شیخ ابوالعباس احمد بن مصطفی بن العلاوی معروف به العلوی مستغانمی در شهر مستغانم کشور الجزائر به دنیا آمد. وی انجمن نظم علوی و روزنامه البلاغ را تأسیس کرد. ایشان در جریان فکری در الجزایر و به طور کلی جهان عرب و جهان اسلام تلاش فراوان کرد. ایشان کتاب‌های زیادی در زمینۀ عرفان، فقه، تفسیر، فلسفه و... تألیف کرده است.

احمد بن مصطفی العلاوی
احمد بن مصطفی العلاوی
نام احمد بن مصطفی العلاوی
نام پدر مصطفی
متولد 1291 میلادی
محل تولد الجزایر
دین اسلام

زندگی‌نامه

ایشان در سال 1291 هجری قمری در شهر مستغانم الجزایر به دنیا آمد. وی دانش خود را از دانشمندان زمان خود فراگرفت، سپس با مربی بزرگ، شریف محمد بن حبیب البوسیدی الشازلی الدرقاوی ملاقات کرد و با تربیت او پرورش یافت. وی از نظر دانش و ادبیات از همسالان خود پیشی گرفت. او اصول نگارش قرآن و سوره‌ها را به دست پدرش، حاجی مصطفی، که معلم قرآن کریم بود آموخت. او سوره الرحمن را حفظ کرد. برای حمایت از خانواده، به‌ویژه پس از مرگ پدر، در سنین پایین، مجبور به تجارت شد. وی به همراه گروهی از دانش‌آموزان در فقه، مباحث کلامی مثل توحید و نیز تفسیر قرآن به دست گروهی از استادان مدینه، فعالیت علمی خویش را دنبال کرد، تا زمانی که با معلم معنوی خود، شیخ محمد بن حبیب البوزیدی ملاقات کرد، و تا زمان مرگش در سال 1909 میلادی، نزد او ماند و بهرۀ علمی و معنوی گرفت. سپس با عزم و ارادۀ صادقانه، در سال 1909 میلادی، نظم علوی را تأسیس کرد. او برای ایجاد مکان‌های علمی(زاویه یا گوشه) که هم سازگار با تحولات مدرن و هم حفظ نقش آموزشی و معنوی آن باشد تلاش کرد. او برای ساختن گوشۀ جدیدی تعدادی امکانات را مانند بخش‌های مطالعه، چاپخانه، و نانوایی گرد هم آورده بود او منتخبی از دانشمندان در تفسیر و حدیث را جذب کرد.

فعالیت‌ها

او با درایت خاصی مسئولیت‌های علمی را مدیریت نمود. وی به آموزش پیروان خود و گسترش مبلغین در سراسر الجزایر پرداخت. مکان‌هایی(زاویه یا گوشه) را برای برگزاری محافل علمی ساخت و همایش‌های فکری برگزار کرد. او روزنامه البلاغ را تأسیس کرد، دولت فرانسه خطر این روزنامه را که متوجه برنامه‌های آن کشور است گوشزد کرد. سپس روزنامه المرشد را تاسیس کرد. مردم به دستورات او پایبند بودند و گوشه‌های شیخ را تقدیس کردند و به پیروانش افزوده می‌شد. فعالیتش تنها به الجزایر محدود نشد، بلکه به تمام نقاط اروپا و جاهای دیگر گسترش یافت. وی به بریتانیا، هلند، فرانسه، حبشه، حجاز، فلسطین، سوریه و مغرب توجه داشت.

آثار علمی

  • کتاب‌ها و نامه‌ها.
  • مقالات مطبوعاتی.

این استاد ثروت علمی چشمگیری از خود به جای گذاشت، هم در زمینۀ پرورش شاگرد، و هم در زمینۀ تألیف کتاب‌، او کتاب‌های زیادی در زمینۀ عرفان، فقه، تفسیر، فلسفه، نجوم و نقد برخی کتب، و شروح بعضی کتاب‌ها تألیف کرده است.

کتاب‌ها

  1. القول المعروف فی الرد علی من أنکر التصوف.
  2. مفتاح الشهود فی مظاهر الوجود.
  3. المواد الغیثیة الناشئة عن الحکم الغوثیة.
  4. الناصر معروف فی الذب عن مجد التصوف.
  5. القول المقبول فیما تتوصل إلیه العقول.
  6. البحر المسجور فی تفسیر القرآن بمحض النور.
  7. مبادئ التأیید.
  8. الرسالة العلویة.
  9. الأنموذج الفرید المشیر لخالص التوحید.
  10. دوحة الأسرار فی معنی الصلاة علی النبی المختار.
  11. المنح القدوسیة بشرح المرشد المعین علی طریقة الصوفیة.
  12. دیوان شعر.
  13. الألفیة فی الفقه المالکی.
  14. الأبحاث العلویة فی الفلسفة الإسلامیة.
  15. مناهل العرفان فی تفسیر البسملة وسور من القرآن.
  16. لباب العلم فی تفسیر سورة النجم.
  17. نور الإثمد.
  18. مفتاح علوم السر فی تفسیر سورة والعصر.

مقالات مطبوعاتی

مقاله‌هایی که به اشتراک گذاشته، به وضعیت ملت الجزایر به طور خاص و ملت اسلام به طور کلی پرداخته و بیماری این ملت را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و داروی مؤثر آن را شرح داده و به مهمترین ایدئولوژیک، اجتماعی و حتی سیاسی پرداخته است. مسائل و مشکلاتی که در آن زمان افکار عمومی را به خود مشغول کرد و از افشای برنامه‌های مبلغان و کسانی که توسط مدافعان ادغام، مورد تهمت قرار گرفتند و کسانی که از سیاست استعماری فرانسه در محو هویت و شخصیت الجزایر دریغ نکردند. همچنین رسیدگی به مسائل مربوط به زنان، کودکان، خانواده، تحصیلات، امور اداری، قضاییه و سایر مسائل عبادی و معاملات، و نیز دفاعش از تصوف را در این مقاله‌ها گوشزد می‌کند[۱].

«زاویه» از نگاه او

او بر این عقیده بود که «زاویه» مکانی تنها برای ذکر و عبادت نیست _جایی که عابد در آن کناره‌گیری می‌کند تا از دنیا جدا شود_ بلکه یک مدرسۀ معنوی و آموزشی است که به منظور کمک به تربیت و آموزش افراد، چه بزرگ و چه کوچک، باید امکانات علمی در آن وجود داشته باشد. او از پیروان خود می‌خواهد تا از زاویه و گوشه‌، فضایی علمی بسازند[۲].

درگذشت

او سرانجام در سال 1351 هجری قمری درگذشت و در شهر خود در مستغانم به خاک سپرده شد و زیارتگاهی بر سر آن برای بازدیدکنندگان از اقصی نقاط ساخته شد.

پانویس

  1. ر.ک: مقاله با عنوان: إلی الوطنیین من أبناء ملتنا- البلاغ الجزائری- عدد 57 تاریخ 10/02/1928.
  2. أعذب المناهل فی الأجوبة والرسائل صفحة 206.