محمد بجلی
محمد بن جریر البجلی الیمانی عالم و از رجال تصوف عراق در عصر عباسی دوم بود.
اسم و نسب
نورالدین محمد بن جریر بن حسن بن علی بن محمد بن عبدالله بجلی بقلی یمانی قادری از نسل صحابی پیامبر جریر بن عبدالله بجلی بود[۱].
جایگاه
احمد بن جریر بن الحسن بن علی بن محمد بن عبدالله البجلی البقالی یمانی، یکی از برجسته ترین شیوخ تصوف در عراق به شمار میرفت. او را صاحب کرامات ظاهری و مجلل و انفاس خالصانه و از صالحان بزرگ در ایام خلفای عباسی و از شاگردان عبدالقادر گیلانی دانستهاند. علوم سلف صالح را از او گرفت و گیلانی او را محترم می شمرد. مذهب او شافعی اشعری بود و برخی از محققین ذکر کرده اند که در مدت اقامتش در بغداد در المستنصریه تدریس می کرد. وی با داشتن کرامات و نشانههایی در میان مردم مشهورترین شیخ عراق شد[۲].
اخلاق
اخلاقش پسندیده و راضی و عامل به آنچه مورد رضایت الهی بود و خلفای بغداد و والیان بعقوبه بود در زمان سختی و مصیبت به او مراجعه میکردند تا به واسطه دعای بجلی این گرفتاری از ایشان دفع شود. او به هیچ کس اجازه نمیداد دستش را ببوسد و هیچ کس نمیتوانست او را با لقب سیدی صدا کند زیرا او از این کار بیزار بود. او اصیل ترین اخلاق و اصیل ترین آداب را داشت و در اندیشهای بلند و در صحبت کردن بسیار کم حرف و دائم المراقبه و بی نهایت اهل حیا بود.
اساتید
وی علاوه بر عبدالقادر گیلانی از درس شیخ علی بن ادریس بعقوبی و شیخ مطر البادرائی استفاده نموده است.
شاگردان
شیخ خلفیه بن خلف بعقوبی، شیخ ابوشکر ماجد حمیدی روحانی، شیخ محمد معتوق بن رضوان نهر ملکی، شیخ ابیعبدالله محمد بن علی رصافی معروف به سبتی، شیخ فاضل ابیزکریا یحیى بن یوسف بن یحیى انصاری، شیخ کمالالدین ابی حسن علی بن محمد بن وضاح شهربانی، شیخ ابی محمد حسن بن احمد بغدادی شیخ مقداد رفاعی، شهربانی صاحب مرقدی معروف در شهر مقدادیه و برادرانش شیخ مقدام و شیخ مقدار[۳].
وفات
وی در سال 617 هجری قمری در بلدروز وفات یافت و در همان جا به خاک سپرده شد[۴].البندنیجی «المندلاوی» در ترجمه جامع اولیاء ذکر می کند که مرقد او در نزدیکی قریه بلدروز و در میان اهالی آن شهرت داشته است[۵].
گفتار
محروم کسی است که سؤال نمیکند و سؤال کلید جواب است و دانشمند بر خلق خداوند متعال علم خود را کتمان نکند و باید بر همگان موعظه رساند. خداوند متعال بنده را به چهار خصلت تربیت میکند: علم، دین، ادب و امانت. قوی ترین قدرتمندان آنانی هستند که بر نفس خود غلبه میکنند. هر که از خدای متعال بترسد خداوند ابهت او را در دل مخلوقات خود قرار خواهد داد. هدف تصوف تربیت روح، مبارزه با آفات و امراض آن و تسلط بر آنها و گناهان ناشی از آنان است و و سلوک الی الله در اعلی درجه که هدف اولیای سالک است و رسیدن به آن امید برگزیدگان از این طایفه است که در این مرحله تزکیه نفس به کمال میرسد چرا که روح سالک واصل خالی از هر گونه امراض نفسانی شده است. خداوند متعال فرمود:{قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وقد خابَ مَنْ دسَّاها} پس خالق سبحان ستایش کرد کسى را که در صفاى نفس خود کوشید و آن را اصلاح نمود. اما کسی که عنانش را به دست نفسش سپرد مورد سرزنش قرار داده و او را در بدیها فرو میبرد[۶] [۷].
پانویس
- ↑ اسم الکتاب: تاريخ اربل المؤلف: ابن المستوفي الإِربلي الجزء: 2 صفحة: 570
- ↑ تذكرة الاولياء، نظمي زادة، ص 43
- ↑ المورد الهني بأخبار الإمام عبدالقادر الحسني، لامحمد الفاسي، مراكش ص 43
- ↑ «بهجة الشنطوفي» ص 142 و 155
- ↑ جامع الانوار، للبندنيجي، مخطوطة، د. حميد مجيد الهدو، ورقة 221
- ↑ مشتبه النسبة، تأليف أبي سعيد الأزدي مخطوط
- ↑ محمد البجلي