جواهر لعل نهرو
جواهر لعل نهرو اولین نخستوزیر هند بود. او رهبر کنگره ملی هند و یکی از چهرههای کلیدی جنبش استقلال هند بود. رهبر ایران سید علی خامنهای از او به عنوان یک رئیس مقتدر و استقلال طلب یاد میکند.
نام | جواهر لعل نهرو |
---|---|
القاب و سایر نامها | پاندیت نهرو یا پاندیت جی |
زاده | 14 نوامبر 1889م، الله آباد هند |
درگذشت | 27 مه 1964م |
آثار | نگاهی به تاریخ جهان
نامههای پدری به دخترش |
دین و مذهب | هندویسم |
فعالیتها | عضو مجلس موسسان هند 1946 تا 1950م، نخستوزیر هند 1947 تا 1964م |
زندگینامه
جواهر لعل نهرو در 14 نوامبر 1889 در الله آباد هند به دنیا آمد. پدرش، موتیلال نهرو، یکی از اعضای جامعه پاندیت کشمیری، دو بار به عنوان رئیس کنگره ملی هند در طول مبارزات استقلال شرکت کرد.
مادر او، سوپرپانانی تسو، که از خانواده یک برهمن کشمیری برجسته ساکن لاهور بود، همسر دوم موتیلال بود، همسر اول پس از به دنیا آوردن یک فرزند درگذشت. جواهر لعل بزرگترین فرزند از سه فرزند بود که دو تای آنها دختر بودند. خواهر بزرگتر، ویشیا لاکشمی، بعدها اولین زن رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد. کوچکترین خواهر، کریشنا هیثینگ، نویسنده محترمی شد و چندین کتاب درباره برادرش نوشت. او در سال 1916 (1294) با کمالا نهرو ازدواج کرد. او در هنگام ازدواجش در 8 فوریه 1916 (18 بهمن 1294) 26 سال داشت و وکیل کاملی شده بود که در بریتانیا تحصیل کرده بود. کمالا از خانواده مشهور کشمیری ساکن در دهلی بود که در کار بازرگانی بودند. [۱].
فعالیتهای سیاسی
در سال 1912 به عنوان نماینده به کنگره بانکی پور پیوست و در سال 1919 دبیر اتحادیه حاکمیت داخلی در الله آباد شد. او اولین بار در سال 1916 با گاندیجی ملاقات کرد و بسیار مورد تشویق او قرار گرفت. او اولین راهپیمایی کشاورزان را در سال 1920 در منطقه پراتاپگاره اوتار پرادش سازمان داد. او دو بار در سالهای 1920-1922 به دلیل عدم همکاری به زندان افتاد.
در سپتامبر 1923، او به عنوان دبیر کل کمیته کنگره سراسر هند منصوب شد. او در سال 1926 از ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک، آلمان و روسیه بازدید کرد.
وی در بلژیک به عنوان نماینده رسمی کنگره ملی هند در کنگره ملل تحت ستم در بروکسل شرکت کرد. او همچنین در جشن دهمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر در مسکو در سال 1927 شرکت کرد. او در سال 1928 در حالی که یک راهپیمایی را علیه کمیسیون سیمون در لاکنو رهبری میکرد، متهم شد. او در کنگره همه احزاب در 29 اوت 1928 شرکت کرد و یکی از امضاکنندگان گزارش نهرو در مورد اصلاحات قانون اساسی هند بود. این گزارش به نام پدرش متیلال نهرو نامگذاری شده است.
همکاری با گاندی برای استقلال هند
او بعد از فراغت از تحصیل هند بازگشت. او در ابتدا به دلیل سالهای متوالی تحصیل در کالجهای انگلستان و مخالفتهای پدرش با نگرشهای سیاسی مهاتما گاندی گرایش چندانی به مبارزه علیه استعمار انگلستان نداشت. به تدریج اندیشههای ضداستعماری گاندی بر نگرش سیاسی او تاثیر گذاشت. مبارزات گاندی بر پایه تفکر اصل عدم خشونت بود. علاقه نهرو به این تفکر گاندی و شیوه مبارزاتیاش باعث نزدیکی او به گاندی و پیوستن به مبارزه علیه استعمار انگلیس شد.
نهرو بعد از مشاهده واقعه کشتار مردم معترض نسبت به دشواریهای اقتصادی و سیاسی در روز ۱۳ اوریل ۱۹۱۹ بر علیه استعمارگران بریتانیایی در شهر آمریتسار در ایالت پنجاب برای مبارزه مصمم شد. در این واقعه مردم بصورت مسالمتآمیز دست به تظاهرات زدند که توسط استعمارگران بریتانیایی سرکوب شدند. بعد از این واقعه گاندی فرمان نافرمانی مدنی را جهت استمرار جنبش استقلالطلبی منتشر کرد. در این زمان نهرو در راس مبارزه و یکی از بزرگترین رهبران این جنبش محسوب میشد. او از گاندی فرمان میگرفت و اجرا میکرد. نهرو به تدریج توانست در کنار گاندی شورش مقاومت منفی را در بین مردم ایجاد کند[۲].
زندان
تا پیش از استقلال هند، او مدت 10 سال از عمرش را (به گونهای نامنظم) در زندانهای استعماری گذراند. او طی سالهای دهه ۳۰ به اتهام فعالیتهای سیاسی و مخالفت با تسلط بریتانیا بر هندوستان و دولت مکرارا به زندان افتاد. وی همچنین در طول جنگ جهانی دوم به دلیل مخالفت در همکاری و کمک هندوستان در جنگ انگلستان علیه قوای محور (اتحاد آلمان نازی، ایتالیا و ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم) و به این بهانه که هندوستان بلافاصله بعد از جنگ باید به استقلال خود دست یابد، به زندان افتاد.
استقلال هند و ریاست کنگره
در خاتمه جنگ نهرو در گفت وگوهای مربوط به تقسیم نیم قاره هندوستان و تاسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان و همچنین در ۱۹۵۱ به عنوان یکی از قدرتمندترین حامیان سازمان ملل در جریان بحران کمره شرکت کرد. در سال 1929، او به عنوان رئیس جلسه لاهور کنگره ملی هند انتخاب شد. حزب کنگره ملی در سال ۱۸۸۵ میلادی برای هماهنگ ساختن مردم هند با حاکمان انگلیسی و کنترل اعتراضات بوجود آمد. با گذشت زمان حزب کنگره به عنوان مرکزی برای تجمع استقلالطلبان و مبارزان علیه استعمار انگلیس شد.
او در سن چهل سالگی به ریاست رسید و تا آن زمان به جز در مورد ابوالکلام آزاد (اولین وزیر فرهنگ هند بعد از استقلال) سابقه نداشت که کسی به این سن به ریاست کنگره برگزیده شود. رئیس کنگره معمولا برای یک سال انتخاب میشد اما وی دو سال پشت هم به این مقام رسید. با گسترش مبارزات استقلالطلبی مردم هند انگلیسیها در سال ۱۹۴۶ ناچار شدند یک حکومت مستقل موقت در هند تشکیل دهند. مقام نخستوزیری و وزارت خارجه این دولت موقت به او واگذار شد. هند در سال ۱۹۴۷ در سایه استمرار سیاست مبارزه مهاتما گاندی به استقلال رسید و حکومت بریتانیا قدرت حکومت را رسما به هندیها واگذار کرد.
نخستوزیری و اصلاحات هند
نهرو اولین نخستوزیر رسمی هند بعد از به استقلال رسیدن این کشوراست. پس از نخستوزیری با کمک افرادی چون سردار پاتل و دکتر آمبدکار توانست قوانین جدیدی را برای ساختاردهی مجدد به جامعه هند به تصویب برساند که مهمترین آنها لغو نظام کاست بود. نظام کاست؛ نوعی نظام اجتماعی است که رفتار و اعمال افراد بر اساس رتبه بندی اجتماعی آنها تعریف میشود. هند بعداز پیروزی نهضت آزادی در سال ۱۹۴۷ دارای حکومت دموکراسی شد.
از مهمترین اقداماتی که وی در دوران نخستوزیریاش انجام داد تدوین قانون اساسی جدید بود. براساس این قانون، هند کشوری فدرال است که در آن رئیسجمهور، مقامی تشریفاتی دارد و سمبل وحدت است. دولت و همفکرانش، دولتهایی سکولار و طرفدار بردباری و آزادیهای مذهبی بودند که نخستوزیر در این دولتها مقامی است که دارای اختیارات تام اجرایی است. خانواده او و گاندی که سه نخستوزیر هند از این دو خانواده بودهاند سیاست بیطرفی بین شرق و غرب را مدنظر قرار دادند و توانستند هندوستان را با وجود مشکلات فراوان و تنوع بینظیر ادیان و مذاهب و ملیتها به کشوری متحد، نیرومند و موثر در معادلات سیاسی جهان تبدیل کنند.
با تشکیل دولت درسال ۱۹۴۷ سیستم خانخانی و مهاراجهها جای خود را به نظام جمهوری داد. او گونهای از سوسیالیسم را با دموکراسی درآمیخت و به مبارزه با فقر در هند پرداخت. وی از فرهیختهترین رهبران سیاسی هند بود که بنیان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و مدیریتی را در هند پدید آورد. وی جهت تقویت بخش دولتی، سازمانهایی ایجاد کرد که آزادی عملشان تحت کنترل دولت بود. سازمانهای جناح راست و سازمان آماری کشور از جمله این سازمانها بودند.
او در زمینه تعریف سیاستها نیز نقش تاثیرگذاری داشت. برای اولین بار مفاهیم بخش دولتی و سیاستهای علمی را ارائه داد. تحت نظارت وی، بخش دولتی در اقتصاد هندی، به اوج قدرت رسید. نهرو در آثار تالیفی خود، به آزادی و ضرورت مسئولیت انسان در تعیین سرنوشت خود و تلاش برای بهبود بخشیدن به زندگی اشاره میکند. او معتقد بود که سرنوشت هر فرد در ارتباط با سرنوشت کشور و مردم است. ارزش فرد در رابطه با مردم معین میشود و تنها رهبری که آگاه و در بیان الهامات و آرزوهای مردم موفق شده باشد، رهبر واقعی است. به عقیده او، گاندی چنین رهبری بود.
سیاست خارجی و جنبش عدم تعهد
او در سیاست خارجی راهی میان بلوکهای شرق و غرب را در پیش گرفت. به طوری که توانست در بسیاری از تنشها و برخوردهای بینالمللی مانند جنگ کره، مسئله هلند و اندونزی، مسئله تونس، مشکل چین، جنگ الجزایر و فرانسه، بحران کانال سوئز و خیزش در مجارستان، نقش میانجی ایفا کند. اتخاذ سیاست همزیستی مسالمتآمیز و عدم خشونت، از وی چنان شخصیتی ساخت که پیشنهادهایش در بحبوحه جنگ سرد مورد توجه مجامع بینالمللی قرار گرفت.
اصطلاح جنبش عدم تعهد نخستین بار توسط نهرو، طی نطقی در ۲۸ آوریل ۱۹۵۴ در کلمبو (بزرگترین شهر سریلانکا) مطرح شد. او همراه با احمد سوکارنو، مارشال تیتو، جمال عبدالناصر و قوام نکرومه از پایهگذاران جنبش عدم تعهد به شمار میرود.
این افراد در سال ۱۹۵۵ در شهر باندونگ اندونزی گردهم آمدند و در قالب اعلامیه باندونگ ساز و کار بنای ساختار سیاسی بینالمللی جدیدی تحت عنوان جنبش عدم تعهد را بنیان نهادند.
این اقدام مهم در شرایطی شکل گرفت که بلوکبندی جهان به شرق و غرب با رهبری ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در حال نهادینه شدن بود. در حقیقت، بنیانگذاران جنبش با توجه به شخصیت و سابقه انقلابیشان خارج از اراده دو ابرقدرت به دنبال شکلدهی قطب و بلوک سومی بودند که کشورهای در حال توسعه را در بر بگیرد[۳].
کتابی که جهانی شد
در تابستان سال 1928 ایندیرا، دختر نهرو که در آن وقت 10 ساله بود در شهری ییلاقی دور از پدرش به سر میبرد. در آن تابستان او یک سلسله نامه برای دخترش نوشت که در آنها با زبانی ساده داستان آفرینش زمین و پیدا شدن زندگی و تشکیل نخستین قبایل و اجتماعات بشری را نقل کرد. بعد مجموعه آنها را که 30 نامه کوتاه بود به صورت کتابی منتشر کرد.
نشیب و فراز زندگی اجتماعی و سیاسی وی که اهداف بلند انقلابی اصیل را در سر داشت بارها به زندان کشاند. در سال 1930 که نهرو یکی از دورانهای متعدد زندانش را میگذراند درصدد برآمد از فرصت و فراغتی که در زندان پیش میآید استفاده کند و نامههای تازهای برای دخترش بنویسد.
این نامههای تازه در مدتی نزدیک سه سال از اکتبر 1930 تا اوت 1933 در دو دوران مختلف زندان نوشته شد و در آنها یک دوره تاریخ جهان منعکس میگشت. در اواخر سال 1933 که نهرو زندان خود را به پایان رساند، نامههای خود را مروری کرد و آماده چاپ ساخت اما چون به زودی در 12 فوریه 1934یکبار دیگر زندانی شد، خواهرش ویجایالکشمی پاندیت مجموعه آنها را تنظیم کرد، نگاهی به تاریخ جهان نامید و در دو جلد به چاپ رساند.
استقبال از این کتاب به حدی بود که در سال 1938 نگاهی به تاریخ جهان نایاب شد. نهرو بار دیگر نوشتههایش را برای تجدید چاپ مورد بازنگری قرار داد و اصلاحاتی در آن به عمل آورد و یک فصل هم بر آن افزود. بدین ترتیب کتاب بار دیگر روانه بازار کتاب شد و آن قدر اعتبار یافت که هنوز پس از گذشت 75 سال همچنان جزو کتابهای خوب تاریخ به شمار میآید.
در قسمتی از کتاب نامههای پدری به دخترش او درباره مطالعه رنجهایی که در طول تاریخ بر انسانها گذشته، آورده است: لابد از نامههای من کاملا خسته شدهای! فکر میکنم که تا اندازهای هم حق داری. بسیار خوب، اکنون دیگر تا مدتی چیز تازهای برایت نخواهم نوشت، فقط میخواهم درباره آنچه تاکنون نوشتهام و کاری که کردهایم کمی فکر کنی... تو اکنون ده سال داری و چقدر بزرگ شدهای! تو حالا یک دختر خانم جوان هستی، این طور نیست؟ بله، یک دختر جوان! در نظر تو یک صد سال مدت بسیار درازی جلوه میکند.
فکر کن که هزار سال چقدر دراز است و آن وقت یک میلیون سال که هزار هزار سال میشود چقدر خواهد شد! گمان میکنم که نمیتوانیم معنی واقعی این رقم را به درستی با مغز کوچک خودمان درک کنیم... ما تصور میکنیم که موجودات بسیار مهمی هستیم اما اغلب، چیزهای بسیار کوچکی ما را از جا به در میبرند و ناراحت میسازند. اما این وقایع کوچک در برابر تاریخ عظیم و طولانی دنیا چه ارزشی دارند؟ چقدر مفید است که مطالبی درباره این دورانهای ممتد تاریخ گذشته بخوانیم و بیاموزیم زیرا در این صورت دیگر برای چیزهای کوچک و عادی ناراحت نخواهیم شد[۴].
ترجمه کتاب در ایران
محمود تفضلی کتاب او را در ایران ترجمه کرد. او مردی فرهنگی و کاردان بود که سالها در قامت رایزن فرهنگی ایران در کشورهای آسیایی از جمله هند خدمت کرده بود و نظر به دغدغه و شناخت خود از آثار مهم فرهنگی کشورها دست به ترجمه آثار بسیاری به زبان فارسی زد.
نکته جالب اینکه ترجمه کتاب در سال 1335 پس از اینکه ترجمه کتاب قبلی او تحت عنوان زندگی من از سوی محمود تفضلی آغاز شد. نهرو بعد از دریافت کتاب زندگی خود از تفضلی خواست کتاب تازهاش که همین نگاهی به تاریخ جهان باشد را ترجمه نماید.
وی در آن سال نوشته بود: خوشوقت خواهم شد که شما کتاب نگاهی به تاریخ جهان مرا نیز ترجمه و منتشر کنید. سه سال بعد و در سال 1338 مرحوم تفضلی یک نسخه از ترجمه کتاب نگاهی به تاریخ جهان را به سفیر کبیر هند در تهران تحویل داد تا با حفظ مراتب احترام به دفتر نخستوزیری او بفرستند.
وی پس از دریافت کتاب برای مترجم کتابش در ایران نوشت: سفیر کبیر ما در تهران یک نسخه از ترجمه فارسی کتاب نگاهی به تاریخ جهان را که شما ترجمه کرده بودید را برایم فرستاده است. از شما سپاسگزارم و آن را تقدیر میکنم. چون زبان فارسی نمیدانم، شاید نتوانم درباره این ترجمه قضاوت کنم، اما شنیدهام که این کتاب در ایران موقعیت خوبی کسب کرده است و استقبال شایانی از جانب دانشجویان و عموم مردم از آن شده است. امیدوارم این کتاب سبب تفاهم بیشتر میان ایران و هند بشود.
دیدگاه او درباره ایران
جواهر لعل نهرو در بخشی از کتاب نگاهی به تاریخ جهان به معرفی ایران میپردازد و درباره نفوذ هنری ایرانی در هند مینویسد: اکنون به ایران، به سرزمینی که گفته میشود روحش به هند آمده و در بنای تاج محل کالبد و جسم متناسبی برای خود یافته است، برویم. هنر ایرانی سنن درخشان و نمایانی دارد.
این سنتها در مدت بیش از ۲۰۰۰ سال بعد از زمان آشوریها تا کنون ادامه یافته است. در ایران در حکومتها، در سلسلههای پادشاهان و در مذهب تغییراتی روی داده است. سرزمین این کشور زیر تسلط حکمرانان و پادشاهان خودی و بیگانه قرار گرفته، اسلام به آن کشور راه یافته و بسیاری چیزها را منقلب ساخته است و مع هذا سنن هنری ایران هم چنان مداومت داشته است. بدیهی است که هنر ایران در طی قرون تغییر و تکامل هم یافته است. گفته میشود که این مداومت و استقامت هنر ایرانی با خاک و طبیعت و مناظر ایران بستگی دارد.
دیدگاه او درباره تاریخ ایران
او در توصیف تاریخ باستان و ویژگیهای این عصر از تاریخ ایران آورده است: کورش و داریوش و خشایارشاه اسامی بعضی از این پادشاهان بزرگ است. سلسله این پادشاهان هخامنشیان نامیده میشود. این سلسه مدت ۲۲۰ سال حکومت کردند تا این که اسکندر مقدونی به آسیا آمد و به حکومت آنها پایان داد. ظاهرا حکومت ایرانیان پس از دوران ظالمانه آشوریها و بابلیها، در رفاه و آسایش بسیار بزرگی بوده است.
آنها اربابان و حکمرانان متمدن و با فرهنگی بودند که نسبت به معتقدات دیگران به مدارا رفتار میکردند و اجازه میدادند که مذاهب و تمدنهای مختلف رونق و رواج داشته باشد. امپراطوری عظیم ایشان، سازمان منظمی داشت و مخصوصا به ساختن راههای شوسه عالی توجه داشتند که قسمتهای مختلف کشور را به یک دیگر مربوط و کار ارتباط را آسان میساخت.
دیدگاه او درباره ورود اسلام در ایران
او درباره نحوه ورود اسلام به ایران در کتابش چنین میگوید: در قرن سوم میلادی یک نوع احیا و رنسانس در ایران صورت گرفت و سلسله تازهای به قدرت رسید. این سلسله تازه خاندان ساسانیان بود که یک ناسیونالیسم شدید و متجاوز داشت و مدعی بود که جانشین پادشاهان هخامنشی است. ساسانیان در اواخر دوران سلطنت ممتدشان ضعیف شدند و ایران دچار وضع بدی شده بود. پس از جنگهای دراز با امپراطوری بیزانس این هر دو کشور خسته و فرسوده شده بودند و برای ارتشهای عرب که از حدت و حرارت یک اعتقاد و ایمان تازه سرشار بودند، هیچ اشکالی نداشت که ایران را مسخر سازند.
ایران نیز به همین قرار مسخر اعراب گردید اما عربها نتوانستند مردم ایران را به خود شبیه سازند و مانند سوریه یا مصر در خود تحلیل برند. نژاد ایرانی که از شاخههای بزرگ و قدیمی آریایی بود با نژاد سامی عربها تفاوت بسیار داشت. زبان ایران نیز یک زبان آریایی بود. به این جهت نژادها از هم جدا ماندند و زبان ایران هم، هم چنان محفوظ ماند.
اسلام به سرعت در ایران انتشار یافت و جای مذهب زردشتی را گرفت و آیین زردشت عاقبت مجبور گشت به هند پناهنده شود. اما ایرانیها حتی در اسلام راه مخصوصی برای خود در پیش گرفتند. در اسلام شکافی به وجود آمد و دو فرقه مجزا از یکدیگر یعنی شیعی و سنی، پیدا شدند. در ایران اکثریت عظیم مردم شیعی شدند و هنوز هم هستند در حالی که دنیای اسلام در سایر جاها به طور کلی سنی است. اما هر چند که ایران شبیه اعراب نشد و در ملیت عربی تحلیل نرفت، تمدن عرب تاثیری فوقالعاده در آن داشت و اسلام در ایران هم مانند هند یک حیات تازه برای فعالیتهای هنری ایجاد کرد.
دیدگاه او درباره فرهنگ و شاعران ایران
او درباره فرودسی میگوید: خیال میکنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفتهام که در زمان سلطان محمود غزنوی زندگی میکرد. فردوسی به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام شاهنامه به نظم درآورد. صحنههایی که در این کتاب توصیف شده، همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوریهای رستم قهرمان بزرگ است. خود این امر نشان میدهد که چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشتههای ملی و سنن باستانی قدیمی، پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشیها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستانهای شاهنامه اقتباس شده است.
فردوسی در اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول ۹۳۲ تا ۱۰۲۱ زندگی میکرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی عمر خیام نیشابوری در ایران پیدا شد که نامش هم در انگلستان و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ سعدی شیرازی آمد که یکی از بزرگترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتابهای گلستان و بوستان او را میآموختند و در خاطر حفظ میکردند. فقط میخواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران در طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه میتاباند.
لابد به خاطر میآوری که پس از مرگ چنگیزخان مغول امپراطوری پهناور او تقسیم گشت. قسمتی از آن که شامل ایران و حدود آن میگشت نصیب هولاکو گردید که پس از آن که دوران ویرانی خود را به پایان رساند یک حکمران مسالمتجو و با مدارا شد و سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد.
این ایلخانیان تا مدتی هم چنان مذهب قدیمی مغولی و ستایش آسمان را برای خود حفظ کردند، اما بعدها اسلام را پذیرفتند. اما چه پیش از قبول اسلام و چه بعد از آن نسبت به مذاهب دیگر با کمال مسالمت و مدارا رفتار میکردند. پسر عموهای آنها در چین خاقان کبیر لقب داشتند و اعضای خانواده ایشان بودایی شده بودند و میان این دو خانواده روابط بسیار نزدیک برقرار بود. حتی از چین و از راه دور و دراز به خواستگاری عروس به ایران میآمدند.
این تماسها میان دو شاخه خاندان مغولها که در ایران و چین بودند در هنرها تاثیر شگرفی داشت. نفوذ چین در ایران راه یافت و جلوهگر شد. اما باز هم با وجود تمام شکستها و ناکامیها عنصر ایرانی پیروز گردید. در اواسط قرن چهاردهم ایران یک شاعر بزرگ به وجود آورد و او حافظ شیرازی بود که اشعارش هنوز حتی در هند نیز بسیار رواج دارد و محبوب است. شاهرخ پسر تیمور بزرگترین جانشینان تیمور بود و در هرات که آن جا را پایتخت خود قرار داد یک کتابخانه عالی به وجود آورد و گروه کثیری از ادبا و دانشمندان را به خود جلب کرد.
دوران یک صدساله حکومت تیموریان به اندازهای از نظر نهضتهای ادبی و هنری با ارزش است که به نام دوران رنسانس تیموریان مشهور شده است. در ادبیات ایران توسعه و تکاملی به وجود آمد و مقادیر زیادی تابلوهای نقاشی زیبا ساخته شد. بهزاد نقاش بزرگ استاد و پیشوای یک مکتب نقاشی بود. در اوایل قرن شانزدهم ناسیونالیسم ایرانی پیروز گشت و تیموریان به طور قاطع از ایران رانده شدند. یک سلسله ملی به نام صفویان بر تخت نشست. دومین پادشاه همین سلسله شاه طهماسب اول بود که به همایون پادشاه مغول هند که در برابر شورش شیرخان، گریخته بود پناه داد.
دوران حکومت صفویان مدت ۲۲۰ سال از ۱۵۰۲ تا ۱۷۲۲ ادامه یافت. این دوران عصر طلایی هنر ایران نامیده میشود. اصفهان پایتخت صفویان از ساختمانهای با شکوه و زیبا پر بود و یکی از مراکز بزرگ هنری گردید که مخصوصا برای نقاشیهایش شهرت داشت. شاه عباس که از ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ سلطنت کرد ممتازترین و معروفترین پادشاه این سلسله بود و یکی از بزرگترین پادشاهان ایران به شمار میآید.
شهر اصفهان که به وسیله شاه عباس طرح گردید یک شاهکار ذوق و ظرافت کلاسیک هنری نامیده میشود. ساختمانهایی که در آن زمان به وجود آمدند نه فقط خودشان زیبا بودند و با کمال ظرافت و زیبایی تزیین میشدند، بلکه لطف تناسب و هم آهنگی کلی آنها با یکدیگر بر زیباییشان میافزود. مسافران و سیاحان اروپایی که در آن زمان به ایران آمدهاند و اصفهان را دیدهاند توصیفهای مفصل و ستایشآمیزی از آن نقل میکنند.
معماری، ادبیات و نقاشی در روی دیوار به صورت مینیاتور، قالیبافی، ساختن ظروف چینی ظریف و عالی و کاشیسازی در این دوران عصر طلایی هنر ایران رونق و شکفتگی بسیار داشت. بعضی از نقاشیهای دیواری و مینیاتورهای این زمان زیبایی حیرتانگیزی دارند. فرهنگ ایرانی در مناطق وسیع و پهناوری از ترکیه در غرب تا هند در شرق گسترده بود. زبان فارسی در دربار امپراطوران مغول هند و به طور کلی در آسیای غربی زبان فرهنگ شمرده میشود و مانند زبان فرانسوی در اروپا است.
روح قدیمی هنر ایران در ساختمان تاج محل در شهر اگره یک اثر جاویدان به وجود آورده است و به همین قرار هنر ایرانی در معماری عثمانی در نواحی دور دست غربی مانند قسطنطنیه اثر میگذاشت و در آنجا ساختمانهای بزرگ و زیبایی ساخته شد که نفوذ ایرانی را منعکس میساخت[۵].
نظر رهبر ایران درباره او
رهبر ایران سید علی خامنهای در دیدار با نخبگان جوان ایران این جملات را در وصف جواهر لعل نهرو گفتند: من یقین دارم شما جوانها کمتر هم به تاریخ و به این چیزها اهمیت میدهید. یکهزارمِ آنچه را که اتفاق افتاده را هم شما در تبلیغات و در حرفها نشنیدهاید. این سخن که در ضمن بیان و توضیحی در مورد شرح جنایات انگلیسیها در همین تاریخ معاصر ما مطرح شد، به یک نویسنده مستند شده بود: جواهر لعل نهرو. مردی انقلابی و ضد انگلیسی.
همچنین در وصف مبارزاتی و استقلال طلبی او میگوید: در آسیا، هندوستان از همین قبیل است؛ نود سال - از 1857 تا 1947 - با انگلیسيها جنگیدند و مبارزه كردند. آنجا هم یك عده سازشكار بودند، یك عده مسالمتآمیز برخورد میكردند، یك عده در خانهها بودند؛ اما یك عده هم جنگیدند و بالاخره پیروز شدند گاندی رهبر كشور شد. جواهر لعل نهرو رئیس مقتدر دولت استقلال شد و تا امروز هند یكی از كشورهاي سرافراز در دنیاست [۶].
درگذشت
جواهر لعل نهرو برای فرد انسان و شخصیت و حیثیت انسانی و جامعه بشری، احترامی فوقالعاده قائل بود و به همین جهت در عین علاقمندی به سوسیالیسم، به دموکراسی نیز پایبند بود و هند را به صورت بزرگترین و پر جمعیتترین دموکراسی جهان درآورد. به طوری که او را معمار دموکراسی در آسیا لقب دادند.
وی در ۲۷ می ۱۹۶۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت و پیکرش با حضور حدود نیم میلیون نفر از مردم و رهبران بینالمللی از خانه وی تا رودخانه جمنا تشییع و در کنار این رودخانه برطبق آیین هندوییسم سوزانده شد[۷].