که پیامبراسلام (ص (و امامان)ع( برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیض اند، آنان را علت های چهار گانه کائنات؛ یعنی علتهای فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی میکند. احسایی به استناد مضامین روایی، کمال هر یک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو می کند و نتیجه میگیرد که ایشان علل اربعه کائنات هستند. احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳ ، ص۶۵.
اعتقادات
شیخ احمد احسایی معتقد بود که: ۱. ائمه (علیهمالسّلام) علل اربعه عالم هستند. مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰. و ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵. ۲. اصول دین عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه میباشند. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.
بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع می باشد.
۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه می باشد.
مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۴. خدا با پیامبران علیهم السلام یکی است.
مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دلیل ترس به عالم هور قلیایی رفته است عالمی که غیر از عالم مادی است. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰. 6. تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر شیعیان در این است که شیعیان میگویندامام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخیها میگویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.
۶. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام می دانست. مرتضی، مدرسی چهاردهی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.
اساس اين مذهب، مبنى بر امتزاج تعبيرات فلسفى قديم متأثر از آثار سهروردى با اخبار آل محمد (ص) است.
فرق بابى و ازلى تحت تأثير شديد اين مذهب واقع شدهاند.
پس از شيخ احمد احسائى مؤسس اين مذهب، شاگرد او سيد كاظم رشتى (در گذشته در 1259 ه) و پس از وى حاج محمد كريم خان قاجار كرمانى جانشين او شدند. در اصطلاح شيخيه، شيخ احمد احسائى را «شيخ جليل» خوانند.
شيخ احمد كه زين الدين نام داشت (1166- 1241 ه) از اهالى احسا يا لحساء ناحيهاى در جزيرة العرب در مغرب خليج فارس بود و اجدادش تا پشت دهم همه از نژاد خالص عرب بودند.
وى در سال 1221 ه به ايران آمد و به حضور فتحعلى شاه قاجار رفت و مورد احترام قرار گرفت و او سه سال در كرمانشاهان، در نزد شاهزاده محمد على ميرزا دولتشاه بزيست و سپس از ايران به شام و عراق و حجاز رفت و هنگام سفر حج در بين راه درگذشت و در مدينه منوره دفن شد.
شيخ احمد احسايى كتابهائى بسيار در فلسفه و كلام و فقه و تفسير و ادب به زبان عربى كه بالغ بر نود جلد مىشود، نگاشت.
جانشين وى سيد كاظم رشتى بود. او سيد كاظم بن قاسم حسينى رشتى گيلانى حائرى يعنى كربلايى است (1212- 1259 ه). اجدادش از اشراف سادات حسينى مدينه بودند و دو نسل بود كه ايرانى شده بودند. جدّش سيد احمد بعلّت شيوع طاعون از مدينه گريخت و به رشت رفت.
وى در اصطلاح شيخيه ملقب به «سيد نبيل» است. سيد در جوانى به يزد رفت، و به شيخ احمد احسائى پيوست و سپس به كربلا رهسپار شد و تا پايان عمر در آن شهر به تدريس و ترويج مكتب شيخيه مشغول بود، و بالغ بر يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه غالبا رمزآسا و غير مفهوم است.
او در كربلا مورد توجه علماى عصر خود گرديد، محمود آلوسى مفتى بغداد صاحب «مقامات آلوسيه» درباره سيد كاظم گويد: اگر سيد در زمانى مىزيست كه ممكن بود نبى مرسل و پيغمبرى باشد من اول من آمن بودم، زيرا شرايط لازم به اخلاق و علم كثير و عمل به سجاياى معنوى در شخص او موجود است.
از جمله شاگردان سيد، حاج محمد كريمخان كرمانى و سيد على محمد
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 267
شيرازى معروف به باب است. بعضى نوشتهاند: نحيب پاشا حاكم عثمانى كه در زمان سيد، مسئول قتل و غارت كربلا بود، سيد را دعوت كرد تا از وى ديدن نمايد و ظاهرا مراتب احترام را به جاى آورد ولى به او قهوهاى مسموم خوراند و سيد در ذيحجه سال 1259 ه در گذشت و در جوار قبر امام حسين (ع) مدفون شد. مهمترين كتاب سيد كاظم «شرح القصيده» است كه در شرح قصيده لاميه پاشا عبد الباقى افندى عمرى موصلى والى عراق در دوره عثمانى نوشته است. سبب سرودن آن قصيده به مناسبت ارسال روپوش براى مرقد امام همام موسى بن جعفر (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانى پادشاه عثمانى مىباشد. اين روپوش قطعهپوشى از پوششهاى ضريح مطهر حضرت رسول (ص) بود كه سلطان مذكور بعنوان تحفه براى ضريح حضرت موسى بن جعفر (ع) فرستاد. اين قصيده را پاشا عبد الباقى در مدح آن حضرت سروده و مطلع آن چنين است:
و افتك يا موسى بن جعفر تحفة منها يلوح لنا الطراز الاول سيد كاظم رشتى در شرح اين قصيده از غرايب علم بخصوص جغرافياى آسمان سخن گفته. وى براى مدينه علم كه به قول او در آسمانها قرار دارد و حديث انا مدينة العلم و على بابها اشاره به آنست و براى آسمان بيست و دو محله قايل شده كه در وسط محله بيست و دوم صد و شصت كوچه را نام برده و نام و نشان هر كوچه را با اسامى غريب و عجيب ياد كرده كه بيشتر شباهت به «رسالة الغفران» ابو العلاى معرى و كمدى الهى دانته دارد.
چون اين شرح را بر پاشاى مذكور خواندند گفت: «خدا مىداند كه آنچه را سيد گفته خارج از منظور و خيالات شعرى من است.» اين كتاب در سال 1270 ه در تهران به طبع رسيده است. بعد از سيد كاظم رشتى شاگرد او حاج محمد كريم خان قاجار (1225- 1288 ه) فرزند حاج ابراهيم خان ظهير الدوله پسر مهدى قلى خان پسر محمد حسن خان پسر فتحعلى خان قاجار است كه پدرش ابراهيم خان پسر عمو و داماد فتحعلى شاه بود، جانشين سيد شد. حاج محمد كريمخان مؤسس فرقه شيخيه كرمانيه است. وى از علماى بزرگ زمان خود بود و بالغ بر دويست و شصت كتاب و رساله تأليف كرد. پدرش ظهير الدوله چند سالى والى خراسان و كرمان بود و به شيخ احمد احسايى دست ارادت داد و فتحعلى شاه را به ملاقات با شيخ تشويق نمود.
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 268
پس از وى فرزندش حاج محمد خان قاجار (1263- 1324 ه) رئيس فرقه شيخيه كرمان شد و او را از علماى بزرگ آن طايفه دانند و عدد كتب و رسالاتى كه نوشته به دويست و پنجاه جلد كتاب مىرسد. پسر بزرگ حاج محمد كريم خان، حاج رحيم خان بود كه پس از پدرش دعوى جانشينى او كرد و طرفدارانى هم داشت و با دو برادرش كه كوچكتر از او بودند به نام حاج محمد خان و حاج زين العابدين خان كه يكى پس از ديگرى جانشين حاج محمد كريمخان شدند منافسه داشت. حاج محمد رحيم خان براى پدر جز علم فقاهت و تقوى مسندى ديگر قايل نبود و شخصا با متصوفه و بالاسريهاى كرمان سازش داشت، از اين جهت مورد توجه شيخيه قرار نگرفت. پس از حاج محمد كريم خان پسرش حاج زين العابدين (1260- 1276 ه) و سپس ابو القاسم خان ابراهيمى (1314- 1390 ه) و پس از او حاج عبد الرضا خان جانشين پدر شد كه در سال اول انقلاب ايران ترور شد و در گذشت (1358 شمسى). شيخيه كرمان را بنا به انتساب به مؤسس آن حاج محمد كريم خان، كريمخانيه گفتند و رئيس اين فرقه را سركار آقا خطاب مىكنند. پس از حاج محمد كريم خان شيخيه بر چند فرقه شدند: يكى «باقريه» پيروان محمد باقر خندقآبادى كه نخست نماينده حاج محمد كريم خان در همدان بود سپس دعوى استقلال كرد، اين شخص بعدها معروف به ميرزا محمد همدانى شد و او همانست كه جنگ بين شيخى و بالاسرى را در همدان براه انداخت. ميرزا محمد باقر داراى تأليفات بسيارى است. وى از كرمان با ميرزا ابو تراب از مجتهدان شيخيه از طايفه نفيسيهاى كرمان و عدهاى ديگر مهاجرت كردند و در نائين و اصفهان و جندق و بيابانك و همدان طرفدارانى يافتند و سرانجام فرقه شيخيه «باقريه» را در همدان تشكيل دادند. شيخيه آذربايجان پيرو حاج ميرزا شفيع ثقة الاسلام تبريزى (در گذشته در 1301 ه) هستند. اين شيخيه را «ثقة الاسلاميه» نيز گويند. پس از حاج ميرزا شفيع، پسرش ميرزا موسى و بعد از وى ميرزا على معروف به ثقة الاسلام دوم يا شهيد كه در سال 1330 قمرى به جرم مشروطه خواهى به دست روسهاى تزارى به دار آويخته شد و پس از وى برادرش ميرزا محمد به رياست اين طايفه رسيد. طايفه ديگر شيخيه «حجة الاسلامى» هستند كه از ميرزا محمد مامقانى
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 269
تكفير كننده سيد على محمد باب و محكوم كننده او به مرگ در شهر تبريز پيروى مىكند. وى حجة الاسلام لقب داشت و از شاگردان سيد كاظم رشتى به شمار مىرفت. ديگر شيخيه «عميد الاسلامى» هستند كه جمله ايشان با اختلاف مشرب از شيخيه تبريز به شمار مىروند. طايفه ديگر از شيخيه، «احقاقيه» هستند كه پيرو آخوند ملا باقر اسكوئى مىباشند. وى از فضلاى شيخيه در كربلا بود و پسران سيد كاظم رشتى نزد او درس مىخواندند و پس از درگذشت سيد دعوى جانشينى او را كرد و چون كتابى به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد كريم خان كرمانى نوشت، از اين جهت فرزندان او نام خانوادگى خود را احقاقى گرفتند. اين طايفه غالبا در آذربايجان و كربلا و كويت زندگى مىكنند و پيشواى ايشان اكنون آقا شيخ رسول احقاقى است. شيخيه، شيعيان مخالف خود را «بالاسريه» مىخوانند زيرا بالا سريه متشرعه هستند كه نماز خواندن در بالاى سر امام را جايز دانند. حال آن كه پشتسريها يا شيخيه در هنگام نماز در حرم پيغمبر (ص) و ائمه معصومين (ع) از لحاظ ادب و احترام طورى مىايستند كه قبر ميان ايشان و قبله واقع شود. مخالفان متشرع ايشان يعنى بالاسريها در اين كار نوعى غلو ديده گفتند: شيخيه در حقيقت قبر امام را قبله قرار مىدهند و اين نوعى شرك است. به همين جهت «بالاسريها» عمدا در هنگام نماز بالاى سر مرقد رو به قبله و پشت به امام مىايستند. گويند: در زمانى كه شيخ احمد احسائى در كربلا مىزيست به جهت حرمت امام پشت سر قبر امام نماز مىكرد. شيخيه روايتى هم در اين باب از حضرت صاحب الزمان (عج) در كتب خود آوردهاند كه فرموده: «لا يجوز ان يصلى بين يده و لا عن يمينه و لا عن شماله لانّ الامام لا يتقدم عليه و لا يساوى.» يعنى جايز نيست كه در جلوى امام و نه در طرف دست راستش و دست چپش نماز گزارند زيرا كسى بر امام مقدم نتواند بود و برابر هم نيست. شيخيه اصول دين را منحصر در چهار اصل: توحيد، نبوت، امامت و ركن رابع مىدانند. به عقيده ايشان ركن چهارم دين شناختن شيعه كامل است كه همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بين شيعيان و امام غايب است و احكام را بلا واسطه از امام مىگيرد و به ديگران مىرساند. ولى مشايخ شيخيه با غير اهل اين طايفه مىگويند: مقصود از ركن رابع تولّى و تبرّى است يعنى دوست داشتن ائمه معصومين (ع) و دورى جستن از دشمنان
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 270
ايشان است. درباره معاد و عدل گويند: اعتقاد به اين دو اصل لغو و غير محتاج اليه است، چه اعتقاد به خدا و رسول ضرورتا مستلزم اعتقاد به قرآن و ما فى الكتاب است و از جمله عدل و معاد است. عدل يكى از صفات ثبوتى خداوند است، اگر ما آن را بپذيريم چرا ساير صفات «ثبوتيه» از قبيل: علم، قدرت، حكمت و غيره از اصول دين نباشد. اصل ركن رابع را حاج محمد كريم خان كرمانى بنا نهاده است و شيخيه آذربايجان به اين اصل اعتقاد ندارند بدان جهت شيخيه كرمان را كه پيرو حاج محمد كريم خان هستند «ركنيه» نيز خوانند. شيخيه گويند كه: معاد جسمانى وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصرى كه باقى مىماند جسم لطيفى است كه به اصطلاح ايشان جسم هورقليايى است. هورقليا كه ظاهرا كلمه سريانى است، همان قالب مثالى مىباشد كه اصطلاحات فلسفى شيخ احمد احسايى است. وى مىگويد: آدمى را دو جسم است، يكى مركب از عناصر زمانى كه به منزله اعراض جسم حقيقى است و آن مانند جامهاى است كه انسان آن را مىپوشد و از تن بيرون مىآورد و آنچه پس از مرگ مىپوسد و از ميان مىرود همين جسم است. ديگر سرشتى است كه آدمى از آن آفريده شده و زمانى نيست و از عالم هورقليا است و در گور او باقى خواهد ماند و آنچه آدمى در روز رستاخيز به هيأت آن زنده خواهد شد همين جسم مثالى است و ثواب و عقاب اخروى مربوط به همين جسم مىباشد. هفتاد و دو ملت. مكتب شيخى از حكمت الهى شيعى. كتب و رسالات مشايخ شيخيه. نقطه الكاف. .515 -512 .P ,malsI Fo aidepolcycnE retrohS