کیالیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می رسد' به 'می‌رسد')

کیالیه‏ فرقه ای از غلات شیعه و پیروان احمد بن کیّال بودند. بانی این فرقه مدعی امامت و سپس مهدویت بود.

تاریخچه

احمد بن کیّال در ابتدا مردم را به یکى از خاندان امام جعفر صادق (ع) مى ‏خواند و پس از آن، خود مدعى رسالت و قائمیت گردید. او کتب و مقالاتى به زبان عربى و فارسى درباره مذهب خویش نگاشت که در آن ها مطالبى آمیخته از مطلب فلسفى و آراى دینى را آورده است و چون در گفتار خود مطالب مخالف شرع اظهار مى داشت، پیشوایان شیعه از وى دورى جسته و پیروان خویش را به تبرى از او امر کردند. بعد از آن که کیّال از جانب شیعه مطرود شد، خود ادعای امامت کرد و گفت که من قائم منتظر هستم.[۱]

خصوصیات رهبر فرقه

احمد بن کیّال که به احمد کیّال نیز معروف است، بنیانگذار تفکراتی است که هیچ اساس و پایه عقلی و دینی ندارد، بلکه آن چه او بیان کرده است، بیشتر به مهملاتی شبیه است که از ذهن آشفته او تراوش کرده است.[۲] بنا بر این، آثار او چیزی جز برداشت‌های شخصی و تاویلات باطل از نصوص دینی نیست. وی به تصنیف کتبی به زبان عربی و عجمی مشغول شده و در آن، به دیدگاه‌های خود اشاره کرده است.

شخصیت شناسی احمد کیال نزد دیگران

احمد کیّال در نگاه نویسندگان این گونه معرفی شده است:1. او هم ملحد است و هم گمراه کننده و نویسنده کتاب های بی پایه و حیرت زا است. [۳] 2.او در هر علمی مطالبی را به هم بافته و ابداع کرده که نه معقول است نه مسموع.[۴] ۳- تصانیفی که از او به عربی و عجمی باقی مانده تماما مزخرفاتی است که هیچ گونه تایید شرعی و عقلی ندارد.[۵]

اعتقادات

احمد بن کیّال معقتد است هر کسی که عالم آفاق را بر عالم انفس تطبیق و مناهج دو گیتی را بیان کند، او امام است. معتقد است که عالم بر سه گونه است: عالم اعلى، عالم سفلى، عالم انسانى، در عالم اعلى پنج مکان اثبات می‌کند می شود که به شرح ذیل است. 1.مکان الاماکن که در آن هیچ موجودى ساکن نیست و محیط به تمام اماکن مى‏باشد و آن مکان همان عرش است که پیغمبر خبر داده است. 2. پایین‏تر از مکان الاماکن، مکان نفس اعلى است 3. مکان سوم مکان نفس ناطقه است. 4. مکان چهارم مکان نفس حیوانی است. 5. مکان پنجم مکان نفس انسانی است و معتقد است که اراده نفس انسانى آن است که به عالم نفس اعلى ظهور کند و چون بالا برود، مکان نفس حیوانى و ناطقه را خرق کند و چون به عالم اعلى برسد و به قرب وصول آن عالم اختصاص یابد، خسته گشته و بازمانده و سرگردان و سر انجام محبوس و متعفن گردد و اجزایش مستحیل و به عالم سفلى سقوط کند و در این عفونت زمانى بماند و اکوار و ادوارى بر او بگذرد و در آن حالت در عفونت و استحاله باشد. پس نفس اعلى او را به نور خویش روشن گرداند و در این عالم ترکیباتى پدیدار خواهد گشت و آسمان ها و زمین و مرکبّات از معادن و نباتات و حیوانات و انسان آشکار خواهد شد و انسان در بلایا و سختی ها خواهد افتاد و در این ترکیب گاهى شادان و گاهى اندوهناک خواهد بود و گاهی در سلامتی بوده و گاهی با سختی و محنت مواجه خواهد شد تا آن که قائم ظهور کند و او را به حال کمال بازگرداند و تضادها باطل شود و روحانى بر جسمانى غلبه کند و این قائم همان احمد کیّال است.سپس به بیان ذات خود پرداخته و می گوید که نام احمد مطابق عوالم اربعه است: الف احمد مقابل نفس اعلى و حاء احمد مقابل نفس ناطقه و میم احمد مقابل نفس حیوانى و دال احمد مقابل نفس انسانى است. عوالم اربعه همان مبادى و بسائط اند، پس در مقابل عوالم علویه، عوالم سفلیه جسمانى را قرار داد و گفت آسمان تهى‏ است و زیر آن آتش است و زیر آتش هوا و پایین ‏تر از هوا زمین و زیر زمین آب است و این چهار مقوله در مقابل عوالم اربعه‏ اند. وى معتقد بود که انسان در برابر آتش و پرندگان در برابر هوا و حیوان در برابر زمین و ماهى در برابر آب است و آب پایین ‏ترین مرکز و ماهی پست‏ ترین مرکب است. سپس عالم انسانى را که یکى از عوامل سه‏ گانه است با آفاق دو عالم اول مقابله کرد و گفت حواس مرکبه پنج تا است، سمع در مقابل مکان الاماکن زیر آن خالی و در برابر آسمان است.بصر در مقابل نفس اعلى از عالم روحانى و در برابر آن آتش از عالم جسمانى است. در بصر مردمک چشم قرار دارد، زیرا انسان اختصاص به آتش دارد. حس شامه در برابر ( نفس) ناطقه از عالم روحانى است و هوا از عالم جسمانى است، زیرا حس شامه هوا را استشمام می‌کند، و حس ذائقه در برابر حیوان از عالم روحانى و زمین از عالم جسمانى است و حیوان مختص به زمین و چشیدن مختص به حیوان است. حس لامسه در مقابل عالم انسانى، روحانى و آب، جسمانى و ماهى مختص به آب و لمس مختص به ماهى است و بسا که از لمس تعبیر به کتابت مى‌‏کند.

به اعتقاد وی، احمد همان الف و حا و میم و دال است و آن در مقابل دو عالم است. یکی عالم علوى و روحانى و دیگری عالم سفلاى جسمانى است. الف دلالت بر انسان دارد و حا دلالت بر حیوان و میم دلالت بر پرنده و دال دلالت بر ماهى دارد امّا الف از حیث استقامت مثل انسان و حاء مثل حیوان است، زیرا آن کج و باژگونه است و حاء از ابتدا اسم حیوان بود و میم شبیه به سر پرنده و دال شبیه به دم ماهى است معتقد است که خداوند انسان را به شکل احمد آفرید، زیرا قامتش مانند الف و دو دست او مثل حاء و شکم وى مانند میم و دو پاى او مثل دال است. وی میزان را بر دو عالم گذاشته و صراط را بر نفس خویش و می‌گفت که بهشت عبارت از وصول به عالم بصائر و آتش وصول به ضد آن مى‏‌باشد. درباره پیامبران می‌گفت که آنان پیشوایان اهل تقلیدند و اهل تقلید کورند، امّا قائم پیشواى اهل بصیرت و آنان خردمندان اند و بصائر را که در مقابل آفاق و انفس است در مى‏ یابند. شهرستانى مى ‏نویسد گمان مى ‏کنم که او از امامان مستور بوده و بر سر این لاطائلاتی که به هم بافته متهم به بدعت در دین شده و به قتل رسیده است. در هر حال به نظر می‌رسد که احمد کیّال باید تحت تأثیر آراى فرق گنوستیکى مسیحى واقع شده باشد.[۶]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 370 با ویرایش و اصلاح عبارات.
  2. عفیفی، عبدالرزاق، مذکرة التوحید، ص۱۴۱، السعودیه، وزارة الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولی، ۱۴۲۰.
  3. فخررازی، محمد بن عمر، اعتقادالمسلمین والمشرکین، ص۶۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۲.
  4. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴.
  5. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ص۲۱۳، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴.
  6. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 371 با ویرایش و اصلاح عبارات.